یکی از درخواستهای بنده از خدای سبحان در روز عرفه این است:
«وَ لَا تَتَّخِذْنِی هُزُواً لِخَلْقِكَ»
«خدایا من را مسخره خلائق قرار نده»
قابلیت توهین
در این فراز بنده از خدا میخواهد به گونهایی نباشد که قابلیت توهین را داشته باشد.
هر فردی، خود زمینه توهین دیگران را فراهم میکند. وقتی ضدارزشهایی مانند بینظمی، نامرتبی، بداخلاقی و … در فرد نمود داشته باشد؛ طبیعتا مورد تمسخر و توهین قرار خواهد گرفت و از عزت اجتماعی بینصیب خواهد ماند. گاهی فرد، افراط و تفریطهایی انجام میدهد که حتی به نظر فرزندش هم مسخره میآید.
البته گاهی اوقات دشمن یک موج تمسخر نسبت به فرد بزرگی راه میاندازد که موقت است؛ این موضوع، موردنظر ما نیست؛ سخن در جاییست که خود فرد کاری میکند که عناوین نامناسب به او داده میشود.
مثلا شخصی که در اوقات خویش نظم را رعایت نمیکند و برای رفت وآمد خویش اعتباری قائل نیست، همیشه در مهمانیها دیر میرسد؛ یعنی این فرد نماد و سمبل دیرآمدن شده و اگر کسی او را در این زمینه مسخره کند؛ تمسخر بیجایی نیست.
یا شخصی حساسیتهای بیش از اندازه دارد، مثلا با کوچکترین بیماری فرزندش میخواهد از غصه بمیرد!
یا فردی پوشش و گویش نامتعارفی دارد که مناسب سن و جایگاه او نیست؛ مانند فرد سنداری که لباسی مناسب جوانها میپوشد.
در اصل بنده، در این فراز از خداوند میخواهد در زندگیاش همیشه نظم و اعتدال باشد، رفتار و گفتار و پوشش او متناسب با شئونات بوده تا در جایگاهی قرار نگیرد که دیگران او را سرزنش کنند.
مسخره نکردن دیگران
دومین مسئلهایی که باعث میشود فرد مورد تمسخر دیگران باشد این است که فرد در گذشته، خود دیگران را مسخره میکرده و حالا به عقوبت آن رفتار گرفتار شده است.
مثلا شخصی، دخترش ازدواج کرده است؛ دیگری از او میپرسد: «چطور پیش آمد؟» میگوید: «تحقیق کردیم و این چنین شد» بعد آن فرد میگوید: «به همین آسانی؟! مگر آدم به این راحتی دخترش را شوهر میدهد؟» بعد همین فرد علیرغم تحقیقات مفصل، ازدواج خودش یا فرزندش آسیب پیدا میکند. مجددا همان فرد قبلی را میبیند که حالا این بار او به حالت تمسخر میگوید: «آن تحقیقات زیاد کجا رفت؟!»
بنده در این فراز از خدا میخواهد به گونهایی باشد که هیچگاه کسی را مسخره و سرزنش نکند تا خود نیز گرفتار تمسخر و سرزنش دیگران نشود.
«وَ لَا سُخْرِیاً لَكَ»
«خدایا من را مسخره خودت قرار نده»
در ادامه فراز بنده میخواهد که خدا نیز مسخرهاش نکند.
آیا خدا کسی را مسخره میکند؟
«اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یمُدُّهُمْ فی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُون»[1]
«خداوند آنان را به استهزا میگیرد و آنان را در طغیانشان مهلت میدهد تا سرگردان شوند»
افرادی مورد تمسخر خدای سبحان قرار میگیرند که مقدسات را به بازیچه گرفتهاند. اگر فرد متدین دین را ملعبه و بازیچه بگیرد و از اسم دین و مقدسات صرفا برای رسیدن به مقاصد دنیوی خویش استفاده کند؛ خدای سبحان نیز او را مسخره میکند، یعنی او را گرفتار عذاب استدراج میکند. پس کارهای نادرستش به نظرش درست جلوه میکند، اما ناگهان در آخرت با حقیقت مواجه شده و آسیب جدی بر او وارد میشود.
مثلا فرد به ظاهر متدینی که حلال و حرام خدا را به درستی رعایت نمیکند، در عین حال خوابهای خوبی هم برای خود میبیند و در زیارات هم حال خوش و اشک چشمی دارد اما غافل از این است که خدا با این امور، او را به مسخره گرفته است.
بنده از خدا میخواهد مقدسات را به مسخره نگیرد تا خدا هم او را به مسخره نگیرد.
معنای دیگر:
سُخری از ماده «تسخیر» است یعنی به زور تحت سلطه قرار دادن. گویا بنده دعا میکند:
«خدایا مرا به زور تحت سلطه خویش قرار نده؛ من میخواهم عاشقانه بندگی کنم نه از سر اجبار»
گاهی برخی افراد اعمال نادرست را انجام نمیدهند، البته نه به خاطر اینکه حقیقتا اعمال نادرست را دوست ندارند، بلکه چون به بدترین شکل از اعمال نادرست خویش صدمه دیدهاند دیگر آنها را انجام نمیدهند؛ مثلا شخصی بابت دروغگو بودن خویش، از ناحیه خداوند به شدت مجازات شده و حالا مجبور است که راستگو باشد تا دیگر مجازات نشود. به اجبار خوب شدن و خوب بودن هنر نیست؛ اصل آن است که انسان خوب بودن را دوست داشته باشد و خود برای خوب شدن تلاش کند.
اگر بنده وظایف خویش را عاشقانه انجام دهد، کار را به بهترین کیفیت انجام میدهد و طبیعی است که هیچگاه خسته نمیشود و همیشه بابت توفیق انجاموظیفه خدای خویش را شاکر است و در قبال خدماتی که به بندگان خدا میرساند توقعی نخواهد داشت.
تاریخ جلسه: 97/9/5 ـ جلسه 6
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه بقره، آیه15