مدیریت موفق ـ بخش چهارم

 در مدیریت صحیح بزرگ‌نمايی مشكلات وجود ندارد

 

«من عظم صغار المصائب ابتلاه الله بکبارها»[1]

«کسی که مصیبت‌های کوچک را بزرگ می‌شمارد خداوند او را به مصیبت‌های بزرگ مبتلا می‌کند.»

 

اگر مشکلات در زندگی بزرگ جلوه کند یقیناً آستانه مشکلات روزبه‌روز بیشتر خواهد شد. مفهوم مخالف این حکمت بیان می‌کند که هر چه گرفتاری‌ها در نظر انسان ناچیز جلوه کند، می‌تواند بر آنها فائق آید.

اما اگر فرد هنگامه گرفتاری گمان برد که بدتر از آن وجود نخواهد داشت، یقیناً خداوند او را به مشکلی بزرگ‌تر از آنچه که تصورش را نکرده بود گرفتار می‌سازد.

یک مدیر موفق بجای بزرگ‌نمایی مشکلات نگاه خود را به قدرت بیکران خدا معطوف می‌سازد.

در دیدگاه عرفانی: تمام مشکلات دنیوی نسبت به گرفتاری‌های آخرت اندک و ناچیز است. اگر کسی مشکلات دنیوی در نظرش بزرگ آید، خداوند او را به مشکلات اخروی نیز گرفتار می‌نماید.

به عنوان مثال: شخصی که گرفتار تنگی معیشت بوده و پیوسته این مشکل را بزرگ می‌پندارد، خداوند او را به ناشکری نیز مبتلا نموده تا او را متوجه گرداند که ناسپاسی مشکلی سخت‌تر از تنگی رزق است. با تنگی معیشت، دنیای فرد آسیب دیده اما با ناشکری به آخرت او نیز صدمه وارد می‌شود.

 

 نشاط، بنیاد مدیریت موفق است

 

«قلیل مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه»[2]

«کار اندکی که همیشگی و دائمی بوده بهتر از کار زیادی است که خسته کننده باشد.»

 

در مدیریت صحیح دو دیدگاه بسیار حائز اهمیت است.

  1. برنامه ریزی دائمی نه مقطعی
  2. توجه به کیفیت کار بیش از کمییت

گاه کار از نظر کمیت و مقدار زیاد بوده اما چون بدون نشاط و از روی کسالت انجام شده ثمردهی مطلوب حاصل نمی‌شود و در دراز مدت متوقف می‌گردد.

بسیاری از امور روزانه با وجود کثرت، چون بدون شور و عشق و نشاط انجام می‌شود موفقیتی در پی ندارد. ملالت از جمله اموری است که آسیب جدّی به موفقیت وارد می‌کند. در حالیکه کاری که شاکرانه و خالصانه انجام شود یقیناً نتیجه بخش بوده زیرا که خداوند سبحان کار كم خالصانه را زیاد می‌كند. شکر و اخلاص در کار، از نشاط و عشق بنده خبر می‌دهد، البته گزینه برتر، شامل عمل کثیر با کیفیت مطلوب و خوب است. بنابراین بنیاد مدیریت موفق، شور و نشاط است. و اگر نشاط از مدیریت برداشته شود، تمام امور فقط بعنوان تکلیف انجام شده و ملالت‌آور می‌شود.

 

 مدیر موفق با آرمان زندگی می‌کند نه با آمال

 

امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «اِنَّ اَخْسَرَ النّاسِ صَفْقَةً، وَ اَخْيَبَهُمْ سَعْياً رَجُلٌ اَخْلَقَ بَدَنَهُ فى طَلَبِ آمالِهِ، وَ لَمْ تُساعِدْهُ الْمَقاديرُعَلى اِرادَتِهِ، فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْيا بِحَسْرَتِهِ، وَ قَدِمَ عَلَى الاْخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ»[3]

 «زيانكارترين افراد در معاملات، و ناامیدترین ایشان در كوشش، کسی است که برای رسیدن به آرزوها بدنش را به زحمت و سختی انداخته امامقدرات الهی او را در اين زمينه يارى نكرد. پس با حسرت از دنيا خارج شد و با خسران و گناه وارد آخـــرت گردید.»

 

در مدیریت موفق توجه به هدف صحیح نهایت کامروایی را برای انسان رقم می‌زند لیکن با آرزو زندگی کردن انسان را به ورطه ناکامی و شکست می‌کشاند.

انسان هدفمند، هر چند در این عالم به هدف خویش نرسدليكن حرکت خودرا به سوی هدف در عالم دیگر ادامه خواهد دادتلاش او قابل تقدیر است زیرا طبق وظیفه عمل نموده و به پاداش خویش که یکی از دو نیکی است (احدی الحسنیین)، دست یافته است.

وقتی انسان برای رسیدن به هدف صحیح، جسم خود را به میدان مي آورد و تمام توان خویش را بکار می‌بندد هر چند كه مقدرات الهی در ظاهر کمکی در این زمینه به او نکنند و او در این راه بمیرد یا شهید شود در هر دو صورت کامروا و موفق از دنیا رفته و اجر خاص خویش را دریافت می‌نماید.

در مدیریت صحیح نگاه انسان به زندگی این است که اگر بنیاد صحیحی را بنا نمايد،این بنا مانند نهر جاری تا قیامت برای او جریان داشته و حسرت زده و ناکام وارد عالم دیگر نمی‌شود. به همین جهت شکست‌های موقتی و ظاهری در این عالم او را اندوهگین نمی‌نماید. برای یک انسان هدفمند، مرگ نیز در راستای هدفش می‌باشد نه در مقابل آن.

اما اگر تمام ذهن انسان جذب رؤیا و آرزو شودو هیچ اقدام عملی برای رسیدن به آرزوها صورت ندهدو یا در صورت اقدام، ناکام گشته و شکست بخورد امری است که از نگاه اسلام مذموم شمرده می‌شود.

 

 در مدیریت موفق، ابراز نیازها مدیریت می‌شود

 

امیرالمومنین علیه السلام می‌فرماید:

 «مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اللهِ، وَمَنْ شَكَاهَا إلَى كَافِرٍ فَكَأَنَّمَا شَكَا الله»[4]

 «اگر کسی نیازش را به مؤمنی شکایت کند گویا شکایت خود را نزد خدا برده است. اما اگر به شخص بی‌ایمانی شکایت کند گویا از خدا شکایت کرده است.»

 

مدیرموفق كسی است كه برای بيان نيازمندی خويش کنترل و مراقبه‌ دارد وی ناکامی‌ها و کاستی‌های خویش را با هر کسی درمیان نمی‌گذارد.

اگر در وجود انسان نفس اماره را بعنوان قوای کافر و عقل رابعنوان قوای مومن بدانيم بيان كم كاري هاي انسان در امر عبادت ويا هر آنچه نفع فرد در انست براي نفس نه تنها كاربيهوده  اي است بلكه بيش از پيش آسيب زننده وخطرناك است در حاليكه اگر عقل به ميدان آيد واز عقل راهنمايي گرفته شود به يقين راهنمايي هاي لازم را خواهد داشت

مفسرين مي گويند:كفر علاوه بر آنکه در مقابل ایمان آورده شده  در مقابل شکر نیز بكار رفته است. بنابراین شکایت کردن براي فرد ناسپاس و ناشکر نوعی شکایت کردن از خدا محسوب می‌شود.

مدیر موفق اگر مجبور به بيان کاستی ها شود تنها آن رابا فرد مومن شاکر در میان می‌گذارد زیرا او امین است و مانند خداوند سبحان وي را در جهت شکوفایی استعداد و توانایی‌ هايش کمک می‌نماید .

اما اگر همین شکایت نزد فرد ناسپاس شود او نه تنها کمکی نمی کند بلکه ناامیدی را در او تقویت می‌نماید. بنابراین در مدیریت موفق باید ابراز و اظهار دلتنگی‌ها و نیازها مدیریت شده تا اختلال به زندگی وارد نشود.

 

تاریخ جلسه: 94/5/25 ـ جلسه 4

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] نهج البلاغه (فیض الاسلام)، حکمت ٤٤٠

[2] نهج البلاغه، حکمت ۴۳۶

[3] نهج البلاغه، حکمت ۴٢٢

[4] نهج البلاغه، حکمت ٤١٩

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *