نماز، زمان ارتباط دوجانبه بنده و مولا

اهمیت شناخت جایگاه نماز

 

هر چه انسان ارزش چیزی را بیشتر بداند رابطه بهتری با آن برقرار می‌كند و به نحوی شكرگزار آن می‌شود. اگر ما با جایگاه نماز در زندگی‌مان آشنا شویم و باور كنیم كه این معجون مركب از اجزا و شرایطی است که نقش بسیاری در زندگی ما دارد، در این صورت توجه بیشتری را مبذول نماز خواهیم كرد و دقت خاصی را برای اجرایش به كار می‌گیریم، به مقدماتش توجه كرده و مؤخراتش را پیگیری می‌كنیم و در این صورت آثار نماز را در زندگی روزمره‌مان مشاهده می‌كنیم.

 

جایگاه زمان در نماز

 

نماز در هر زمانی واجب نشده بلکه زمان خاصی برای اجرای آن مشخص شده است. در نماز برای زمان نقش قائل هستیم. اگر نمازی خارج از زمان خودش خوانده شود مقبول مولا نیست -البته اگر بدون هیچ عذری این اتفاق صورت بگیرد- چنین نمازی نماز نیست.

 

نماز، زمان ارتباط دوجانبه بنده و مولا

 

حضرت امام خمینی(ره) در آداب الصلوة‌ می‌فرمایند: «یكی از آداب نماز، وقت است كه باید خودت را در آن زمان آماده مكالمه با خدا كنی.» مكالمه طرفینی است، یك وقت صحبت از مخاطبه است كه من خدا را مورد خطاب قرار می‌دهم او هم مرا مورد خطاب قرار می‌دهد، خطاب با مخاطبه فرق دارد و كلام با مكالمه فرق می‌كند، خودت را آماده مكالمه كن نه فقط كلام، یعنی تو یك طرفه حرف نمی‌زنی، خدا هم با تو همان زمان حرف می‌زند. گاهی اوقات چیزهای عجیب غریبی در نماز به ما یادآوری می‌شود که به فرمان خدا این امر صورت می‌گیرد، آن امور الهام ربّانی است. هر گاه نمازگزار وارد نماز می‌شود ارتباط او یك طرفه نیست بلكه دو طرفه است. ما با خدا ارتباط برقرار می‌كنیم خدا هم آن زمان با ما ارتباط خاصی برقرار می‌كند. خدا در طول روز لحظه به لحظه به عنوان بنده به من عنایت دارد ولی عنایتی كه در نماز به من دارد با سایر عنایات تفاوت دارد، در حالی كه من در كل روز بنده هستم ولی در نماز رابطه‌ام نسبت به سایر زمان‌ها متفاوت است. باید به یاد داشته باشیم نماز مكالمه است یكی بگو و یكی بشنو، در نماز من با خدا حرف می‌زنم و خدا نیز با من سخن می‌گوید.

امام(ره) در ادامه فرمودند: «ای ضعیف! حالا خود را گم نكنی كه گمان كنی تو چندان ارزشمندی كه خدا با تو حرف می‌زند، نه چنین نیست! خدا به جهت رحمت خاصی كه به ایشان دارد فضای ملكوتی نماز را در اختیار او قرار داده است، آداب قلبیه اوقات نماز آن است كه خود را مهیا كنی برای ورود به حضور مالك دنیا و آخرت، یعنی به محضری مشرف می‌شوی كه در دنیا و آخرت هر آنچه لازم داری می‌تواند در اختیارت قرار دهد.»

 

احساس عجز در بارگاه باری تعالی

 

بارگاه ربوبیه حضرت حق جایگاهی است كه انبیاء و مرسلین طاقت حضور در آن را نداشتند، از همین رو گفته شده هر گاه نزدیك اذان می‌شد بدن امام سجاد علیه‌السلام شروع به لرزیدن می‌كرد. دقت كنید هر گاه یك نفر از ما در مقابل فرد خاصی بخواهیم سخن بگوییم زبان‌مان بند می‌آید و به لكنت می‌افتد، حال در مقابل مالك دنیا و آخرت چطور؟ باید حواس‌مان باشد تا صدایش را بشنویم.

همه ملائكه مقرب در محضر او احساس عجز می‌كنند، عجز از گفت و عجز از شنود، به همین دلیل است كه اذان و اقامه می‌گوییم. دراذان و اقامه می‌گویم چنین توانی ندارم من كجا می‌توانم وارد شوم، از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌خواهیم واسطه شوند. وقتی در اذان و اقامه رسالت و ولایت را به عنوان شاهد قرار داده و گواهی به رسول و ولیّ می‌دهیم یعنی این كار من نیست نمی‌توانم.

 

خوف در عبادت

 

از آداب وقت نماز آن است كه مصلی خیلی خوش باشد. البته باید به دلش استشعار خوف كند كه بترسد، نكند نتواند حق گفتگو را رعایت كند، خدا چیزی بگوید و او نشنود. امام(ره) می‌فرمایند: هر چه دلت بیشتر بترسد، عباداتت به چشمت نمی‌آید، علت این كه ما بعد از نماز می‌گوییم الله اكبر یعنی این عبادت عبادت نشد. یعنی خودم می‌دانم كه عبادتم چه باید می‌شد و نشد، پس طلبی به جهت آن از خدا ندارم. اگر دعا می‌كنم چون خدا خودش گفته است دعا كن و گرنه بعد از نماز برای من فقط شرمندگی می‌ماند، باید به یاد داشته باشیم كه ما توان حضور در محضر خدای سبحان را نداریم باید لباس خوف بر تن كنیم و بترسیم از اینكه نمی‌توانیم ادب حضور و محضر را رعایت كنیم.

 

دعوت خداوند از بنده برای حضور در محفل انس

 

باور كنم كه خدا خود مرا به محفل انس دعوت كرده است، یعنی بی‌دعوت نیامده‌‌ام، خدا با من كار داشته و كارت دعوت فرستاده است: «حیّ عَلی الصَلوة*حیّ علی خَیر العَمَل» خدا خود دعوت می‌كند با وجود آنكه می‌داند كه من شخصاً‌ استعدادی ندارم. با همه آلودگی‌ باز هم مرا دعوت كرد.

امام خمینی(ره) می‌گوید: خدا با همه تشریفات شما را دعوت كرده است، كلی ملك فرستاده است كه بنده من باید با تشریفات به در خانه من بیاید، هر چند بنده خیلی آلوده باشد. با یك اذان و اقامه ببینید چقدر مَلَك پشت سرتان وارد می‌شود.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

«مَنْ صَلَّى بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ صَلَّى‏ خَلْفَهُ‏ صَفَّانِ‏ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ صَلَّى بِإِقَامَةٍ بِغَیرِ أَذَانٍ صَلَّى خَلْفَهُ صَفٌّ وَاحِدٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ قُلْتُ لَهُ وَ كَمْ مِقْدَارُ كُلِّ صَفٍّ فَقَالَ أَقَلُّهُ مَا بَینَ الْمَشْرِقِ إِلَى الْمَغْرِبِ وَ أَكْثَرُهُ مَا بَینَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ[1]

«هرگاه مصلی اذان و اقامه می‌گوید دو صف از ملائكه پشت سر او به نماز می‌ایستند و اگر اقامه بدون اذان گفته شود پشت او یک صف از ملائک به نماز می‌ایستند. راوی از معصوم پرسید اندازه هر صف به چه میزان است؟ حضرت فرمودند: كمترین آن فاصله مشرق تا مغرب است.»

وقتی اذان و اقامه می‌گویید پشت سرتان صف ملائك می‌ایستد، یعنی تشریفاتی است كه خدا برای شما لحاظ كرده است. من بنده‌ای هستم كه روزانه ملائك بسیاری به استقبالم می‌آیند، چه فرقی دارد که بقیه مردم با ما چه كنند، با حضور این ملائك چقدر از جهت عاطفی و روحی تأمین می‌شویم.

امام خمینی(ره) می‌گوید: اصلاً تو آن‌قدر مهم نیستی كه خدا برای تو پیامبر فرستاده است. حضور تو در محضر حق برای خدا كه سودی ندارد، بیایی یا نیایی كه از خدایی خدا چیزی كم نمی‌شود به ملك هم چیزی اضافه نمی‌شود، چون ملك جایگاهش ثابت است. به پیامبران هم اجابت یا عدم اجابتت چیزی اضافه نمی‌كند، ولی سود یك جا به خود تو بر می‌گردد. یعنی من همان كسی هستم كه خدا برای من این هیأت استقبالی را فرستاده است، یعنی برای من آلوده، در میان بندگان حساب باز می‌كند، امّا خدا در نماز مرا تحویل می‌گیرد و وضعیت روحی خاصی نصیبم می‌شود.

این امیدی است كه در نماز با الطاف خاصی كه نصیب نمازگزار می‌شود نصیب من نیز می‌شود، امّا این حال در وقت دیگر نیست، در زمان نماز این اتفاقات خاص پیش می‌آید و امید و خوف باطنی افزون می‌گردد و وجودی كه مملو از آلودگی است متوجه می‌شود كه هنوز از اعتبار ساقط نشده است.

نشاط نمازگزار به چه دلیل است؟

 

عالم دنیا زندان است، زمان نماز درِ زندان باز می‌شود، زندانی‌ای كه دَرِ زندان برایش باز می‌شود ذوق دارد، «الصلوة معراج المؤمن»[2] وقتی یك زندانی بخواهد از زندان بیرون بیاید چه حالی دارد، گل‌باران می‌كنند و… نمازگزار هم دقایق قبل از نماز زندانی بوده، اما حالا كه مهمان خدا شده است از زندان رها شده و به جهت همین رهایی است كه انسان خیلی سرحال می‌شود و همین امر دلیل با نشاط بودن نمازگزار واقعی است. معلوم است كه خدا در نماز بنده‌اش را تحویل گرفته که نمازگزار با نشاط است. حضرت حق می‌گوید: «عَبدی!» و نمازگزار باید از خوشحالی بمیرد.

 

همراهان نمازگزار چه کسانی هستند و توشه مورد نیاز او چیست؟

 

نمازگزار باید عِدّه و عُدّه حضور را مهیا كند.

در رابطه با عِده مثال زده‌اند و گفته‌اند: عِدّه مثلا آن است كه اگر به مهمانی خصوصی دعوت شدید، هر چند نفر خواستید با خود همراه بیاورید. حال باید دید در مهمانی نماز همراهان نمازگزار چه تعدادی هستند. زبان به میدان می‌آید، گوش و دست و پا و چشم به میدان می‌آید، نمازگزار باید همه را با خود ببرد كه از اعضا و جوارحش چیزی جا نماند، اگر اعضا و جوارح همراه او نباشند بعد از نماز حالش خوب نیست، ناراحت است كه چرا دلش همراه او نیامده است.

امّا عُده (توشه لازم) وقت نماز چیست؟ اگر نماز مهمانی‌ست، توشه آن مهمانی چیست؟ مهمانی اقتضا نمی‌كند مهمان با خودش غذایی ببرد، نماز مهمانی در معراج است اگر به مصلی گفته ‌شود كه برای نماز با خود توشه‌ای بیاور، او باید بداند كه این توشه فقط دستان خالی نمازگزار است. توشه دست خالی بودن است و لاغیر، عُده دست خالی رفتن به سوی حضرت حق است. اینكه در ابتدای نماز گفته می‌شود «الله اكبر» یعنی نمازگزار چیزی در دست ندارد. هر كس این نیاز را به نمایش بگذارد مورد توجه حق قرار گرفته و پذیرایی خاصی از او صورت می‌گیرد.

امام خمینی(ره) می‌فرمایند: «این كه به تو اجازه بندگی در محضر حضرت حق داده شده در حالی كه تو هیچ موجودیتی نداشتی فقط لطف اوست» به همین دلیل باید نمازگزار این جایگاه را نعمتی عجیب در زندگی‌ش بداند. اگر چنین شود نمازگزار در آن زمان عبودیت خود را نمی‌بیند، بلكه زبان حالش این است كه: خدایا! تو بندگان زیادی داری، چگونه مرا به محضر خود پذیرفته‌ای؟ هر كس قدر وقت و اذن مولا را بداند، خدا او را مرتفع می‌كند و به كرامات خودش مخلّع می‌كند، توجّهاتی به او می‌رسد كه در هیچ مكانی به هیچ كس نمی‌رسد، مگر از طریق نماز به نمازگزار.

 

 آرامش بنده، رو به قبله بودن

 

شهید ثانی(ره) می‌فرماید[3]: رو به قبله بودن به این معناست كه نمازگزار خود را از همه جهات به یك جهت برگرداند و از همه جهات منصرف به یك جهت شود. ظاهراً به سمت خانه خدا رو می‌كند در حالی كه به سوی خود خدای سبحان رو كرده است. نمازگزار چشم امیدش از همه كس به سوی یك كس برمی‌گردد و آن كس خداست. وقتی تمام اعضا و جوارح به یك سو رو كند، آرامشی خاص بر نمازگزار حاكم می‌شود، در حالی كه اگر روی او به یك سو و دستش به سوی دیگر و پایش به سویی باشد، تشویش او را فرا می‌گیرد. اگر اعضا و جوارح همراه با دل به سوی حضرت حق بروند عدل است، زیرا عدل قرار گرفتن اشیا بر جای خویش است.

 

کم عقلی، نتیجه رو به قبله نبودن دل

 

در روایتی از قول پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آمده است:

«أَمَا یخَافُ‏ الَّذِی‏ یحَوِّلُ‏ وَجْهَهُ‏ فِی الصَّلَاةِ أَنْ یحَوِّلَ اللَّهُ وَجْهَهُ وَجْهَ حِمَار؟»[4]

«آیا كسی كه صورتش را در نماز این طرف و آن طرف می‌كند نمی‌ترسد صورتش شبیه حمار شود؟»

اگر صورتم را در نماز به این طرف و آن طرف برگردانم ممكن است صورتم صورت حمار شود و اگر دل این طرف و آن طرف شود بسیار سخت‌تر است و امكان حمار شدنش بیشتر است. فرد باطناً نفهم می‌شود و متوجه چیزی نمی‌شود. وجه قلبش منحرف می‌شود، خدا دلش را مسخ می‌كند، دل كه مسخ شد فهم از میان می‌رود. این فرد در كم عقلی و تدبر نكردن حمار می‌شود.

 

حضور قلب در نماز، باعث پاک شدن بنده از گناهان است

 

«إِذَا قَامَ‏ الْعَبْدُ إِلَى‏ الصَّلَاةِ فَكَانَ هَوَاهُ وَ قَلْبُهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى انْصَرَفَ كَیوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ»[5]

«وقتی بنده برای نماز قیام می‌كند و میلش و دلش به سوی خدا است وقتی نمازش تمام می‌شود برمی‌گردد گویا از مادر متولد شده است.»

 

 

تاریخ جلسه: 95/11/19 – جلسه 16

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] وسائل الشیعه، ج5، ص382

[2] مصباح الشریعة، ترجمه مصطفوی، ص54

[3] كتاب اسرار نماز، ص196

[4] عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة

[5] بحارالانوار، ج81، ص216

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *