مهارت‌های زندگی ـ بخش اول

مقدمه

 

خدای سبحان را سپاسگزاریم که هنوز توفیق آموختن به یکایک ما عطا شده است و ضرورت آموختن را هر یک از ما در هر مرحله‌ای که قرار داریم ادراک می‌کنیم، این نیاز هنوز در درون ما شعله‌ور است که از طریقی صحیح اصلاحات لازم را در زندگی خودمان انجام دهیم و هرگز در این زمینه احساس عجز و ناتوانی به ما راه پیدا نمی‌کند،  این منت خدای سبحان بر یکایک ما است و فضلی است که نصیب ما شده است و همین ذهنیت ما را اینجا جمع کرده است اگر هر یک از ما تصور می‌کردیم که کلاس مهارت‌های زندگی یعنی چی یاد بگیریم چه فایده‌ای دارد من که قابلیت اجرا را ندارم و برای چی زمانی را هزینه کنم و توانی و مبلغی را هزینه کنم؟

در این زمینه از یک سلامت بهره‌مند هستید همین که باور دارم که قدرت کسب دارم و می‌توانم مهارت را آموزش بگیرم و اجرا کنم، همین که تفکر عوامانه از ما که گذشت در هیچ یک از ما حاکم نیست، یک روز دیگر از عمرم باقی مانده باشد بتوانم در آن یک روز بحول و قوه حق در زندگی خودم اصلاحات جدی در زندگی‌ام اجرا کنم کل گذشته من را تحت تاثیر قرار می‌دهد این علامت سلامت روان شرکت کنندگان حاضر است که ما بر خود لازم می دانیم مهارت‌های زندگی را بشناسیم.

چیزی به اسم مهارت‌های زندگی را اخیرا زیاد می‌شنویم و زیاد ممکن است مطلب در مقابلش بخوانیم، ولی همه اموری که قرار است به عنوان علمی در اختیار ما قرار بگیرد ابتدا باید بررسی شود که از نظر شرع مقبول یا مردود است، یعنی برای ما ملاک صرف آموختن نیست، یکی از درخواست‌های ما علی الدوام از خدای سبحان این است «اللهم ارزقنی علما نافعا» «اللهم اعوذ بک من علم لا ینفع» می‌خواهیم آموخته‌های ما موجب بهره‌مندی ما شود و صحبت از بهره می‌شود صرف عمر ظاهری ما نیست که در باقی مانده عمرم از این مطلب بهره‌برداری کنم.

ما طبق فرموده علامه طباطبایی برای ابد آفریده شدیم به همین جهت باید برای ابد نفع ببریم نه برای مدتی کوتاه، نفع کوتاه مدت برای ما نفع نیست.

 

زندگی چیست؟

 

زندگی حقیقتی است که پویایی و رشد و کمال در گوشه‌گوشه آن جریان داشته باشد، بنابراین اگر قسمتی از زندگی‌مان دچار رکود و توقف و تحجر شده نام آن زندگی نیست گرچه در ظاهر از آن لذت ببریم. در ماده زندگی رشد و کمال به عنوان رکنی اصلی وجود دارد. با این تعریف از زندگی می‌خواهیم برای زندگی‌ای پویا مهارت‌های لازم را کسب کنیم. مهارتی که موجب حرکت بهتر، رشد بیشتر، پرهیز از عقب گرد یا انحراف شود.

 

مهارت های زندگی

 

مهارت‌های زندگی به سهولت قابل کسب است، تنها نیازمند ساماندهی است. در مهارت‌های زندگی از موجودی‌مان بهره می‌بریم نه انکه امری جدید احداث کنیم. اما انچه حایز اهمیت است اینکه برای استفاده از موجودی باید ابتدا ضرورت استفاده را احساس کرد تا پس از آن ساماندهی لازم صورت گیرد.

در بحث مهارت‌ها گاهی اوقات مهارت‌های اولیه‌ای را مشاهده می‌کنیم و گاهی اوقات مهارت‌های خاصی در ردیف بعدی قرار می گیرد، می‌خواهیم به مهارت‌های اولیه اشاره داشته باشیم، مهارت‌هایی که گاهی اوقات باور نداریم بهره لازم را از آن نبرده‌ایم و آموزش لازم را نگرفته‌ایم.

 

مهارت سازگاری

 

یکی از مهمترین مهارت‌های زندگی مهارت سازگاری و مدارا است. سازگاری امری غیر از سازش است. در سازش ما از خط قرمز‌هایی که برای خود تعیین کرده‌ایم عدول می‌کنیم اما در سازگاری شرایطی را فراهم می‌کنیم که برنقاط مشترک تمرکز کنیم و تا حد ممکن مانع هرگونه تنش و درگیری شویم. سازگاری به معنای ندیدن خود نیست بلکه به معنی یافتن راه رشد بهتری برای خود است.

 

سازگاری لازمه رشد، عقل و ایمان

 

برای رشد بهتر و بیشتر باید سازگار باشیم. در میان نسل جدید ضرورت این امر کمتر احساس می‌شود تا حدی که سازگاری نماد ضعف و ناتوانی تلقی می‌شود درحالی‌که دین سازگاری را نماد عقل و قدرت می‌داند.

پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند:

«وَ أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاس‏»[1]

«عاقل‌ترین مردم سازگار‌ترین آنان است»

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«الْمُدَارَاةُ أَحْمَدُ الْخِلَال‏»[2]

«مدارا محمود ترین و پسندیده ترین صفات است»

در بعضی از روایات سازگاری نماد ایمان است. در روایت آمده:

«مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِيمَان‏»[3]

بنابراین اگر از حقیقت ایمان بهره مند باشیم باید سازگار باشیم.

 

سازگاری پیامبران

 

تمام پیامبران نهایت سازگاری را داشتند و به همین دلیل رسول خداوند بودند و مردم را بشارت و انذار می دادند. خدای سبحان در سوره مبارکه آل عمران، آیه159 به پیامبرش می‌فرماید:

«وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ‏»

«اگر سازگار نبودی و سخت دل بودی مردم از دورت پراکنده می‌شدند»

 در میان آنان حضرت یوسف نمونه عینی سازگاری در بسیاری از امور است.

 

نتیجه سازگاری قدرت و اقتدار است

 

حضرت یوسف در گرفتاری سازگار بود: با وجود آنکه می‌دانست برادران نقشه شومی علیه او می‌کشند، علیرغم زندان افتادن به ناحق، با وجود قدرت و مکنت بر برادرانی که ایشان را به چاه افکندند از خطای آنان گذشتند و سازگار بودند، قرآن در بیان ثمره این سازگاری می‌فرماید : «مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْض»[4] ؛«ما برای یوسف در زمین قدرت و اقتدار قرار دادیم»

در میان پیامبران تنها حضرت یونس لحظه‌ای ناسازگار بود. از دیدگاه قرآن این امر به حدی مذموم است که خدای سبحان می‌فرماید:«لا تَكُنْ‏ كَصاحِبِ‏ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ»[5] اهمیت اجتناب از ناسازگاری در حدی است که هر شب مستحب است این امر را یاد کنیم و در نماز غفلیه این آیه را بیان کنیم.

 

آب نماد سازگاری

 

قبل از اینکه چگونگی سازگاری را بگوییم با مثالی، نمادی از سازگاری را بیان کنیم، آب نماد سازگاری است، به فرموده روایات مؤمن نیز مانند آب است.

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:

«مَثَلُ الْمُؤْمِنِ الْخَالِصِ كَمَثَلِ الْمَاء»[6]

آب در هر مکانی قرار گیرد در عین اینکه کاربردهای مختلفی دارد قابلیت سازگاری با امور مختلف را نیز داراست و در هر ظرفی قرار گیرد شکل آن را به خود می‌گیرد بی‌آنکه هویت خود را از دست دهد، مؤمن نیز مانند آب است و قابلیت سازگاری و انطباق با امور مختلف را داراست، مؤمن خود را با شرایط جدید سازگار می‌کند بی‌آنکه از ارزش‌ها و اعتقاداتش عدول کند و از سر ناچاری به آن بپردازد.

 

شناخت اولین لازمه سازگاری

 

اولین امر در سازگاری شناخت صحیح از امور است. کسی که در شرایط و زمان‌های مختلف شناختی نسبت به رفتار به جا و به موقع ندارد و بر رفتار سابقش ممارست می‌کند و انطباقی با شرایط جدید ندارد سازگار نیست به عنوان مثال کسی‌که در سن پیری به خیره‌گی‌های جوانی می‌پردازد یا در حین بحران مالی مانند شرایط قبل از بحران عمل می‌کند بهره‌ای از سازگاری نبرده است.

 

سازگاری با دشمن

 

سازگاری دلیل بر ضعف نیست بلکه نشان توان و قدرت است. بسیاری اوقات سازگاری در ارتباط با دشمن مطرح می‌شود تا دشمن بهانه‌ای برای درگیری نیابد. امام صادق علیه‌السلام بی‌آنکه سازش با منصور داشته باشند با منصور سازگار بودند تا بهانه‌ای برای قیام او علیه حضرت ایجاد نشود.

 

موانع سازگاری

 

موانعی در ارتباط با سازگاری وجود دارد که اگر مرتفع شود امکان سازگاری بسیار بیشتر می شود:

 

1.خود شیفتگی

خودشیفتگی مانع انطباق و سازگاری با محیط است. به عنوان مثال کسی‌که به دلیل موقعیت مالی علمی مقامی خانوادگی و …خودشیفته است در زندگی زناشویی نیازی برای انطباق با شرایط جدید و زندگی جدید نمی‌یابد و همین امر سبب ایجاد شکاف بین زوجین می‌شود.

 

2.تکبر

تکبر حقیر دیدن دیگران و بزرگ انگاشتن خود است. چنین فردی سازگاری با امور مختلف را ندارد و علی الدوام خود را برتر از آن می‌داند که منطبق با امری باشد. در روایات آمده زمان ظهور حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه به قدری سازگاری وجود دارد که حتی گرگ و میش نیز با یکدیگر سازگار هستند و در کنار یکدیگر زندگی صلح آمیزی دارند.

 

3.بدبینی

دلیل بسیاری از ناسازگاری‌ها بدبینی و نگاه نادرست نسبت به دیگران است. البته گاهی اوقات بدبینی به عنوان سیاست ثانویه باید وجود داشته باشد اما در شرایط عادی اصل بر خوش بینی است.

 

4.توقع

توقع از دیگران زمینه ناسازگاری را محیا می‌کند.گاهی اوقات دلیل توقع ما عدم شناخت است به عنوان مثال در عالم معملی معملی که توقع دارد همه شاگردان در یک حد از قدرت و فهم بهره ببرند شناخت کاملی نسبت به آنان ندارد و نمی‌داند که بندگان متفاوت خلق شده‌اند همچنانکه خداوند می فرماید:« وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوارا »[7]

 

5.سخت گیری

سخت گیری در بسیاری از امور نابجا و مذموم است، بسیاری از سخت گیری‌ها به دلیل میل و سلیقه شخصی است نه از روی اعتقاد به عنوان مثال مادری که به فرزند خود سخت می‌گیرد تا فرزندش بهترین نمره را کسب کند و شاگرد اول باشد به این دلیل که شاگر اول بودن را برای فرزندش می‌پسندد این کار را انجام می‌دهد در حالی‌که رفتار او ممکن است آسیب‌های زیادی به فرزند وارد کند.

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی تبع    

سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت گیر

 

راه‌کار‌های سازگاری

 

1.باید سازگاری را ارزشی بدانیم که بسیاری از آن بی‌بهره‌اند و تنها عاقلان و مؤمنان حقیقی از آن برخوردارند.

2.باید حساسیت اطرافیان را شناسایی کنیم و آن را تحریک نکنیم و وارد محدوده‌های ممنوعه‌ای که دیگران برای خود تعریف کرده‌اند نشویم و با این رفتار به آنان احترام بگذاریم. به عنوان مثال اگر می‌دانیم همسرمان از فلان رفتار مانند صحبت کردن طولانی با موبایل کراهت دارد باید از آن اجتناب کرد .

گاهی اوقات در سازگاری نسبت به کمالاتی که سابقا به آن بی‌تفاوت بودیم ارزش قایل می‌شویم و با این دید از رشد و کمالی جدید بهره‌مند می‌شویم.

3.نگاه خود را نسبت به دیگران اصلاح کنیم، تکبر غرور خود شیفتگی و … مانع احترام به دیگران می‌شود و مانعی بر سازگاری است. با این اصلاح هیچ منتی بر دیگران نباید گذاشت؛ زیرا اولین متضرر در ناسازگاری ما هستیم و اولین برنده در سازگاری نیز ما هستیم؛ زیرا حسنات یا سیئات هریک ابتدا به ما باز می‌گردد به عنوان مثال اگر در ارتباط با کسی‌که غیبت ما را می‌کند بدانیم حقی بر عهده‌مان دارد و سبب از بین رفتن گناهان‌مان شده نه تنها با او سازگار خواهیم بود بلکه در مواقع خاص مانند قنوت نماز شب به او دعا می‌کنیم، چنین وسعت دیدی توفیقات‌مان را افزون می‌کند.

 

ضرورت سازگاری در حد ضرورت واجبات

 

ضرورت سازگاری به حدی است که در کنار ضرورت واجبات عنوان شده.

در روایت آمده:

«أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص أَنِّي آخُذُكَ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا آخُذُكَ بِالْفَرَائِضِ»[8]

«خداوند همانطور که به پیامبر وحی کرد به فرائض و واجبات بپردازد او را به مدارا با مردم نیز امر نمود.»

 

تاریخ جلسه: 98/4/4 ـ جلسه 1

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] من لا یحضره الفقیه، ص395

[2] تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، ص444

[3] کافی، ج2، ص117

[4] سوره مبارکه یوسف، آیه 21

[5] سوره مبارکه قلم، آیه 48

[6] بحارالأنوار، ج77، ص340

[7] سوره مبارکه نوح، آیه 14

[8] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج9، ص37

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *