معرفت فاطمی

 معرفت اجمالی صدیقه طاهره سلام الله علیها از طریق مبحث صدق

 

برای شناخت حضرت صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها باید به قرآن و کلام معصومین علیهم السلام رجوع نمود؛ زیرا معرفی کامل در لسان انسان کامل صورت می‌پذیرد و هر شناختی غیر از طریق قرآن و عترت، شناختی ناقص است.

امام صادق علیه‌السلام در معرفی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌فرمایند:

«وَ هِيَ‏ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى‏، وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُوَلُ»[1]

فاطمه بزرگترین صدیق است و قرون گذشته حول محور شناخت او چرخیده است. یعنی در اقوام سابق هرکس ارتقایی پیدا نموده و به رتبه ای دست یافته بر اساس نور معرفت فاطمی بوده است.

لقب «صدیقه» یکی از القاب حضرت بکه ظاهرا متعارف و شناخته شده می باشد به معنای مبالغه در صدق می باشد.

وجود مقدس صدیقه طاهره سلام الله علیها نه تنها صادق بلکه صدیق است یعنی هماهنگی گفتار و

عمل در ایشان بسیار به ظهور رسیده است.   و برای شناخت دقیق‌تر این لقب، باید ابتدا با معنای صدق آشنا شد.

وجود صدق یکی از نیاز های مهم انسان است؛ زیرا به تصریح قرآن، آن چیزی که در روز قیامت برای افراد، بسیار نفع می رساند صدق است.

«قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ»[2]

صدق، خصوصیتی است که برای موفقیت در دنیا، نورانیت در بررزخ، داشتن مدارج عالی به آن نیاز است.

«فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ»[3]

پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند:

«النجاة فی الصدق»[4]  

نجات در صدق است.

«نجوه» به معنی مکان مرتفع و متعالی

انسان ها دو دسته‌اند: نجات یافته و هلاک شده. آنچه که موجب نجات انسان شده  و او را در جایگاه متعالی و برتر قرار می دهد صدق می‌باشد.

 

صدق چیست؟

 

به گفته یکی از مفسرین صدق به هماهنگی ظاهر و باطن گفته می‌شود و اولین صدق، صداقت در توحید است.

یعنی هنگامی که عبد اقرار به یگانگی خداوند سبحان نمود (اشهد ان لا‌اله‌الا‌الله) و گواهی داد که در نظام عالم غیر از حضرت حق معبودی نیست باید سر سپرده او شده و تنها فرمان او را اجرا نماید.

این گواهی هنگامی صادقانه شمرده می‌شود که همانگونه که زبان به اعتراف به وحدانیت خداوند گشوده شده، قلب نیز آن را باور داشته و در نظام عالم تنها او را همه کاره بداند.

 

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند:

چهار چيز است كه به هر كس عطا شود خير دنيا و آخرت به او داده شده است. [5]

یکی از آنها گفتار صادق است.

کلام صدق آن است که وقتی بر زبان جاری شد قلب آن را باور داشته و بین کلام و باور قلب مغایرتی نباشد.

با دقت نظر بر چنین تعریفی مشاهده می شود که بسیاری از محاورات روزانه صادقانه نیست .

 

صدق نماد دین است

 

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«الصدق نماد الدین»

دیانت افراد از طریق صادق بودن ایشان به نمایش گذاشته می شود. نمی شود فردی متدین باشد و صداقت در او مشهود نباشد.

از بزرگی سوال کردند چه مقدار باید صداقت داشته باشیم؟ فرمودند به قدری که در زندگی ات دروغ دیده نشود. یعنی توحید و رسالت و ولایت ..را صادقانه قبول داشته باشی.

یکی دیگر از بزرگان می گوید:

دین بر چهار ستون بنا شده که اولین ستون آن صدق است. یعنی اگر ستون صدق از دین برداشته شود سه ستون باقی می ماند و در نتیجه دین فرد در معرض لغزش قرار می گیرد.

 

علامت صدق چیست؟

 

«علامة الصدق الصبر»

علامت صدق، صبوری و مقاومت است.

صادق برای حفظ دین خود مقاومت میکند. صبر نماد قوت است. به اندازه ای که انسان ضعیف و ناتوان و شکننده است به همان اندازه از صدق بی بهره است.

 

بدون صدق، ایمان فرد بدون سر است

 

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«رَأْسُ‏ الْإِيمَانِ‏ لُزُومُ‏ الصِّدْق‏» [6]

پایبندی به راستگویی، سر ایمان است.

همانگونه که اگر سر انسان از او جدا شود دیگر انسان نیست، صدق هم اگر از مومن جدا شود دیگر ایمانش ایمان نیست ولو نام مؤمن بر او بار شود.

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند:

«الصِّدقُ يُنجِيكَ و إن خِفتَهُ»[7]

«راستگویی در هر حال برای شما نجات بخش است ولو از آن بترسید»

گاه انسان از روی ترس دروغ می‌گوید در حالیکه نمی‌داند نجات بخشی فقط در راستگویی است.

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

اگر می‌خواهید محترم باشید باید صادق باشید.

«الصادِقُ على شَفا مَنجاةٍ و كَرامَةٍ»[8] 

راستگو، در آستانه نجات و کرامت است

فرد صادق یقیناً مکرم است.

عموم مردم گمان می‌کنند که با راستگویی دیگر کسی آنان را احترام نمی‌کند در حالی‌که در دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام صدق، انسان را در آستانه اکرام قرار می‌دهد.

 

در روایتی دیگر امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«أقَلُّ شيءٍ الصِّدقُ …. » [9]

«کمیاب ترین چیز، راستی است.»

 

بسیاری از افراد دروغ و کلک را نوعی زرنگی دانسته و حتی با خود صادق نیستند و نزد خودشان هم مشخص نیست که چه می‌خواهند؟ صادق می‌داند باید چه کسی و چه چیزی را دوست داشته باشد و از چه چیز و یا چه کسی بیزار باشد.

 

صدق علامت محبوبیت بنده نزد خداست

 

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند:

زمانی که خدا بنده‌ای را دوست داشته باشد راستگویی را به او الهام می‌کند. پس صدق یک الهام ربانی و مائده غیبی بوده که از عالم ملکوت بر افراد وارد می شود.

«إِذَا أَحَبَ‏ اللَّهُ‏ عَبْداً أَلْهَمَهُ‏ الصِّدْق‏» [10]

بنابراین صدق علامت محبوبیت بنده  نزد خداست. و دروغ علامت مبغوضیت و منفوریت بنده در پیشگاه خداوند است.

 

نتیجه و ثمره عقل، صدق است

 

امیرالمؤمنین می فرمایند:

«ثَمَرَةُ الْعَقْلِ‏ الصِّدْق‏» [11]

گویا حضرت عقل را به درخت تشبیه نمودند که میوه آن، صدق است. بروز و ظهور عقل در صدق است.

به عبارتی علامت عاقل بودن، صادق بودن است. و اگر کسی صادق نیست در واقع عاقل نیست.

 

صداقت، فرد را به چشم آمدنی می‌کند

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

سه چیز است که زینت مؤمن بوده و موجب درخشش او می‌شود. یکی از آنها راستگویی است.

مؤمن اگر صادق باشد می‌درخشد. شاید بدلیل آن است که اکثر مردم دروغگو بوده و راستگو در بین آنان به چشم می آید.

«ثَلَاثٌ‏ هُنَ‏ زَيْنُ‏ الْمُؤْمِنِ‏ تَقْوَى اللَّهِ وَ صِدْقُ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ»[12]

در اکثر روایات منظور از صدق، صدق زبانی است. بنابراین برای راستگو بودن، انسان باید سعی کند آنچه بر زبان می آورد قلبا باور داشته باشد.

اگر می‌گوید هرچه پیش می آید خیر است پس دیگر چرا برای هر اتفاقی، مضطرب می‌شود؟

اگر اعلام می‌کند که ان شاالله خدا کمک می‌کند پس باور کند که خدا کمک می‌کند.

اگر می‌گوید توکل بر خدا، او نعم الوکیل است.دیگر دغدغه چه چیز را دارد؟

اگر اقرار می‌کند ایاک نستعین، پس چرا روی اسباب دیگر تکیه می نماید؟ زیرا بارها به او ثابت شده به محض آنکه اسباب از تاثیر ساقط می شوند نگران و افسرده می گردد.

اگر می گوید«الله اکبر» چرا غیر از خدا به چشمش بزرگ می آيد؟ او که بزرگترین وجود است و ارتباط با او خیال انسان را آسوده می کند. پس دیگر نگرانی برای چه؟

به گفته یکی از مفسرین صدق یعنی غصه نخوردن. بسیاری از غصه خوردن‌ها علامت عدم صدق است.

زیرا خدای سبحان فرموده من هر چه از شما بگیرم مثل آن و یا بهتر از آن را به شما می‌دهم.[13] و اگر مومن می گوید: صدق الله العلی العظیم و  در این گفتار صادق است پس چرا به وعده خدا شک نموده و غصه می خورد؟

یکی از مفسرین می فرماید:

سخت‌ترین سوال در روز قیامت، سؤال از صدق است.

«لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْكافِرِينَ عَذاباً أَلِيماً» [14]

در حقیقت خدای سبحان از صادقین سوال می نماید که چه مقدار زبان و قلبت هماهنگ بوده و راست می گفتی؟

خداوند هنگامی که از گروهی بندگان مدح و تعریف می‌کند می‌فرماید:

مردانی هستند که در تعهداتی که با خداوند بستند صادق بودند.

«مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّه‏…» [15]

در این آیه بجای آنکه از کلمه وفا برای عهد استفاده شود، کلمه «صدق» بکار برده شده است.

یعنی مردانی که در عهد الست به یگانگی معبود خویش “بلی” گفتند، در دنیا همچنان توحید خود را تصدیق نموده و بر آن پایدار ماندند.

گویا صدق و وفا توأم با یکدیگرند.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«…و صِدقُهُ على قَدرِ مُرُوَّتِهِ»[16]

صدق فرد به اندازه جوانمردی اوست. یعنی به اندازه‌ای که فرد صادق بوده و ظاهر و باطنی هماهنگ داشته و به تعهدات خویش وافی و کافی پایبند باشد به همان میزان جوانمرد است.

با بررسی اجمالی در بحث صدق، در می‌یابیم که ارتباط حقیقی با صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها انسان را متصف به صفت صدق می‌نماید . و اگر محبّ در عین محبت به حضرتش از خصوصیات صفت صدق بی بهره بوده، نشان آن است که هنوز معرفت و ارتباط حقیقی با صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها برای او حاصل نشده است. محبّ صادق دغدغه هایش مانند دغدغه های فاطمه سلام‌الله‌علیها است.

 

نگرانی فاطمه سلام الله علیها برای روز قیامت از چیست؟

 

روزی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند:

هیچ از پدربزرگوارت پرسیدی در قیامت کجا او را ملاقات می‌کنی؟

حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: بله. ایشان به من فرمودند: مرا نزد حوض کوثر ملاقات کن.

عرض کردم اگر شما را در کنار حوض نیافتم چه؟

فرمودند: مرا در سایبان عرش می یابی.

پرسیدم:آیا مردم دنیا در قیامت عریان اند؟

فرمودند: بله.

پرسیدم: من هم عریانم؟

فرمودند: بله تو هم عریان هستی. اما هیچ کس به دیگری توجه نمی کند.

گفتم: و اسوأتاه در آن روز از خداى عزّ و جلّ(در اینجا گویا بزرگترین بلای زندگی بر حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نازل شده است)

در ادامه می فرمایند: من دیگر از خانه بيرون نيامدم تا آنکه پدرم به من فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت: پیغمبر! خدای تو به تو سلام می‌رساند و می‌گوید فاطمه شرم دارد که عریان در محضر خدا حاضر شود و خدا هم شرم کرده که فاطمه را عریان در محضر خود حاضر کند. از همین الآن وعده می‌دهد که در قیامت دو حلّه از جنس نور بر او بپوشاند تا کسی او را نبیند.(در روایت دیگر هفتاد دست لباس از جنس نور)

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می فرمایند: برای پسر عمویت هم درخواست کردی؟

حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها جواب دادند: علی نزد خداوند گرامی‌تر از آن است در قیامت برهنه باشد.(یعنی نیاز به درخواست من نبود). [17]

دغدغه فاطمه برای روز قیامت عریان بودن است. به همین جهت است که برخی از محبّین حضرت باید بازنگری در پوشش خود داشته باشند.

و به شکرانه آنکه خدای سبحان محبت فاطمه سلام‌الله‌علیها را در قلب آنان قرار داده ظاهر خود را با دل هماهنگ نمایند.

 

تاریخ جلسه: 97/12/11

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] أمالی شیخ طوسی، ص668

[2] سوره مبارکه مائده، آیه 119

[3] سوره مبارکه قمر، آیه 55

[4] بحارالأنوار، ج70، ص14

[5]  أربَعٌ مَن اُعطِيَهُنَّ فَقَد اُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ : صِدقُ حَديثٍ ، وأداءُ أمانَةٍ ، وعِفَّةُ بَطنٍ ، وحُسنُ خُلُقٍ. 

 [6] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص218

[7] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص218

[8] نهج البلاغه ، خطبه 86

[9] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص251

[10] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص217

[11] غررالحکم و دررالکلم، ص328

[12]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص91

[13] سوره مبارکه بقره 106

[14] سوره مبارکه احزاب، آیه 8

[15] سوره مبارکه احزاب،آیه33

[16] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج8، ص222

[17] بحارالانوار،ج43،ص55: قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِفَاطِمَةَ سَأَلْتِ أَبَاكِ فِيمَا سَأَلْتِ أَيْنَ تَلْقِينَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ قَالَتْ نَعَمْ قَالَ لِي اُطْلُبِينِي عِنْدَ اَلْحَوْضِ قُلْتُ إِنْ لَمْ أَجِدْكَ هَاهُنَا قَالَ تَجِدِينِّي إِذًا مُسْتَظِلاًّ بِعَرْشِ رَبِّي وَ لَنْ يَسْتَظِلَّ بِهِ غَيْرِي قَالَتْ فَاطِمَةُ فَقُلْتُ يَا أَبَهْ أَهْلُ اَلدُّنْيَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ عُرَاةٌ فَقَالَ نَعَمْ يَا بُنَيَّةِ فَقُلْتُ لَهُ وَ أَنَا عُرْيَانَةٌ قَالَ نَعَمْ وَ أَنْتِ عُرْيَانَةٌ وَ إِنَّهُ لاَ يَلْتَفِتُ فِيهِ أَحَدٌ إِلَى أَحَدٍ قَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ وَا سَوْأَتَاهْ يَوْمَئِذٍ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا خَرَجْتُ حَتَّى قَالَ لِي هَبَطَ عَلَيَّ جَبْرَئِيلُ اَلرُّوحُ اَلْأَمِينُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ أَقْرِئْ فَاطِمَةَ اَلسَّلاَمَ وَ أَعْلِمْهَا أَنَّهَا اِسْتَحْيَتْ مِنَ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَاسْتَحَى اَللَّهُ مِنْهَا فَقَدْ وَعَدَهَا أَنْ يَكْسُوَهَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ حُلَّتَيْنِ مِنْ نُورٍ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهَا فَهَلاَّ سَأَلْتِيهِ عَنِ اِبْنِ عَمِّكِ فَقَالَتْ قَدْ فَعَلْتُ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً أَكْرَمَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ يَعْرِيَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ 

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *