مقدمه
گاهی اوقات در هر مقطع سنی که قرار داریم روزگارمان بیبرنامه و در غفلت میگذرد و دلسوزی برای خود نداریم، نه برای جسم و زندگی ظاهریمان برنامه ریزی خاصی داریم و نه برای امور معنوی و باطنی خود. مدیریت صحیح اجازه چنین غفلتی را نمیدهد، اگر قرار بود خود را خوب مدیریت کنیم چنین غیردلسوزانه اقدام نمیکردیم.
شما خانمها به عنوان مدیر داخلی منزل تعهداتی در این مسئله دارید، گاهی اشکالاتی ایجاد می شود به جای اینکه مدیریت خود را اصلاح کنیم دیگران را مقصر میدانیم اما باید بدانیم اگر هریک از ما به وظایف خود آشنا باشیم میتوانیم مانع ایجاد مشکلات در زندگی شویم یا اینکه آنها را به حداقل برسانیم.
گاهی اوقات یک مدیر اتفاقاً اجرای صحیحی هم دارد، اما راندمان لازم را در زمینه مدیریت خود ندارد، این بدین معنا نیست که مدیر مشکل دارد بلکه گاهی به این علت است که مجموعهی تحت مدیریت او پذیرای بعضی مسائل نیستند.
در این کلاس یاد میگیریم که اداره درست و بیاصطکاک چگونه است و از آن طرف اگر فردی مجری خوبی بود اما نتیجه مطلوبی حاصل نشد خوددرگیری نداشته باشد، آنچه مهم است انجام وظیفه است گرچه گاهی اوقات فعلاً نتیجه آن در زندگی ظاهری فرد خود را نشان نمیدهد اما حتماً یک زمانی ـ مثلاً در چند نسل ـ بعد به نتیجه میرسد.
وارد وظایف مدیر در این کلاس می شویم و مَنِش مدیر را بررسی میکنیم و در هر بررسی چکابی نسبت به خود داشته باشیم، اگر متوجه ناموفقی خود شدیم باز عاجزانه خدای سبحان را سپاسگزاریم که قبل از مُردن متوجه آن شدیم و الان استغفار و توبه کرده و تغییر رویه داده و جبران خسارتهای قبلی را از خدای سبحان طلب میکنیم. گاهی اوقات افراد آن طرف خط متوجه اشتباهات و خطاها و عدم موفقیت خود میشوند که در آن زمان هرچقدر بگویند «.. قالَ رَبِّ ارْجِعُون»[1] امکان رجوع وجود ندارد .
ما می توانیم مدیریت خدا را بررسی کنیم که با بندههایش چه میکند یا مدیریت مدیران الهی ـ مثلاً انبیاء ـ را بررسی کنیم، امر اولیه با چند جلسه محدود قابل بررسی نیست زیرا کارِ خیلی بسیط و گسترده ای است به همین دلیل امر دوم (مدیریت مدیران الهی) را بررسی میکنیم، گرچه امر دوم هم از همان امر اولی است ولی با ذکر مثال است .
وظایف مدیر
دلسوزی و شفقت
یکی از اموری که لازمه مدیریت صحیح است، دلسوزی و شفقت است.
قرآن در ارتباط با این امر در توصیف وجود مبارک پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله میفرماید:
« لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنين»[2]
«گویا تو برای اینکه آنان ایمان نمی آورند جانت را از دست می دهی.»
پیامبر صلی الله به قدری دلسوزانه نگران هدایت امت هستند که خدای سبحان به پیامبر میفرماید ما قرآن را برای آنکه خود را به زحمت بیاندازی نازل نکردیم.
قرآن کریم در توصیف این امر میفرماید:
«طه * ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»[3]
«طه (پیامبر) ! قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى.»
و در جای دیگر میفرماید :
« لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ»[4]
«از جان شما پیامبری بر شما آمد که بر او آنچه شما را به زحمت میاندازد گران و سخت است، بر مؤمنین رئوف و رحیم است.»
- دلسوزی به عنوان شاکله مدیریت اسلامی باید مورد نظر باشد، در درون ما نیز این امر باید وجود داشته باشد و نسبت به اعضا و جوارح خود دلسوز باشیم. دلسوزی نسبت به دست و زبان و قلب و پا … ، این دلسوزی و شفقت بدان معنی است که مانع آسیب دیدن اعضا و جوارح شویم و آنان را از رشد و کمال لازم بهرهمند سازیم و مدیریت صحیح را نسبت به آنان داشته باشیم. به عنوان مثال نسبت به زبان خود دلسوز باشیم و بدانیم هر کلامی که از زبان خارج میشود اثر وضعی خود را در زندگی ما برجا میگذارد و باید بابت آن در محضر حق پاسخگو باشیم.
نقل شده یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام به حضرت گفت فردی از من پرسید امسال به حج بروم یا نه، من به او گفتم حج بر تو واجب نیست و نیازی نیست به حج بروی. امام صادق گفتند چرا این مطلب را بیان کردی، بابت این نظریه نادرست خود یک سال بیمار می شوی!
قرآن نیز توصیه به دلسوزی میکند و خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: پیامبر! اگر تو خشن و سنگدل بودی مردم از اطرافت پراکنده میشدند.
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ … »[5]
« پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مىشدند»
«غلیظ القلب» مقابل دلسوزی است ، «فظ» یعنی در اجرا با ملاطفت برخورد کن.
- مدیر موفق زبان نرمی دارد. البته این امر یک سیاست اولیه است و گاهی خشونت به عنوان سیاست ثانویه لازم است .
- پدر مرحوم ابوترابی زمانی که برای نماز شب بلند میشدند ابتدا خطاب به نفسشان میگفتند من به تو خوشه انگوری میدهم و به تو رسیدگی میکنم تا نشاط لازم را بیابی و زمانی که من وارد عبادت شدم با من همراهی لازم را داشته باشی.
نرمی زبان
- یکی دیگر از اسباب مدیریت نرمی زبان است. مدیری که از این خصیصه بیبهره است جاذبهای ندارد و برای اطرافیان گریز ایجاد میکند.
در امر مدیریت حتی نپذیرفتن و نه گفتن نیز در اکثر اوقات باید بسیار نرم باشد و متواضعانه بیان گردد.
- در قرآن گفتار نرم را در ارتباط حضرت موسی با فرعون ملاحظه میکنیم، با آنکه فرعون مخاطب حضرت موسی است ولی خداوند به موسی و هارون می گوید:
«فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً»[6]
«با گفتار نرم با او (فرعون) صحبت کنید.»
تاریخ جلسه: 97/4/19 ـ بخش 1
«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه مؤمنون، آیه99
[2] سوره مبارکه شعراء، آیه 3
[3] سوره مبارکه طه، آیات 2-1
[4] سوره مبارکه توبه، آیه 128
[5] سوره مبارکه آل عمران، آیه 159
[6] سوره مبارکه طه، آیه 44