قله‌ها و دره‌ها ـ بخش دوم

مقدمه

 

قله‌ها و دره‌ها عنوان کتابی است از نویسنده‌ای غربی که مضامین این کتاب با محتوای دعای بعد از هر نماز واجب و مستحب در نجف منطبق است. نقش مهم این دعا به نظر بنده، ایجاد ظرفیت و بزرگ کردن ظرف وجودی ماست برای دریافت فیوضاتی که با وساطت امیرالمؤمنین نصیب ما می‌شود.

همۀ ما در زندگی گاهی در تنگنا قرار می‌گیریم، گاهی در وسعت، گاهی در قبضیم گاهی در بسط! با نگاه صحیح به هر دو حالت می‌توانیم از هر دو موقعیت بهرۀ لازم را ببریم و از آفات هر دو امر مصون  بمانیم. زمانی که در تنگنا و فشار هستیم، آسیب‌های مختلفی تهدیدمان می‌کند؛ آسیب‌هایی مانند یأس، ناسپاسی، غفلت، ندیده گرفتن مصالح و حکمت الهی. به همان اندازه هم وقتی در بسط، یعنی قله قرار می‌گیریم، آسیب‌های مختلفی ما را تهدید می‌کند، آسیب‌هایی چون غفلت و اکتفای به وضعیت فعلی؛ در حالی‌که بایسته است دائم به قله‌های پیش رو صعود کنیم، گاه آن‌قدر از وضعیت موجود راضی هستیم که متوقف می‌شویم  و اصلاً اجازۀ رشد به ما داده نمی‌شود.

 

سقوط یا صعود

 

در نگاهی بسیار عمیق می‌آموزیم که قله‌ها و دره‌ها به هم ربط دارند؛ مهم این است که در هر موقعیت، نگاه زیبایی داشته باشیم و تصمیم صحیح بگیریم. وقتی در دره تصمیم صحیح گرفتیم، از این دره رها می‌شویم و صعود می‌کنیم و اگر در قله تصمیم نادرست گرفتیم، سقوط می‌کنیم. مهم این است که در هر دو جایگاه رشد و صعود و گشایش و فرج را ممکن بدانیم.

با نگاهی زیبا، دره و قله را دو بال می‌بینیم، نه این که دره را امری غیر از قله تصور کنیم. اگر در دره قرار نمی‌گرفتیم، اصلاً عظمت قله به چشم ما نمی‌آمد! اتفاقاً بودن در دره موجب می‌شود، قدر قله را بدانیم؛ لذا هنگام قرار گرفتن در قله، خودکنترلی و مراقبه شدید داشته باشیم تا دوباره به دره برنگردیم.

دربارۀ اهل جهنم می‌خوانیم:

«إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ»[1]

«هنگامى که غل‌ها در گردنهایشان [افتاده‌ است.]»

 جهنم را چاهی بسیار عمیق می‌دانیم به این علت که جهنمی‌ها هنگام قرار گرفتن در دره نمی‌خواهند جدا شوند و  برای خودشان راه خروجی نمی‌بینند؛ یعنی به حبس در دره و اقامت در اعماق ناهمواری‌ها راضی می‌شوند. در حالی‌که بهشتی‌ها در غرفات یا در جنت فردوس قرار دارند که فضایی متعالی است:

«… مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا … وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ»[2]

«… کسانى که ایمان آورده و کار شایسته کرده باشند … در غرفه‌ها[ى بهشتى‌] آسوده خاطر خواهند بود.»

آن‌ها افرادی هستند که عمدۀ زندگی‌شان قرار گرفتن در قله است و دره را به امید قرار گرفتن در قله سپری می‌کنند. در واقع در زندگی صحیح، با وجود این‌که در دره قرار داریم؛ اما راه رسیدن به قله را همیشه برای خودمان باز می‌بینیم و یقین داریم که جنود الهی و سربازان خدای سبحان در حال امدادرسانی به افرادی هستند که تمایل دارند از دره به قله بروند، کسانی که اراده و طلب و عزم جزم دارند برای خروج از دره و رفتن به سوی قله و خدای سبحان هم نیروهای خاصی را در اختیارشان قرار می‌دهد.

 

دره، بن‌بست نیست

 

در این دعا درخواست می‌کنیم که اولاً چه در قله و چه در دره، واقعیت را کتمان نکنیم و با خودمان روراست باشیم و نگوییم دره، همان قله است! دره، قله نیست! واقعیت این است که امکان رفتن به قله هست، در اوج کاستی و جهل و عجز راه خروج را باز ببینیم نه بن‌بست!

«مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا»[3]

و هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او قرار می‌دهد.

وقتی کسی خودکنترلی داشته باشد و از افکار نادرست و گفتار ناصحیح و رفتار نامناسب پرهیز کند، اصلا راه خروج در اختیارش قرار می‌گیرد. خدای سبحان قابلیتی به ما عطا کرده است که به واسطۀ آن می‌‌توانیم از نقص جدا و متصف به صفات او شویم.

قرآن می‌فرماید:

«ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَمِنْکمْ مَنْ یبْخَلُ ۖ وَمَنْ یبْخَلْ فَإِنَّمَا یبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ»[4]

«آگاه باشید! شما همان مردمی هستید که برای انفاق در راه خدا دعوت می‌شوید، پس برخی از شما بخل می‌ورزند، و هر که بخل پیشه کند، فقط نسبت به [سعادت و خوشبختی] خود بخیل است.»

آگاه باشیم! ما دعوت می‌شویم تا موجودی‌مان را صحیح خرج کنیم و به قله دست پیدا کنیم؛ چون وقتی صحیح خرج کنیم، موجودی ما زیاد می‌شود! برخی از ما با اینکه به وسعت وجودی و خروج از دره دعوت می‌شویم؛ اما می‌خواهیم بخیل بمانیم و تلاشی برای خروج از دره را نداریم! هر یک از ما که بخیل باشیم، نسبت به سعادت و خوشی خودمان بخیل‌ایم! در دره بودن به ضرر ماست! خدا احتیاج ندارد که در قله قرار بگیریم!

به‌اجبار نمی‌توان کسی را از دره به قله برد! باید طالب خروج از دره به قله باشیم. در بسیاری از دعاها، درخواست‌ها متکلم وحده مطرح شده (من می‌خواهم) یعنی این نیاز را احساس کنیم که موجودی فعلی ما کافی نیست و به رشد بیشتری نیاز داریم.

 

نگاه زیبا به قضا و قدر

 

«اَللَّهُمَّ لاَ بُدَّ مِنْ أَمْرِک وَ لاَ بُدَّ مِنْ قَدَرِک وَ لاَ بُدَّ مِنْ قَضَائِک وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِک اللَّهُمَّ فَمَا (کمَا) قَضَیتَ عَلَینَا مِنْ قَضَاءٍ أَوْ قَدَّرْتَ عَلَینَا مِنْ قَدَرٍ فَأَعْطِنَا مَعَهُ صَبْراً یقْهَرُهُ وَ یدْمَغُهُ‏ وَ اجْعَلْهُ لَنَا صَاعِداً فِی رِضْوَانِک ینْمِی [ینْمَى] فِی حَسَنَاتِنَا وَ تَفْضِیلِنَا وَ سُؤْدَدِنَا وَ شَرَفِنَا وَ مَجْدِنَا وَ نَعْمَائِنَا وَ کرَامَتِنَا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»

«خدایا! از دستورت و تقدیرت و قضایت چاره‌ای نیست و هیچ نیرو و توان جز به خدای بلندمرتبۀ بزرگ نیست؛ پس آنچه بر ما از قضایی که حتم کردی یا از تقدیری که مقدّر کردی، همراه آن به ما صبری عطا کن که بر آن چیره شود و آن را درهم کوبد و آن شکیبایی را برای ما، نردبانی به‌سوی خشنودی و لطفت قرار ده که افزوده شود در حسنات ما و برتری و آقایی و شرف و بزرگواری و نعمت‌ها و کرامت ما در دنیا و آخرت.»

خدایا تسلیم واقعیت‌های زندگی هستیم، از این جهت که خودمان دره را انتخاب کردیم، کار نادرستی است؛ اما از آن جهت که تو ما را در فشار قرار دادی، ربوبیتت اقتضا می‌کند که خواهان خروج از این عذاب و رذیلۀ اخلاقی باشیم.

بعضی از احکام در زندگی ما تاریخ مصرف دارد و بعضی بدون تاریخ مصرف و ابدی است. بعضی از احکام زندگی قضا و بعضی قدر است! قضا یعنی تمام شد؛ ولی قَدَر، قابل جابجایی است.

خدایا! نمی‌دانیم چه اموری قضاست و چه اموری قدر؛ اما از تو می‌خواهیم با وجود این قضاها در زندگی ما، صبری به ما عطا کنی تا از این مشکلات عبور کنیم و مشکلات، پلکانی برای رسیدن به رضایت تو باشد.

اصلا با وجود این مشکلات، برتری‌ها و فضیلت‌ها و حسنات ما افزون بشود! با این مشکلات مهتری و سروری ما افزایش یابد؛ یعنی جزو خواص قرار بگیریم، شرافت و عظمت و زیبابینی ما اضافه بشود، مشکلات برای ما در زندگی بار مثبت داشته باشد. اگر آن صبر به ما داده شود، امتیازات فوق‌تصوری را کسب می‌کنیم. اعتبار ما افزوده، خلقیات زیبا در وجود ما ساخته و نیاتمان تخلیص می‌شود، خلاصه در عین این که در ظاهر مشکل است؛ اما باطنش موجب افزونی انواع کمالات است.

از خدای سبخان می‌خواهیم با مشکل به گونه‌ای رفتار کنیم که هم در دنیا مُکرَم باشیم هم در آخرت؛ یعنی انتهای دره هم که باشیم، در همین عالم مکرم باشیم. بسیاری از اوقات افرادی را می‌بینیم با وجود گرفتاری‌های عجیب و غریب، شکایتی از آن‌ها دیده نمی‌شود! بدین ترتیب اعتبارشان به واسطۀ صبرشان روزبه‌روز ارزشمندتر می‌شود.

 

آسیب‌شناسی قرار گرفتن در دره

 

«وَ لاَ تَنْقُصْ مِنْ حَسَنَاتِنَا»

«و از کارهاى نیک ما خیرى را ناقص مگذار.»

آسیب‌شناسی دره این است که وقتی در مشکل قرار گرفتیم، فوری فکر کنیم چه کردیم؟! نیات واعمال و اعتقادات و اخلاقمان را واکاوی کنیم، حتماً خودمان مقصریم! پس از این که متوجه علت شدیم، تصمیم می‌گیریم با توبه از دره خارج شویم! در صورتی‌که به شرک و اعتماد بر خلق و غفلت‌مان پی بردیم، سعی می‌کنیم اعتماد بر خلق و غفلت نداشته باشیم و امر ریایی انجام ندهیم.

گاهی لازم است پروندۀ بیست‌سال پیش خود را بررسی کنیم، ممکن است مشکل پیش‌آمده، اثر عملکرد ما در گذشته باشد! هیچ امری تصادفی نیست! گاه ورشکستگی امروز ما به جهت وجود ربا و رشوه و مال حرام است که قبلا در زندگی ما وارد شده و با این حال انتظار رزق واسع و حلال و طیب را داریم!

آسیب‌شناسی دیگر دره این است که حسنات ما کاهش می‌یابد. با قرار گرفتن در مشکلات، توفیق نیت و عمل خیر و گفتار شاکرانه نداریم! در صورتی در گرفتاری قفل نمی‌شویم که نگاه ما به قله باشد. اگر اسیر مشکلات شدیم، مطمئن باشیم توفیق کسب حسنه نداریم! انجام حسنه زمانی ممکن است که باور کنیم راحت می‌توانیم از مشکل بگذریم و حسنه را وسیله‌ای برای عروج از دره به قله ببینیم.

بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر

 بار دگر روزگار چون شکر آید

 

وظیفه ما هنگام قرار گرفتن در قله

 

«اللَّهُمَّ وَ مَا أَعْطَیتَنَا مِنْ عَطَاءٍ أَوْ فَضَّلْتَنَا بِهِ مِنْ فَضِیلَةٍ أَوْ أَکرَمْتَنَا بِهِ مِنْ کرَامَةٍ فَأَعْطِنَا مَعَهُ شُکراً یقْهَرُهُ وَ یدْمَغُهُ»

«خدایا آنچه به ما از عطایی که عطا کردی و از فضیلتی که لطف فرمودی، یا از کرامتی که کرم کردی، به همراه آن شکری مرحمت فرما که بر آن چیره شود و آن را فرو گیرد.»

خدایا! اگر در قله‌ایم؛ یعنی روزگار به کام‌مان است؛ عطیه و امتیاز خاصی به ما دادی و کرامت خاصی نصیب‌مان فرمودی؛ یعنی ابداً فشار و سختی نیست و ما را در جایی قرار دادی که از رفعت و رشد خاصی بهره‌مندیم. خدایا! از تو می‌خواهیم قدر این قله را بدانیم، عُجب، کبر،غفلت و غرور عارض‌مان نشود. آیا ممکن است هم در قله باشیم و هم آسیب نبینیم؟ بله امکان دارد!

در دره صبر می‌خواستیم و در قله به‌جهت امتیازاتی که به ما دادی، شکر می‌خواهیم. گاهی ممتاز بودن خود را می‌بینیم و چشم‌مان به ویژگی‌های مثبتی است که خدا به ما داده است؛ اما بلافاصله می‌گوییم همراه با آن ویژگی‌ها، شکری به ما عطا کن که مسلط بر نعمت‌ها باشد.

همانطور که در دره توجه‌مان به انجام وظیفه در سختی بود! وظیفه‌ای به نام صبر! در قله هم به جای این که نعمت چشم ما را خیره کند، توجه ما به انجام وظیفه در نعمت باشد! چون خیره شدن به نعمت، بدمستی، عیاشی، غفلت، غرور و کبر می‌آورد. گاهی آن‌قدر مست نعمتیم که یادمان می‌رود برای چه در قله هستیم؟! خدا ما را به قله رساند تا ما بدرخشیم یا خودش را برای ما به نمایش بگذارد؟!

 

نعمت‌ها پلکان رشد

 

«فَأَعْطِنَا مَعَهُ شُکراً یقْهَرُهُ وَ یدْمَغُهُ وَ اجْعَلْهُ لَنَا صَاعِداً فِی رِضْوَانِک وَ فِی حَسَنَاتِنَا وَ سُؤْدَدِنَا وَ شَرَفِنَا وَ نَعْمَائِک (نَعْمَائِنَا) وَ کرَامَتِک (کرَامَتِنَا) فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»

«به همراه آن شکری مرحمت فرما که بر آن چیره شود و آن را فرو گیرد و آن شکر را برای ما، بالارونده در رضوانت و بالابرنده در حسنات و آقایی و شرف و نعمت‌ها و کرامتت در دنیا و آخرت قرار ده.»

تمام جملاتی که برای قرار گرفتن در دره بود، برای موقعیت قله هم هست. خدایا! این عطیه‌ای که به ما دادی، پلکانی برای رسیدن به رضایت تو و افزونی حسنات ما باشد. این عطیه موجب شود که از زمرۀ عوام بودن خارج و به طرف خواص بودن از جهت معرفت، راه پیدا کنیم و شرافت‌مان افزون بشود. خدایا! به واسطۀ این عطیه بیش از پیش در دنیا و آخرت اکرام‌مان کن.

 

آفت در قله بودن

 

«(اللَّهُمَّ) وَ لاَ تَجْعَلْهُ لَنَا أَشَراً وَ لاَ بَطَراً وَ لاَ فِتْنَةً وَ لاَ مَقْتاً وَ لاَ عَذَاباً وَ لاَ خِزْیاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»

«و آن را برای ما نقطه کبر و طغیان و فتنه و کینه‌توزی و عذاب و رسوایی در دنیا و آخرت قرار مده.»

آفت در قله بودن بیش از قرار گرفتن در دره است. در دره یک آفت وجود داشت و آن هم نقصان در نیکی‌ها بود:«وَ لاَ تَنْقُصْ مِنْ حَسَنَاتِنَا»«و از کارهاى نیک ما خیرى را ناقص مگذار.»؛ اما ممکن است در قله یاد نفسانیات‌مان باشیم، اعم از شهوت‌رانی و عیاشی و بی‌هدفی! ممکن است مفتون موقعیت‌مان شویم وخیلی خودمان را بپسندیم و همین امور موجب هلاکت ما ‌شود.

داشتن علم امری است پسندیده؛ اما ممکن است همچون بلعم باعور شویم! ثروتمندیم؛ اما ممکن است مانند قارون بشویم و همان دارایی، موجب هلاکت ما بشود! به‌جهت خودشیفتگی، ممکن است همین نعمت به نظرمان گوارا بیاید و گوارایی وصل را فراموش کنیم! ممکن است همین حضور در قله که قرار بود موجب بندگی بیشتر بشود، موجب خواری و ذلت ما در دنیا و آخرت بشود!

همانطور که می‌بینید چه در دره باشیم چه در قله، همه جا خطر ما را تهدید می‌کند! هیچ‌گاه درخواست نمی‌کنیم، خدایا! ما را از دره خارج کن تا خیالمان راحت باشد! هیچ‌گاه خیالمان از خودمان راحت نیست!

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری‌ست

راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش

در دعای مکارم الاخلاق درخواست می‌کنیم: «أَعِزَّنِی» «خدایا، خیلی عزت بده.»؛ یعنی مثل ما در عالم کم باشد! می‌خواهیم نادر‌الوجود و «تافتۀ جدابافته» باشیم و این همان قله است؛ اما این خطر ما را تهدید می‌کند که وقتی خیلی خاص شدیم، به کبر مبتلا شویم و یکباره سقوط کنیم! عابد بنی اسرائیل که سالیان سال عبادت می‌کرد، در یک شب، هم فحشا انجام می‌دهد و هم مشروب می‌خورد! چرا؟! چون در قله است و خیالش از خودش راحت!

در فراز دیگری از دعای مکارم‌الاخلاق می‌گوییم: «وَ عَبِّدْنِی لَکَ» «عبادت کنم؛ ولی شیفته نشوم.»

«اَللّهُمَّ… وَ اَجْرِ لِلنّاسِ عَلى یدِىَ الْخَیرَ وَ لا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ»[5]

«خدايا به دست من براى مردم خير و نيكى جارى ساز و آن را با منّت‌گذارى من تباه مكن.»

بایستی خیررسانی جاری داشته باشیم؛ اما خطر این جاست که ممکن است با آن به ته دره سقوط کنیم! ممکن است به چشم‌مان بیاید و منت بگذاریم! با خواندن این فرازها خوف داریم از این که در اوج قله هستیم و یک آن به عمق دره برویم! از آن طرف ته دره هستیم؛ ناراحت نباشیم، می‌توانیم راحت به قله برسیم، بین قله و دره، راه، خیلی نزدیک است.

 

تاریخ جلسه: 1403/6/8 ـ جلسه 2

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»  

 


[1]. سوره غافر، آیه 71.

[2]. سوره سبا، آیه 37.

[3]. سوره طلاق، آیه 2.

[4] . سوره محمد، آیه 37.

[5]. صحیفه سجادیه، دعای 20.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *