زمان مرکب راهوار
«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»[1]
«ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده برای هدایت بشر و برای راهنمایی و امتیاز حق از باطل، پس هر که دریابد ماه رمضان را باید آن را روزه بدارد، و هر که ناخوش یا در سفر باشد (به شماره آنچه روزه خورده است) از ماهای دیگر روزه دارد، که خداوند برای شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته، و خواسته تا اینکه عدد روزه را تکمیل کرده و خدا را به عظمت یاد کنید که شما را هدایت فرمود، باشد که (از این نعمت بزرگ) سپاسگزار شوید.»
در این آیه خدای سبحان قضای تکلیف را به عهدۀ ما قرار داده است. اگر به علت بیماری یا سفر نتوانستیم روزه بگیریم، زمان دیگری باید این تکلیف را بجا آوریم. در حقیقت، اجازۀ جبران عبادت واجب، به این جهت است که بنده دچار عذاب وجدان و خودسرزنشی نشود و وظیفهای را که به هر دلیلی نتوانسته است انجام دهد، جبران کند.
مثلاً هنگام کودکی فرزندانمان وظایفی به عهدۀ ما بوده است که به جهت جهل انجام ندادهایم و در دورۀ جوانیِ خود هم با غفلت، فرزندانمان را تحت فشار قرار دادیم و آسیب جدی به آنها وارد کردیم، حال دائم با خودمان درگیر هستیم که چرا آن وظایف را انجام ندادیم!؟ خدای سبحان نمیخواهد حسرت آن زمان را بخوریم و دائم نگران باشیم، بلکه در زمان حال میتوانیم قضای آن وظایف را انجام دهیم و جبران مافات داشته باشیم.
یا به دلیل وجود دغدغههای مختلف، توجه کافی به همسرمان نداشتیم یا هنگام وسعت رزق انفاقی که باید،انجام ندادیم؛ باب قضا را باز بدانیم و در زمان دیگری جبران کنیم:«عِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَر».
راه جبران همیشه وجود دارد
«وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَة ًلِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُورا»[2]
«و اوست كه شب و روز را براى هر كس كه بخواهد عبرت گيرد يا بخواهد سپاسگزارى نمايد، جانشين يكديگر قرار داد.»
خدای سبحان شب و روز را خَلف و پشت سرهم، جانشین هم قرار داده است، شب به جای روز میآید و روز به جای شب. اگر انجام کاری در شب وظیفۀ ما بوده است و انجام ندادیم، در روز جبران کنیم و اگر روز زمان انجام وظیفه بود و کوتاهی کردیم، در شب امکان جبران هست.
اگر کسی میخواهد توجه به حق داشته و سپاسگزار باشد، زمان همیشه فراهم است: «لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُورا»؛ گمان نکنید اگر یک زمان خاص را از دست دادید، دیگر همه چیز را از دست دادهاید و راهی برای جبران نیست. زمان مرکب راهواری است که در خدمت ماست. اگر در بخشی از این مرکب، به دلیل بیتوجهی استفاده نکردیم؛ راه جبران باز است. اگر در دورۀ جوانی از فرصت استفاده نکردیم، در دوران پیری امکان جبران هست.
یکی از واقعیتهای شیرین این است که امکان جبران مافات وجود دارد. به جای عذاب وجدان و درگیر شدن و احساس قصور و تقصیر، تا زمانی که در این عالم هستیم، باب جبران برای ما باز است: «عِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَر». حتی وقتی عزیزمان از دنیا رفته است به جای آنکه بگوییم:«کاش زنده بود و به او خدماترسانی داشتم!» حال که از دنیا رفته است هر کاری که گمان میکنیم برای او مطلوب است، انجام دهیم، چه بسا در این هنگام محتاجتر است!
از آنجا که صدر آیه: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن» و بحث صوم: «فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ» برای ما بسیار چشمگیر شده است، از واقعیت شیرین نهفته در آیه غافل شدهایم! با حسرت و «ایکاش» نباید زندگی کنیم؛ بلکه باید اقدام مقتضی را انجام دهیم.
انجام تکالیف به آسانی
«يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْر»
«خدای سبحان برای شما آسانی را اراده کرده است نه سختی را.»
ارادۀ خدا این است که با حول و قوۀ او کار را انجام بدهیم نه با حول و قوۀ خودمان. «یُسر» زمانی است که فاعل کارها خداست؛ یعنی وظیفه را به حول وقوۀ الهی انجام میدهیم. «عُسر» هنگامی است که تکالیف را با تکیه بر توان خود انجام دهیم؛ در آن صورت، انجام تکالیف به نظرمان سخت جلوه میکند.
یکی از واقعیتهای شیرین زندگی این است که خدا برای مؤمنین اراده کرده است که وظایف را سهل و آسان انجام بدهند نه با سختی.
دوست نزدیکتر از من به من است
«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»[3]
«و هرگاه بندگانم از تو دربارۀ من پرسند (بگو:) همانا من نزديكم؛ دعاى نيايشگر را آنگاه كه مرا مىخواند پاسخ مىگويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، باشد كه به رشد رسند.»
واقعیتهای بسیار زیبایی در این آیه وجود دارد. اولین واقعیت این است که خدای سبحان در دسترس کسی است که طالب اوست: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّي، فَإِنِّی أُجِيبُ». نفرمود: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي مِنِّی» وقتی بندههای من از من تقاضایی داشته باشند، بلکه فرمود: «عَنِّی» وقتی بندههای من از من سراغِ مرا میگیرند و خودِ مرا میخواهند، نزدیکم:« فَإِنِّی قَرِيبٌ».
در ادامۀ آیه نیز نفرمود: «إِذَا دَعَانِ مِنِّی» «وقتی از من بخواهند»، بلکه فرمود:«إِذَا دَعَانِ» »وقتی مرا بخواهند.» واقعیت این است که اگر طالب عطا نیستیم و خودِ خدا را میخواهیم، او به ما نزدیک است: «فَإِنِّي قَرِيبٌ».
واقعیت بسیار شیرین این است که کامل مطلق، به هر کسی که طالب اوست، نزدیک است؛ به همین جهت او را با «خَیرَ طَالِبٍ و مَطلُوبٍ» خطاب میکنیم. همین که او را طلب کنیم و مطلوب ما شود، او نیز طالب ما میشود. هر گاه از خدا، خدا را بخواهیم، حتماً نزدیک است و در دسترس و دیگر حجابی بین ما و او نیست.
دوست نزدیک تر از من به من است
وین عجب تر که من از وی دورم
به ما که افرادی نالایق و ناتوان هستیم، این لیاقت داده شده است که خاطرخواه او شویم. واقعیت بسیار شیرین این است که میتوانیم در زمینۀ درخواست، بسیار اوج بگیریم و زیارت خودِ خدا را طلب کنیم.
واقعیت بسیار شیرین دیگر این است که به مجرد این که طالب او شویم، عنوان بسیار زیبای «عِبَادِی» را دریافت میکنیم و خدای سبحان لباس بندگی بر تن ما میپوشاند.
طلب خدا با وساطت پیغمبر
نکتۀ حائز اهمیت آن است که برای طلب خدا ابتدا باید از طریق پیامبر اقدام کنیم. پیامبر میفرماید: خدا منتظر شماست و سفارش شما را به من کرده است: «وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُم»[4]«و هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، پس بگو: سلام بر شما!» واقعیت بسیار زیبا و شیرین این است که برای رسیدن به خدا نباید از غیر پیامبر، سراغ خدا را بگیریم.
برای زیارت خانۀ خدا در حج، مقدمات زیادی لازم است؛ اما وقتی با وساطت پیامبر به سراغ خدا برویم، او خدایی در دسترس را به ما نشان میدهد و با طرح مقدمات، بین ما و خدا فاصله نمیاندازد؛ خدای سبحان حتی به پیغمبر نفرمود:«قُل لَهُم فَإِنِّي قَرِيبٌ»؛«پیغمبر، تو به آنها بگو من نزدیکم!» بلکه فرمود:« فَاِنّي قَرِيبٌ».
«قَرِيبٌ» صیغۀ مبالغه است؛ یعنی شک نکنید که بسیار نزدیکم. هرگاه دلتنگ خدا هستیم، فوراً پاسخ را دریافت میکنیم؛ چون «مُجیب» در لحظه و همیشه پاسخگو است؛ اما با وساطت پیامبر.
همراهی خدا در سایۀ تقوا
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ»[5]
«و بدانید که خدا با پرهیزکاران است.»
متقی کسی است که از مخالفت با خدا اجتناب میکند. از واقعیتهای قطعی و بدون تردید این است که اگر در زمرۀ متقین باشیم، از همراهی حضرت حق بهرهمند میشویم و امدادهای الهی را دریافت میکنیم. با پرهیز از مخالفت، خدای سبحان قیّم ما میشود و امور زندگیمان را به عهده میگیرد.
واقعیت این است که وقتی خدا با ماست، توانمندیم و در فراز و نشیبهای زندگی کم نمیآوریم، ما را حفظ میکند، در تیررس شیطان قرار نمیگیریم و از وسوسههای او در امانیم. وقتی خدا با ماست، رذیلۀ اخلاقی از ما مشاهده نمیشود و گرفتار غفلت و ناامیدی نمیشویم.
با واکاوی این واقعیتها، درمییابیم زمانهایی که در زندگی ناتوان میشویم و احساس عجز میکنیم، مخالفت با حق داشتهایم نه اقبال به حق؛ چون در اقبال به حق جذب انرژی است.
«اعْلَمُوا»، یعنی حق نداریم نسبت به این مسئله جاهل باشیم؛ چون جهل از جنس تاریکی است و در زندگی ما ظلمت ایجاد میکند.اگر به معیت خدای سبحان با متقین جاهل باشیم، گویا چراغهای زندگیمان خاموش است؛ در این صورت دچار آسیب میشویم.
وقتی فرد مقیّد به اعتقادات دینی است و در اجرای بایدها و نبایدهای الهی مسامحهکار نیست، یقیناً از امداد الهی بهرهمند است.
مصرف صحیح رمز جاودانگی
«وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»[6]
«و (از مال خود) در راه خدا انفاق کنید (لیکن نه به حد اسراف)، و خود را به مهلکه و خطر در نیفکنید، و نیکویی کنید که خدا نیکوکاران را دوست میدارد.»
واقعیت تلخ این است که هرچیزی را که صحیح مصرف نکنیم، از بین میرود: «وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ». وقتی جان، توان، مال و آبرویمان را برای خدا خرج کنیم، ماندنی میشوند.
ممکن است سؤال شود: مگر انسان خود را به هلاکت میاندازد؟ پاسخ میدهیم: گاهی اوقات با دست خود، خودمان را ضایع میکنیم؛ برای مثال گاه دارائیهایمان را بایگانی میکنیم و برای دوران پیری خود نگه میداریم که در واقع ازآنها بهرهای نبردهایم؛ چون اولاً نمیدانیم به سن پیری میرسیم یا نه؟ ثانیاً وقتی مال و جان و وقتمان را خالصانه برای خدا خرج کنیم، مضاعف میشود:«وَ أَنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ».
مال و جان و آبرو و…که در مسیر صحیح مصرف شود، باقی میماند! افرادی که دستشان از دنیا کوتاه شده است، حسرت میخورند که ایکاش بودیم و در مصیبت اباعبدالله چند قطره اشک میریختیم و برای ایشان قدمی برمیداشتیم و هزینه میکردیم!
واقعیت تلخ این است: اگر مصرف صحیح نداشته باشیم، خود را نابود کردهایم. وقتی همه چیز را بایگانی کنیم، در حقیقت خودکشی کردهایم و موجودیمان را از بین بردهایم.
تاریخ جلسه: 1400/5/24ـ جلسه 7
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره بقره، آیه 185
[2]. سوره فرقان، آیه 62
[3]. سوره بقره، آیه 186
[4]. سوره انعام، آیه 54
[5]. سوره بقره، آیه 194
[6]. سوره بقره، آیه 195