واقعیت‌های تلخ و شیرین زندگی ـ بخش بیست و دوم

مقدمه

 

با اشک‌هایی که خدای سبحان اجازه می‌دهد در مصیبت اباعبدالله از چشم‌های ما خارج بشود، آیات را با دید دیگری نگاه می‌کنیم. پس از این غبارروبی، به لطف حضرت حق از بعضی آیات پرده‌برداری می‌شود و به فضل الهی حقایقی را مشاهده می‌کنیم که  واقعیت‌های تلخ و شیرین زندگی ماست.

 

رشد یافتن برای شنیدن حقیقت وحی؛ واقعیتی شیرین

 

«قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ»[1]

«بگو: بیایید تا آنچه خدا بر شما حرام کرده همه را بر شما بخوانم»

پیغمبر! بگو اگر بالا بیایید، برایتان تلاوت می‌کنم. واقعیت شیرین این است که برای استماع کلام پیامبر و شنیدن حقیقت وحی و دست‌یابی به سرچشمۀ اصلیِ شرع باید رشد کنیم و نگاهمان از عالم ماده برداشته شود! ممکن نیست در قعر عالم ماده اسیر باشیم و بتوانیم مستمع کلام وحی باشیم.

اگر امکان رشد نبود، درخواست آن از سوی خدای سبحان، مطرح نمی‌شد. واقعیت بسیار شیرین این است که بعد از رشد و تعالی امکان دریافت حقایق الهی و وحیانی، بدون حجاب وجود دارد. واقعیت این است که هر چقدر هم بالا باشیم، امکان رشد برای ما موجود است.

وقتی پایین باشیم اصلاً وحی را متوجه نمی‌شویم. وقتی تمام تفکر ما مادی است و چهارچوب فکریِ ما زمینی است از حقایق الهی چیزی را ادراک نمی‌کنیم. وحی، راه‌های عبور از مادیات را به ما آموزش می‌دهد نه راه‌های رسیدن به مادیات را.

خدا برای همۀ امت یک مکان متعالی در نظر گرفته است. حضرت موسی را به کوه طور برد، پیامبر اسلام را چهل شب در کوه حرا قرار داد و… . خدای سبحان به همه پیشنهاد ارتقاء می‌دهد و برای همه امکان تعالی فراهم می‌کند: «رَفَعناهُ مَکاناً عَلیّا»

واقعیت لذت‌بخش این است که امکان بالا رفتن برای همۀ ما هست، اگر کسی ‌بگوید پای من عاجز است و نمی‌توانم! می‌گوید اصلاً این راهی نیست که با پا بروید؛ بلکه باید با دل  این راه را طی کنید.

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت

واقعیت شیرین این است که هرکس بالا باشد، پیام خدا و کامل‌ترین حقایق را از سرچشمۀ وحی دریافت می‌کند، پیغمبر به او تعلیمِ قرآن می‌دهد: «ألرَّحمن عَلَّمَ القُرآن»[2].

 

تنها بودن در محکمۀ عدل الهی؛ واقعیتی تلخ

 

«وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ»[3]

«و هیچ گنهکاری گناه دیگری را متحمّل نمی‌شود»

واقعیت این است که هر یک از ما در محکمۀ عدل الهی تنها هستیم و هیچکس نمی‌تواند بار دیگری را حمل کند. هیچ کس به داد ما نمی‌رسد و بار گناه ما را بر دوش نمی‌کشد.

کلمۀ «وازرةٌ» نکره و جمله، منفی است، نکره در سیاق نفی، افاده عموم می‌کند؛ یعنی هیچ نوع بار مرا، شما نمی‌توانید حمل کنید! نه بار کوچک نه بزرگ! چون هرچه بار است، برای من ملکه شده، در من نفوذ کرده و جزئی از وجودم شده است و چیزی که بخشی از وجود من شده است، از من جدا نمی‌شود!

سنگینی گناه در ما تأثیر دارد، مگر آنکه توبه یا نور معرفت و عنایتی نصیب ما بشود، در غیر این صورت این بار و معصیت از ما جدا نمی‌شود و هیچکس هم نمی‌تواند آن را از ما جدا سازد؛ به همین خاطر نباید به وعده‌های افراد توجه کنیم! در زمینۀحمل گناه هیچ کس با من نیست. از فرزند و همسر و خواهر و والدین و … هم هیچ حمایتی نخواهیم شد.

واقعیت تلخ این است که در برداشتن معصیت و رفع عذاب، هیچ کمکی نمی‌توانیم به هم بکنیم. سردمداران معصیت عذابشان مضاعف است در حالی که هیچیک از تابعین‌شان نمی‌توانند آن‌ها را کمک کنند.

 

توانمند بودن انسان؛ واقعیتی شیرین

 

«وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ ۗ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ»[4]

«ما تسلّط و مالکیّت و حکومت بر زمین را برای شما قرار دادیم؛ و انواع وسایل زندگی را برای شما فراهم ساختیم؛ اما کمتر شکرگزاری می‌کنید!»

واقعیت بسیار شیرین این است که خدا ما را خیلی توانا آفریده است، آن‌قدر که ما را خلیفه قرار داده است. «مُکنت» یعنی قدرت. خدای سبحان قسم می‌خورد ما شما را با همۀ قدرت خود، توانا قرار دادیم: «وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ». همان طور که قدرت داریم، کارهای مختلف را انجام ‌دهیم،  قدرت تصرف در درون  خود را نیز داریم.

ذاتاً توانا خلق شدیم و از قدیم توانمند بودیم؛ توان انقطاع الی الله، توان عبور از دنیا و نچسبیدن به خاک!

گرچه روی دو پا راه می‌رویم؛ اما قدرت پرواز داریم. خدا این توان‌مندی را در ما قرار داده است که با گفتن «الله اکبر» در هنگام نماز، همه چیز را پشت سر بیندازیم و تنها به یک معبود توجه کنیم.

 

زیبایی انسان، واقعیتی شیرین

 

«وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ»[5]

«ما شما را آفریدیم؛ سپس صورت بندی کردیم…»

خدا می‌گوید ما شما را صورتگری کردیم. وقتی خدای جمیل، به بنده صورت می‌دهد صورتی فوق‌العاده زیبا نصیب او می‌کند. زیباترین نقاش، ما را نقاشی کرده است. واقعیت شیرین این است که مصوّر ما خداست و اصلاً صورت نازیبایی به ما نداده است. مگر ممکن است خدای جمیل، صورت قبیح به ما بدهد؟!

خدا مصوّر من و شماست، یک نقاش زبردستِ ماهرِ فوق‌العاده! و هر یک از ما را جدا آفریده است؛ بنابراین هیچ‌یک از ما‌ کپی دیگری نیستیم. واقعیت فوق‌العاده شیرین این است که اصل ‌ما خوب بوده و بسیار زیبا. تمام این زشتی‌ها عَرَضی است و ذاتیِ ما نیست؛ چون مصوّر خداست و در عالم معنا زیباترین صورت را به ما داده، همۀ جمال و کمالات را در این نقاشی به نمایش گذاشته و قدرت‌نمایی کرده است. خدا می‌گوید: «در این صورتگری قدرت‌نمایی خود را نشان دادم.»

 

نبودِ صاغرین در بهشت، واقعیتی تلخ

 

«…فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ»[6]

«…بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکی!»

صاغرین افراد حقیر و پستی هستند که در بهشت جایی ندارند.  وقتی فردی بسیار حقیر است، نمی‌تواند در بهشت بماند؛ چون بهشت جای بزرگ‌هاست. خدای سبحان به شیطان فرمود: «فَاخْرُجْ»، باید از بهشت بیرون بروی! به این علت که خیلی کوچک هستی!

ممکن نیست بهشتی که وسعتش به اندازۀ عرض آسمان و زمین است، جایگاه افراد حقیر باشد. خیلی باید بزرگوار باشیم تا خدا عرصۀ بی‌نهایت بهشت را در اختیارمان قرار بدهد؛ بنابراین بایستی از عُجب و کبر و رذائل اخلاقی دوری گزینیم تا شایستگی حضور و ثبات در بهشت را داشته باشیم؛ زیرا بهشت جایگاه بزرگواران است.

 

تاریخ جلسه: 1400/6/8 ـ جلسه 22

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. سوره انعام، آیه 151

[2]. سوره الرحمن، آیات 1 و 2

[3]. سوره انعام، آیه 164

[4]. سوره اعراف، آیه 10

[5]. سوره اعراف، آیه 11

[6]. سوره اعراف، آیه 13

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *