شهادتین در اذان
معنای «أشهد أن لا إله إلا الله»
مرحوم نخودكی در رساله اسرار نماز میگوید: امام صادق علیهالسلام میفرمایند: وقتی وارد وادی شهادتین میشویم و «أشهد أن لا إله إلا الله» میگوییم، باید صادق باشیم یعنی هیچ كس را بر خدا ترجیح ندهیم و حضرت حق را بیشتر از هر وجودی دوست بداریم.
با گفتن ذكر «أشهد أن لا إله إلا الله» گواهی میدهیم كه هیچ ذاتی در عالم امکان به غیر از خدای سبحان نیست كه مردم واله و حیران او باشند.
مرحوم نخودكی میگوید: الله ذاتی است كه همه موجودات واله و شیدا و عاشق او هستند و به فرموده ایشان عشق هیچ معشوقی در عالم با حضرت حق، قابل قیاس نیست.
در عالم خلق هر کس عاشق دیگری شود دوره عاشقی او کوتاه است و گاه نه تنها به وصال معشوق نائل نمیشود، که جفای او عاشق را از پا در میآورد. اما مصلی در «أشهد أن لا إله إلا الله» صادقانه اعلام میكند هیچ معشوقی را به اندازه معبودش دوست ندارد.
این شهادت در عین صدق است، زیرا آنکس كه به دروغ گواهی دهد، اعتبار خود را نزد محبوب از بین برده و شهادت او به عنوان گواه پذیرفته نیست. اگر انسان به چیزی دل ببندد و آن را به خاطر خدا دوست بدارد، در عاشقی صادق است اما اگر كسی را مستقلاً دوست بدارد در واقع او را پرستیده نه خدا را و ادعایش در عشق به خدا دروغ است.
برافكن پرده تا معلوم گردد كه یاران دیگری را میپرستند[1]
بسیاری از افراد به پول و مقام و خانواده و … كه اموری اعتباری هستند، عشق میورزند و ارزش و اعتبار خود را در حد یك كاغذ و امضاء تعریف میكنند، اما در مضمون یک حدیث قدسی آمده است: «تا زمانی كه غیر از ما را دوست داری همان چیز را میپرستی.»
اقرار به شهادتین كافی نیست، مصلی باید در عمل هم هیچ معبودی غیر از خدا را اتخاذ نكند.
ای یك دل صد دله دل یك دله كن مهر دگران را ز دل خود یله کن
همه چیز جز ذات او، فانی است
مرحوم حاج ملاهادی سبزواری میگوید:
«لا إله» یعنی اسقاط هر آنچه غیر خداست: «التوحید إسقاط الاضافات».
«لا اله» یعنی برای هیچ كس وجود مستقل قائل نیستی و همه لا شیئ هستند.
«لا» یك مقراض و قیچی است كه انسان را از همه جدا میكند و به یك وجود مطلق وصل مینماید. «لا» كه به میدان بیاید، فقط«هو» باقی میماند. «قل هو الله أحد» یعنی همه چیز فانی است و به آنچه فانی است نباید دل بست، و دل بستن مختص وجود باقی است. «الا الله» یعنی تنها یك وجود در عالم است كه مشاهده او، همه موجودات را ناچیز میكند و آن الله است و در هر جایی که خدا وجود دارد از «من و ما» رنگ و بویی باقی نمیماند.
مصلی با این اذکار از خدا طلب میکند كه دل بستن به باقی مطلق، در اطوار وجودی او مستقر و ثابت شود و همه ماهیات امكانیه را سراب ببیند. در حقیقت كلمه «لا» بیان میکند همه چیز سراب است به غیر از معبود. هیچ کس نباید گمان کند دیگری مستقلاً میتواند او را تأمین مالی و علمی و جانی و … كند، بلکه باید بداند تمام ممكن الوجودها، نماد هستند و حقیقت ندارند و ظاهر اصلی خدای سبحان است.
معنای نام «الله»
در توضیح نام الله آمده است: مصدر اشتقاق نام الله متفاوت است. بعضی آن را از «لاهَ» و بعضی از «الوهیت» و بعضی از «واله» میگویند.
اگر «الله» از «لاه» باشد معنی عبارت «ارتفع» است، یعنی اذان اعلام رفعت خدای سبحان است، رفعتی که فقط اختصاص به او دارد و هیچ کس شایسته این بلندی و رفعت نیست.
و اگر «الله» از «الوهیت» باشد به معنای «سَتَرَ و احتَجَب» است، یعنی با اذان اعلام مستوریت حضرت حق میشود، او که از عقول پنهان است و چشمها از ادراک او ناتوانند.[2]
اگر «الله» از ریشه «واله» باشد، یعنی همه موجودات سرگردان معشوقاند و اذان اعلام شهادت است نسبت به آن که همه موجودات حیران معشوقاند و شناسایی و ادراک باری تعالی از توان بشر خارج است.
ادب شهادتین
امام خمینی(ره) میفرمایند: ادب در «أشهد أن لا إله إلا الله» این است كه شهادت را به قلب برسانید و تنها زبان شهادت ندهد، بلكه بتهای بزرگ و كوچكی كه در دل قرار داده شده، باید در دل شكسته شود تا دل لایق حضور شود.
وقتی میگوییم: «أشهد أن لا إله إلا الله» یعنی تنها مؤثر در عالَم، خدای سبحان است، تصرف، تدبیر و تأخیر فقط كار خداست گر چه اسباب هم مهم است ولی مهم سبب ساز و مسبب الاسباب است.
اذان، دعوت به سوی امام
هرگاه مؤذن اذان میگوید، در واقع به كل موجودات اعلام میكند باید به سراغ انسان كامل حرکت کنید. اذان، صدا زدن كل موجودات است به سوی كعبه حقیقی که وجود مقدس حضرت بقیة الله الاعظم عجلاللهتعالیفرجه است. اذان هوس وجدالله و لقاءالله است که هر یک در وجود امام زمان عجلاللهتعالیفرجه جلوهگر است. مصلی در اذان اعلام میکند من میخواهم به زیارت و لقاء امام زمان عجلاللهتعالیفرجه نائل شوم آیا كسی مرا همراهی میكند؟
اذان، نزدیک شدن به قلب عالم امکان و در هم شکستن فاصله میان مصلی و میان کاملترین و زیباترین و عالِمترین وجود عالم امکان حضرت بقیة الله الاعظم عجلاللهتعالیفرجه است.
توحید، راه سعادت
خداوند سبحان در سوره مبارکه طه، آیه 124 میفرماید:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْكاً…»
«و هر كس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگىِ تنگ [و سختى] خواهد داشت،…»
هر كس از این توحید قلبی و باطنی و ظاهری اعراض كند، زندگیاش سخت میشود. بنابراین اگر در دنیا زندگی پر از نشاط و سرور و بهجت و امنیت بخواهیم، باید روابطمان را با آن یك موجود حقیقی (خدا) برقرار و مستحكم كنیم تا بهترینها را برای دنیا و آخرتمان رقم بزند.
«مَنْ كَانَ فِی طَاعَةِ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ فِی حَاجَتِهِ»[4]
«هر كس مطیع خدا باشد، خدا در خدمت اوست و نیازهایش را برآورده میكند.»
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نكن كه دوست خود روش بندهپروری داند[5]
قطع تعلق از خلق، علامت توحید
علامت انقطاع به حق، چشم طمع و امید از جمیع موجودات پوشیدن است. دل را از ما سوی الله قیچی كردن است. «إِلَهِی هَبْ لِی كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیك»[6] وقتی فقط خدا را مؤثر دیدی میتوانی لایق محضر حق شوی و وقتی برای غیر خدا تأثیر قائل هستی، لایق حضور در محضر نیستی و در جمله وصل راه پیدا نمیكنی زیرا با خود چند بت یدك میكشی.
و شاید سرّ اینكه به ما میگویند: این ذكر را تكرار كنید، همین است كه توحید در وجود ما نهادینه و مستقر شود.
بعضی از علما میگویند: بار اول كه ذكر را میگوییم اشاره به توحید در مقام ذات و تكرار آن اشاره به توحید در مقام فعل است. یعنی تنها ذات الهی را مؤثر در عالم ببیند و هر كار و فعل خیر و درستی انجام میشود فاعلیت حقیقی از آن خدای سبحان است و نواقص كارها به انسان نسبت داده میشود.
اگر در گفتار به توحید ذات و فعل اشاره میكنم ولی قلبم شهادت نمیدهد، منافق هستم و خدعه و نیرنگ دارم. وقتی در قبال كار مثبت توقع تشكر از خلق دارم در واقع فاعلیت كار مثبت را به خود نسبت داده و منافق و مشرك شدهام چون كار درست، كار خداست و واسطه فیض اولیای خدا هستند.
تاریخ جلسه: 95/1/30 ـ جلسه 22
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] عرفی شیرازی
[2]. بحارالأنوار، ج3،ص229
[4] بحارالانوار، ج50، ص272
[5] حافظ
[6] مناجات شعبانیه