پرهیز از درد دل
امیرالمومنین علیه السلام در حکمت 281 نهج البلاغه میفرمایند:
«كَان لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِه»
« و از دردى (كه مبتلى مى گشت نزد كسى) شكایت نمى نمود مگر وقتى كه بهبودى مى یافت (آن هم از روى اخبار و سرگذشت نه از راه شكایت)»
گویا حضرت در این حکمت میفرمایند دوست من از درد شکایت نمیکند و از آن حرفی نمیزند تا بهبود یافته باشد و نحوه درمان و دوره بهبودی خود را به اطلاع دیگران میرساند و به آنان میگوید با چنین معالجه ای با چنین طبیب و فلان رعایت درمان شده ام. باید از سلامتی سخن گفت، گزارش از دردها سبب می شود تا مردم ناخودآگاه از ما فراری جویند و دور شوند.
پرهیز از منّت و اذیت
قرآن در سوره مبارکه بقره، آیه 264 میفرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين»
« ای اهل ایمان، صدقات خود را به سبب منّت و آزار تباه نسازید مانند آن که مال خود را از روی ریا (برای جلب توجه دیگران) انفاق کند و ایمان به خدا و روز قیامت ندارد؛ مثل این ریاکاران بدان ماند که دانه را (به جای آنکه در زمین قابلی افشانند) بر روی سنگ صاف غبار گرفتهای ریزند و تند بارانی غبار آن بشوید و آن سنگ را همان طور صاف و بیگیاه به جای گذارد، که نتوانند هیچ حاصلی از آن به دست آورند. و خداوند گروه کافران را راه (سعادت) ننماید.»
قرآن به مؤمنین توصیه میکند کارهای خیر خود را به واسطه بزرگبینی و منّتگزاری از میان نبرید. چرا بعضی از مؤمنین محبوبیت ندارند و دافعه آنها از جاذبهشان کمتر است؟ مشکل اینجاست که کار وی در نظر خودش بزرگ جلوه کرده، گمان کرده فاعل کار خیر اوست در حالی که اگر توجه داشته باشد او در هر لباسی که خدمت میکند افراد زیادی در همان لباس بهتر و بیشتر از من تلاش میکنند. مثلاً اگر همسری گمان کند کسی مثل او نیست گمان اشتباهی است زیرا مادران و همسران دیگری هستند که بسیار بیشتر از او کار می کنند و او من یک صدم آنها هم برای فرزندان و همسرش کار نمیکند.
«منّ» به معنی بزرگ دیدن است. انسان هیچ گاه به جهت دادن یک قاشق آب به دیگری بر او منّت نمی گذارد، بلکه دادن یک لیوان آب به چشم او می آید. منّت، بزرگ دیدن کار است. اگر بخواهیم رابطه درستی با دیگران داشته باشیم نباید کارهایی که انجام دهیم در نظرمان بزرگ بیاید و با آن خود را مطرح کنیم.
اذیت افراد به این است که من خود را مطرح و از خود تعریف کنم، مثلاً به دیگری بگویم به خاطر دارید هیچ کس در فلان زمان به فریاد شما نرسید من چطور به میدان آمدم و به شما کمک کردم؟ این منّت گذاری است در حالی که میتوان گفت به خاطر دارید خدا زمان مشکل شما چه لطفی به بنده کرد و اجازه داد برای حل مشکل شما قدمی بردارم. هرکس به اندازهای که خود را مطرح کند پیوستش با دیگران از میان میرود اما اگر خدا مطرح شود نه تنها پیوستها نابود نمیشود بلکه محکمتر می شود.
امام جواد علیه السلام در ذیل آیه فوق می فرمایند شما ممکن است به کسی لطف کنید اما بر او منتی نداشته باشید. اما نسبت به دومین نفر منّت می گذارید. منّت گذاری بر شخص دوم اثر کار خیر شما را برای نفر اول هم از میان می رود. شاید اشاره حضرت از آن روست که منّت گذاشتن بر ساختار شخصیت ما اثر دارد و بر تفکر ما بنیادی تأثیر گذار است. در منت گذاری فرد مطرح نیست، ساختار تفکر مطرح است. در اینجا سخن از مصادیق نیست. بلکه سخن ار تفکر است. اگر صفت مذموم در ما نهادینه شود شخصیت ما را نابود می کند. گاهی از افراد شنیده ایم که می گویند دست ما نمک ندارد و برای هرکس کار خیری انجام می دهیم اثری ندارد. با توجه به فرمایش حضرت میتوان گفت کافی است خیّر در انجام خیرات فقط به یک کار خیر خود توجه کند و آن را بزرگ ببیند و منّت بگذارد، همان یک بار کافی است که اثر کار های خیر او برای دیگران نیز باقی نماند.
استاد بروجردی می فرمایند منّت گذاری مانند رشته سیم برق است. چنانچه در منزلی یک رشته سیم خراب شود برق کل ساختمان قطع می شود. مؤمنی که بر دیگری منّت میگذارد اثر کار خیر او برای دیگران از میان می رود. به عبارتی دیگراگر کسی جوهره منّت گذاشتن و خود مطرح کردن را دارد اثر منّت او حتی برای یک نفر سبب می شود تا به همگان برسد.
در ارتباط صحیح باید از منّت گذاری پرهیز کرد. از این که کار به چشم بیاید. اصلاً مؤمن باید منت خدا را بکشد که اجازه بدهد او در خدمت دیگران باشد و باور کند خیرین فراوانی در صف قرار دارند تا خدا اجازه انجام خیرات را برای آنان صادر کند. حال که قرعه انجام کار خیر به نام من افتاده منت خدا را بکشم و شاکر باشم. در دعاها آمده است:
« لَا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي»
«خدایا کسی را جایگزین من مکن.»
افراد را دوست بداریم
قرآن در سوره مبارکه یوسف، آیه 20 می فرماید:
«…وَكَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ»
« (یوسف را به بهای اندک، به چند درهم فروختند) و هیچ رغبتی به او نداشتند»
برادران یوسف او را به چاه انداختند، آنان همیشه نسبت به یوسف بی رغبت بودند، اگر نسبت به کسی بیرغبت باشد نمیتواند ارتباط خوبی با وی برقرار کند، اگر در پی ارتباط سالم با دیگران هستیم باید آنها را دوست بداریم، بدون محبت به افراد آسیب میزنیم. ارتباط بدون محبت آفت در پی دارد. بیرغبتی به دیگران اثر خود را بر جای میگذارد. برادران یوسف در ابتدا او را به چاه انداختند و زمان دیگر او را به بهای اندک فروختند.
باید دید ما نسبت به اطرافیان خویش راغبیم یا بی رغبت؟ اگر نسبت به آنان رغبت داشته باشیم برای ارتباط سالم 50 درصد مشکل حل است اما اگر میل به ارتباط نداریم مطمئن باشیم باید آسیبهایی را پیاپی تحمل کنیم. گاهی اوقات آگاهانه آسیب وارد میکنیم گاه ناآگاهانه. امام سجاد علیه السلام میفرمایند: کسی که با تو در ارتباط است یا از تو بزرگتر است یا کوچکتر و یا همسن توست. بزرگتر به احترام و کوچکتر به ترحم نیاز دارد و اگر همسن توست میتواند دوست خوبی در عرصه بندگی با تو باشد. در ارتباطات باید زاویه دید درست باشد و از بیتفاوتی بیرون آید، ممکن نیست نسبت به اطرافیان بیتفاوت باشیم و ارتباط سالم بماند.
روایات متعددی آمده است که باید نسبت به مؤمنین اظهار دوستی گردد.
«رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ التَّحَبُّبُ إِلَى النَّاسِ»[1]
« راس خرد بعد از ايمان بخداى عز و جل اظهار دوستى با مردم است»
اصل عقل بعد از ایمان دوست داشتن مردم است، اصل این است که از ابتدا با نگاه مثبت به دیگران نگاه کنیم و آنها را دوست بداریم. با خود فکر کنم که از این فرد به من لطفها و برکتها و عنایتهای فراوانی رسیده است و بسیاری از ترقیات و پیشرفت های معنوی و مادی من به واسطه او صورت گرفته است. در این حالت او را دوست بدارم و ارتباط سالمی با او برقرار کنم. ارتباطات نباید از روی اجبار باشد، زیرا ثمره ماندگار نیست. باید دانست خدای حکیم ارتباطات را به عنوان نعمتی بر سر راه بندگانش قرار داده تا بسیاری از الطاف و عنایات خدا از طریق خیررسانی افراد به یکدیگر تحقق کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند :
«وَ أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِلَّهِ أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِلنَّاس»[2]
«شدید ترین شما از نظر دوستی با خدا آن کسی است که شدید ترین از نظر دوستی با مردم باشد.»
متأسفانه فرمایش پیامبر صلوات الله و سلامه علیه با رفتار ما تطابق ندارد. ما هر زمان عاشق خدا شویم ارتباطمان با مردم کمرنگ میشود. در حالی که گفته میشود اگر عاشق خدا هستید مردم را بیشتر دوست بدارید. ضرب المثل میگوید هرکس گوش را دوست دارد گوشواره را دوست می دارد. این خلق، خلق خداست. وقتی کسی را دوست بدارید راضی نمیشوید در آتش قهر خدا بسوزد و او را بدون هدایت رها نمی کنید. دوست دارید با لطایف الحیلی هدایت شود و در صراط مستقیم قرار گیرد و از قافله حقیقت جا نماند. چنانکه پیامبر رحمت صلوات الله و سلامه علیه برای خلق چنین کردند.
ارتباطات سالم و خوب با بی رغبتی به مردم در یک جا جمع نمی شود. جمع ضدین محال است. مطمئناً میزان عشق هیچ کسی به خدا به اندازه عشق پیامبر به خدا نیست. پیامبر که عاشقترین فرد عالم نسبت به باریتعالی است اما همین پیامبر چندان برای هدایت مردم زحمت کشید که خدای سبحان در قرآن در سوره مبارکه طه، آیه 2 میفرماید:
«ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»
«ما قرآن را برای زحمت افتادن تو نازل نکردیم.»
هرچقدر خیررسانی شما به مردم بیشتر باشد مردم شما را بیشتر دوست می دارند و شما دوستیتان را در عمل به نمایش بگذارید این دیگر رفتاری است نه کلامی.
دوست بدارید تا دوست داشته شوید
امام صادق علیهالسلام میفرمایند :
«جُبِلَتِ الْقُلُوبُ عَلى حُبِّ مَنْ يَنْفَعُهَا، وَ بُغْضِ مَنْ أَضَرَّ بِهَا»[3]
قلبها برای دوست داشتن کسی که نفع میرساند و دشمنی کردن با کسی که ضرر میرساند سرشته شده.
اگر دوست داریم محبوب افراد شویم مفتی و بدون هزینه ممکن نیست. عوام میگویند بیمایه فتیر است. خیر برسانید تا دوستتان بدارند. اظهار محبت کنید و دوست داشتن خود را ابراز کنید. معمولاً در جامعه ما اظهار محبت چاپلوسی و خودنمایی محسوب میشود. در حالی که روایات آموزش میدهد که باید اظهار محبت داشته باشید.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
« إِذَا أَحَبَ أَحَدُكُمْ صَاحِبَهُ أَوْ أَخَاهُ فَلْيُعْلِمْهُ»[4]
«چون يكى از شماها يارش يا برادرش را دوست دارد به او اعلام كند.»
هریک شما که از رفیق خود را دوست میدارد، دوست خود را اظهار کند. با اعلام محبت دوستی باقی می ماند.
اگر ما می خواهیم ارتباطات خوبی داشته باشیم باید زبان اظهار محبت را به میدان بیاوریم.
نباید گفته شود نزدیکان و اقربای من به ابراز محبت نیازی ندارند و بگویم این همسرم و آنان فرزندان من هستند نیازی به اظهار محبت زبانی ندارند. نگویید من همه جوانی و توان خویش را برای آنها خرج کردهام و نیازی به اظهار محبت ندارد. روایات این راهکار را نمی پسندد و اتفاقاً باید در روابط اظهار محبت دیده شود ، امری که ما معمولا آن را پسندیده نمیدانیم البته باید افراد این روابط را بیاموزند اما هر زمان یادگیری آغاز شود دیر نیست. ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است باید از همین الان شروع کرد نباید رفتار ما به گونه ای باشد که دیگران بگویند او هیچ علاقهای به ارتباط ندارد، میان مردم مرسوم است معمولاً بعد از مرگ به افراد اظهار علاقه کنند و از ابراز محبت هر دو گروه در زمان زندگی خودداری می کنند نوعاً نود درصد از افراد جامعه اظهار محبت بلد نیستند اما باید این امر چندان تکرار شود که بیاموزند ما باید به دیگران راغب باشیم، وظیفه ما رغبت به ارتباط با دیگران و دوست داشتن اطرافیان است باید به آنها فرصت داد تا این ارتباط را بپذیرند به اصطلاح عامیانه به آنان زمان بدهیم تا یخشان باز شود.
تاریخ جلسه: 97/4/24
این جلسه ادامه دارد…
«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»
[1] خصال شیخ صدوق، ج1، ص15
[2] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج12، ص358
[3] کافی، ج15،ص365
[4] وسائل الشیعه، ج12، ص55