نهضت فکر ـ بخش ششم

مقدمه

 

در جلسات گذشته ضرورت تفکر را از قرآن و روایات آموختیم. همچنین دانستیم که فکر، عبادت است. پس اندیشه‌هایمان را با معیارهای عبادات سنجیدیم؛ اما آیا افکارمان هم مانند عبادات، منیّت ما را از بین می‌برند و برایمان قرب الهی به ارمغان می‌آورند؟!

 

ملامت، جهت بی‌فکری

 

بارها در قرآن کریم عبارت «أَفَلا یَتَفَکّرون» بکار رفته است؛ یعنی انسان بابت فکر نکردن ملامت می‌شود و مورد بازخواست قرار می‌گیرد. انسان با زندگیِ بدون تفکر حقیقت انسانی خود را از بین می‌برد. دانستیم که افکار بسیار کوچک هم از نظر شرع اهمیت دارند.

«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»[1]

«ما آنچه را که در زمین جلوه‌گر است زینت و آرایش زمین قرار دادیم تا مردم را امتحان کنیم که کدام یک عملشان نیکوتر خواهد بود.»

 فضیل می‌گوید:«من دربارۀ این آیه بسیار اندیشیدم، دریافتم که منظور این است که تمام امور مادی، زینت زمین هستند! در واقع خداوند از طریق مادیات افراد را آزمایش می‌کند تا کسانی که خالصانه‌تر کار می‌کنند و  در عین استفاده از مادیات گرفتار آن‌ها نمی‌شوند، متمایز شوند.»

 

تفکر در آفرینش

 

ما مقید هستیم که هرشب سورۀ واقعه را تلاوت کنیم، یکی از آثار خواندن این سوره افزایش رزق مادی و معنوی قاری است. در سورۀ مبارکۀ واقعه عبارت «أَفَرَاَیْتُم» چهار بار ذکر شده است. «رأی» هم به معنای «دیدن» است و هم به معنای «اندیشیدن». در واقع ما با تلاوت این سوره، هر شب به چهار چیز فکر می‌کنیم:

  1. درباره خلقت خودمان؛ که چه بودیم و چه شدیم:«أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ»[2]«آیا ندیدید (و به حقیقت در نیافتید) که نخست شما نطفه‌ای (بی‌قدر و قابلیّت) بودید؟)»
  2. درباره کاشت محصولات در مزرعۀ وجودی خود: «أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ»[3]«آیا دیدید تخمی را که در زمین می‌کارید؟» اگر پس از بررسی این مورد به محصولات کمالی در باطن خود پی بردیم، باید فکر کنیم که آیا ما آن را می‌رویانیم یا خدا می‌رویاند: «أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»[4] آیا صداقت، سخاوت و سایر صفات نیکو نتیجۀ اعمال خودمان بوده است؟ یا عوامل دیگری هم در آن دخالت داشته‌اند و در نهایت هم خواست خداوند منجر به این صفت کمالی در وجود ما شده است؟! باید بدانیم که عوامل زیادی هم وجود دارند که می‌توانستند مانع رشد این صفت عالی در ما شوند، هیچ یک از کمالات ما از آنِ خودمان نیستند و همیشه باید متوجه قدرت خداوند باشیم. اگر یک لحظه عُجب بر ما عارض شود، مثل صاعقه همه چیز را می‌سوزاند.
  3. درباره علم نافعی که خدای سبحان نصیبمان کرده است: «أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ»[5]«آيا آبى را كه مى‌نوشيد ديده‌ايد؟» آب در تفاسیر به علم تعبیر شده است. اگر خدا نخواهد هیچ معرفتی در اختیار ما قرار نمی‌گیرد؛ اما بعضی افراد به وسیلۀ معرفتی که خدای متعال به آنها عطا فرموده است، طغیان می‌کنند.
  4. آتش عشق و محبت خدا، رسول و ائمه معصومین که در درون ما شعله‌ور است را چه کسی جز خدا در دل ما قرار داده است؟: «أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ»[6]«آيا آن آتشى را كه برمى‌افروزيد ملاحظه كرده‌ايد؟». اساس این محبت را خداوند در دل ما گذاشته است.

به ما امر شده است که هر شب دربارۀ این امور تفکر کنیم. پس از اندیشیدن،  می‌یابیم که «بِحَولِ الله و قُوَّتِهِ اَقومُ وَ اَقعُد»، ما نقشی نداریم و تمام برکات زندگی ما از لطف خداوند است. حرکات صحیح، رشد و سلامت ما عنایت خداست. عبادت، یعنی «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ»[7]«اوّل و آخر هستی، اوست.» همین بندگیِ صوری ما هم فقط به حول و قوۀ حضرت حق انجام می‌گیرد.

 

صاحبان خرد چه کسانی هستند؟

 

«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ، رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ، رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ، رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ»[8]

«آن­ها که در هر حالت، ایستاده و نشسته و خفته خدا را یاد کنند و دائم در خلقت آسمان و زمین بیندیشند و گویند: پروردگارا، تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده‌ای، پاک و منزهی، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگاهدار؛ ای پروردگار ما، هر که را در آتش افکنی او را سخت خوار کرده‌ای، و ستمکاران هیچ یاوری ندارند؛ پروردگارا، ما صدای منادی­ای که خلق را به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگارتان ایمان آورید، شنیدیم و ایمان آوردیم، پروردگارا، از گناهان ما درگذر و زشتی کردار ما را بپوشان و هنگام جان سپردن، ما را با نیکان و صالحان محشور گردان؛ پروردگارا، ما را از آنچه به زبان رسولان خود وعده دادی نصیب فرما و ما را در روز قیامت محروم مگردان، که تو هرگز در وعده تخلّف نمی‌ورزی.»

خدای سبحان در این آیات اولوالألباب را معرفی می‌کند. صاحبان عقل کسانی هستند که دائم‌الذّکراند و همیشه متوجه خداوند هستند؛ بنابراین پیش‌نیاز اندیشۀ سالم، ذکر دائم است. افرادی که مدام از یک مبدأ به یک مقصد، در تفکر هستند؛ فکرشان آن‌ها را وادار به ذکر می‌کند. قبل و بعد از یک اندیشۀ صحیح و سالم، ذکر وجود دارد که حاصل این تفکرات، نتیجه‌گیری‌هایی چون بیهوده نبودن آفرینش آسمان‌ها و زمین و عبث نبودن هیچ یک از کارهای خداوند متعال است. در واقع عرصۀ فکر بسیار وسیع است که از مخلوقات آسمانی و زمینی و آسمان و زمین به طور مطلق یاد می‌شود. در پایان آیه هم درخواستی از خدای سبحان مبنی بر حفظ فرد از عذاب دوری از حضرت حق و زندگی حیوانی مطرح می‌شود.

 

تسبیح، عاقبت تفکر صحیح

 

یکی از علائم اندیشۀ صحیح این است که انسان خداوند را متهم نمی‌کند. عاقبت تفکر درست به «سبحانک» ختم می‌شود. هیچ نقدی بر خداوند متعال وارد نیست و همه چیز حکیمانه است. وقتی فکر به دنبال ذکر باشد همۀ کارهای حضرت حق را دارای قاعده و قانون می‌بینیم و ما را از اعتراض به خداوند منع می‌کند. بعد از تفکر صحیح باید از خداوند درخواست کنیم که ما را از بُعد و جدایی از خود حفظ کند. در این آیات می‌بینیم که پس از یک اندیشۀ درست، ۵ «ربّنا» بیان شده است. فکر صحیح انسان را برای درخواست متعالی‌ترین امور از خدای سبحان آماده می‌کند. تفکر اگر سالم باشد ارتباطی اساسی میان خالق و مخلوق، غنی و فقیر، قدیم و حادث برقرار می‌کند.

 

ارتباط اتلاف انرژی و تکذیب حقیقت

 

«وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»[9]

«و اگر می‌خواستیم به آن آیات او را رفعت مقام می‌بخشیدیم، لیکن او به زمین (تن) فروماند و پیرو هوای نفس گردید، و در این صورت مَثَل و حکایت حال او به سگی ماند که اگر بر او حمله کنی و یا او را به حال خود واگذاری به عوعو زبان کشد. این است مَثَل مردمی که آیات ما را بعد از علم به آن تکذیب کردند. پس این حکایت بگو، باشد که به فکر آیند»

در این آیه جریان بلعم باعورا مطرح شده است؛ کسی که خداوند کرامات زیادی به او عطا کرد؛ اما خودش باطنش را در قالب سگ برد و آن را از علوم، جدا و سلاخی کرد، تابع هوای نفس شد و تا ابد در زمین ماندگار شد. می‌دانیم که زبان سگ دائماً از دهانش بیرون است، چه او را رها کنیم و چه به او حمله کنیم.

از نظر علمی کذب در چهره نمایان می‌شود. یکی از عوارض دروغ، اتلاف انرژی است. هرکس شریعت، حقیقت، طریقت و انتصاب عالَم به خدای سبحان را تکذیب کند، در عین اینکه انرژی زیادی خرج می‌کند، در نهایت نجس‌العین می‌شود. بلعم باعورا صاحب کرامت، کشف و شهود بود؛ اما خودش، خود  را سلاخی کرد.

پس از گفتن حرف راست احساس نشاط می‌کنیم؛ اما پس از دروغ، خسته و ناتوان می‌شویم. مَثَل مکذّب مَثَل بلعم باعورا است؛ مدام انرژی خود را خرج می‌کند؛ اما توانش جهت مثبت ندارد. حقیقتاً در گذشته انسان‌ها تواناتر بودند؛ چون برای صداقت اهمیت زیادی قائل می‌شدند.

تک‌تک کلماتی که از دهانمان خارج می‌شود، اگر صادقانه باشد انرژی ما را افزایش می‌دهد و اگر از روی صدق نباشد موجب تحلیل توان ما می‌شود. حتی گاهی ممکن است سخنی رسماً دروغ نباشد؛ اما در حقیقت کذب باشد، مانند قربان صدقه رفتن‌هایی که بسیار رایج است. باید روی کلام‌مان حساب باز کنیم؛ چون کلمات هم به ما انرژی می‌دهند و هم از توان ما می‌کاهند.

 

تفکر در ناپایداری دنیا

 

«إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّىٰ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ ۚ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[10]

«در حقیقت، داستان زندگی دنیا مانند آبی است که از آسمان نازل کردیم، پس گیاهان و روییدنی­های زمین از آنچه مردم و چهارپایان از آن می­‌خورند، با آن آب در آمیخت تا آن گاه که زمین زینتش را بر خود گرفت، و اهل آن گمان کردند که قدرت [هر نوع بهره برداری را] از آن را دارند؛ اما فرمان ما در شبی یا روزی به زمین رسید، پس همه گیاهان را به صورت گیاهان خشک درو شده درآوردیم که گویی دیروز [چنین زراعتی] وجود نداشته. این گونه نشانه‌­ها [ی قدرت خود] را برای گروهی که می­اندیشند، بیان می‌کنیم.»

ما باید دربارۀ عمر کوتاه دنیا بیاندیشیم، به ناپایداری دنیا بنگریم و خیالمان هرگز آسوده نباشد. همیشه بعد از تابستان، پاییز فرا می‌رسد؛ پس از به ثمر نشستن یک عمل، نباید احساس ماندگاری داشته باشیم. یک فرد ثروتمند ممکن است طوری از دنیا برود که حتی در قبرستان هم اثری از او باقی نماند. بسیاری از قبرستان‌ها را می‌بینیم که سنگ قبرها را برداشته و تبدیل به بوستان کرده‌اند.

وقتی زمین وجودی ما به ثمر نشست، قبل از اینکه خداوند بخواهد آن را از ما بگیرد باید خودمان محصولاتش را به خدای سبحان عرضه کنیم. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرماید:«موتوا قبل اَن تَموتوا»[11] «قبل از اینکه مرگ شما فرا برسد و شما را به قبر ببرند، بمیرید.» باید روزی چند بار جاری شدن این قضیه را در وجودمان حس کنیم.

رو بمیر ای خواجه قبل از مردنت

 تا نباشد زحمت جان کندنت[12]

 

زمین وجودی ما و قابلیت کشت انواع محصولات

 

«وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ ۚإِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[13]

«و اوست خدایی که بساط زمین را بگسترد و در آن کوه­ها برافراشت و نهرها جاری ساخت و از هرگونه میوه یک جفت پدید آورد، شب تار را به روز روشن بپوشاند، همانا در این امور متفکران را دلایلی روشن (بر قدرت آفریدگار) است»

گسترش زمین، کوه‌ها و نهرهای آن، جفت بودن میوه‌ها و شب و روز همگی نشانه هستند؛ پس باید از آن‌ها گذشت و به سراغ «اصل» رفت. نباید دلبسته و وابسته هیچ چیز بشویم، نباید گستردگی زمین یا ثمرات آن در چشم‌مان بزرگ جلوه کند، همچنین نباید وجود کوه‌ها باعث شود تصور کنیم هیچ زلزله‌ای اتفاق نخواهد افتاد. واقعیت این است که زمین وجودی ما بسیار گسترده است و در این زمین خدای سبحان عقل قرار داده است تا تفکر کنیم. همۀ نعمات دنیوی و اخروی را خدا به انسان عطا کرده است، اگر فقط نعمات دنیوی یا فقط اخروی را به ما داده بود، مثل این بود که ما تنها یک چشم داشته باشیم.

«يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ »: شب، روی روز را می‌پوشاند؛یعنی همیشه همه چیز واضح نیست. باید فکر کنیم که از این زمین وجودی چقدر استفاده کرده‌ایم!؟  از ثمراتی که خداوند نصیبمان کرده است، یک جانبه استفاده کرده‌ایم یا چند جانبه؟! باید بدانیم وجودمان یک زمین است که همه چیز را می‌توان در آن کاشت.

در یک باغ همۀ انواع محصولات وجود دارد که همه هم با یک آب، آبیاری می‌شوند. اما نکتۀ مهم این است که این آب به هر گیاهی که می‌رسد ثمرۀ خاص و متفاوتی را به دنبال دارد. علم نافع هم مانند آب، یک چیز است؛ اما در موقعیت‌های مختلف باعث درایت، تدبیر، حُسن خلق و تفکر می‌شود. علم نافع، همۀ این ثمرات را در کنار هم به ارمغان می‌آورد و رشد  بسیار خوبی در زندگی ما به دنبال دارد. علم نافع همه چیز را به خوبی ساماندهی می‌کند. گاهی می‌خواهیم یک امر را اصلاح کنیم؛ اما امور دیگر خراب می‌شود؛ اما علم نافع این‌گونه نیست، وقتی باشد؛ یعنی خداوند همه چیز را با هم به ما عطا فرموده است.

«هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ، يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[14]

«اوست خدایی که آب باران را از آسمان فرو فرستاد که هم از آن می‌آشامید و هم درخت و گیاه از آن می‌روید که به میوه آن شما، و به برگش حیوانات شما، برخوردار می‌شوید. برای شما به وسیلۀ آن آب، زراعت و زیتون و خرما و انگور و از همه محصولات می‌­رویاند؛ یقیناً در این [واقعیات شگفت انگیز طبیعی] نشانه­‌ای است [بر توحید، و ربوبیّت و قدرت خدا] برای گروهی که می­‌اندیشند.»

منظور از آب، معرفت است. جلوۀ این معرفت در گوشه‌ای از زندگی ما توکل است در جای دیگر تسلیم، شُکر و یا رضا. باید دربارۀ اشکال مختلف آب فکر کنیم. اگر آبِ علم و معرفت نبود، انواع منافع نصیب‌مان نمی‌شد.

 

تلاوت قرآن و تفکر در آیات

 

«بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ ۗ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»[15]

«(ما هر رسولی را) با معجزات و کتب و آیات وحی فرستادیم و بر تو این ذکر (یعنی قرآن) را نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که به آنان فرستاده شده بیان کنی و برای آنکه عقل و فکرت کار بندند»

 در این آیه خداوند به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرماید ما قرآن را جهت یادآوری بر تو نازل کردیم تا برای مردم بیان کنی. ما می‌خواهیم انسان‌ها درباره تک تک آیات قرآن بیاندیشند.

این نوع تفکر را از امام خمینی رحمة‌الله‌علیه در کتاب «آداب الصّلاة» آموختیم که دربارۀ هر آیه‌ای که می‌خوانیم، تفکر کنیم و ببینیم جایگاه ما در آیه کجاست! و یا در کدام موقعیت آن می‌توانیم قرار بگیریم. نباید خودمان را از هیچ یک از آیات قرآن دور بدانیم، نباید آن‌ها را بی‌ارتباط با خود تصور کنیم. باید خودمان را در مظان وقوع خطاها ببینیم و در زاویۀ مقابل هم حواریون، اصحاب بدر و بهشتیان را ببینیم و امکان وقوعش را برای خود در نظر بگیریم. فکر کنیم که در صورت انجام چه کارهایی شبیه این گروه می‌شویم و اگر مرتکب چه اعمالی شویم از مزایای آن محروم می‌مانیم.

 

شباهت مؤمن و زنبورعسل

 

«ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا ۚ يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[16]

 « و سپس از انواع میوه‌های شیرین (و از حلاوت و شهد گلهای خوشبو) تغذیه کن و راه پروردگارت را به اطاعت بپوی، آن‌گاه از درون آن، شربت شیرینی به رنگ­های مختلف بیرون آید که در آن شفاء مردمان است. در این کار نیز آیتی (از قدرت خدا) برای متفکران پیداست.»

در تفاسیر آورده‌اند منظور از آیه این است که انسان باید برای خودش حرمت قائل شود و خواستار رفعت باشد. باید برای خودش حرمت معنوی در نظر بگیرد تا آلوده نشود. وقتی وارد این عالم می­شویم در واقع از بلندی به پایین می‌آییم. باید فقط به سراغ گل‌ها برویم، نه زباله‌ها. زیبابین باشیم و در حالی که تسلیم و متواضع در برابر حضرت حق هستیم در همان مسیری که خداوند برایمان تعیین کرده است، حرکت کنیم و خودبینی نداشته باشیم. اگر انتخاب و مسیرمان صحیح بود و فقط به سراغ زیبایی‌ها رفتیم، خود به خود و با سهولت همچون زنبورعسل، از بطن ما هم آشامیدنی رنگارنگی خارج می‌شود که باعث بهبودی همۀ مردم است.

 

چگونه می‌توان برای بقیه نافع بود؟

 

اولین چیزی که باید به آن دقت کنیم این است که:

اولاً: ما برای زندگی موقت دنیایی آفریده نشده‌ایم. دنیا جای ما نیست و باید بالاتر از آن را برای خود در نظر بگیریم و خودمان را به کم نفروشیم؛

ثانیاً: حرکت کنیم و متوقف نشویم؛

ثالثاً: زیبابین باشیم؛ اما به زیبایی‌هایی که در اطرافمان وجود دارد فقط نگاه نکنیم، بلکه از آن‌ها استفاده کنیم؛

رابعاً: متواضع باشیم که در این صورت خود به خود و بدون زحمت از ما به دیگران خیر می‌رسد، انرژی مثبت در قالب‌های مختلف.

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می­‌فرماید:« المؤمِنُ کَالنَّحلَه»[17] «مومن مانند زنبور عسل است» یعنی اگر در نجاست بنشیند، می‌میرد. یعسوب‌[18]الدین، یعنی امیرالمؤمنین علیه‌السلام که مانند ملکۀ زنبورهای عسل از ورود آلودگی‌ها به کندو ممانعت می‌کند. فردآلوده را اخراج کرده و اجازه نمی‌دهد در جمع مؤمنین حضور یابد.

آموختیم که حرکت صحیح، زیبابین و شاکرانه موجب می‌شود که انسان همیشه درمانگر اطرافیانش باشد، گرچه رسماً طبیب  نیست؛ اما در باطنِ او درمان  بسیاری از دردها قرار گرفته است.

 

فروتن همانند کوه

 

«لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۚ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»[19]

«اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم، قطعاً آن را از ترس خدا فروتن و از هم پاشیده می­دیدی. و این مثل­ها را برای مردم می­‌زنیم تا بیاندیشند.»

 تکلیف دیگر ما این است که بدانیم اگر این قرآن بر کوه نازل شود، به جهت معرفتی که نسبت به خدای سبحان پیدا می‌کند، ادب حضور را رعایت کرده و در مقابل آن خضوع می‌کند و تکه تکه می‌شود. این یک مثال برای مردم است تا شاید تفکر کنند. کار قرآن این است که کوهِ منیّت ما را به‌گونه‌ای از بین ببرد تا هیچ چیز از آن باقی نماند. اگر واقعاً قرآن را باور کنیم، به خضوعِ محض می‌رسیم. اگر کوه منیّت ما هنوز پا برجاست؛ یعنی نزول قرآن کریم را باور نکرده‌ایم و هنوز قرآن بر دل ما فرود نیامده است. واقعیت این است که کوه با آن عظمت بسیار، خشیت نصیبش می‌شود. آیا ما نباید در برابر حق فروتن باشیم؟!

باید درباره عوارض فکر نکردن بیاندیشیم. اکثر اوقات نفرت، خصومت، حسادت، تکبر، یأس، انکار و از بین رفتن رابطه‌ها از پیامدهای ناگوار تفکر نکردن است. اندیشه همانند برق است، می‌توان از آن استفاده صحیح کرد و خدمات دریافت کرد یا اینکه به انسان وصل کرد و فوراً باعث مرگ او شد. اندیشه وقتی صحیح باشد، خدمات خاصی را به دنبال می‌آورد اما وقتی ناصحیح باشد منجر به مرگ انسانیت می‌شود.

 

تاریخ جلسه: 95/5/31 ـ بخش پنجم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. سورۀ کهف، آیۀ 7

[2]. سورۀ واقعه، آیۀ 58

[3]. سورۀ واقعه، آیۀ 63

[4]. سورۀ  واقعه، آیۀ 64

[5]. سورۀ  واقعه، آیۀ 68

[6]. سورۀ  واقعه، آیۀ 71

[7]. سورۀ حدید، آیۀ 3

[8]. سورۀ  آل­عمران، آیات 191 تا 194

[9]. سورۀ  اعراف، آیه  176

[10]. سورۀ  یونس، آیۀ 24

[11]. بحارالانوار، ج۷۲ ، ص  59

[12]. مثنوی معنوی

[13]. سورۀ  رعد، آیۀ 3

[14]. سورۀ  نحل، آیات 10 و 11

[15]. سورۀ  نحل، آیۀ 44

[16]. سورۀ نحل، آیۀ 69

[17]. بحارالانوار ، ج ۶۱، ص ۲۳۸

[18]. در زبان عربی به ملکۀ زنبورهای عسل یعسوب می‌گویند.

[19]. سورۀ حشر، آیۀ 21

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *