نهضت فکر ـ بخش سوم

نظام فکر

 

تفکر، آرامش و بی‌فکری، اضطراب می‌آورد. تفکر عبادت محسوب شده و میزان ارزش‌مندی آن بر اساس عمق فکر متفاوت است. برخی تفکرات یک سال عبادت و برخی، برتر از هفتاد سال عبادت معرفی شده است. دین اسلام به ما آموزش می‌دهد که چه زمانی و در چه اموری باید تفکر داشته باشیم.

اگر انسان فکر صحیح داشته باشد، حیاتی سالم خواهد داشت. در این صورت دنیای او مطلوب و آخرت او نیز مورد رضایتش خواهد بود.

در هنگام تفکر، جد و جهد خاص لازم است تا شیطنت و وسوسه بر انسان حاکم نشود و انسان خود را به دور از امور منفی، در یک فضاء سالم قرار داده تا به مطلوب نائل شود.

برخی افراد بدون فکر وارد میدان عمل شده و تنها از دیگران تقلید می‌کنند. در حالی‌كه تقلید تنها درفروع دین مجاز است.

 

عوارض فکر نکردن

 

عصبانیت‌های نابه‌جا

 

گاهی اوقات فرد نه در شروع و نه درعاقبتِ امر شرایط موجود را نمی‌پسندد، بنابراین با دیگران همچنین با خود درگیر می‌شود. اما با اندکی بررسی متوجه می‌شود که جایی برای عصبانیت و درگیری وجود ندارد.

در واقع انسان با فکر کردن، خود و اطرافیان را در فضای آسایش قرار می‌دهد. بنابراین قضاوت‌های نابه‌جا و عصبانیت‌های بی‌مورد، ناشی از فکر نکردن است.

کسی که فکر نمی‌کند نسبت به دیگران بدبین می‌شود. اما آن که اهل فکر است به راحتی در مورد دیگران، نظر نمی‌دهد.

 

دخالت‌های بی‌جا

 

یکی دیگر از عوارض فکر نکردن نظریه‌پردازی و دخالت‌های نابه‌جا است.

پرسش‌های نابه‌جا درمورد ازدواج، فرزنددارشدن، قبولی در دانشگاه و… نظریه‌پردازی‌هایی هستند که فرد در برابر آن باید پاسخ‌گو باشد.«چراها» و «آیاها» که آرامش دیگران را برهم می‌زند، نتیجه بی‌فکری است.

مانند راننده‌ای که در اثر یک لحظه «فکر نکردن» جمع کثیری را با مشكلات متعددی درگیر می‌کند.

 

تعصب نابه‌جا

 

عارضه دیگرِ فکر نکردن، متعصب بودن است که، امری شیطانی است. (عصبه به معنی پیچیدن گیاه به دور چیزی است) گاهی اوقات فرد بر امری نادرست پافشاری دارد. به عنوان مثال پافشاری و تعصب بر برخی رسوم خانوادگی و قوانین فامیلی که دین آن‌ها را تأیید نکرده است. این موارد، پافشاری بر تعصبات باطل است.

 

ایراد گرفتن

 

عارضه دیگر فکر نکردن، ایراد گرفتن از دیگران است. بدون فکر کردن و بدون توجه به شرایط فرد، به لباس پوشیدن، نوع رفتار، نوع کلام او اعتراض می‌کنیم.

شاید هم‌اکنون از سفر رسیده و فرصت تعویض لباس را نداشته، یا لباس او دچار مشکل شده یا این لباس خاص را پوشیده تا عکس‌العمل شما را ببیند، یا هزار دلیل برای این عمل او وجود دارد که شما از آن بی‌خبر هستید.

اگر کسی دیرتر از وقت مقرر آمد، با ایراد گرفتن، روابط با او مكدر می‌شود. اما با کمی فکر کردن به این نتیجه می‌رسیم که، قطعاً دلیلی برای دیرکردن او وجود دارد.

کسی که به خود حق اعتراض به دیگران را می‌دهد، بر تفکرات بیهوده خویش توقف داشته گامی به سوی پیشرفت برنمی‌دارد.

 

نقشه كش برای دیگران

 

عارضه دیگر فکر نکردن نقشه كشی است. نقشه کشی و فکر دو مقوله جدا از هم هستند. فکر حرکت سالم براساس عقلانیت، برای رسیدن به مقصد و نقشه‌کشی حرکتی بر محور منیت و شیطنت است.

به عنوان مثال کسی که از خانواده گریز دارد، باید برای این معضل فكر و چاره‌‌اندیشی کرد نه نقشه کشی و شیطنت. خدای سبحان فرمود:

«سَخَّرَلَکُم مافی السماواتِ و مافی الارض» [1]

«آن‌چه در آسمان و زمین است را برای شما مسخر کردیم»

خداوند به انسان قدرت مقابله با مشكلات را داده است. او می‌تواند راه عبور از مشکل را پیدا و فرافكنی را ممنوع كند. خود را محاسبه نماید تا اگر ایراد از خود اوست، منصفانه آن را بازسازی و اصلاح کند. اشتباه محض این است که از ابتدا خود را بی‌تقصیر بداند. خاطرجمعی از خود، شروعِ بی‌فكری و جهالت است.

پس در نابسامانی‌ها ابتدا خود را زیر سؤال ببریم. آن‌چه از طریق ما خراب شده به دست خود ما باید آباد شود. این‌گونه امور تنها از طریق فکر سامان می‌پذیرد.

شیخ بهایی به یکی از علماء اهل تسنن گفت: چطور جریان شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را قبول ندارید؟ درحالی‌که در فلان کتاب شما در فلان صفحه نوشته شده است. آن فرد گفت: باید خود فکر و تحقیق کنم.

وقتی به صدق گفتار شیخ بهایی پی برد، در توجیه نادانی خود به شیخ گفت اشتباه كردی در چند صفحه بعد بود. یعنی به جای توجه به اصل مطلب مغلطه کرده و بر شماره صفحه ایراد گرفت.

برخی افراد به دلیل این که اهل فکر نبوده برعکس اهل نقشه‌کشی هستند در مواجهه با حق، درصدد اثبات خویش بوده با فرافکنی بر حق ایراد وارد می‌کنند.

 

بی‌توجهی به اصلاح خود

 

عارضه دیگر درست فکر نکردن، عدم توجه به اصلاح خود است. فرد بی‌فکر مدعی است «من همین هستم» و عادات، رفتار و گفتار خود را ژنتیک می‌داند.

در دعای مکارم‌الاخلاق از خدای سبحان درخواست می‌کنیم:

«واستَصلَحَ بقُدرتِک ما فَسَد منی» [2]

«خدایا با قدرتت هر امر فاسدی را که به آن مبتلاء هستم، اصلاح کن!»

گاهی خدا خود امور را اصلاح می‌کند و گاه فکر اصلاح را در ذهن انسان قرار می‌دهد، این فکر الهام خدا به فرد است.

در قرآن کریم این‌گونه درخواست می‌كنیم:

«واجعَلنا لِلمُتَّقینَ اِماماً» [3]

«خدایا ما را به‌گونه‌ای قرار بده که اهل تقوی به ما اقتداء کنند»

حال ببینیم آیا زمینه چنین درخواستی را داریم یا در سكون قرارداشته و ناامید از اصلاح، هستیم؟

بنابراین از عوارض فکر نکردن این است كه فرد خود را قابل اصلاح ندانسته، خویشتن را در جهنمی قرارداده و می‌خواهد تا ابد در آن بماند.

 

بدجنسی

 

از دیگر عوارض فکر نکردن، بدجنسی است. جنسی که فطرتاً سالم بوده خراب و فرد، بد‌خواه می‌شود، زیرا درست فکر نمی‌کند.

با دیدن فرد موفق این پرسش برای همه ایجاد می‌شود که رمزموفقیت او، چیست؟

در پاسخ باید گفت: او خوش‌فکر بوده، از زمان استفاده صحیح داشته، خوش زبان، مدیر و مدبر بوده است.

بنابراین انسان باید بیاموزد كه «ره چنان رو كه رهروان رفتند»

فرد بدجنس، تحمل دیدن نعمات دیگران را ندارد و برای محرومیت صاحبان نعمت نقشه می‌کشد. درصورتی‌که به جای آن، نیروی خود را باید صرف یافتن رمز موفقیت آنان کند، تا خود نیز به چنین موقعیتی دست یابد.

 

اضطراب خودخواسته

 

عارضه دیگر فکر نکردن، اضطراب است.

کسی که اهل فکر نیست، دائما نگران است. زیرا در معضلی قرار گرفته که راه خروج برای آن پیدا نمی‌کند. شخص بی‌فکر، دائماً با مشكلات مواجه بوده، علاوه بر آن اضطرابی درونی مانند تار عنکبوت به دور خود پیچیده و حاضر به رهایی از آن نیست.

حضرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده‌اند:

«وَ مَنْ‏ أَلْزَمَ‏ نَفْسَهُ‏ الْفِكْرَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهُ أَمْناً وَ إِیمَاناً وَ حِكْمَةً وَ إِنَّ الْفِكْرَ مَفَاتِیحُ أَقْفَالِ الْحِكْمَةِ وَ الِاعْتِبَارِ وَ إِنَّهُمَا لَیخْرِجَانِ مِنْ قَلْبِ الْمُؤْمِنِ عَجَائِبَ الْمَنْطِقِ فِی الْحِكْمَةِ فَتُسْمَعُ لَهُ أَقْوَالٌ تَرْضَاهَا الْحُكَمَاءُ وَ یخْضَعُ لَهَا الْعُلَمَاءُ وَ تَعْجَبُ مِنْهَا الْفُقَهَاءُ» [4]

«کسی که خود را ملزم به فکر کند خدا دل او را پر از آرامش و ایمان و حکمت می‌کند»

نظر اهل فکر، حکیمانه است اگرچه اظهار نکرده و آن را تنها در دل داشته باشد. فکر، زبان را حکیم می‌کند، چرا که کلیدِ قفل حکمت و عبرت است.

گفتار اهل فکر را اهل حکمت می‌پسندند و اندیشمندان در مقابل آن خضوع می‌کنند. چراکه فكر باعث می‌شود انسان گفتار نابخردانه نداشته باشد.

اضطراب نتیجه فکر نکردن است. پاداش خدا به انسان متفکر، امنیت و آرامش است. فکر رأی انسان را صائب می‌کند. رأی درست، واقع و مملو از اندیشه است.

حضرت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌آله می‌فرمایند:

«قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یقُولُ‏ حَقّاً أَقُولُ لَمْ‏ یكُنْ‏ لُقْمَانُ‏ نَبِیاً وَ لَكِنَّهُ كَانَ عَبْداً كَثِیرَ التَّفَكُّرِ حَسَنَ الْیقِینِ أَحَبَّ اللَّهَ فَأَحَبَّهُ وَ مَنَّ عَلَیهِ بِالْحِكْمَةِ» [5]

«حقیقتی را به شما بگویم لقمان هیچوقت پیامبر نبود. لکن بندهای بود که بسیار میاندیشید، یقینی نیکو و راستین داشت. خدا را دوست میداشت و خدا هم دوستدار او شده و نعمت حکمت را به وی ارزانی داشت»

 فردی که تفکر بسیار دارد، این فکر او را به خوبان ربط داده درنتیجه در جمع آنان حضور پیدا می‌کند. بنابراین از مجامع نادرست در امان می‌ماند. مقام و حکمتی که خدای سبحان به لقمان عطا کرد نه به واسطه مال و ثروت، بلكه به سبب افكار والا، رفیع و طولانی او بود.

امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند:

«یا أَهْلَ الْإِیمَانِ….. تَفَكَّرُوا وَ تَذَكَّرُوا عِنْدَ غَفَلَةِ السَّاهِینَ» [6]

«ای اهل ایمان فکر کنید و متوجه باشید هنگامی‌که اهل سهوغافل هستند»

 متفکرِ ناکام وجود ندارد. اگر ناکامی وجود دارد، کار با فكر و اندیشه نبوده است.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«مَنْ‏ تَفَكَّرَ فِی‏ آلَاءِ اللَّهِ‏ سُبْحَانَهُ وُفِّقَ» [7]

«کسی که در نعمات خداوند سبحان تفکر کند، موفقیت می‌یابد»

 در فکر موفقیت است، چراکه نتیجه آن برنامه‌ریزی است. پس غیرممکن است با برنامه‌ریزیِ درست، فرد ناکام شود.

«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا» [8]

«ای پیامبر به مردم بگو من شما را تنها به یک چیز موعظه می‌کنم. قیام کنید برای خدا دو نفر دو نفر یا یکی یکی، سپس تفکر کنید»

 انسان قبل از تفکر، ابتداء باید احساس بندگی داشته باشد. قیام لله یعنی لباس بندگی برتن کردن. با این باور وارد عرصه فکر شود که من بنده هستم. در این صورت فکر، یقیناً زایش دارد. چنان‌چه قرار بر بندگی نباشد، هرچه حرکت ذهنی انجام شود معما حل نمی‌گردد و مجهول همچنان مجهول باقی می‌ماند.

 

قرآن در سوره روم می‌فرماید:

«وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیاتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ» [9]

«یکی از نشانه‌های خدا این است كه ازجنس خودتان برای شما زوج آفریده است که با او سکنی داشته باشید و بین شما مودت و رحمت قرار داده است این یک نشانه برای اهل فکر است»

طبق این آیه شریفه تنها زوج ظاهری مورد نظر نیست. اگر زوج ظاهری مد نظر است بر چه مورد از آن باید فکر کرد؟ برای رسیدن به حقیقت از كجا باید شروع كرد؟

آیا فراتر از زوج ظاهری، زوجیت وجود دارد؟ آیا بین عقل و نفس، بین عقل و قلب زوجیت هست؟ چگونه خدا را در این زوجیت ببینم؟

اثر کلام در خطبه عقد چیست، دو انسان چگونه با یک جمله به هم محرم می‌شوند؟ جمله چه‌قدر تأثیر دارد؟ آیا ما بین خود مودت ایجاد می‌کنیم یا خدا آن را به وجود می‌آورد؟

در این امر، دریایی از نشانه‌های خدا وجود دارد. پس خدا را در جای جای زندگی خود ببینیم. درنتیجه تفکر، همه چیز را نشانه‌ای از او می‌بینیم، در واقع از محسوسات به ماوراء راه پیدا می‌کنیم.

 

 

تاریخ جلسه 95/5/10 ـ جلسه 3

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره مبارکه جاثیه، آیه 13

[2] دعای مکارم اخلاق

[3] سوره مبارکه فرقان، آیه 74

[4] اعلام الدین فی صفات المومنین، صفحه 273

[5] تفسیر مجمع البیان، جلد 8، صفحه 494

[6] مسند الإمام الصادق أبي عبد الله جعفر بن محمد(ع)، جلد 21، صفحه 182

[7]  تصنیف غرر، صفحه 56

[8] سوره مبارکه سبا، آیه 46

[9] سوره مبارکه روم، آیه 21

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *