بحث مرگ را در محضر حضرت مولی الموالی امیرالمؤمنین علیهالسلام در سال تحصیلی جاری دنبال میکردیم، بر این باوریم اگر واقعیات را از لسان معصوم شناسایی کنیم نگاه متفاوتی نصیبمان میشود. یکی از امور غیرقابل انکار زندگی ما مرگ است، با وجود اینکه علیالدوام با آن همراه هستیم و هر لحظه آن را میچشیم اما تقریباً اکثریت قریب به اتفاق ما از این واژه هراس داریم.
قرارمان بر این شد در محضر حضرت مولی تلمّذ داشته باشیم و حقیقت مرگ را از لسان مطهر ایشان شناسایی کنیم که اگر این حقیقت برای ما واضح و روشن شود نه تنها مرگ را پایان زندگی نمیبینیم بلکه آغاز حیات ابدیمان میبینیم و باور میکنیم بر خلاف تصور نادرست بسیاری از افراد مرگ نه تنها تلخ نیست بلکه لذت و سروری خاص برای بسیاری افراد از طریق آن ایجاد میشود.
در خدمت بعضی از خطبهها و حکمتهای نهج البلاغه جهت آشنایی با این امر قرار داشتیم.
امیرالمومنین علیهالسلام در خطبه 84 میفرماید:
«فَكَأَنْ قَدْ عَلِقَتْكُمْ مَخَالِبُ الْمَنِيَّةِ وَ انْقَطَعَتْ مِنْكُمْ عَلَائِقُ الْأُمْنِيَّةِ وَ دَهِمَتْكُمْ مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ السِّيَاقَةُ إِلَى الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ فَكُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ سَائِقٌ يَسُوقُهَا إِلَى مَحْشَرِهَا وَ شَاهِدٌ يَشْهَدُ عَلَيْهَا بِعَمَلِهَا»[1]
«گويا چنگالهاى مرگ (مانند چنگال درندگان) بشما در آويخته است و علاقه و دلبستگى به آرزو و از شما جدا گرديده، و شما را فرا گرفته كارهاى سخت رسوا كننده و سوق دادن بجائى (قيامت) كه وارد شدنى است (همه خلائق به آنجا وارد خواهند گشت) و (در اين راه) با هر كسى يك سائق و يك گواهى دهندهاى است: سائقی كه او را به محشر ميراند، و گواهى دهندهاى كه به كردار او گواهى مىدهد.»
آغاز خطبه شهادت به توحید است سپس ذکر بعضی از صفات الهی است پس از آن حضرت از یکایک ما خواستهاند موعظهها را قبول کنیم و عبرتها را جدی بگیریم، بعد از آن حضرت واقعیت مرگ را برای ما به تصویر میکشند و میفرمایند:
به تصویر کشیدن واقعیت مرگ
«فَكَأَنْ قَدْ عَلِقَتْكُمْ مَخَالِبُ الْمَنِيَّةِ وَ انْقَطَعَتْ مِنْكُمْ عَلَائِقُ الْأُمْنِيَّةِ»
«گویا چنگالهای مرگ به شما تعلق پیدا کرده است و علاقه و دلبستگى به آرزو و از شما جدا گرديده»
چنگال مرگ اکنون به ما چسبیده است و ما را گرفتار خود کرده است، در این عبارت حضرت مرگ را به پرندهای تشبیه کردهاند که چنگالی دارد و ما را در چنگال خودش اسیر کرده، اسارتی که راه فراری ندارد.
ممکن است با خود بگویید حقیقت امر چنین نیست و ما اکنون زندهایم و گرفتار مرگ نشدهایم،
در پاسخ میگوییم یکایک ما در چنگال مرگ قرار داریم و هرلحظه آن را میچشیم اما هنوز مرگ جان ما را نگرفته است.
ثمره باور کردن مرگ؛ جدا شدن از تعلقات ناصحیح است
اگر سؤال کنید ثمره اینکه فاصله بین خود و مرگ را زیاد نبینیم چیست؟
حضرت میفرمایند: «وَ انْقَطَعَتْ مِنْكُمْ عَلَائِقُ الْأُمْنِيَّةِ» زمانیکه مرگ بر شما وارد میشود تعلق به آرزوهایتان از شما جدا میشود.
خاصیت مرگ این است که ما را از دنیای آرزوها جدا میکند، دنیای آرزوها چیزی غیر از دنیای دعا است. در دعا کمالات و خواستههای مختلفی را عنوان میکنیم و از خداوند میخواهیم موانع رسیدن به آن مرتفع شود اما آنچه در لسان شرع آرزو نام دارد جایی است که درخواست امور غیرممکن و خیالی را داشته باشیم.
با نگاهی عمیقتر خاصیت مرگ این است که ما را روزبروز با واقعیات مواجه میکند نه با توهمات و ما را از دنیای خیال خارج میکند و در دنیای حقیقت وارد میسازد.
حقیقت این است که امروز روزی است غیر از دیروز و حتی اگر میلیاردها هزینه کنیم آنچه رفته باز نخواهد گشت. این حقیقت موجب میشود از زمان حال بهترین استفاده را داشته باشیم، بعد از مرگ تعلقاتی که در قالب آرزو است از انسان جدا میشود.
تعلقات بر دو نوع است:
- بعضی تعلقات صحیح است و در آخرت مفید فایده میباشد مثل تعلق به قرآن و اهل بیت.
- برخی تعلقات نادرست و بیجاست و در آخرت وبال گردن انسان میشود و او را گرفتار میسازد مثل تعلق به مال و مقام و فرزند و … . حضرت میفرمایند: اگر باور کنید هرلحظه در چنگال مرگ قرار دارید از تعلقات ناصحیح جدا میشوید.
«وَ دَهِمَتْكُمْ مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ» «با مرگ امور رسوا کننده بر انسان وارد میشود»
مرگ زمانی است که تنها یک پردهبرداری از انسان میشود (پرده برداری کامل در قیامت صورت میگیرد) و باطن و عملکرد فرد عیان میگردد و آنچه موجب رسوایی اوست بر وی آشکار میشود.
«وَ السِّيَاقَةُ إِلَى الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ»
سیاقه به معنای سوق دادن و راندن است، مرگ انسان را به محل ورودش وارد میکند، بعضی افراد مانند انبیاء، شهداء و … با اختیار خود به قیامت وارد میشوند اما بعضی دیگر به دلیل کثرت تعلق از مرگ گریز دارند و خواستار بقا در عالم دنیا هستند، مرگ این افراد را بر خلاف خواستشان به قیامت سوق میدهد.
همراهان ما در قیامت
«فَكُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ سَائِقٌ يَسُوقُهَا إِلَى مَحْشَرِهَا وَ شَاهِدٌ يَشْهَدُ عَلَيْهَا بِعَمَلِهَا»
در قیامت هر کس دو همراه دارد یکی سائق است و دیگری شهید. ملکی او را به محشر سوق میدهد و شاهدی که بر اعمالش شهادت میدهد.
شاهد در این فراز به دو معناست:
- کسی که هنگام عمل حاضر و شاهد بر ماست.
- کسی که بر اعمال زشت و زیبایمان شهادت میدهد.
گرچه خداوند رحمان و رحیم است اما رحمت حق اقتضا میکند انسان متوجه عیوب خویش شود، هرکس در طول زندگی دنیا واقف به عیوبش نشود هنگام مرگ به آن پی میبرد.
در نگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام اگر ما مرگ را خوب درک کنیم لازم نیست بمیریم تا قیامتمان برپا بشود، مرگ در همین عالم قیامت را مقابل چشممان میگذارد و ما را دائم در صحنه قیامت قرار میدهد با این نگاه گرچه در عالم دنیا نمیتوانیم ادراک کامل قیامت را داشته باشیم اما قیامت را دور از خود نمیدانیم. به تعبیر امام خمینی (ره) نماز ظهر، گویا حضور در عرصه قیامت است و مصلی در این نماز باید خود را حاضر در عرصات قیامت فرض کند.
به ما آموختهاند:
«قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون»[2]
«بگو: (هر كارى مىخواهيد) بكنيد، كه به زودى خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما خواهند نگريست»
ما شاهدان بسیاری داریم که گاه آنها را حاضر حساب نمیکنیم، خداوند، پیامبر، مؤمنین و ملائک شاهد دائم هستند، اگر توجه به این شاهدان داشته باشیم از ارتکاب هر خطائی اجتناب میکنیم.
تاریخ جلسه؛ 95.9.29 ـ جلسه 7
این جلسه ادامه دارد…
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام، خطبه 84، ص203، از فراز 4
[2] سوره مبارکه توبه، آیه105