مدیریت در زندگی ـ بخش پنجم

مقدمه

 

هر یک از ما در هر جایگاهی که قرار داریم نیازمند آموختن فنون صحیح مدیریت هستیم حتی اگر هیچ زیر مجموعه‌ای برای ما وجود نداشته باشد و در خانواده نیز قرار نیست این نقش به من داده شود اما برای اداره وجود خویش و اداره قوای متضادی که در درون ماست و همچنین برای اینکه قوای ما بدون درگیری با تمام توان بدون تنازع در کنار یکدیگر مشغول شوند نیاز به آموختن فنون صحیح مدیریت دارند.

 

شرح صدر، لازمه مدیریت صحیح

 

« …وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ * لَوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاء وَهُوَ مَذْمُومٌ »[1]

«پس در [امتثال] حكم پروردگارت شكيبايى ورز و مانند همدم ماهى [=يونس] مباش آنگاه كه اندوه زده ندا درداد * اگر لطفى از جانب پروردگارش تدارك [حال] او نمى‏كرد قطعا نكوهش شده بر زمين خشك انداخته مى‏‌شد»

 مدیریت نیاز به شرح صدر دارد و حتی المقدور باید مدیر خشمگین نشود، خشم باید صرفاً به عنوان یک تاکتیک بکار گرفته شود نه به عنوان یک سیاست کلی.

« صَاحِبِ الْحُوتِ» به معنای «اسیر زندان» شدن است، شکم ماهی زندان یونس شد، خدای سبحان در آیه به پیامبر صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: مانند یونس مباش که مدتی در شکم ماهی قرار گرفت او خدای سبحان را در حالی می‌خواند که غیظی داشت. اگر خدای سبحان توفیق جبران خطیئه را به یونس نمی‌داد حتماً در بیابانی قرار می‌گرفت در حالی که همیشه خود را سرزنش می‌کرد.

  • حضرت یونس چون لحظه‌ای کنترل خشم خود را از دست داد و صحنه انجام مسئولیت خویش را ترک کرد گرفتار زندان شکم ماهی شد. اگر در آن لحظه سعه صدر لازم بر او حاکم می‌شد قطعاً گرفتار این تنگنا نمی‌شد.
  • هرگاه انسان در جایگاهی قرار می‌گیرد که اداره و کنترل گروهی از افراد به او سپرده می‌شود باید همه قوای خویش را تحت کنترل خود نگه دارد و هیچ قوّه‌ای از کنترل او خارج نشود، قوّه خشم یکی از قوایی است که حتماً باید کنترل شود تا افسار گریخته نگردد.

از همین روست که سیاست اولیه مدیر با اطرافیان ادبیات مهر و منطق است تا پیامش را دریافت کنند و اطاعت نمایند و چون این روش به نتیجه نرسید و ثمر لازم را نداشت از سیاست ثانویه خشم استفاده شود.

 

امیرالمؤمنین علیه‌‌السلام در نامه به مالک اشتر می‌فرمایند:

« امْلِكْ حَمِيَّةَ أَنْفِكَ‏ وَ سَوْرَةَ حِدَّتِكَ وَ سَطْوَةَ يَدِكَ وَ غَرْبَ لِسَانِك»‏[2]

«(در هنگام خشم) باد نخوت و غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندى زبانت را در اختيار خود گير»

 

در این نامه حضرت به مالک اشتر سفارش می کنند در چند چیز اعمال قدرت کن تا در اختیارت باشد، تندی و تیزی و هیبت و قدرت و زبانت را در زمان مدیریت کنترل کن (ید نماد قدرت است).

  • هرکس بخواهد مدیریت درستی در وجود خود یا خانواده یا مجموعه گسترده‌تر اطرافش داشته باشد باید قدرت بر کنترل خشم خود داشته باشد، در این صورت عزت او محفوظ می‌ماند و ذلیل نمی‌شود.
  • هرکس باید مهارت مدیریت خشم خود را داشته باشد و با مهارت آن را کنترل کند، گاهی افراد چندان گرفتار غوغاهای درونی خویش هستند که قدرت کنترل عصبانیت خود را ندارند، آنان چندان از نداشته‌های خویش عصبانی هستند و همین امر سبب می‌شود در مدیریت خویش ناتوان شوند و قدرت کنترل خود را از دست بدهند و با اطرافیان برخورد تند نمایند.

 

انتظار تعریف از دیگران نداشته باشیم

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در فراز 82 نامه به مالک اشتر می‌فرمایند:

« إِيَّاكَ وَ .. حُبَّ الْإِطْرَاءِ »[3]

«پرهیز کن از این که دوست داشته باشی از تو تعریف شود»

  انتظار تعریف نداشتن، لازمه مدیریت صحیح است. اگر قرار است که میزان کار ما با تعریف افراد افزایش و با تعریف نکردن آنان کاهش یابد باید همیشه تحت تأثیر دیگران باشیم و افراد در زندگی ما نقش مؤثر و اساسی داشته باشند، در این صورت هیچ گاه آزاد زندگی نخواهیم کرد زیرا با تعریف کردن دیگران هم خوب کار می‌کنیم و هم خوش زندگی می‌کنیم و با عدم تعریف انرژی ما کاهش می‌یابد و ناخوش خواهیم شد.

نوع بشر فطرتاً همه محتاج تعریف‌اند‌ و خدای سبحان به این نیاز بها داده است و می‌فرماید:

« هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُه‏»[4]

«اوست كه با فرشتگان خود بر شما درود مى‏‌فرستد»

  • وقتی کار درست انجام شود خدای سبحان خودش علی الدوام تعریف فاعل را خواهد کرد و درود بر او می فرستد و ملائکه نیز بر او درود می‌فرستند.
  •  اگر ما در مدیریت داخلی خود و در مدیریتی که نسبت به اطرافیان‌مان داریم عاشق تعریف باشیم ذلیل هستیم، زیرا چشم به مردن داریم و طمع از دیگران انسان را حقیر و ذلیل می‌کند.

اگر باور داشته باشیم کاری که انجام می‌دهیم درست است در این حالت خدای خیرالشاکرین سپاسگزار بنده است و در این زمان بنده نیازی به تعریف دیگران نمی‌بیند چون خداوند سبحان که کامل علی‌الاطلاق است از او تعریف می‌کند و کسی است که جزئیات و کیفیت و عمل بنده را می‌بیند و از باطن کار او مطلع است و اگر عمل بنده قابل تعریف باشد حتماً از آن تعریف می‌کند و در این صورت فرد نیاز به تعریف دیگران ندارد.

 

از دیگران تعریف کنیم

 

  • در مهارت‌های ارتباطات وظیفه مدیر این است که از زحمات دیگران تعریف کند و کمالات آنان را یادآوری نماید.
  • تعریف کردن از انجام وظیفه دیگران و یادآوری کمالات آنان نوعی شکرگزاری است و این از وظایف مدیر است.
  • ما باید خود را به گونه‌ای مدیریت کنیم که مغلوب تعریف دیگران نشویم و تحت تأثیر آن قرار نگیریم، اینکه تعریف دیگران سبب انجام کار درست و عدم تعریف سبب ترک کار صحیح از جانب ما گردد.

 

تاریخ جلسه : 97/5/2

این جلسه ادامه دارد…

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]  سوره مبارکه قلم، آیه49-48

[2]  نهج البلاغه، نامه 53 ا(نامه امیرالمؤمنین علیه‌السلام  به مالک اشتر)

[3]  نهج البلاغه، نامه 53 ا(نامه امیرالمؤمنین علیه‌السلام  به مالک اشتر)

[4]  سوره مبارکه احزاب، آیه 43

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *