عِبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ الَّذِینَ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ

«عِبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ الَّذِینَ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ»

 

«سلام بر بندگان منزّه و معظّمی كه هیچگاه در سخن گفتن بر او سبقت نمی‌گیرند و فرمان او را

بكار مى‏‌بندند»

 

در جلسه‌ی قبل خدمت عبارت «الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیهِ» بودیم و در این جلسه به حضرات معصومین عرض می‌كنیم:

«عِبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ الَّذِینَ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ» این دو فراز با واو به یكدیگر عطف شده‌اند شاید به آن جهت است كه «عِبَادِهِ الْمُكْرَمِ» نزد خدای سبحان كسانی هستند كه در انجام اوامر و نواهی حق كوتاهی نمی‌كنند. در این فراز لطایفی چند مورد بررسی واقع می‌شود.

 

عبد محض

 

«عِبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ» معصومین عبد هستند، یعنی در محضر خدای سبحان تسلیم محض‌اند در حالی‌كه ائمه‌ی اطهار جلوه‌ی ذات احدیت حضرت حق‌اند و اظهار كننده‌ی اوامر و نواهی او می‌باشند اما با این مقام در محضر حضرت حق عبد محض‌اند و بندگی، فخرآن‌هاست.

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«كَفَى بِي فَخْراً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً»[1]

«فخری بر من نیست مگر بندگی حضرت حق»

 

شاید ذكر عبد بودن حضرات معصومین بعد از فراز«الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیهِ» از آن روست كه شنوندگان و خوانندگان زیارت جامعه در حق حضرات معصومین غلو و اغراقی نداشته باشند بلكه همه باید باور كنند حضرات معصومین عبد محض هستند از این رو در ادامه‌ی فراز آمده است «الَّذِینَ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ» اینان كسانی هستند كه در گفتار بر خدای سبحان سبقت نمی‌گیرند. اینان به امر حضرت حق عمل می‌كنند.

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند:

«نزّلونا عن الرّبوبیة و قولوا فینا ما شئتم»[2]

«ما را از جایگاه ربوبی خدای سبحان فرود بیاورید بعد از آن هر چه درباره‌ی كرامت ما خواستید، بگوئید.»

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این روایت به اغراق كنندگان در ولایت چنین می‌گویند كه شما باید باور كنید ما ائمه نیز عبد خدای سبحانیم، امام هادی علیه‌السلام در این قسمت از زیارت جامعه حضرات معصومین را عباد معرفی می‌كنند تا بر جایگاه بندگی آنان تأكید كند.

 

برخورد با اهل غلو

 

در روایات مربوط به امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین آمده است كه وجود مقدس حضرت در پنج سال دوره‌ی حكومت خود برخورد تند و خشنی با مردم نداشته‌اند مگر در رابطه با گروه غالی كه به خدمت ایشان آمدند و حضرت را خدا می‌دانستند، حضرت گفتند: اگر از عقاید باطلتان دست بر ندارید شما را آتش می‌زنم.

اینان چون از عقیده باطلشان دست برنداشتند به گفته‌ی حضرت زنده زنده در آتش سوزانده شدند. افكار اغراق آمیز در رابطه با وجود حضرات معصومین چنان تخریب كننده و ضربه زننده است و افكار عمومی جامعه را مورد آسیب قرار می‌دهد كه حضرت این گروه را زنده زنده در آتش سوزاندند. با این عمل حضرت اراده كردند تا ریشه‌ی افكار غلط در جامعه نابود شود زیرا یك فكر غلط و نا به‌جا می‌تواند كل جامعه را به سوی آتش فتنه بكشاند. زیرا در پی اغراق این گروه، هم امر توحید و یكتا پرستی زیر سؤال می‌رفت و هم جایگاه حضرات معصومین در عالم.

در ادامه‌ی روایت آمده است كه به اغراق كنندگان در سه مرحله فرصت داده شد اما اینان در آخرین لحظاتی كه در آتش می‌سوختند همچنان بر عقیده‌ی باطل خویش پافشاری داشتند و حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را خدا می‌دانستند و به ایشان می‌گفتند تو خدایی.

امام هادی علیه‌السلام با ذكر كلمه‌ی عباد متذكر می‌شوند كه ما نیز بنده‌ایم چون سایر بندگان. عباد لغتی عربی است كه در معنای آن تسلیم محض در مقابل خدای سبحان نهفته است.

 

معصومین، عبادی متمایز از سایر مخلوقین

 

شاید از ذهن هریك از ما چنین بگذرد كه حضرات معصومین عبدی مانند سایر بندگان حضرت حق‌اند در حالی‌كه ما در زیارت جامعه بارها عرض كردیم كه حضرات معصومین جلوه‌ی تامه خداوند سبحان‌اند پس چگونه می‌توانند مانند سایر بندگان باشند. امام هادی علیه‌السلام بلافاصله بعد از كلمه‌ی عبد می‌فرمایند: «عِبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ» این‌ها عبادی هستند كه نزد خدای سبحان مكرم هستند و حضرت حق نهایت اكرام را نسبت به این عباد روا می‌دارد.

 

خطر مشرک شدن

 

باید دقت داشت در زیارت جامعه مرتباً شبهه‌ی مشرك شدن زائر می‌رود یعنی ممكن است كوچك‌ترین غفلت زائر او را به سوی مشرك شدن نسبت به حضرت حق سوق ‌دهد زیرا در هر زائر ائمه‌ی اطهار به عنوان جلوه‌ی تامه حضرت حق جلوه می کنند و زائر آنها را به اذن حضرت حق در عالم همه كاره می‌داند.

ممكن است این شبهه بر ذهن من بگذرد كه چه تفاوتی میان جایگاه باری تعالی و حضرات معصومین هست مخصوصاً اگر این سؤال در كنار فراز قبل قرار گیرد كه زائر می‌گوید: «الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیهِ» یعنی شما حضرات معصومین ظاهر كننده‌ی امر و نهی الهی هستید، همچنان كه در فراز قبل گذشت عالم، عالم امر و نهی است.

حضرت امام هادی علیه‌السلام لفظ «عباد» را مطرح می‌كنند تا رفع شبه شود كه حضرات معصومین سایه‌ی خدای سبحان‌اند و میان این بزرگواران و خود خدای سبحان فاصله‌ای است و این فاصله به اندازه‌ای است  كه عكس رخ یار در چهره‌ی اینان به نمایش گذاشته شده است.

امام هادی علیه‌السلام با به كابردن لفظ «مكرم» برای حضرات معصومین خاطر نشان می‌كنند كه اینان بنده هستند زیرا مكرم صفتی برای بنده است، این صفت برای حضرت حق به كار نمی‌رود.

 

اکرام خدا

 

هر كس به میزان بندگی‌اش در محضر حق اكرام شده است و حضرات معصومین چون در بندگی تام و تمام هستند از بالاترین اكرام در نزد خدای سبحان برخوردارند.

خداوند در سوره‌ مبارکه اسراء، آیه‌ 70 می‌فرماید:

«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ … »

«ما آدمی‌زادگان را گرامى داشتیم و آن‌ها را در خشكى و دریا، (بر مركب‌هاى راهوار) حمل كردیم و از انواع روزی‌هاى پاكیزه به آنان روزى دادیم.»

 

خداوند سبحان چون اراده اكرام بنده‌ای را بكند اولین لطف آن است كه او را در خشكی و دریا حمل می‌كند.

مفسرین شیعه می‌گویند: «البر» و «البحر» به معنای آن است كه خداوند سبحان امور مادی و معنوی او را بر عهده می‌گیرد و امور مادی ومعنوی او را تأمین می‌كند.

بنده‌ای كه اكرام شده‌ی خداوند سبحان است برای امور مادی و معنوی خویش هیچ نگرانی ندارد زیرا همچنان كه آیه می‌گوید: «حَمَلْناهُمْ»؛«ما آن‌ها را حمل می‌كنیم.» كسی كه حمل بنده بر دست اوست خدایی است خبیر، علیم، قوی، رزاق و … ، با چنین حمل كننده‌ای دیگر جایی برای نگرانی و یا زحمت بنده باقی نمی‌ماند.

همچنین آیه می‌گوید: خدا وقتی بنده‌ای را اكرام كند، رزق طیب به او می‌دهد: «…رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً» یك فضیلت خاصی به او داده می‌شود. (تفسیر كامل این آیه از حوزه‌ی بحث ما خارج است.)

 

میزان کرامت وابسته به روح ایمانی فرد

 

در تفسیر نور الثقلین از قول امام باقر علیه‌السلام در ذیل این آیه روایتی ذكر شده است كه حضرت فرمودند:

«ان الله لا یكرم روح الكافر، و لكن كرم أرواح علیه السلام المؤمنین، و انما كرامة النفس و الدم بالروح و الرزق الطیب هو العلم»[3]

خدای سبحان كافر را اكرام نمی‌كند لیكن ارواح المومنین مومنین را اكرام می‌كند. حضرت می‌فرمایند: «انما كرامة النفس و الدم بالروح» كرامت هر وجودی به روح داشتن اوست. یعنی هرچه روح فردی وسیع‌تر و قوی تر است، مكرم‌تر است. كافر روح الایمان ندارد و مؤمن روح الایمان دارد. كرامت مؤمن وابسته به روح الایمان اوست.

 

علم، رزق طیب

 

«الرزق الطیب هو العلم» آن رزق طیبی كه آیه از آن سخن می‌گوید، علم است، خدا هر كس را اكرام كند در اختیار او علم قرار می‌دهد.

رزق طیب، علمی است كه خداوند به بندگانش عطا می‌كند، از روایت حضرت چنین دریافت می‌شود كه خدای سبحان مؤمن را اكرام می‌كند و روح الایمان به او عطا می‌كند. در ثمره‌ی روزی علمی كه خدا به انسان مكرم عطا می‌كند لذت دائم نهفته است.

در توضیح كلمه‌ی «طیب» لازم است ذكر كنیم روزی طیب آن است كه علاوه بر حلال بودن، گورا و لذیذ نیز باشد. در حقیقت وقتی خدای سبحان بنده‌ای را كرام می‌كند، معرفت خاصی در اختیارش قرار می‌دهد كه این معرفت در اختیار همگان قرار نمی‌گیرد.

 

بنده مکرم در میان آسمانیان معروف است

 

در مورد مكرم بودن مؤمن روایت دیگری را عرض می‌كنیم كه آمده است:

«ان المؤمن یعرف بالسماء كما یعرف الرجل ولده و انه لا أكرم على الله تعالى من ملك مقرب.»[4] «مؤمن در آسمان شناخته شده است، همانطور كه در زمین یك فردی بچه‌هایش را می‌شناسد. اینان برای اهل آسمان و ملائك معروف اند. مؤمن نزد خدا از ملك مقرب گرامی‌تر است.»

این روایت به طور خاص جایگاه «عِبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ» را مشخص می‌كند. روایت می‌گوید: اهل آسمان و عرشیان بنده‌ی مكرم را بیشتر از زمینان می‌شناسند، هر چه بنده از تعلقاتش رها شود، از زمین مادی بیشتر فاصله می‌گیرد و بیشتر به آسمانیان نزدیك می‌شود.

مؤمن حقیقتاً با زمین و زمینیان ارتباطی ندارد تا آنها او را بشناسند مؤمن حتی در آسمان نیز میان همه‌ی ملائك شناخته شده نیست نه به این معنا كه او آسمانی نشده بلكه همه آسمانیان لیاقت شناخت بنده‌ی مكرم را ندارند تنها ملائك مقرب نسبت به وجود او معرفت دارند.

«عِبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ» نزد خدای سبحان چندان عزیزند كه خداوند با وجود چنین بنده‌ای در آسمان بر ملائكه مقرب فخر فروشی می‌كند؛ شاید خالی از لطف نباشد كه همین جا متذكر شویم امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «به خدا قسم من به راههای آسمان آشناتر از راه‌های زمین هستم.»[5] وجودی كه به راه‌های آسمان آشنا‌تر از راه‌های زمین است كار هر كسی نیست از همین رو در ابتدا عرض كردیم زیارت جامعه كبیره اگر با بصیرت و معرفت عمیق و تفسیر كامل‌ دریافت نشود ممكن است افراد را نسبت به حضرات معصومین دچار شك و شبهه نماید زیرا شناخت وجودی حضرات معصومین كار هركسی نیست.

 

شباهت مؤمن به کعبه

 

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

«الْمُؤْمِنُ‏ أَعْظَمُ‏ حُرْمَةً مِنَ‏ الْكَعْبَةِ»[6]

«شرافت مؤمن از کعبه بیشتر است»

 مؤمن وجودش از كعبه گسترده‌تر است. « ِعبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ» مومنان حقیقی نزد خدای سبحان هستند، شناخت و دست‌یابی به مومن كار آسانی نیست این روایت وجود او را به كعبه تشبیه كرده و در آن چند نكته قابل تأمل است.

اولاً كعبه در دسترس همگان نیست، ثانیاً برای دست‌یابی به كعبه باید مسیری را طی كرد یا در حقیقت زحمتی را متحمل شد، ثالثاً ورود به مسجد الحرام آداب مخصوص به خود را دارد كه این آداب با آداب سایر مساجد متفاوت است.

تنها كسی می‌تواند به كعبه نزدیك شود كه استطاعت حج داشته باشد و هم از هر نجاستی پاك پاك باشد.

نزدیك شدن به مؤمن نیز شرایط خاص دارد. اولاً فرد باید استطاعت و توانایی نزدیك شدن به «عِبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ» را داشته باشد. ثانیاً از هرگونه آلودگی پاك شد، پاك شدن از آلودگی‌های دنیا می‌تواند فرد را از جایگاه ملائك مقرب بالاتر برد كه به او اجازه‌ی معرفت و شناخت نسبت به عباد المكرمین داده شود.

در روایتی از امام زمان عجّل‌الله‌فرجه داریم كه حضرت می‌فرمایند: من فرزند كعبه هستم. یعنی وجود مقدس امام زمان عجّل‌الله‌فرجه عباد المكرمی است كه برای نزدیك شدن به وجود مقدس ایشان باید قوانین خاص رعایت شود.

عباد المكرم خود برای تقرب به حق، آداب خاصی را رعایت می‌كنند، اگر زائر به حضرات معصومین با این فراز سلام می‌دهد و قصد تقرب به آن‌ها را در دین اسلام دنبال می‌كند چنین زائری یا باید به حد ملائك مقرب برسد و یا به این مقام دست یابد.

 

برتر از ملک

 

در روایتی عبدالله ابن سنان از امام صادق علیه‌السلام سؤال کرد: «الْمَلَائِكَةُ أَفْضَلُ أَمْ بَنُو آدَم‏؟»؛«ملائکه بالاترند یا بنی آدم بالاتر هستند؟»

امام صادق علیه‌السلام  در پاسخ ، از قول امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل كردند:

«إِنَّ اللَّهَ رَكَّبَ فِی الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِی بَنِی آدَمَ كِلْتَیهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیرٌ مِنَ الْمَلَائِكَة وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ»[7]

«خدای سبحان در ملائکه عقل بدون شهوت قرارداد و در ملائک و حیوانات شهوت بدون عقل را قرار داد و برای آدم عقل و شهوت هر دو را قرار داد پس كسی که عقلش بر شهوتش غلبه کند از ملائکه بالاتر است و اگر کسی شهوتش بر عقلش حاکم شد از بهائم بدتر می شود، بل هم اضل»

از این روایت در‌می‌یابیم كه بنی آدم اگر عقلش بر وجودش مسلط شود از ملائکه نزد خدای سبحان مکرم‌تر است.

 

در روایتی دیگر علی بن موسی الرضا علیه‌السلام می فرمایند: [8]

از امیرالمؤمنین علیه‌السلام سؤال شد شما بالاترید یا ملائک؟ امیرالمؤمنین علیه‌السلام از قول پیامبرصلّ‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: «إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّینَا»ملائکه نه فقط خادم ما، بلكه خادم دوستداران ما هم هستند، «الَّذِینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَه‏» ملائکه‌ای كه عرش را حمل می‌كنند كه آنان بالاترین نوع ملائکه هستند و همچنین ملائکه اطراف عرش «یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ‏ … وَ یسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِوَلَایتِنَا» اینان تسبیح گوی خدایشان هستند و همچنین استغفار می‌كنند برای كسی كه ولایت ما را پذیرفته است.

در ادامه‌ی روایت آمده است:

«لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْض فَكَیفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ رَبِّنَا وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَهْلِیلِهِ وَ تَقْدِیسِه‏»‏ اگر ما نبودیم آدم و حوا و بهشت و جهنم و آسمان و زمینی نبود. چگونه ما افضل از ملائکه نباشیم در حالی که ما تسبیح گویی حضرت حق را به ملائكه آموختیم،

«فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِیحِنَا» ما تسبیح کردیم که آن ها تسبیح کردند،

«هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه‏» ما لا اله الا الله گفتیم که آن ها لا اله الا الله گفتند،

« إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِیماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِیةً وَ لآِدَمَ إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِی صُلْبِهِ فَكَیفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لآِدَمَ كُلُّهُمْ أَجْمَعُون»‏ خداوند ملائکه را به جهت تعظیم و تکریم ما مامور به سجده و خضوع بر آدم کرد زیرا ما در سلب آدم بودیم پس چگونه افضل از ملائک نباشیم درحالیکه همه آن‌ها بر آدم سجده کردند.

 

مؤمن، گرامی ترین خلق

 

امام باقر علیه السلام در روایتی می‌فرمایند:

«مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقاً أَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْمُؤْمِنِ لِأَنَّ الْمَلَائِكَةَ خُدَّامُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَّ جِوَارَ اللَّهِ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَّ الْحُورَ الْعِینَ لِلْمُؤْمِنِین‏»[9]

«خداوند بنده‏اى را گرامى‏‌تر از مؤمن خلق نكرده است، و فرشتگان خادمان مؤمنان هستند، همسايگى خداوند براى مؤمنان مى‌‏باشد، و بهشت براى مؤمنين است و حور العين براى مؤمنان خلق شده‌‏اند»

هیچ مخلوقی نزد خدا گرامی‌تر از مؤمن نیست. چرا؟ خداوند سبحان تنها عباد المكرم خویش را مورد لطف خاص قرار می‌دهد. حضرت حق ملائکه را به عنوان ابزار و وسیله‌ای برای خدمات رسانی مؤمنین قرار داده است. ملائكه جهت خدمت به عباد المكرم خلق شده‌اند. خداوند بهشت را برای مؤمن خلق کرد و جوار خودش و حور را برای مؤمن آفریده است، اصالت را خداوند در عالم به مومن داد.

 

 مؤمن، محب ولایت است

 

اگر ما بحث «عِبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ» را در باب مؤمن بررسی كردیم و روایات را به سوی مؤمن سوق دادیم از آن رو بود كه در ابتدای بحث عرض كردیم عبد مكرم بنده‌ای است كه در مقابل خداوند سبحان تسلیم محض است و به اصطلاح عرفان، مؤمن و دلداده‌ حضرت حق می‌باشد. او در عشق نسبت به معشوق به جایی رسیده‌ است كه سخنی بدون اذن او نمی‌گوید و دست به كاری بدون اجازه‌ی خدا نمی‌زند.

در روایات هر بار کلمه مؤمن تكرار شده است به معنای اعتقاد به ولایت تامه حضرات معصومین است. میان مؤمن و مسلم تفاوت فراوانی وجود دارد. مؤمن محب پای‌بند به ولایت حضرات معصومین است در حالیكه مسلمان می‌تواند چنین اعتقادی را نداشته باشد.

 اگر حضرت حق مؤمن را احترام می‌كند به دلیل حبّ او به ولایت است.

در انتهای بحث یكبار دیگر به فراز «عِبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ الَّذِینَ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ» نگاه می‌كنیم و بحث را به پایان می‌بریم.

اكرام حضرات معصومین نسبت به خداوند سبحان اكرامی دو طرفه و دو جانبه است، اكرامی میان عاشق و معشوق، میان حبیب و محبوب میان بنده و خدا، زیرا ائمه‌ی اطهار جلوه‌ی ذات اقدس الهی هستند و با اوامر و نواهی حضرت حق آشنا و در مقابل اوامر و نواهی او تسلیم محض‌اند. حضرات معصومین بندگی و اكرام به محبوب را در اوج توان به نمایش می‌گذارند و خداوند سبحان نیز در مقابل این میزان عبودیت، حضرات معصومین را در بالاترین جایگاه عبودیت حفظ می‌كند.«عِبَادِهِ الْمُكْرَمِینَ»

به عنوان آخرین کلام می‌گوئیم: جهان و آنچه در آن است به بركت وجود ائمه‌ی اطهار خلق شده است و عالم و ما فیها زائیده‌ی بركت وجودی آن‌ها است. هر چه بنده در بندگی حضرت حق بیشتر تلاش كند نزد او مكرم‌تر است و در هر بار سلام به مكرمین عالم جواب سلامی از سر اكرام و لطف دریافت می‌كند.

 

تاریخ جلسه: 90/11/12 ـ جلسه 46

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] مجموعۀ الورام، ج2، ص111

[2] منهاج النجاح في ترجمة مفتاح الفلاح، مفدمه2، ص33   ‏

[3] تفسیر نورالثقلین، ج3، ص187

[4] تفسیر نورالثقلین، ج3، ص188

[5] نهج البلاغه، ص280

[6] بحارالانوار، ج7، ص323

[7] وسائل الشیعه، ج15، ص209

[8] علل الشرایع، ج1، ص5

[9] کافی، ج2، ص33

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *