قلب ـ بخش چهارم

مقدمه

 

اگر مدیریت دلمان را به حضرت اباعبدالله علیه السلام بسپاریم دل، سلیم می­‌شود و از هر نقص، غفلت و آسیبی محفوظ می‌ماند.

 

آبادانی یا ویرانی قلب

 

سؤال این است که از کجا می‌­توان متوجه آبادانی یا ویرانی قلب شد؟

«یدْخُلُ الْجَنَّة أَقْوَامٌ أَفْئِدَتُهُمْ مِثْلُ أَفْئِدَةِ الطَّیر»[1]

«علامت دل بهشتیها این است که دلشان مثل پرنده است.»

  دل بهشتیان مانند دل پرنده است؛ چرا که دل پرنده همیشه شوق پرواز دارد و نمی‌خواهد روی زمین باشد. قلب آباد، شوق پرواز دارد و گرفتار مادیات نمی‌شود. اشتیاق قلب به عالم اعلیٰ باید بیشتر از عالم ماده باشد. نظر دیگری که وجود دارد این است که دل پرنده، وحشت دارد. هر بار که پایین می‌­آید از گرفتار شدن در دام صیاد می­ترسد. دل بهشتیان هم از زمین­گیر شدن و گرفتار این عالم شدن وحشت دارد؛ نگرانی و ترسی که برایشان ادب حضور را به‌دنبال دارد، نه اینکه باعث توقف آن­ها شود.

 

راهکارهای آباد کردن قلب

 

ما باید دائماً قلب خود را آباد کنیم، وگرنه به ویرانه‌ای تبدیل خواهد شد. قلب آباد، تبدیل به جزیرۀ خضراء می‌شود و امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه به آن سر می­زند؛ اما اگر به قلب رسیدگی نشود، به یک مخروبه تبدیل می‌شود که محل انباشته شدن اعتقادات، نیّات و خلقیات فاسد است.

 

1.ملاقات با خوبان

 

یکی از مسیرهای میانبُر برای آبادانی دل، ملاقات با خوبان است.

«لِقَاءُ أَهْلِ الْخَیرِ عِمَارَةُ الْقَلْبِ»[2]

«ملاقات با اهل خیر دل را آباد می‌کند.»

   ما نمی­‌دانیم در این ملاقات دقیقاً چه اتفاقاتی رخ می­‌دهد؛ اما اجمالاً متوجه می‌شویم که به محض ملاقات با اهل خیر، تصمیم می­‌گیریم که از رذائل خود جدا شویم و بر خوبی­هایمان بیفزاییم؛ یعنی همۀ خیراتی که قبلاً انجام داده‌­ایم در نظرمان بسیار اندک جلوه می­‌کند.

اما سؤال این است که اهل خیر چه کسانی هستند؟

«اِن ذُكِرَ الْخَیرُ أنْتُمْ أَوَّلُهُ وَ أَصْلُهُ وَ فَرْعُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ»[3]

«اگر از خوبی یاد شود، آغاز و ریشه و شاخه و سرچشمه و جایگاه نهایتش شمایید.»

  زیارت همان لقاء است. شیخ شوشتری و آیت الله بهجت به ما آموخته‌­اند که در مجلس عزای اباعبدالله علیه‌السلام ما زائر می­‌شویم. اینگونه متوجه می­‌شویم که وجود مقدس امام حسین علیه السلام حق بزرگی بر گردن هر یک از ما دارد؛ چرا که با حضور در مجالس آن حضرت، خواسته یا ناخواسته دلمان آباد می­شود. «اَلسَّلامُ عَلَی الحُسَین»، مصداق «لِقَاءُ أَهْلِ اَلْخَیر» است.

 

2. معاشرت با عاقلان

«عِمَارَةُ الْقُلُوبِ فِی مُعَاشَرَةِ ذَوِی الْعُقُولِ»[4]

«اگر می‌خواهید دلتان آباد باشد، با اهل عقل معاشرت کنید.»

  معاشرت با سبک‌عقلان، دل را به یک ویرانه تبدیل می‌­کند؛ زیرا معاشرت با این افراد حبّ اموری را موجب می‌شود که موجبات تخریب دل را فراهم می­‌کند؛ یعنی حبّ امور فانی را وارد قلب ما می­‌کنند. بنابراین یکی دیگر از علائم آبادانی قلب، معاشرت با «ذَوِی الْعُقُولِ» است؛ «ذَوِی الْعُقُولِ» همان اولوالالباب‌اند:

«الَّذِینَ یذْكُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ»[5]

«همان‌ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده‌اند، یاد می‌کنند.»

    وقتی به ما اذن رفت و آمد به مجالس اهل بیت علیهم‌السلام را می‌دهند، قلب‌مان آباد می­‌شود! در رأس ذوی­‌العقول و اولوالالباب، اهل بیت علیهم‌السلام قرار دارند. البته همۀ کسانی که با حضرات معصومین ارتباط دارند هم بسیار عاقل هستند.

واقعیت این است که خواه ناخواه عمر، ثروت، سلامتی و جوانی ما رو به افول است و یک روز تمام می‌­شود؛ اما کسانی که عاقل باشند این امور را در جای درستی خرج می‌کنند. در واقع همۀ کسانی که ولایت اهل بیت را انتخاب کرده‌اند، امور دین و دنیایشان آباد شده است؛ چون توان خود را در راه صحیحی خرج کرده‌اند.

 

اهمیت قلب

 

«إِذا أرادَ اللّهُ بِعَبْدٍ خَیراً جَعَلَ لَهُ واعِظاً مِنْ قَلبِهِ»[6]

«وقتی خدا خیری را برای بنده‌اش بخواهد، واعظی از قلبش برای او قرار می‌دهد.»

   احتمالاً اکثر ما تجربۀ دریافت پیام از طرف قلبمان را داشته‌­ایم. گاهی اوقات این پیام­ها بسیار عجیب هستند. هر گاه خدای سبحان بخواهد بنده­ای را به کمالات خاص برساند، دل او را مأمور حرف زدن با آن بنده می­‌کند.

ما این موضوع را در زندگی معمول خود اینگونه بیان می‌کنیم:«به دلم افتاد فلان کار مثبت را انجام دهم! خدا به دلم انداخت!» این در واقع نشانۀ آن است که خدای سبحان قلب ما را زیر نظر گرفته است؛ او می­خواهد به ما خیررسانی کند و این کار را از طریق دل خودمان انجام می­دهد. مثلا گاهی برای کسی کاری انجام می­‌دهیم که نه خودمان دلیلش را می­‌دانیم نه او! فقط احساس می‌کنیم که به دلمان افتاده است! ممکن است بعدها متوجه شویم که اتفاقاً کار ما بسیار به‌جا و لازم بوده است. حتی گاهی ممکن است به دلمان بیفتد برای خودمان کاری بکنیم؛ به جای خاصی برویم، رذیله­ای را ترک کنیم یا… اینکه دل مواعظ خدای سبحان را دریافت می­‌کند و به ما انتقال می­دهد، نشانۀ دو امر است:

  1. سلامتی دل؛
  2. ارادۀ بهترین کمالات برای ما از طرف خداوند.

قلب سلیم

 

«یوْمَ لَا ینْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ. إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»[7]

«در آن روز که مال و فرزندان سودی نمی‌بخشد. مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید.»

  همۀ ما روزی را در پیش داریم که در آن، نه ثروت نافع است و نه فرزند، تنها امر مفید، قلب سالم است.

 

3.صفات قلب سلیم

 

  1. قلب سلیم قلبی است که عاشق دنیا نیست. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

«هُو القَلبُ الذی سَلِمَ مِن حُبِّ الدُّنیا»[8]

«قلب سلیم، دلی است که عاشق دنیا نیست.»

 

ساکنان حرم عشق درین بحر عمیق

 غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده[9]

به تعبیر امام صادق علیه‌السلام کسی که در دلش حبّ پستی­ها و آلودگی­ها، دنیا و غیرخدا نباشد، از قلب سلیم بهره دارد.

  1. قلب سلیم عاری از شبهه است. امام حسن مجتبی علیه‌السلام می­‌فرماید:

«أسلَمُ القُلوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبُهاتِ»[10]

«سالمترینِ قلبها، قلبی است که از شبهه پاک شده باشد.»

  نکتۀ بسیار قابل توجه این روایت آن است که حضرت نفرمود قلب سلیم، قلبی است که معصیت نکند؛ بلکه نبودِ معصیت در این قلب، جزو بدیهیات است. ممکن است این سؤال بیان شود که اعضاء و جوارح ما مرتکب معصیت می‌شوند نه دلمان! اما واقعیت این است که دل اراده می­‌کند، سپس اعضاء و جوارح انجام می‌دهند. در نتیجه اصل معصیت در دل است. سالم­ترین دل، نه‌تنها از معصیت طاهر است، بلکه اهل شبهه هم نیست و ارادۀ امور مشتبه را نمی‌­کند؛ یعنی نسبت به شبهه هم عصمت دارد. نه‌تنها از نجاست معصیت دوری می­کند، بلکه از نجاست مشتبه هم اجتناب دارد.

  1. قلب سلیم، نیت صادقانه دارد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

«صاحِبُ النِّیةِ الصّادِقَةِ صاحِبُ القَلبِ السَّلیمِ لأَنَّ سَلامَةَ القَلبِ مِن هَواجِسِ المَحذوراتِ بِتَخلیصِ النِّیةِ للّه  فِى الامورِ كُلِّها»[11]

«كسى كه نیت درست داشته باشد، دل سالم و پاك دارد، زیرا سالم داشتن دل از وسوسه­هاى شیطانى به‌سبب خالص گردانیدن نیت در همۀ كارها براى خداوند است.»

 باید به الهی بودن نیت­های خود توجه داشته باشیم. که البته کار بسیار آسانی است و برای اخلاص داشتن در کارها نیازی نیست خود را به تکلّف بیاندازیم. همان کارهایی که همیشه انجام می‌دادیم؛ آشپزی کردن، مهمانی رفتن و… را با نیت صحیح و خالص انجام دهیم. در حقیقت به خدای سبحان عرض می‌کنیم:«خدماتی که به بنده­های تو می­‌رسانیم، در واقع با تو معامله می­‌کنیم.»

 

رابطۀ کنترل نیات و قلب سلیم

 

هر چقدر نیّات خود را کنترل کنیم، دل سالم‌­تری داریم. معنای این سخن آن است که ممکن است ما پنجاه سال در دنیا کار کرده باشیم؛ اما خدای نکرده در عالم دیگر پرونده­ای به اندازۀ دو ماه داشته باشیم. در آن هنگام ممکن است پروندۀ خود را انکار کنیم؛ اما در جواب می‌گویند:« اعمال خالص‌ات همین مقدار بوده است که با خود آورده­ای! بقیۀ اعمال به این عالم منتقل نشده­‌اند.»

وقتی این روایت را در کنار آیات 88 و 89 سوره شعراء قرار می‌دهیم، درمی‌یابیم که قلب سلیم محل زیباترین نیت‌هاست. حتی اگر برای فرد مؤمنی کاری انجام می‌دهیم به نیت  ثواب نباشد، بلکه چون خدای سبحان به ادخال سرور در قلب مؤمنین علاقه‌مند است، ما به دوستانش خدمات‌رسانی داریم. باید نیّاتمان را اصلاح کنیم تا با قلب سلیم وارد آخرت شویم.

همان خدماتی را که به خانوادۀ خود می‌دهیم خالصانه و در جهت کسب رضای الهی باشد و با خدای سبحان معامله کنیم. اعمال، وقتی الهی شود، زودتر از خودمان به عالم دیگر منتقل می­شود.

«لأَنَّ سَلامَةَ القَلبِ مِن هَواجِسِ المَحذوراتِ»[12]

امام صادق علیه السلام توضیح می‌دهد که قلب سالم است چون از اندیشه‌ها و خطورات سوء جدا شده است. اموری وجود دارند که دل ما را درگیر خود می‌کنند و ما را از معامله با خداوند باز می‌دارند. گاهی اوقات ممکن است ما در ازای کاری که انجام داده­ایم، انتظار حمایت یا تعریف دیگران را داشته باشیم. این امور، «هواجس» است؛ یعنی اندیشه­های شیطانی! اما هنگامی که دل ما سالم باشد به هیچ‌چیز و هیچ‌کس اهمیت نمی‌دهد و تنها با خدا معامله  می‌کند.

  1. قلب سلیم، خالصانه عمل می‌کند. فردی از امام صادق علیه السلام پرسید:« قلب سلیم چه قلبی است؟» حضرت فرمود:

«السَّلیمُ الَّذِی یلقَى رَبَّهُ و لَیسَ فِیهِ أَحَدٌ سِواه»[13]

«قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند در حالی که در آن غیرخدا وجود ندارد.»

   نکتۀ مهم این است وقتی در تمام زندگی، امیر دلمان فقط یکی باشد، آن دل می‌تواند خدا را ملاقات ‌کند؛ اما واقعیت این است که در دل بسیاری از انسان­ها شک و شرک وجود دارد.

«و کُلُّ قَلبٍ فِیهِ شَکٌّ اَو شِرك فَهُوَ سَاقِط»[14]

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:«کمترین رزقی که تقسیم شده است، رزق یقین است.» از روایت نتیجه می­گیریم که افراد زیادی گرفتار تردید هستند. تردید در خدایی خدا، ربوبیت، قدرت، علم، حکمت، مصلحت و معرفت خدای سبحان و… .

شک در واقع همان شرک است. ممکن است نود درصد دل ما از آنِ خدا باشد و ده درصد از آن، به غیرخدا تعلق داشته باشد! نکتۀ این بخش روایت «فَهُوَ سَاقِطٌ» است. قلب سلیم همیشه در حال صعود و اوج گرفتن است؛ اما قلب مشرک یا شاکّ (مردد) در مرتبۀ پایین­تری قرار دارد و بالا نمی­‌رود.

بنابراین قلب سالم قلبی است که تنها روی خدا حساب می­‌کند و باطناً به هیچکس اعتماد ندارد. تنها چیزی که در عالم دیگر برای ما سودمند است، قلب سالم است.

  1. قلب سلیم از خدای هدایت‌گر اطاعت می‌کند:

«طُوبَى لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ أَطَاعَ مَنْ یهْدِیهِ »[15]

«خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد، خداى هدايتگر را اطاعت مى‌كند.»

  وقتی برای کسی لفظ «طوبیٰ» به کار برده می­‌شود، یعنی دنیا و آخرت خوبی دارد؛ از زندگی‌­اش لذت می­برد و دنیا و آخرت وی طیّب است. کسی که قلب سلیم دارد با میل و رغبت از هادی الی‌الله تبعیت می‌کند، در واقع مطیع هادی طریق می‌­شود.

  1. قلب سلیم از کسانی که مایۀ گمراهی او هستند، اجتناب می‌کند:

«طُوبَى لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ …و تَجَنَّبَ مَنْ یرْدِیهِ»[16]

«خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد … از شيطان گمراه كننده دورى مى‌گزيند

 قلب سالم برای خود قاعده و قانون دارد؛ دوستی­ها و دشمنی­هایش، اطاعت و نافرمانی­­اش اساس و منطق دارد.

  1. قلب سلیم، واسطۀ فیض را می‌بیند:

« طُوبَى لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ …أَصَابَ سَبِیلَ اَلسَّلاَمَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ»[17]

«خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد … با راهنمايى مردان الهى با آگاهى به راه سلامت رسيده است

  انسان­های دارای قلب سلیم، ادعا نمی­کنند که خود عامل انجام کاری بوده‌­اند؛ بلکه معتقدند با چشم بصیرتی که به آنها داده شده است، این مسیر را پیدا کرده‌اند. صاحب قلب سلیم دائماً واسطۀ فیض را می‌­بیند و می‌­گوید:«امام حسین علیه‌السلام چشم مرا باز کرد! امام رضا علیه‌السلام این توفیق را به من داد و…» هرگز هیچ چیز را حاصل زحمات خود نمی­داند. می‌­داند که به واسطۀ این حضرات، خداوند چشم بصیر به او داده­ و وی را به حال خود رها نکرده‌ ­است.

  1. قلب سلیم عاری از شک است. از پیامبر اکرم پرسیدند:« قلب سلیم چیست؟» حضرت فرمود:

«دِینٌ بِلاَ شَكٍّ وَ هَوًى وَ عَمَلٌ بِلاَ سُمْعَةٍ وَ رِیاءٍ»[18]

«قلب سلیم، اعتقاداتی است که در آن هیچ شک و تردیدی وجود نداشته باشد و عملی است که بدون ریا انجام شود.»

 به میل خودمان توجه نکنیم، بلکه هر طور خدا گفته است، عمل کنیم. در واقع پیامبر اکرم با این فرمایش، قلب و عمل را به هم مرتبط می­‌کند و می‌­فرماید، قلب همان عمل است؛ عملی که می­‌خواهیم خالص باشد و تنها یک نفر ببیند، نمی­‌خواهیم به گوش انسان­ها برسد و یا کسی آن را ببیند.

با درایت در روایت درمی‌یابیم که عمل ما در ظاهر یک عمل است، اما باطن دارد و باطن آن این است که آیا ما آن را برای دیده شدن توسط دیگران انجام می‌دهیم یا فقط برای خداست. بعضی افراد می‌گویند:«‌دلمان می‌­خواست اعمال‌مان خالص باشد، اما نشد!» اما این سخن بیهوده‌ای است. اگر دل، اراده و نیت خالصانه داشته باشد و برای غیرخدا نقشی قائل نباشد، حتماً عمل، خالصانه صورت می‌گیرد.

  1. قلب سلیم، رقیق است.

«عَوِّدُوا قُلُوبَكُمُ اَلرِّقَّةَ»[19]

«عادت بدهید دلهایتان را رقیق باشد.»

   باید دل­هایمان را عادت بدهیم تا نرم باشد. روایت داریم که اگر دل رقیق نباشد (سخت و سنگ باشد)، نور خدا در آن وارد نمی­‌شود.

 

یقین و صدق، هدایای الهی

 

«إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیراً فَتحَ لَه قُفْلَ قَلْبهِ و جَعلَ فیهِ الیقینَ و الصِّدقَ»[20]

«هر گاه خداوند خوبى بنده­اى را بخواهد، قفل دلش را مى­گشاید و یقین و صدق در آن جاى مى‌دهد.»

وقتی قفل دل باز شود یقین و صدق در آن وارد می‌شود. گاهی اوقات ما تصور می‌­کنیم که صدق، تنها از نوع زبانی است؛ اما در واقع دل، صادق است که زبان هم می­تواند صادق باشد. بسیاری از اوقات مشکلات زبانی ما ناشی از آن است که دل­هایمان دچار اشکال شده است.

 

تاریخ جلسه:94/9/13 ـ بخش 4

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. شرح کتاب ریاض‌الصالحین، باب توکل و یقین.

[2]. بحارالانوار، ج74،ص208.

[3]. مفاتیح­الجنان، زیارت جامعه.

[4]. غرر الحکم ودرر الکلم، ص465.

[5]. سورۀ آل­عمران، آیۀ 191.

[6]. بحارالانوار(ط-بیروت)ج70،ص327.

[7]. سورۀ شعراء، آیۀ 88 و 89.

[8]. بحارالانوار(ط-بیروت)ج7،ص152.

[9]. دیوان حافظ، غزل شمارۀ 423.

[10]. تحف العقول، ص235.

[11]. مصباح­الشریعه، ص53.

[12]. مصباح­الشریعه، ص53.

[13]. بحار(ط-بیروت)ج67، ص59.

[14]. بحار(ط-بیروت)ج67، ص59.

[15]. نهج­البلاغه، خطبۀ 214.

[16] . نهج‌البلاغه، خطبه 214.

[17] . نهج‌البلاغه، خطبه 214.

[18]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج1، ص۱۱۳.

[19]. کنزالفوائد، ج1،ص344.

[20]. نهج الفصاحه، ج1، ص 181.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *