عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی ـ بخش چهارم

عوامل افزایش دهندۀ کیفیت زندگی:

 

1. هجرت؛ عامل رضایت‌مندی

 

از عواملی که بر رضایتمندی ما در زندگی تأثیرگذار است و موجب باارزش شدن سطح کیفیت زندگی­ می­شود، «هجرت» است. هجرت به‌معنای ترک کردن امری و روی آوردن به امری دیگر است. هجرت، کیفیت زندگی ما را متعالی می‌کند؛ در نتیجه باعث رضایتمندی از زندگی می­شود. به بیان دیگر یکی از عوامل تاثیرگذار بر کیفیت زندگی، ترکِ‌ وابستگی‌ها و عادتهاست. اغلبِ افراد گمان می­کنند که وجود وابستگی‌ها و رفتارهای همیشگی، موجب لذت است؛ اما واقعیت امر این است که وابستگی‌ها انسان را اسیر می‌کند و هیچ فردی در اسارت خوشحال نیست.

 

انواع هجرت:

 

  1. ترکِ مکان
  2. ترکِ خلق‌وخوی نامناسب
  3. ترکِ ‌نیّت ناصواب
  4. ترکِ عمل ناشایست

آیاتی که در قرآن دربارۀ هجرت بیان شده است، پایانِ آن اشاره به فوز، فلاح، موفقیت و کامروایی دارد. در هجرت، گویا انسان از نقص به سوی کمال در حرکت است و ما در هجرت چون به‌دنبال تکامل‌ایم، این اثر را مشاهده می‌­کنیم. برای مثال در دورۀ کرونا، یک دلیل حالِ بدِ ما این بود که مجبور بودیم مدتی را در منزل بمانیم؛ یعنی هجرتی نداشتیم. وقتی ما به سوی محل کار یا محل آموزش حرکت می­کنیم و  قطع تعلق­ از مکانی به نام منزل داریم، در واقع یک سِیر صورت گرفته است که اگر مسیر، صحیح باشد موجب کمال ماست و در نتیجه باعث افزونی سطح رضایتمندی ما از زندگی خواهد شد.

گاه هجرت  از عاداتِ اشتباه ماست که  موجب تغییرِ رفتار  ما می‌شود. برای مثال وقتی مشاهده می‌­کنیم که دیگر از آن رفتار اشتباه، خبری نیست؛ یعنی توانسته‌­ایم از آن عادتِ اشتباه مهاجرت کنیم و از آن جدا و رها شویم. یکی از دلایلی که موجب خوشحالی انسان بعد از صدقه دادن می‌شود آن است که گویا از یک وابستگی و دلبستگی جداشده است. به بیان دیگر حرکت کردیم و خود را از تحجر و جُمود خلاص کرده‌­ایم. یکی از دلایلی که به ما توصیه شده است مسافرت کنید تا سالم بمانید:«سَافِرُوا تَصِحُّوا»[1]، آن است که حرکتی داشته باشیم؛ زیرا تحولی که ایجاد می‌شود، ما را از دلبستگی و وابستگی رها می‌کند. مانند اثر رهایی از وابستگی به منزل و اطرافیان که همین رهایی، موجب افزونی سطح رضایت از زندگی می‌شود. بنابراین هجرت را به ‌عنوان یک عامل بسیار تاثیرگذار در رضایت از زندگی‌ باید در نظر داشته باشیم. همانطور که اشاره شد، هجرت از عادات غلط، افکار غلط، رفتار نامناسب و مکان این اثر را دارد که سطح رضایت‌مندی ما را در زندگی افزون کند.

 

2. صداقت؛ عامل رضایت

 

یکی دیگر از عومل تاثیرگذار در کیفیت زندگی، «صداقت» است. صداقت به معنای هماهنگی گفتار با رفتار یا نیّات ماست. برای مثال فرض کنید فردی حرفی را به شما می­‌زند که خود به آن باور ندارد، یا توصیه­‌ای به شما می‌­کند که خودش صحت این حرف را قبول ندارد؛ حتی اگر گفتارش، گفتار صحیحی باشد؛ اما آن را در زندگی خود اجرا نکند برای او صداقت قائل نیستیم. چنین فردی نه‌تنها حالِ خوبی نخواهد داشت، بلکه کیفیت زندگی او هم متعالی نخواهد بود. در زندگی متعالی، بین گفتار و رفتار و نیّات، هماهنگی  وجود دارد و این امور هم‌سو با یکدیگرند. اگر جهت و سویِ هر کدام تغییر کند موجب کاهش کیفیت زندگی می‌شود و رضایت‌مندی ‌از زندگی کاهش می‌یابد.

فرض کنید فردی در زمینۀ «رزق» سخنرانی دارد و از آیات و روایات متعددی استفاده کند، مانند: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّۀ الْمَتِین»[2]«خداوند است آن روزى‌رسانِ نیرومندِ استوار.»، او بیان می‌­کند که: «روزی ما قائم به وجود افراد نیست و روزی با گران و ارزان شدن دلار  ارتباطی ندارد»؛ در حالی که این فرد در عمل، خودش این گفتار را باور ندارد و مدام دلهره و اضطراب دارد و نگران روزی خود است! کیفیت زندگی­ چنین فردی پایین است و دائم نگران حال و آیندۀ زندگی خود است؛ زیرا به گفتار صحیحی که برای دیگران بیان کرده است، باور قلبی ندارد. در صورتی که اگر این فرد، باور قلبی به مطالب صحیحی که بیان می­کند، داشته باشد، حالش خوب است و رضایتش از زندگی زیاد می­‌شود.

به بیان دیگر، گاهی حرف‌های صحیحی می‌زنیم؛ اما عمل­مان با رفتارمان هماهنگ نیست. در محیط خانواده نیز اگر فرزندان، ما را صادق ببینند و هماهنگی بین رفتار و گفتارمان مشاهده کنند، خودشان تحت تأثیر قرار می­‌گیرند و کلام ما را می‌­پذیرند؛ اما اگر مشاهده کنند که در گفتار، آدم متدیّنی هستیم؛ ولی در رفتار خلاف آن عمل می­‌کنیم، ما را قبول ندارند و کلام ما تأثیری در آن‌ها نخواهد گذاشت. در دوران کرونا بسیاری از افراد  گمان می­کردند که کرونا، اختلال در رزق‌شان ایجاد می‌کند! در صورتی‌که اگر باور قلبی داشته باشیم که «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاق» یا «وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِب‏»[3]«و مرا هم از آنجایی که گمان توانم برد، و هم از آنجا که گمان ندارم روزی ده.»، یعنی باور به رزاقیّت خدا داریم که روزی زیاد و بدون سبب می­‌دهد، از جایی که گمان نمی‌­کنیم.

 

3.  پیوستگی امورِ صحیح؛ عامل رضایتمندی

 

یکی دیگر از اموری که در کیفیت زندگی ما بسیار  تاثیر می‌گذارد، «پیوستگی امورِ صحیح» است. پیوستگی، یعنی تصمیم می­‌گیریم که یک حرکت مثبت را همیشه و بدون قطع و وصلی انجام دهیم. در این صورت حال‌مان خوب است و از زندگی راضی هستیم. نمونۀ آن را می­توان در چلّه­‌هایی که می­‌گیریم، مشاهده کنیم. وقتی به حول و قوۀ الهی تصمیم می‌گیریم که چهل روز یک فعل شایسته از ما صادر بشود یا تداوم در ذکر خاصی داشته باشیم و در بین این چهل روز هیچ جایِ خالی مشاهده نشود، در این صورت حالمان خوب است؛ اما اگر یک روز آن را ترک کنیم یا حتی فراموش کنیم آن را انجام دهیم، حالِ خوشی نداریم.

مثال دیگر در نمازهای روزانه و واجب ماست. قرار ما بر این است که همیشه نماز بخوانیم؛ اما اگر خدایی نکرده به دلیل غفلت، یک نمازمان قضا بشود؛ یعنی پیوستگی از بین رفته و قطعی صورت گرفته است؛ این  انفصال حال ما را  ناخوش می­‌کند؛ زیرا تصمیم ما بر ادای نماز و حضور بوده و این قطع و بریدگی به میزان رضایتمندی ما از زندگی اختلال ایجاد کرده است؛ به همین خاطر دائم به ما سفارش شده است: «أَوفوا بِالعُقود»[4]«به عقد و پیمان‌هاى خود با خدا و مردم وفا كنید.»؛ یعنی به تعهداتی که می‌دهید پایبند باشید؛ زیرا پایبندی، زندگی ما را ارتقاء می‌دهد. وقتی تعهدات را قطع و‌ وصلی انجام دهیم، خودمان متوجه می­‌شویم که حال زندگی‌مان خوش نیست. قانون پیوستگی در انجام امور، یکی از قوانینی است که ما را در زندگی راضی نگه می‌دارد.

حتی به خانم­ها توصیه شده است زمان­هایی که عذر شرعی دارند، برای انجام عبادات در سجاده بنشینند و با اینکه نماز نمی‌­خوانند؛ ارتباط با خدا را برقرار کنند تا دچار قطعی ارتباط با خدا نشوند. البته نه عبادت با کیفیتِ همیشگی؛ زیرا آن، حرام است، بلکه به مقداری که انقیاد و ارتباط ما مشاهده شود. به عبارتی اجازه ندهند این قطعی حاکم بشود.

فرض کنید شما انسانی هستید که همیشه به دیگران لطف می­کنید؛ اما یکباره تصمیم می­گیرید که دیگر به شخصی لطف نکنید و مانند خودش، بد باشید؛ حقیقت  آن است که حال خودمان بد می‌شود. مثلاً یک لحظه می‌خواهم مثل او متکبر شوم و لطفم را از او دریغ کنم؛ اما حال خودم بد می‌شود و در واقع خودم آسیب می‌بینم! بسیاری از قطعی­ها در انجام اعمال خیر، به کیفیت زندگی ما اختلال وارد می‌کند. شما به راحتی مشاهده می‌کنید فردی که همیشه نماز شب می­خوانَد، خوش‌اخلاق و خیررسان است و حال زندگی‌اش قابل قیاس با کسی نیست که نماز شبش گاهی اوقات است و  به‌راحتی، ترک می‌شود؛ چنین فردی به‌سهولت  از حُسن خلقش جدا می‌شود و خیررسانی‌اش گاه‌ و بیگاه است. کیفیت زندگی این دو فرد کاملا با هم متفاوت است.

 

4.دقت در گفتار و رفتار؛ عامل رضایتمندی

 

یکی دیگر از اموری که بر کیفیت زندگی تأثیر می‌گذارد، «دقت در گفتار و رفتار» است. گاهی یک «جمله» ممکن است در زندگی ما اختلال ایجاد کند و به زندگی ما آسیب برساند و مدت‌ها، رضایتمندی ما را کاهش دهد. باید به «درخواست­هایمان» نیز توجه داشته باشیم. بعضی اوقات می­‌گوییم: «خوش به حال آن کسی که ازدواج نکرده و راحت زندگی خودش را می­کند در حالیکه من گرفتار خانه­داری و بچه و نوه و … هستم!» در صورتی که نمی­‌دانیم شاید آن شخص  به خدا التماس می‌­کند که جای ما باشد! ما نمی­‌دانیم شاید با همین جمله‌ای که بیان کردیم، خدای سبحان، یک لحظه، همۀ آن نعمات را از ما بگیرد!

در جملات و درخواست­ه‌هایمان باید دقت داشته باشیم؛ زیرا ممکن است به نظر خودمان کار اشتباهی نکرده باشیم یا فقط در حد یک درخواست بوده  است؛ اما خدا می‌داند چقدر همین امر، سطح زندگی ما را پایین می‌آورد و چه میزان خسارت جبران‌ناپذیر به زندگی ‌ما وارد می‌کند! نظامِ عالم، نظامی سمیع و هوشیار است؛ بنابراین باید روی جملات‌مان  دقت کنیم.

حتی گاهی اوقات اگر ما فقط یک لحظه «نگاه بالا به پایین» به کسی داشته باشیم اثرش ممکن است یک عمر زندگی ما را درگیر و تخریب کند. همانطور که اگر آتش «یک لحظه» در جایی بیفتد همه جا را کُن‌فَیَکون  و همۀ زندگی را نابود می‌کند. گاهی حتی یک فکر غلط باعث می‌شود سطح رضایت‌مندی ما از زندگی کاهش یابد؛ چون خداوند «عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور»[5] است؛ بدون شک او به راز دل‌ها داناست؛ بنابراین ضروری است در جملات، نیات و رفتارمان، مراقبه داشته باشیم.

 

5. هدف­دار زندگی کردن؛ عامل رضایتمندی

 

عامل دیگری که موجب رضایتمندی ما می­شود، «هدفدار زندگی کردن» است. از صبح تا شب یک هدف داشته باشیم و غرضمان این باشد که به آن هدف نزدیک شویم. اگر ما تمام امورمان وابسته به «یک هدف» باشد، برای آن هدف هر چه لازم باشد هزینه می‌کنیم تا حال‌مان خوش شود.

وقتی تمام امور را به قصد قربت انجام می‌دهیم، همه در راستای  یک هدف است و در این امر هیچ تعارضی مشاهده نمی­شود؛ زیرا تمام کارها به یک سو روانه می­‌شود و چون اختلالی وجود ندارد، امری، امرِ دیگر را خنثی نمی‌کند، پس حال زندگی‌مان خوب است.  هنگامی حال زندگی  نامناسب است که یک امر انجام دهیم و یک امرِ دیگر موجب حبط آن شود؛ گویا اصلاً کاری انجام نداده‌ایم و این امر به حال خوب ما آسیب می‌زند. بنابراین همۀ کارهای ما باید در راستای یک هدف باشد و آن هدف «قصد قربت» است؛ هدفی که از کودکی یاد گرفته‌ایم هر امر واجب و مستحبی را بر این اساس انجام دهیم.

بسیاری از اوقات حال‌ بد ما برای این است که نمی‌دانیم چه می‌خواهیم! مانند کودک گرسنه­‌ای که دربِ یخچال را باز می‌کند و با اینکه در یخچال پُر از خوراکی است؛ اما می‌گوید: «هیچ نداریم!» به این دلیل که نمی‌داند چه‌ می‌خواهد! وقتی انسان ضعیف است، چشم خود را بر داده‌ها بسته است؛ اما وقتی قوی است، کوچک‌ترین امور را بزرگ می‌بیند.

پس یک دلیل نارضایتی، هدف نداشتن و سرگردانی است: «هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ یمِیلُونَ مَعَ كُلِّ رِیحٍ»[6]«و مگسان کوچک و ناتوانند (نادان نفهم به انواع زشتی­ها آلوده) که هر آواز کننده­ای (به هر راهی) را پیرو‌اند، و با هر بادی می‌­روند (درست را از نادرست تمیز نمی‌دهند و به مذهب و طریقه‌­ای پایدار نیستند به هر راه که پیش می‌­آید، می‌­روند.)» سرگردانی حال زندگی‌مان را ناخوش می‌کند. وقتی یک هدف داشته باشیم و این هدف را در محیط­­های مختلف اعم از خانه، محل کار، بین دوستان و اطرافیان، به یک شکل دنبال کنیم، همۀ ارتباطات، عبادات و معاملاتِ ما در راستای یک هدف است؛ در این‌صورت هیچ نیرویی، نیروی دیگر را خنثی نمی‌کند؛ به همین جهت حال زندگی فرد خوب می‌شود. وقتی هدف ما گاهی اوقات رسیدن به پُست است، گاهی اوقات رسیدن به پول، گاهی اوقات محبوب شدن، گاهی اوقات معروف شدن، گاهی اوقات آبرو داشتن؛ یعنی هدف ما یک هدف واحد نیست و طبیعی است که سطح رضایت زندگی ما کاهش پیدا می‌کند؛ به همین جهت به ما یاد داده‌اند که هدف در همۀ امور، «رجوع الی‌الله» است. به بیان دیگر رجوعِ ناقص به کامل است: « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»[7]«همه از خداییم و به سوی خدا باز می‌گردیم».

 

6.«رجوع الی‌الله»، عاملی موثر بر کیفیت زندگی

 

«رجوع الی‌الله»، یعنی رجوعِ ناقص به کامل. وقتی ناقص به کامل مراجعه کند، مانند این است که ضعیف به قوی مراجعه کرده است، در این صورت طبیعی است که فرد حالش خوب می‌شود و دیگر ضعیف نمی­‌ماند. وقتی جاهل به عالم مراجعه کند، دیگر جاهل نمی‌ماند و کیفیت زندگی‌اش تغییر پیدا می‌­کند؛ به همین جهت قرآن می‌گوید:« فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ. فَرَوْحٌ وَ رَیحانٌ وَ جَنَّۀ نَعِیمٍ»[8] «پس اگر او (محتضر) از مقرّبان باشد. راحت و رحمت و بهشت پر نعمت، روزى او خواهد بود.»  روح، ریحان، جنتِ نعیم، نمایانگر این است که انسان، زندگیِ خوشی دارد و امکان ندارد از این خوش‌تر وجود داشته باشد.

 

7.برنامه‌­ریزی در زندگی؛ عامل رضایتمندی

 

یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر کیفیت زندگی، «با برنامه زندگی کردن» است. زمانی از آیت‌الله حسن‌زاده سوال کردند: «شما چند کتاب نوشته‌­اید؟» فرمود: «من شصت‌وشش کتاب نوشتم برای اینکه برنامه داشته باشم، تا زندگی‌ام هیچ جایش رها نباشد.» ایشان در یکی از کتاب­هایشان مثالی زده­اند: «اگر شما یک جایی در زمین اطرافتان خالی باشد، هر کسی رد می‌شود زباله‌اش را آنجا می‌اندازد. سطل آشغالش را آنجا می‌گذارد؛ چون خالی است؛ ولی وقتی آن جای خالی را پُر‌ می‌کنید، دیگر کسی نمی‌تواند در آنجا زباله بگذارد.»

علاوه بر برنامه‌ریزی صحیح، باید اجرای برنامۀ صحیح نیز داشته باشیم تا حال زندگی‌‌مان خوب باشد. اگر برنامه‌­ریزی نداشته باشیم، شیطان برای ما برنامه می­‌ریزد و باعث می­‌شود حال ما ناخوش شود. آسان‌ترین برنامه‌ریزی شیطان برای انسان «خواب» است. وقتی ما بیشتر از حد مُجاز می­‌خوابیم، حالِ خوبی نداریم. دلیلش این است که تحت سلطۀ شیطان قرار گرفته­ایم و قرار نبوده است که این مقدار بخوابیم. وقتی هم کسی از ما بپرسد: «چرا این همه خوابیدی؟» می­‌گوییم: «کار نداشتم! بیکار بودم! خوابیدم!» گویا انسان حتی خودش را هم سرزنش می‌کند و با خودش درگیر می‌شود. اگر برای هر روز و ساعتِ هفتۀ خود برنامۀ منظم داشته باشیم کیفیت زندگی ما افرایش می­یابد. برای مثال می­‌دانیم که از صبح تا شب برای این ساعت، این برنامه را دارم و برای ساعت دیگر، برنامۀ دیگری. برای اول هفته این برنامه را دارم، آخر هفته برنامه‌­ای دیگر. البته برنامه‌ها باید شناور باشند، تا در زندگی اختلال ایجاد نکند.

حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام می‌فرماید: « اوقات خود را به چهار قسمت تقسیم کنید». حضرت قید نکردند که در این چهار قسمت، ساعت اولش این برنامه باشد، ساعت دومش آن برنامه و … بلکه برنامه­ریزی به گونه­‌ای باشد که بتوانیم جابجایی در آن انجام دهیم. به بیان دیگر در برنامه‌ها درگیر نشویم. برای مثال اگر قصد داریم کاری را در این روز انجام دهیم، بازۀ زمانی آن را از صبح تا شب بگذاریم و نگوییم قطعاً باید در این ساعت انجام شود. اگر در ساعت دیگری هم امکانش شد، انجامش دهیم.

یک علت افسرده بودن افراد در ایام کرونا، بی‌برنامه‌گی‌ آن‌هاست. وقتی ما برنامه­ریزی کنیم که هر روز صبح یک یا چند جزء قرآن بخوانیم حتی اگر این مقدار همۀ روز ما را پر نمی‌کند؛ اما بخشی از روز ما دارای برنامه است. حالِ ما با ورود کلام خدا در بخشی از روز، خوب می‌شود و  موجب رضایت‌مندی است. تجربه نشان داده است که وقتی در زندگی برنامه داریم بسیار زندگی‌مان موفق‌تر از زمانی است که بی‌برنامه زندگی می‌کنیم.

 

8. آمادگیِ ذهنی در مقابله با مشکلات؛ عامل رضایتمندی

 

از دیگر عوامل تاثیرگذار بر کیفیت زندگی، «آمادگیِ ذهنی در مقابله با مشکلات» است. یکی از دلایلی که ما اکثر اوقات از زندگی­مان ناراضی هستیم این است که فکر می‌­کنیم باید همیشه همه چیز منظم، همیشگی و بی‌مشکل باشد. در حالی که اگر ما به مغزمان فرمان دهیم: «اَلدُّنْیا دَارٌ بِالْبَلاَءِ مَحْفُوفَة»[9] «دنیا سرائى است که با بلا در هم آمیخته است.» یعنی قبول کرده­ایم که زندگی فرازونشیب دارد، صعود و نزول دارد، ممکن است در حال حاضر سالم و دارا باشم؛ اما احتمال دارد فردا این طور نباشد. ممکن است الان عزیزانم در کنارم باشند؛ اما فردا بر اساس مصلحت الهی در کنارم نباشند. وقتی به ذهن خود فرمان دهیم که مشکلات نیز بخشی از زندگی است؛ به مشکلات به چشم نردبانی نگاه می‌کنیم که می‌توان از آن عبور کرد؛ بنابراین در مشکلات، خود را نمی‌بازیم و از زندگی رضایت داریم.

امیرالمؤمنین می‌فرماید: «لِدُوا لِلْمَوْتِ»[10]«بزائید براى مردن.» یعنی از وقتی که خدا نعمت فرزند را به تو می‌دهد، باید بدانی که آن را پس می‌گیرد. باید قرارمان بر این باشد که از اول به ذهن‌مان فرمان بدهیم که «دادن» و «گرفتن»ی در کار است و خود را برای مواجهه با چالش­ها آماده کنیم. خیلی از اوقات نارضایتی از زندگی ناشی از آن است که به ذهن‌مان برنامۀ چالش­ها و امورِ نامناسب را نداده‌ایم؛ بنابراین وقتی امرِ نامناسبی اتفاق بیفتد آن را پدیده­ای عجیب می­پنداریم! در صورتی‌که غافلیم از آنکه از اول قانون دنیا بر همین اساس بوده است.

همچنین خداوند می‌­فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَد»[11]«همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم.» ما دائم در حال آزمون هستیم، گاهی با نعمت­های دنیا، گاهی با بیماری.  گمان نکنید که با پایان بیماری کرونا،گرفتاری‌های دنیا هم تمام می­‌شود. گرفتاری­های دنیا پایان‌نا­پذیر است، فقط هر زمان به شکل‌های متفاوت بروز پیدا می­کند. گرفتاری­های دوره جوانی‌مان با میانسالی یا کهنسالی‌ متفاوت است. اینکه ما انتظار بکشیم یک دورۀ بی‌گرفتاری داشته باشیم، انتظار عبثی است؛ به همین جهت باید آمادگیِ ذهنی مقابله با مشکلات را داشته باشیم، همانطور که قرآن می­فرماید: «لِکَیلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُم»[12]«تا بر آنچه از دست دادید، تأسف نخورید!»  پس اگر چیزی را از دست دادید، غصۀ آن را نخورید.

 

چگونه بر آنچه از دست رفته غصه نخوریم؟

 

یکی از مواردی که حال ما را در زندگی بد می‌کند این است که همه خوبی‌ها را پایدار می‌بینیم. در صورتیکه در دنیا هیچ چیز پایدار نیست. عالَمِ کَوْن، عالم بقاء نیست. از دست دادن، اتفاق خاصی نیست و اصالتاً قرار بوده که از دست برود.

جَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها[13]

باید به مغزمان فرمان دهیم که همه چیز در حال گذر است. بعد از جوانی، میانسالی و بعد کهنسالی است. حتی توان ما در حال کاهش است؛ بنابراین نباید غصه بخوریم که: «قبلا از چه توانی بهره‌مند بودم؛ اما الان آن توان سابق را ندارم!» باور کنیم، وقتی خدا چیزی از ما می­گیرد، در عوض چیز دیگری می‌­دهد. وقتی قوۀ جسمی ما کم می­شود در عوض، قوۀ روحی­مان افزایش می‌یابد. شوقی که اکنون به اهل بیت دارم نسبت به دورۀ جوانی­، بیشتر شده است. آن عشقی که این زمان به عبادات دارم، در جوانی کمتر داشتم. وقتی به این دید به امور نگاه کنیم، شکر ما هم افزون می‌شود.

باید به ذهن‌مان فرمان دهیم که در زندگی چالش و ناهنجاری وجود دارد و همیشه همه چیز مطلوب نیست! اگر ذهن ما به این باور رسیده باشد، در مقابله با مشکلات، سطحِ رضایت ­ما پایین نمی‌‌آید. وجود مقدس حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در روز دوازدهم محرم که می‌فرماید: «واللهُ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمیلاً» یعنی اصلا قرار این بوده است که این شهادت صورت بگیرد و من در این از دست دادن و این مصیبت، غیر از زیبایی چیزی نمی‌بینم، زیرا آن چیزی که الان داده شده، بسیار بیش از چیزی است که گرفته شده است.

 

9. انتظار امورِ غیرمنتظره؛ عامل رضایتمندی

 

از امور دیگری که باعث افزایش سطح رضایت ما از زندگی و با کیفیت شدن آن می­شود،آن است که  منتظرِ امورِ غیرمنتظره»باشیم. وقتی ما در تعقیبات نماز می­خوانیم: « وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا. وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ»[14]« و هركس كه از خدا پروا كند، خداوند براى او راه بیرون شدن و رهایى (از هر گونه مشكل) را قرار مى‌دهد و او را از جایى كه گمان ندارد روزى مى‌دهد.» در اینجا صحبت از رزقی است که گمانش را نمی‌کنیم؛ یعنی یک امرِ غیرمنتظره. ما هر چه بیشتر چشم‌ به ‌راه امور غیرمنتظره باشیم، حالمان خوب است و علت اصلی حالِ خوب ما آن است که روی موجودی خودمان حساب نمی‌کنیم.

در زندگی معمولی، نتیجۀ امور، پیش‌­بینی شده است؛ بنابراین کیفیت، هنوز مطلوب نیست. کیفیتِ  مطلوب این است که بازگردانِ امور، غیرمنتظره، یعنی پیش‌بینی نشده باشد. برای مثال کیفیت  مطلوب آن است که وقتی یک قطره اشک برای اهل بیت می‌ریزید، جهنمی از آتش را خاموش می‌کند یا یک صدقه می‌دهید و بازگردان آن، هفتصد برابر است.

در زندگیِ‌ ما بسیاری از الطافِ غیرقابل پیش‌بینی صورت می‌گیرد که حال ما را خوب می‌کند. وقتی ما چشم‌ به ‌راه غیرمنتظره‌ها هستیم، گویی از نظام کَوْن خارج می‌شویم؛ از عالم اسباب و مسببات عبور می‌کنیم و یک فضای غیرمادی در مقابل ما قرار می‌­گیرد. مانند دعاهایی که برای رزق و روزی یا شِفای مریض به ما سفارش شده است؛ زیرا برای مریضِ بدحال، شِفا غیرمنتظره است. حتی توفیقاتی که نصیبمان می‌­شود مانند مشرف شدن به حرم حضرات معصومین علیهم‌السلام، توفیقی غیرمنتظره است. وقتی به حرم مشرف می‌شویم، این نوعِ حالی که در حرم به ما دست می­‌دهد غیرمنتظره است؛ زیرا حتی تصورش را نمی‌کردیم که در حرم، چنین حالی برای ما ایجاد شود.

ما گمان نمی‌­کردیم که اگر یک قدم برداریم، خدای سبحان آن را صد قدم حساب ­کند. یا اگر یک عملی انجام دهیم، این یک عمل، صدسال ما را جلو ببرد. اگر می‌خواهیم حال زندگی‌مان خوب شود و کیفیت زندگی ما متعالی شود، چشم‌به‌راه غیرمنتظره‌ها باشیم. فکر نکنید قبول چنین تفکری، یعنی انسان در رویا زندگی می­‌کند و چنین زندگی­ای رؤیایی است! زیرا تمام دعاها بر همین مبناست. ما هر شبِ جمعه می‌گوییم: « اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَۀ مِنْکَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَۀ لَدَیکَ»[15]، یعنی خدایا منزلت من به تو، از همه نزدیک‌تر باشد و جایگاهم نیز یک جایگاه ویژه باشد؛ وقتی این درخواست را داریم؛ یعنی منتظرِ غیرمنتظره هستیم. باور کنیم که الطاف خدای سبحان جاری است. چشم ‌به ‌راهِ غیرمنتظره‌ها بودن، حال ما را خیلی خوب می‌کند؛ زیرا از قفس امور مادی، اسباب و مسببات رها می­‌شویم و در فضایی وارد می‌شویم که تأثیرگذاری با امور ظاهری و مادی نیست.

 

10. قناعت در مادیات؛ عامل رضایتمندی

 

یکی دیگر از اموری که برکیفیت زندگی ما تأثیر می‌گذارد و رضایت ما را از زندگی افزایش می‌دهد، «قناعت در مادیات» است. قرآن می­‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاۀ طَیبَة»[16]؛«هر كس از مرد یا زن كه مؤمن باشد و كار شایسته كند، حتماً به زندگى پاک وپسندیده‌اى زنده‌اش مى‌داریم.» از امیرالمؤمنین سوال کردند: «منظور از حیات طیب در این آیه چیست؟ منظور از زندگی پرلذت چیست؟» حضرت فرمود: «منظور قناعت است.»[17] یعنی «قناعت در مادیات»؛ زیرا در «معنویات» قناعت نداریم و مدام از خدا درخواست می­کنیم: «رَبِّ زِدنِی علماً»[18]«پروردگارا علم مرا زیاد كن.» برای بالا رفتن کیفیت زندگی بایستی از نظر به مادیات دیگران بپرهیزیم. نه‌تنها انسان­های فقیر، چشم به مالِ افراد غنی نداشته باشند، بلکه افراد غنی نیز چشم‌شان به زندگیِ بالاتر از خودشان نباشد.

وقتی انسان از مادیاتِ زندگی‌ خود ناراضی باشد، سطح کیفیت زندگی‌­­اش کاهش می‌یابد. البته بایستی برای رفاه و آسایش خانواده تلاش و کوشش کرد؛ همانطور که امیرالمؤمنین برای مادیات از صبح تا شب تلاش می­کرد، صدقۀ جاریه می­داد و انفاق نیز داشت؛ اما این تلاش و کوشش به معنای حرص و طمع در مادیات نیست!

هر قدر انسان-چه غنی چه فقیر- در مادیاتِ زندگی‌اش قانع باشد، رضایت او از زندگی افزون می­‌شود و این، بستری است برای اینکه حرکتِ سریع و بدون آسیب داشته باشد؛ اما اگر انسان در مادیات ناراضی باشد، هیچ‌گاه نمی‌تواند زندگی خوشی داشته باشد؛ زیرا هیچ‌وقت، همه چیز در مادیات مطلوب انسان نیست.

 

تاریخ جلسه: 99/5/5 ـ جلسه4

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. بحارالانوار، ج 76، ص 221

[2]. سوره ذاریات، آیه 58

[3]. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، ج 1، ص 93

[4]. سوره مائده، آیه 1

[5]. سوره فاطر، آیه 38

[6]. حکمت 139، نهج­البلاغه

[7]. سوره بقره، آیه 156

[8]. سوره واقعه، آیات 88 و 89

[9]. نهج­البلاغه، خطبه 217

[10]. نهج­البلاغه، حکمت 127

[11]. سوره بلد، آیه 4

[12]. سوره حدید، آیه 23

[13]. حافظ

[14]. سوره مبارکة طلاق، آیات 2 و 3

[15]. فرازی از دعای کمیل

[16]. سوره  نحل، آیه97

[17]. نهج البلاغه، حکمت 221

[18]. سوره طه، آیه114

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *