نهضت فکر ـ بخش چهارم

مقدمه

 

در این کلاس قرار است به عبادتی پرداخته شود که ما در جامعه اسلامی خود، کمتر آن را تحت عنوان عبادت می­‌شناسیم. دانستیم که در روایات ما یک ساعت تفکر را معادل هفتاد سال عبادت بیان کرده‌اند و حتی گاهی یک عبادتِ بدون معادل معرفی شده است:

«لاعِبادَةَ کَالتَّفَکُّر»[1]

«هیچ عبادتی همچون تفکر نیست.»

هیچ عبادتی به اندازۀ فکر کردن، قرب‌آفرین نیست. در آیات قرآن کریم می­‌خوانیم که گروهی بابت فکر نکردن مورد عتاب قرار می­‌گیرند و در بعضی آیات هم دستور به تفکر داده شده است.

اهداف این کلاس به طور مختصر، عبارتند از:

  1. شناخت ضرورت تفکر در زندگی؛
  2. پی بردن به نقش پررنگ تفکر و صدمات جبران‌ناپذیر حاصل از خلاء آن؛
  3. یادگیری نحوۀ صحیح فکر کردن و قواعد آن، همچون قاعده و قانون انجام صحیح نماز، روزه، حج، امر به معروف و… .

گفتیم که گاهی فقط در گمان خود، اهل اندیشیدن هستیم و خواطر نفسانی خود را به اشتباه، فکر تلقی می­کنیم. ممکن است درست فکر کردن را آموزش ندیده باشیم؛ در نتیجه گرفتار وهم و خیال شویم. گاهی هم ضرورت تفکر را احساس نمی­‌کنیم در حالی که:

ای برادر تو همان اندیشه­ای

مابقی تو استخوان و ریشه­‌ای[2]

فکر، حرکتی دائمی از یک مبدأ به یک مقصد است که حتماً در آن رشد وجود دارد، انسان را پیش می‌برد، مانع توقف است و سرانجام باعث تحول باطنی می‌شود. اگر پس از تفکر به بن‌بست رسیده­‌ایم؛ پس فکر نبوده است؛ مقصدِ اندیشه بی­‌نهایت است! آموختیم که دربارۀ چه اموری باید اندیشید و اگر این کار انجام نشود چه عوارضی در زندگی ما ایجاد خواهد شد.

 

انس با فکر

 

نکتۀ بسیار مهم این است که فکر کردن نباید برای ما امر سختی باشد. یکی از درخواست­های ما از خدای سبحان این است:

«الفِکرَةَ و العِبرَةَ اُنسی و عِمادِی»[3]

«فکر و عبرت گرفتن را انس و اساس کارم قرار بده.»

فکر باید انیس ما باشد. وقتی با کسی مأنوسیم، دوست نداریم از او جدا شویم، از بودن در کنار او اذیت و یا خسته نمی‌­شویم؛ بلکه لذت می‌بریم. ما باید دائم‌الفکر باشیم و به حول و قوۀ الهی روی تفکراتمان حساب باز کنیم؛ چون قاعده بر این است که روی هیچ چیز جز خدای متعال تکیه نکنیم پس مشخص می‌شود که فکر، وجود الهی دارد.

امیرالمؤمنین علی علیه‌­السلام می­‌فرماید:

« الْفِكْرُ نُزْهَةُ الْمُتَّقِين»[4]

«اندیشیدن، تفریح پرهیزگاران است.»

 فرد متقی از تفکر لذت می‌­برد. سکوت مؤمنین برایشان سنگین و ملال ­آور نیست، انسان در صورت توقف خسته می‌­شود؛ ولی متقین در تمام مدت در حال حرکت‌اند و به نکات جدیدی پی می­برند. فکر، نوعی گردش است! با فکر سرحال می­‌شویم. فرد بداخلاق هم با اندیشیدن، اصلاح می­‌شود.

 

فکر نمایانگر عقل

 

«الْفِكْرُ جَلَاءُ الْعُقُول»[5]

« اندیشه، جلا دهنده خردهاست.»

فکر نمایانگر عقل است. در واقع حاکمیت عقل در زندگی نشانۀ تفکر صحیح است.

«رَأْسُ‏ الِاسْتِبْصَارِ الْفِكْرَة»[6]

«فکر کردن، اساس بینایی است.»

اگر بصیرت را به یک انسان تشبیه کنیم رأس این فرد فکر است. انسان بدون دست، پا و چشم می­‌تواند زنده بماند؛ اما بدون سر می‌­میرد. اگر فکر را از بصیرت جدا کنیم دیگر بصیرتی وجود ندارد! تیزبینی، آینده­‌نگری و واقع‌بینی تنها در پرتو فکر به‌وجود می‌آید.

 

دعای امیرالمؤمنین برای متفکرین

 

« رَحِمَ اللهُ امْرَأً تَفَکَّرَ فاعْتَبَرَ»[7]

«رحمت خداوند بر کسی که بیندیشد و عبرت بگیرد.»

 اگر ما واقعا اهل فکر باشیم مشمول دعای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌­السلام می­‌شویم و دعای امام هم قطعاً در حق ما مستجاب می­‌شود. آن حضرت هزار سال پیش دعا کرده‌اند تا خداوند کمالات خاص را به اهل فکر عطا کند. کمالات و فضائل خاص الهی با دعای امیرالمؤمنین علی علیه‌­السلام نصیب اهل اندیشه می­‌شود. البته با توجه به ادامه حدیث پی می­‌بریم متفکر، عبرت می­گیرد و عبور می­‌کند و در فکرش باقی نمی‌ماند؛ چون می­‌خواهد به یک مقصد مشخص برسد.

 

تفکر پیش از سخن گفتن

 

باید دربارۀ عواقب امور، تلخی معصیت و طاعاتمان فکر کنیم. مؤمن  ابتدا فکر می­کند و بعد سخن می‌گوید تا بعدها از کلام خویش پشیمان نشود. پشیمانی پس از سخن گفتن از نشانه‌­های منافق است:

«إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ، لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ، فَإِنْ کَانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً وَارَاهُ؛ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ یَتَکَلَّمُ بِمَا أَتَی عَلَی لِسَانِهِ»[8]

«همانا زبان مؤمن در پس قلب او، و قلب منافق از پس زبان اوست. زیرا مؤمن هر گاه بخواهد سخنی بگوید نخست می‌اندیشد، اگر نیک بود اظهار می‌دارد و چنانچه ناپسند بود پنهانش می‌کند. در حالی­ که منافق آنچه بر زبانش می­آید را بیان می کند و نمی­‌داند چه سخنی به سود او و چه حرفی بر ضرر اوست.»

 

یاد مرگ، برترین تفکر

 

پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می­فرماید:

«أفضَلُ التَّفَکُّرِ ذِکرُ المَوْتِ»[9]

«برترین فکر، یاد مرگ است.»

دائم باید به این فکر کنیم که حیات دنیا ناپایدار است و یک زندگی ابدی پیش روی ماست که وسایل آن را باید از همین جا مهیا کنیم. برای انجام تک‌­تک کارهایمان اولویت‌بندی و فکر کنیم که چقدر برای زندگی ابدی ما نافع است. در «ذِکرُ المَوت»، تفکر در حسنات و پرهیز از سیّئات لحاظ می‌شود، در واقع همۀ ذکرها در این ذکر نهفته است.

 

رابطۀ اندیشه و زهد

 

«أَيُّهَا النَّاسُ انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيَا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا، الصَّادِفِينَ عَنْهَا؛ فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ عَمَّا قَلِيلٍ تُزِيلُ الثَّاوِيَ السَّاكِنَ وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ الآْمِنَ، لَا يَرْجِعُ مَا تَوَلَّى مِنْهَا فَأَدْبَرَ، وَ لَا يُدْرَى مَا هُوَ آتٍ مِنْهَا [فَيُنْتَظَرُ] فَيُنْتَظَرَ»[10]

«به اين دنيا به همان چشم بنگريد كه زاهدان و روى برتافتگان از آن، در آن مى‌‏­نگرند. زيرا، به خدا سوگند، پس از اندك زمانى، كسانى را كه در آن، جا خوش كرده‌­اند، بيرون مى‏راند و صاحبان نعمت و امنيت را به رنج و درد گرفتار مى‌‏سازد. هر چه از آن پشت كرده و رفته است، باز نمى‏‌گردد و كس نمى‏داند كه آنچه در راه آمدن است چيست، تا چشم به راه آمدنش باشد.»

 حضرت قسم یاد می­کند که وقتی به دنیا می­نگریم عاقبت آن را ببینیم؛ حتی زمان تولد فرزندمان هم باید سرانجامش را ببینیم و بدانیم که در حال رفتن است. وقتی صحیح فکر کنیم هیچ چیز دنیوی را ماندگار نمی‌دانیم؛ بنابراین بابت هیچ امری غصه نمی­‌خوریم. در این خطبه امیرالمؤمنین علی علیه‌­السلام میان فکر و زهد ارتباط جالبی برقرار می‌­کنند:

«الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ، قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: “لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ”؛ وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي، فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ»[11]

«همۀ زهد، ميان دو كلمه از قرآن قرار گرفته است. خداى تعالى مى­فرمايد: «تا بر آنچه از دستتان مى‌رود اندوهگين نباشيد و بدانچه به دستتان مى­آيد شادمانى نكنيد.كسى كه بر گذشته تأسف نخورد و بر آينده شادمان نباشد زهد را از دو سوى آن گرفته است.»

«لا تَفْرَحُوا» فرح کاذب است نه شادی مناسب و به اندازه. «زهد» یعنی آنچه رفت، قرار بود برود و آنچه آمد، قرار بود بیاید در نتیجه بابت هیچ‌یک نباید غمگین یا خوشحال شد. شبیه زاهد به دنیا نگاه کنید، در ناپایداری آن فکر کنید. میان فکر و زهد ارتباط مشخصی وجود دارد. اهل فکر نه دچار غصه می‌شوند و نه فرح کاذب. بعضی مردم از ازدواج فرزندانشان یا تولد نوه­هایشان بیش از حد شاد می­‌شوند در حالی که میلیاردها نفر قبل از ما این موضوعات را تجربه کرده‌­اند و چیز عجیبی نیست؛ آنچه از قبل مقدر شده بود، اتفاق افتاده است.

ما بنده هستیم و مولایمان همه ‌چیز را از پیش مقدر و ثبت کرده است؛ تنها در این هنگام  به دستمان رسیده است. غم هم همین‌گونه است؛ کسی که از دنیا می‌­رود در شب قدرِ آن سال مرگ برایش تأیید شده است. خاصیت تفکر این است که دچار خوشحالی و ناراحتی فراوان نمی‌­شویم و تعادل خاصی در ما برقرار می­‌شود.

 

آمیخته بودن خوشی و ناخوشی دنیا

 

«سُرُورُهَا مَشُوبٌ بِالْحُزْنِ وَ جَلَدُ الرِّجَالِ‏ فِيهَا إِلَى الضَّعْفِ وَ الْوَهْنِ»[12]

« شادي­اش به اندوه آميخته است و دليرى و چالاكى مردانش به ضعف و سستى مى‏‌گرايد.»

 خوشی دنیا با ناخوشی آن همراه و آمیخته است. وقتی درست فکر کنیم متوجه می­‌شویم که خوشحالی بابت موضوعات دنیوی امری عبث است، مثلاً به دلیل ازدواج فرزندمان بسیار خوشحال می‌شویم، در حالی که این امر شروع یک مسیر جدید است. بنابر خطبۀ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه­‌السلام، خوشیها به همراه ناخوشی­ها وجود دارند و این یک امر غیرعادی نیست؛ بنابراین بعد از تفکر، دلبسته و وابستۀ دنیا نشده و از مسیر اصلی خارج نمی­‌شویم.

 

تقدیر امور در دنیا

 

« فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يُعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكُمْ مِنْهَا«[13]

«نفريبد شما را آن همه چيزهايى كه به اعجابتان وامى‌‏دارد، زيرا، زمان همراهى آن­ها با شما اندك است.»

 اگر از تفکر صحیح بهره‌مند باشیم، وقتی اموال یک فرد طی یک شب نابود شود متعجب نمی­شویم یا مرگ یک انسان پس از سال­ها زندگی ما را متعجب نمی‌کند. قارون هم ثروت زیادی داشت؛ اما پایدار نبود. کسی  که بعد از فوت فرزند، همۀ اموراتش عادی باشد، راه صحیحی را انتخاب کرده است. در واقع باید بدانیم که در عالم همه چیز تقدیر شده است. اگر این­طور بیندیشیم قطارمان از مسیر درست بندگی خارج نمی­‌شود؛ شاید در نزدیکی یک ایستگاه، از سرعت حرکتش کاسته شود؛ اما از آن عبور  می‌کند و مجدداً به حرکت صحیحش ادامه می‌­دهد.

 

کنترل، ثمرۀ تفکر

 

ثمرۀ تفکر کنترل است. حتی احساساتمان هم کنترل می‌­شود. زمانی که برای انجام امور، دلیل و حجت داشته باشیم، همۀ کارهایمان موجّه است. در بعضی روایات «فکرت» در مقابل «حدِّت»[14] قرار گرفته است؛ یعنی فکر کن و شتاب نداشته باش! وقتی عجله داریم هیچ چیز سنجیده نیست؛ اما بعد از تفکر همۀ امور منظم می‌شود.

 

تفکر دربارۀ بدهکاری­ها، اندیشه­‌ای مذموم

 

«وَ أَعُوذُ بِكَ‏، يَا رَبِّ‏ مِنْ‏ هَمِ‏ الدَّيْنِ‏ وَ فِكْرِهِ»[15]

« و پناه می­برم به تو از همّ و غمّ  قرض‌ و از فکر کردن به آن.»

 اگر درگیر امور دنیا بشویم، متوقف می‌شویم و این از نقشه­‌های شیطان است. فکر اساساً ممدوح است؛ اما تفکر در امور دنیوی، مذموم است و باید از آن به خداوند پناه برد. مثلاً یک نفر میانسال اگر بگوید: به فرزندانم بدهکارم یا من مقصر همۀ نقص‌های او هستم! یا با وجود فرزند، والدین و همسر در کنارش، دائماً بگوید چقدر بدهکار خودم هستم! چقدر زمان از دست دادم! افکار باطلی است که موجب غصه می­شوند. باید به زمان حال خود بنگریم و هر کاری که از ما بر می‌آید انجام دهیم. باید از غرق شدن در بدهی­های‌مان به خداوند پناه ببریم؛ به صورت اجمالی میزان قرض­هایمان را می­‌دانیم؛ اما غصه خوردن در این باب امری مذموم است. غصۀ بر گذشته، یک فکر ناصحیح است که مانع اعمال صحیح ماست و موجب حرکت قهقرایی می­شود. نبش قبر تاریخ زندگی، برای ما هیچ سودی ندارد. باید به وظیفه‌ای که الان داریم، بپردازیم.

 

خلاقیت فکر

 

در روانشناسی، بحث خلاقیت فکر مطرح می‌­شود؛ یعنی فکر ما دائم در حال ساختن و خلق کردن است:

گر گل است اندیشۀ تو، گلشنی

ور بود خاری، تو هیمۀ[16]  گلخنی[17]

اگر ما به یک باغ فکر کنیم همانند باغ هستیم، اگر به هیمۀ سر حمام که سیاه است فکر کنیم همان، هستیم. به هر چیز فکر کنیم همان می­‌شویم. فکر ما دائماً در حال خَلق و حرکت است. از طرف دیگر به هیچ عنوان نباید سراغ افکار مذموم برویم. باید یاد بگیریم چطور درست بیاندیشیم.

در دین ما همۀ امور با هم در ارتباط است. در زیارت آل یس پس از چهل سلام به امام زمان عجّل‌الله‌تعالی فرجه خودمان را دوست ایشان معرفی می­‌کنیم. بعد از زیارت برای نورانی شدن قسمت­های مختلف وجودمان به صورت «جداگانه» دعا می­‌کنیم، برای فکرمان نیز نور می­خواهیم. «فِکْرِی نُورَ النِّیَّاتِ»[18] از خدا می‌خواهیم که فکرمان را از نور نیات پر کند.

هستۀ گیاهان وقتی سبز می‌­شود که آب دهان انسان به آن نخورده باشد. نیت­های ما هم وقتی رشد می­‌کنند که لعاب منیّت اطراف آن را فرا نگرفته باشد. «منیّت» ظلمت است که مانع سبز شدن نیات ما می­‌شود. ما در درون خود انرژی­های صحیح ذخیره‌شده­‌ای داریم که هنوز ظاهر نشده­‌اند و از خداوند می‌خواهیم که با نور ولایت آن­ها را به فعلیت درآورد. از این بحث نتیجه می‌­گیریم که باید برای فکرصحیح دعا کنیم، بدون زحمت نمی‌­توانیم صاحب تفکر صحیح شویم، باید از خداوند درخواست کنیم که فکرمان را «سرشار» از نور کند.

 

نیت عمل صحیح و اجرای صحیح آن، دو ستون تفکرند

 

آموختیم که دو بحث در تفکر وجود دارد:

  1. نیت امور صحیح؛ 2. انجام خالصانۀ عمل

مثلاً ما نیت زیارت امام رضا علیه­السلام را می­کنیم؛ این نیت درست است؛ اما باید به طرز صحیحی هم انجام شود؛ یعنی صادقانه و خالصانه باشد نه جهت برآورده شدن حاجاتمان. بدانیم که در پرتو انوار شمس‌­الشّموس علیه­السلام، وصال به حق بیشتر می‌شود. اگر نیت صحیح همراه با عمل خالصانه نباشد «ظُلُماتٌ بَعضُهَا فَوقَ بَعضٍ»[19]؛« ظلمت­ها یکی بر فراز دیگری» است. در دعای پس از زیارت آل یس هم برای فکرمان دعا می‌کنیم، یعنی باید در پرتو ولیّ فکر کنیم تا خودمان را به ایشان نزدیک کرده و با حضرتش ارتباط برقرار کنیم. در واقع یکی از آثار ولایت در زندگی ما تفکر صحیح است.

 

تاریخ جلسه: 95/5/17 ـ بخش 4

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. غررالحکم و دررالکلم، ج۶، ص348

[2]. مولوی

[3]. زیارت جامعه ائمة المؤمنین

[4]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 57

[5] . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص 52

[6]. غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص ۷۳

[7] . نهج­‌البلاغه، خطبه 103

[8]. نهج­‌البلاغه، خطبه 176

[9]. جامع الاخبار، ج1، ص 165

[10]. نهج­‌البلاغه، خطبه 103

[11]. نهج­‌البلاغه، حکمت 439

[12]. نهج‌­البلاغه، خطبه 103

[13]. نهج‌­البلاغه، خطبه 103

[14]. با شتاب برخورد کردن

[15]. صحیفه سجادیه، دعای 30

[16]. چوب یا خار و خسی که فقط به درد سوزاندن و آتشدان حمام می­خورد.

[17]. مولوی

[18]. دعای پس از زیارت آل­یس

[19]. سوره مبارکه نور، آیه 40

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *