تفاخر در کلام امیرالمومنین علیهالسلام
امیرالمؤمنین علیهالسلام از کنار گروهی که به یکدیگر تفاخر میکردند عبور کردند، حضرت در ابتدا سوره «الهکم التکاثر» را خواندند و سپس در این خطبه به کسانی که به هم فخرفروشی میکنند میفرمایند: اگر میخواهید از حُسن یا قبح افعالتان مطلع شوید از اموات سؤال کنید، آنها یا شما را به انجام کار تشویق میکنند و به این وسیله حُسن آن را به شما نشان میدهند و یا شما را متوجه قبح آن میکنند و معلوم میکنند انجام دهنده در نهایت پشیمان میشود.
«وَ لَوِ اسْتَنْطَقُوا عَنْهُمْ عَرَصَاتِ تِلْكَ الدِّيَارِ الْخَاوِيَةِ وَ الرُّبُوعِ الْخَالِيَةِ لَقَالَتْ ذَهَبُوا فِي الْأَرْضِ ضُلَّالًا وَ ذَهَبْتُمْ فِي أَعْقَابِهِمْ جُهَّالًا تَطَئُونَ فِي هَامِهِمْ وَ تَسْتَثْبِتُونَ فِي أَجْسَادِهِمْ وَ تَرْتَعُونَ فِيمَا لَفَظُوا وَ تَسْكُنُونَ فِيمَا خَرَّبُوا وَ إِنَّمَا الْأَيَّامُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ بَوَاكٍ وَ نَوَائِحُ عَلَيْكُمْ»[1]
«اگر (سرگذشت) ايشان را از شهرهاى فراخ ويران شده و خانههاى خالى مانده بپرسند مىگويند: ايشان گمشده و بدون نشان زير زمين رفتند و شما دنبال آنان از روى نادانى و بيخبرى مىرويد، بر فرق ايشان پا مىنهيد، و روى جسد آنها قرار مىگيريد، و در دور انداخته آنها مىچريد و در ويرانههاى آنها (خانههايى كه از آنها كوچ كردهاند) ساكن مىشويد، و همانا روزها بين شما و ايشان بسيار مىگريند و بر شما زارى میكنند»
مفقود شدن بعد از مرگ
«وَ لَوِ اسْتَنْطَقُوا عَنْهُمْ عَرَصَاتِ تِلْكَ الدِّيَارِ الْخَاوِيَةِ وَ الرُّبُوعِ الْخَالِيَةِ لَقَالَتْ ذَهَبُوا فِي الْأَرْضِ ضُلَّالًا وَ ذَهَبْتُمْ فِي أَعْقَابِهِمْ جُهَّالًا»
اگر از مردگانی که در خانههای ویران و خالی از سکنه سکنی گرفتهاند سؤال کنید، آنان شروع به سخن گفتن با شما میکنند و به شما پاسخ میدهند که ما نیز در این عالم گمراه بودیم و مانند شما عمل میکردیم و شما نیز اگر چون ما عمل کنید گمراه هستید.
یکی از شارحین نهج البلاغه به نام ابن میثم میفرماید: «ذَهَبُوا فِي الْأَرْضِ ضُلَّالًا» ضالّ به معنای گمشده است. گاه به گونهای زندگی کردهایم که در این عالم گم شدهایم و بعد از مرگ مفقود میشویم.
شما میگویید آیا همه افراد بعد از مرگ مفقود میشوند؟ عرض میکنیم خیر، هر کس به میزان صالح بودنش گمراه نمیشود به همین جهت هر کس هر روز در سلامِ پایان نماز میگوید «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» و به همه بندگان صالح خداوند اعم از مرده و زنده سلام داده میشود اما اگر تمام فکر و ذکر انسان تفاخر و تکاثر باشد در همین عالم مفقود میشود و بعد از مرگ اثری از او باقی نمیماند تا سلامی به او برسد.
«تَطَئُونَ فِي هَامِهِمْ» زندگان زمانیکه به قبرستان میروند قدم بر اجسام مردگان میگذارند.
حافظ میگوید:
خیز و در کاسه سر آب طربناک انداز
پیش از آنت که شود کاسه سر خاک انداز
روزی کاسه سر ما خاک انداز دیگران میشود و آنان بر ما گام مینهند، پس پیش از آنکه کاسه سر ما خاک انداز شود در آن آب طربناک یعنی شراب معرفت و محبت وارد کنیم. در کاسه سرمان آب معرفت وارد کنیم تا آن روزی که کاسه سرها خاک انداز شده است روح خوشی و طربی دائمی داشته باشد اگر چه جسم ظاهراً از بین رفته باشد.
«تَسْتَثْبِتُونَ فِي أَجْسَادِهِمْ» شما طلب ثبات و ماندگاری میکنید در جایی که اجساد آنها (مردگان) در آنجا است.
«وَ تَرْتَعُونَ فِيمَا لَفَظُوا» آنچه آنها رها کردهاند اکنون مرتع و چراگاه شما زندگان شده است که در آن خوش میگذرانید و از آن تغذیه میکنید.
«تَسْكُنُونَ فِيمَا خَرَّبُوا» شما ساکن آن منازلی شدید که آنها خراب کردهاند و در آن ساکن نیستند
«إِنَّمَا الْأَيَّامُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ بَوَاكٍ وَ نَوَائِحُ عَلَيْكُمْ» فاصله بین شما و آنها تنها چند روز است که این ایام بر شما نوحه خوانی میکند و شما را متوجه گذر از این عالم مینماید.
معرفی گذشتگان
«أُولَئِكُمْ سَلَفُ غَايَتِكُمْ وَ فُرَّاطُ مَنَاهِلِكُمْ الَّذِينَ كَانَتْ لَهُمْ مَقَاوِمُ الْعِزِّ وَ حَلَبَاتُ الْفَخْرِ مُلُوكاً وَ سُوَقاً سَلَكُوا فِي بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبِيلًا سُلِّطَتِ الْأَرْضُ عَلَيْهِمْ فِيهِ فَأَكَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمَائِهِمْ»[2]
«ايشان پيش رفتگان پايان زندگى شما هستند كه به آبشخورهاتان (مرگ و قبر و عالم برزخ) زودتر از شما رسيدهاند، براى آنان مقامهاى ارجمند و سر بلند و وسائل فخر و سرفرازى بود در حالى كه گروهى پادشاه و برخى رعيّت و فرمانبر ايشان بودند، در شكمهاى برزخ (احوال عالمى كه حائل ميان دنيا و آخرت است از وقت مرگ تا موقع برانگيختن و از نظر ما پنهان است) راهى را پيمودند كه در آن راه زمين بر آنها مسلّط بوده گوشتهاشان را خورده و از خونهاشان آشاميده است»
«أُولَئِكُمْ سَلَفُ غَايَتِكُمْ وَ فُرَّاطُ مَنَاهِلِكُمْ» اینها همان کسانی هستند که قبل از شما در یک آبشخوری که همه شما به آن وارد میشوید رفتهاند، «أُولَئِكُمْ سَلَفُ غَايَتِكُمْ» آنان پیشینیان شما هستند که زودتر از شما به آن غایتی که در پیش رو دارید وارد شدهاند. «وَ فُرَّاطُ مَنَاهِلِكُمْ» آنان به آن آبشخوری که شما به آن وارد میشوید سبقت گرفتند.
«الَّذِينَ كَانَتْ لَهُمْ مَقَاوِمُ الْعِزِّ وَ حَلَبَاتُ الْفَخْرِ مُلُوكاً وَ سُوَقاً» براى مردگان مقامهاى ارجمند و سر بلند و وسائل فخر و سرفرازى درعالم ماده وجود داشت (مدرک، مقام، مال، جمال، طائفه و …) .
«سَلَكُوا فِي بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبِيلًا سُلِّطَتِ الْأَرْضُ عَلَيْهِمْ فِيهِ فَأَكَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمَائِهِمْ» آنان(مردگان) در برزخ راهی را طی کردند، خاک رویشان را فرا گرفته و زمین بر آنها مسلط شده و از گوشتشان تغذیه میکند و از خونشان میخورد.
«فَأَصْبَحُوا فِي فَجَوَاتِ قُبُورِهِمْ جَمَاداً لَا يَنْمُونَ وَ ضِمَاراً لَا يُوجَدُونَ لَا يُفْزِعُهُمْ وُرُودُ الْأَهْوَالِ وَ لَا يَحْزُنُهُمْ تَنَكُّرُ الْأَحْوَالِ وَ لَا يَحْفِلُونَ بِالرَّوَاجِفِ وَ لَا يَأْذَنُونَ لِلْقَوَاصِفِ غُيَّباً لَا يُنْتَظَرُونَ وَ شُهُوداً لَا يَحْضُرُونَ وَ إِنَّمَا كَانُوا جَمِيعاً فَتَشَتَّتُوا وَ [أُلَّافاً] آلَافاً فَافْتَرَقُوا»[3]
«پس صبح نمودند در شكاف قبرهاشان جماد و بسته شده كه نموّ و حركت ندارند، و پنهان و گمشده كه پيدا نمىشوند هولها ايشان را نمىترساند، و بد حالیها آنها را اندوهگين نمىسازد، و از زلزلهها اضطراب و نگرانى ندارند، و به بانگ رعدهاى سخت گوش نمىدهند، غائب و پنهان هستند كه كسى منتظر بازگشت ايشان نيست، و در ظاهر حاضرند (در گورند و جاى دور نرفتهاند) ولى در مجالس حاضر نمىشوند، گرد هم بودند پراكنده شدند»
«فَأَصْبَحُوا فِي فَجَوَاتِ قُبُورِهِمْ جَمَاداً لَا يَنْمُونَ وَ ضِمَاراً لَا يُوجَدُونَ»
در حفرههای گورستان به صورت جمادی بیرشد و ناپیدا که امید یافت شدن آن هرگز نیست قرار گرفتهاند.
«فجوه» به معنای جای دور، یعنی آنان(مردگان) در قبرستانی دور مأوا گرفتهاند. جسمشان رشد و نموی ندارد، آنان غایبان (پنهانهایی) هستند که یافت نمیشوند.
«لَا يُفْزِعُهُمْ وُرُودُ الْأَهْوَالِ»
هول و هراسهایی که در این عالم وجود دارد باعث هراسان شدنشان نمیشود و نگرانیای در آنها ایجاد نمیکند و همانند زندگان به جهت امور دنیا اضطراب پیدا نمیکنند.
«لَا يَحْزُنُهُمْ تَنَكُّرُ الْأَحْوَالِ»
مجهول ماندن احوال دیگران باعث ناراحتیشان نمیشود، گرچه در زندگی دنیا بیخبر بودن افراد از یکدیگر موجب محزون شدنشان میشد.
تأثیر مرگ در زندگی ما باید این باشد که از اضطرابهای بیهوده دوری کنیم، اضطرابهایی که خسارتهایی جدی برما وارد میکند و ثمرهای در بر ندارد.
«لَا يَحْفِلُونَ بِالرَّوَاجِفِ وَ لَا يَأْذَنُونَ لِلْقَوَاصِفِ»
به زمین لرزههای عالم ماده توجه نمیکنند و صدای طوفانهای سخت به گوششان نمیرسد. آنان از نگرانیهای عالم ماده در امان هستند و آنچه ما را در این دنیا نگران میکند به آنان نمیرسد.
«غُيَّباً لَا يُنْتَظَرُونَ وَ شُهُوداً لَا يَحْضُرُونَ»
مردگان غایبانی هستند که از جنس غایبان این دنیا نیستند، اکثر افراد در انتظار غائبین دنیا هستند اما کسی مشتاق دیدار مردگان غایب از نظر نیست. مردگان شاهدانی هستند که از امور اطلاع دارند اما حضور ندارند. مؤمن بعد از مرگ از کارهای خیر بازماندگان خویش مطلع میشود و این اطلاع برای آنها سرور ایجاد میکند همچنین کافر بعد از مرگ از افعال ناشایست بازماندگان خویش مطلع میشود و عذاب میبیند.
«وَ إِنَّمَا كَانُوا جَمِيعاً فَتَشَتَّتُوا وَ [أُلَّافاً] آلَافاً فَافْتَرَقُوا»
آنان با وجود ارتباطی که قبلاً با شما داشتند از شما جدا شدند و بینشان جدایی حاکم شد، نه الفتی با شما دارند نه با خودشان.
البته اموات مؤمن در آن عالم با یکدیگر الفت دارند علامت الفتشان این است که اکثر اوقات قبل از اینکه مؤمنی از دنیا برود اموات به خواب فردی میآیند و از آماده شدنشان برای ورود این مومن اطلاع میدهند.
«وَ [أُلَّافاً] آلَافاً فَافْتَرَقُوا» با وجود ارتباطی که آنان در دنیا با یکدیگر داشتند پس از مرگ الفتی با یکدیگر ندارند. این فراز در ارتباط با غیر مؤمنین است زیرا مؤمنین در این عالم با یکدیگر پیوست دارند و نقطه عطف آنان وجود معصومین علیهمالسلام است به همین جهت در آن عالم همه در محضر معصومین حضور دارند و با یکدیگر اجتماع میکنند.
ادامه خطبه در جلسه آینده پیگیری میشود
تاریخ جلسه؛ 95.11.11 ـ ادامه جلسه 9
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام، خطبه 212، فراز 4، ص 695
[2] نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام، خطبه 212، فراز 5، ص 695
[3] نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام، خطبه 212، فراز 6، ص 695