فکر
برتر از هفتاد سال
در روایات متعدد فکر، عبادت معرفی شده است:
«اَلْفِكْرُ عِبَادَة» [1]
«فکرکردن عبادت است»
بعضی از روایات، یک ساعت فکر کردن را برتر از 70 سال عبادت میدانند:
«تَفَكُرُ ساعةٍ افضلُ مِن عبادةِ سبعینَ سنةٍ»[2]
«یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال برتر است»
و بعضی از روایات بدون قید تفکر را عبادت شمردهاند:
«لا عبادةَ کالتفکُّر» [3]
«هیچ عبادتی مانند تفکر نیست»
بیتوقف تا مطلوب
فکر یک حرکت پنهانی از یک مبدأ به مقصد برای رسیدن به مطلوب است. در این حرکت توقف وجود ندارد.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«ثَمَرَةُ الْفِكْرِ السَّلَامَة» [4]
«نتیجه و ثمره فكر، سلامتی است»
گاهی اوقات شخص به گمان خود درحال فکر کردن است، اما بهدنبال سلامت روح و خُلق و جسم نیست. در حالیكه درست فکر کردن، قطعاً به سلامت منجر میشود. اهل فکر، کینه توز و بدخواه نبوده، بدون احتیاط اقدام به کاری نمیکنند زیرا منجر به پشیمانی میشود.
در روایت آمده است:
«الفکرُ مِرآۀ صافیَه» [5]
«فکر آئینهای صاف است»
همانند آینه، صیقلی و بی غرض
آئینه بودن فكر بسیار مهم است. آینه معمولی اینگونه نیست که تصویر را بزرگتر یا کوچکتر نشان دهد یا بخشی را نشان داده و بخشی را نادیده بگیرد، بلکه تمامی اشیاء را بدون غرض نشان میدهد. در آینه هرچیز آنطور که هست، دیده میشود بدون زیاد و کم، زشت را زیبا نشان نمیدهد و زیبا را زشت به تصویر نمیکشد.
شخصی که درست فکر میکند، مانند آینه شاهد واقعیتها میشود و آنچه را كه نباشد نشان نمیدهد. همه چیز در عین واقعیت و بدون کدورت در او دیده میشود. چراکه اهل فکر، جامعنگر، کلاننگر و واقعنگر است.
عصبانیت در آینه شفاف، خط میاندازد، زیرا انسان عصبانی، فکر نمیکند بلكه مشغول کید میشود. چنین فردی مرآۀ الصافیه نیست.
تفکری عبادت است که با آن، ذهن از هرچیزی تخلیه گردد. بنابراین هنگام فکر کردن حتی نباید بدبین یا خوشبین بود.
پرسش: چگونه برخی از افراد مدعی فکر کردن هستند اما، متوجه حسن و قبح امور نمیشوند؟
پاسخ: به این دلیل که هنگام فکر کردن، احساسات آنان به کار گرفته شده است. در حالیكه:
«فِكرُ المَرءِ مِرآةٌ تُريهِ حُسنَ عَمَلِهِ مِن قُبحِهِ» [6]
«اندیشهی آدمی آئینه است که نیک و بد کارش را به او مینماید»
فکر، آینه شفافی است كه دروغ نمیگوید البته اگر واقعاً فکر باشد.
فكر حقیقی، حسن و قبح کار را نشان میدهد و مهم این است كه اهل فکر، حسن و قبح خود را میبیند، نه دیگران را.
نورپردازی فکر
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«الْفِكْرَةُ تُورِثُ نُوراً» [7]
«فکر حقیقی از خود نور به ارث میگذارد»
فکر به دنبال خود، آسایش، آرامش و نگرش صحیح برجای میگذارد. برای متفکر چیزی مبهم باقی نمیماند، چرا که نورانیتِ فکر برای او شفافسازی میکند. در نتیجه اهل فکر، آشفته نیست، اگر هست متفکر نبوده است.
فکر کردن موجب ورود نور بر زندگی انسان میشود و به دنبال آن آرامش، نشاط و تحرک نیز خواهند آمد. در چنین فضائی، با تمامی نابسامانیها مبارزه صورت گرفته، فرد بر آنها غالب میگردد.
پیشگیری از لغزش
نقش فکر پیشگیری از لغزش است، علاوه براین نقش درمانی نیز دارد.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«دَوَامُ الْفِكْرِ وَ الْحَذَرِ یؤْمِنُ الزَّلَلَ وَ ینْجِی مِنَ الْغِیر» [8]
«اندیشه و هوشيارىِ مداوم، از لغزشها مصون مىدارد و از دگرگونیها[ى نعمتها] رهايى مىبخشد»
فکر اجازه لغزش را به انسان نداده و او را از تغییر نجات میدهد. به عنوان مثال گاهی اوقات کاری را بدون توجه انجام دادهایم، با فکر و تدبیر درست میتوان از این تغییر پیش آمده و نامطلوب رها شد. فکر یک حرکت صحیح باطنی بی سرو صدا است.
کار متفکرانه
قرآن در سوره مریم میفرماید:
«فَكُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیناً فَإِمَّا تَرَیِنَ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْیوْمَ إِنْسِیا» [9]
«(از این غذاى لذیذ) بخور؛ و (از آن آب گوارا) بنوش؛ و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار! و هرگاه کسى از انسانها را دیدى، (با اشاره) بگو: من براى خداوند رحمان روزهاى نذر کردهام؛ بنابراین امروز با هیچ انسانى سخن نمىگویم!»
خداوند به مریم فرمود: هیچ نگو اما نقش خود را اجراء کن!
فکر، یک حرکت مخفیانه و باطنی بوده قاعده، قانون و ابزار و روش خود را دارد. کار متفکرانه بیسر و صدا و دارای هدف انجام شده و به مطلوب میرسد.
هنگامی که فكر و هدف درست باشد، روزگار به کام فرد نامطلوب نمیماند.
روایت اشاره به دوام الفکر دارد نه دوام القول، دوام الغصه و دوام الحرف. فكر، حرکت ایجاد میکند. این حرکت موجب نجات از تغییرات پیش آمده میشود.
حضرت امام حسن علیهالسلام میفرمایند:
«…فإنّ التفكّرَ أبو كلِّ خیرٍ و اُمُّه» [10]
« …اندیشیدن پدر و مادر هر خیر و خوبى است»
تمام کارهای خیر باید ریشه در فکر داشته باشد. به عبارت دیگر، بدون فکر کار اعتبار ندارد. منشأ تمام خوبیها فکر است. ممكن است انسان تحت تأثیر شرائط خاص عمل خوبی انجام دهد که ناشی از فکر نبوده، در این صورت عمل دوام نداشته و فرد آن را رها میكند، چراکه کار بیفکر و از روی احساسات، در زندگی آثار لازم را ندارد. اما چنانچه شخص قبل از انتخاب و اجراء فکرکند، نتیجه کار متفاوت خواهد بود.
راهبر عاقل
برخی از روایات فکر را نماد عقل معرفی کردهاند. حضرت امام کاظم علیهالسلام میفرمایند:
«لِكُلِّ شَیءٍ دَلِیلٌ وَ دَلِیلُ الْعَاقِلِ التَّفَكُّر» [11]
« برای هر چیز، دلیل و راهنمائی است و راهنمای شخص عاقل، تفكّر و اندیشه میباشد»
عاقل در عین داشتن حرکت دائم، برای خود راهنمایی در نظر گرفته است. بنابراین در گرفتاریها نمیماند. چنانچه افراد به عواقب امور فکر کنند، مرتکب معصیت نمیشوند.
اندیشه پیرامون گناه منجر به انجام معصیت
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«فِكْرُكَ فِی الْمَعْصِیةِ یحْدُوكَ عَلَى الْوُقُوعِ فِیهَا» [12]
«انديشهات پيرامون گناه تو را به انجام آن مىكشاند»
گاهی فرد گمان میکند که عصمت فکری داشته و اساساً به معاصی فکر نمیکند. اما شیطان و ایادی او، معصیت را در نظر او امری عادی جلوه داده به این فکر وامیدارند که، هزاران نفر دروغ میگویند و كار خود را پیش میبرند، پس دروغ برای سودبردن اشکالی ندارد.
شاید دروغ موقتاً او را به نفعی برساند، اما از این طریق به مطلوب خود نمیرسد.
فردی که غیبت کرده، یا در نظر نامحرم جلوهگری داشته، یا کسی را استهزاء كرده و … حال بیندیشد بعد از این چه خواهد شد؟ مطلوب از این معصیت چیست؟ آیا مطلوب محقق میشود؟
اگر فکر شخص در مورد انجام معصیت باشد، خود را به معصیت مبتلاء خواهد كرد. چنانچه فکر درمورد عاقبت معصیت باشد این فکر، مانع از قرار گرفتن در معصیت میگردد.
اگرفرد حتی لحظهای به انجام معصیت فكر كرد، باید به خدای سبحان پناه ببرد، چرا که اگر در معصیت متوقف شود، شیطان او را وادار به انجام آن میكند.
اندیشه؛ استحکام دانش
«مَنْ أَكْثَرَ الْفِكْرَ فِیمَا تَعَلَّمَ [یعْلَمُ] أَتْقَنَ عِلْمَهُ وَ فَهِمَ مَا لَمْ یكُنْ یفْهَمُ» [13]
«هر كه در آموختههايش زياد بينديشد، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمىفهميده است بفهمد»
در آموختههای خود فکر کنیم. در امر محاسبه و مراقبه نیز توصیه شده که: شب قبل از خواب فکر کنید. تمام اعمال روزانه را مرور نمائید، فایده انجام یا ترک كارها را بررسی كنید.
اگر شخص درآموختهها فکر کند، امور صحیح در او نهادینه میشود و چنانچه به نادرستی امری پی ببرد،دیگر آن را تکرار نمیکند.
بنابراین فکر، انسان را فهیم کرده و قدرت درک او را نسبت به آنچه که قبلاً ادراك نمیكرد، بالا میبرد.
تفکر در عظمت قدرت خداوند
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«وَ لَوْ فَكَّرُوا فِی عَظِیمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسِیمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِیقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِیق» [14]
«اگر در عظمت قدرت (خداوند) و اهمیت نعمت او مىاندیشیدند، به راه راست باز مىگشتند، و از آتش سوزان دوزخ مىترسیدند»
تمام تنگنظریهای انسان به این دلیل است که قدرت عظیم خدا را نادیده گرفته و تصور میكند خدا به فلانشخص ثروت داده، به دیگری توفیق اعمال صالح داده، اما به او نمیدهد یا العیاذ بالله نمیتواند بدهد. لذا چشم دیدن نعمات دیگران را ندارد. درحالیکه خدا میتواند همین نعمات را، به او هم عطا كند.
اگر فرد اندکی در عظمت قدرت خدا فکر کند، امور فانی به چشم او نمیآیند. اگر در عظمت و گستردگی علم و قدرت خدا تفکر کند، در مسیر بندگی وارد شده و از معصیت دست برمیدارد.
تفکر در نعمات
«مَنْ تَفَكَّرَ فِی آلَاءِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وُفِّق» [15]
«کسی که در نعمتهای خدا، برای او توفیق حاصل میشود»
آلاء، به معنی نعمات پشت سر هم است. پشت سرهم بودن نعمات را باید از جانب خدا دید. دوره جنینی، کودکی، جوانی و … را پشت سرهم قرار داد و چیزی از قلم نیفتاد این نعمت است.
افراد باید فکر کنند که خداوند در دوران طفولیت، نوجوانی و … چه نعمات بیشماری به آنها داده است. در این صورت به زندگی امیدوار شده و مشکلات به چشمشان نمیآید.
خدای دوره جوانی همان خدای دوره میانسالی است. آن خدایی که نعمات را برای او ردیف کرده، نعمت را قطع نمیکند مگر آن که خود نادیده بگیرد.
ناکامیهای اشخاص به دلیل پشت سر هم ندیدن نعمات است. حتی خدای سبحان گاه مصیبت را وارد میكند تا فرد قدر نعمات را بداند، چراکه نعمات در نظر او عادی شدهاند. در اینصورت با تفکر، مجدداً نعمت به او بر میگردد.
دستاوردها
- اولاً : هنگامی که فرد با فكر كردن و پی بردن به مفسده معصیت آن را ترک میکند، منتی بر خدا نخواهد داشت. همانطور که با پی بردن به خطر سم و نخوردن آن خدا بر او منت دارد نه او بر خدا.
- ثانیاً: در آموختههای خود و بر هرآنچه كه میخواهد بر زبان آورد (حتی سخنان خوب و سازنده) فكر كند، زیرا ظرفیتها، پذیرشها و قابلیتها متفاوت است و با بیان مطالبی هر چند درست و سازنده، به برخی افراد آسیب وارد میشود. به عنوان مثال ذکر الحمدلله بسیار خوب است اما در جایگاه خود، گفتن آن نزد مصیبت زده، او را ناراحت و غمگین میكند.
- ثالثاً: در عظمت و قدرت خدا فكر میکند.
- رابعاً: در نعمتهای خدا، برای او توفیق حاصل میشود.
تاریخ جلسه 95/5/3 ـ جلسه 2
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] غرر الحکم و درر الکلم، جلد 1، صفحه71
[2] بحار الأنوار (ط – بيروت)، جلد 66، صفحه 293
[3] الامالی(لطوسی)، جلد 1، صفحه146/ میزان الحکمه حديث 16220
[4] تصنیف غرر، صفحه 58
[5] نهج البلاغه، حکمت 357
[6] غررالحکم، حدیث 6546 / بحارالانوار، جلد 19، صفحه 325
[7] تحف العقول، صفحه 65
[8] تصنیف غرر، ص 58
[9] سوره مبارکه مریم، آیه 26
[10] مجموعه ورّام، ج 1، صفحه 60 / مسند الامام المجتبی علیهالسلام، ص 718، حدیث 40
[11] اصول كافى، ج 1، كتاب عقل و جهل، روايت هشام
[12] غرر الحکم، جلد1، صفحه 483
[13] تصنیف غرر، ص 57
[14] نهج البلاغه، خطبه 183
[15] غررالحکم، جلد1، صفحه 619