مقدمه
خدای سبحان اجازه داده است با وساطت اشک بر اباعبدالله علیهالسلام از طریق کنکاش در آیات قرآن با بعضی از واقعیات تلخ و شیرین زندگی آشنا شویم.
موانع سلوک
«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»[1]
«عشق و علاقه به زنان و فرزندان پسر و اموال زياد از طلا و نقره و اسبان ممتاز و چهارپايان و كشتزارها كه همه از شهوات و خواستههاى نفسانى است، در نظر مردم جلوه يافته است، (در حالى كه) اينها بهرهاى گذرا از زندگانى دنياست و سرانجام نيكو تنها نزد خداوند است.»
واژهشناسی آیه:
«شهوت»: هر چیزی است که در سلوک، سیر ما را به سوی خدا کُند یا قطع کند.
«نساء»: یعنی غیر خدا و اغیار که موجب نسیان میشود.
«الْبَنِينَ»: یعنی انوار.
«قنطار»: پوست گاو پر از طلا یا نقره است.
« الذَّهَبِ»: علم لدنی و علم ربّانی و علوم بسیار متعالی است که بسیار ارزشمند است.
«الْفِضَّةِ»؛ فضه هم از جنس علم است؛ اما علم احکام شریعت.
«وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ»: اسبهای نشاندار است.
«وَالْأَنْعَامِ»:چهار پایانی که تحت تسخیرما هستند و از آنها استفاده میکنیم.
«َالْحَرْثِ»: کشتزار است.
1. جلوهگری ظواهر
«حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ»
توجه تودۀ مردم به امور مختلف با توجه خواص، متفاوت است. واقعیت این است آنچه به چشم عموم میآید، با آنچه برای خواص دلبری میکند، تفاوت دارد. عموم مردم ظاهربین هستند و برای آنها امیال ناپایدار و امور فانی جلوهگر است و برای گروهی دیگر امور باقی در حال جلوهگری است.
نشئۀ طبیعی و نشئۀ فطری
یکی از مفسرین میگوید: انسان یک نشئۀ طبیعی دارد و یک نشئۀ فطری. در نشئۀ فطری، امور مادی و جسمانی به چشم نمیآید؛ اما در نشئۀ طبیعی و مادی، امور ظاهری بسیار چشمگیر است. با عنایت به این مطلب، از آیه در مییابیم که عموم مردم در نشئۀ فطری خود زندگی نمیکنند و با عالم فطرت خود خداحافظی کردهاند! به بخش جسمانی و مادی خود توجه جدی دارند و به بخش معنوی و روحانی خود که اصل زندگی آنها را تشکیل میدهد، بیتوجهاند. به قول یکی از مفسرین برای عموم مردم، عالم سُفلی و امور پَست چشمگیر است نه عالم علیا و امور متعالی و ماندگار.
2. حُجب نورانی
«الْبَنِينَ»
چشمگیر شدن نور ایمان، نور علم و معرفت، نور عقل و نور هر کار صحیح؛ حتی نور اشک اباعبدالله برای ما حجاب میشود و نور اصلی را مشاهده نمیکنیم! در حالی که بایسته است «نورالانوار» به چشم ما بیاید.
3. حجاب علم
«الْفِضَّةِ»
فضه از جنس علم است؛ اما علم احکام شریعت. وقتی به مرحلهای برسیم که همۀ احکام را بدانیم و در هر بحثی نظر تخصصی دهیم، اگر این توانمندی برای ما چشمگیر باشد، مشکلساز میشود؛ چون دیگر سراغ نورالانوار نمیرویم و از حضور ممنوع میشویم.
4. حالات خوش معنوی
«وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ»
حالات خوش، این که راحت از عالم ماده جدا میشویم و با پای دل به کربلا و مدینه و… میرویم، نعمت خداست؛ اما به چشم آمدن آن مشکلساز است.
5.حجاب ذکر
«وَالْأَنْعَامِ»
تفاسیر معرفتی میگویند: چهارپایان ذکرهای ما هستند که تحت تسخیر ما مشکلگشا هستند. جای بحث نیست که خدا به ذکرهای ما اثر خاص داده است؛ اما چشممان را نگیرد. خدای را سپاس میگوییم که به ذکر ما اثر بخشیده است؛ اما این تأثیر را به خود نسبت ندهیم. این که با صلوات ما کارگشایی شده و با سورۀ حمد ما بیماری شفا گرفته است، با یک سوره، شرح صدر پیدا کردیم و با سورهای دیگر مشکل مادی کسی حل شد، فقط لطف خداست.
6.حجاب فکر
«وَالْحَرْثِ»
تفاسیر عرفانی میگوید: خدا به ما فکر داده است که در مزرعۀ فکر، دائم میکاریم و گیاهِ اعمال متعدد بر اساس آن فکر سبز میشود.
واقعیت تلخ این است که این امور با همۀ مهم بودن و عظیم بودنشان ممکن است برای ما حجاب و مانع باشند، در آنها متوقف شویم، هیچ پیشرفت معنوی نداشته باشیم و آخر به خدا نرسیم. اهل علم، اهل ذکر، اهل فکر و اهل عمل باشیم؛ اما سالک واصل نباشیم! واقعیت تلخ و بسیار دردآور این است که همۀ چیزهایی که به نظر ما وسیلۀ سلوک هستند، خود، مانع سلوک شوند!
درخواست حضور دائم
این امور، شایستهاند؛ اما کارایی آنها موقت است. ضروری است حضور دائم را بطلبیم: «وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ». اسبابی چون ذکر و فکر و حال خوب، عاقبت بخیری نمیآورد؛ چون حظّ نفس ما در آنهاست نه خدا.
رمز عاقبت بخیری
واقعیت تلخ این است که برای عموم مردم، امور ظاهری چشمگیر است و ممکن است خواص هم گرفتار بعضی از موانع طریق بشوند؛ یعنی کارهای شایستهای که انجام میدهیم، موجب حضور و قرب ما در محضر حق نشود و عاقبت بخیریِ ما را رقم نزند و آن زمانی است که کارمان برای ما بسیار چشمگیر باشد؛ در حالی که بایستی «مُزَیِّن» به چشم ما بیاید؛کسی که این ذکر و فکر، توفیق انتخاب زیبا و عمل صالح را به ما داده است: «وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ»[2]« ولى خدا ايمان را محبوب شما قرار داده و در دلهايتان آن را زينت بخشيده است.»
واقعیت این است که هر امر مطلوبی به چشم ما بیاید؛ اما خدا را نبینیم، عاقبت بخیر نمیشویم. سجده حالتی است که در آن هیچ چیز را نمیبینیم؛ اما خدا اجازه داده است در خلوت با او، پیشانی ما به تربت حسین علیهالسلام بچسبد؛ چون حسین علیهالسلام خودی است و خاک کوی حسین علیهالسلام نه تنها مانع سلوک نیست، بلکه هفتاد هزار حجاب را مرتفع میکند.
عاقبت زیبا را خدا تضمین میکند
از نگاهی دیگر اعتماد و دلگرمی عموم مردم بر امور مختلف است؛ ولی این اعتمادها و دلگرمیها هیچ فایدهای ندارد؛ چون«وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»، دلگرمی ما باید به او باشد، عاقبت زیبا را او تضمین میکند.
هرچقدر حضور ما نزد او بیشتر باشد، بدون زحمت مَجازها را تشخیص میدهیم، مانند کارشناسان خبره که حُسن یا عیب هر چیزی را با یک نگاه تشخیص میدهند. حتی نسبت به خودمان هم میفهمیم این اشک و سوز اصلی است یا نه! اصل و بدل عمل خودمان را هم متوجه میشویم؛ اما منوط به آن ا که به «عِندَهُ» راه پیدا کنیم. هر چقدر به او نزدیکتر شویم، حُسن و قبح امور را متوجه میشویم؛ چون درمییابیم این کار را خدا برای ما تزیین کرده است یا نفس، آرایش این فعل،حقیقی است یا مجازی.
یکی از واقعیتهای تلخ که این آیه به ما تذکر میدهد این است به جای مذکور، گرفتار ذکر شویم و بهجای منعم،گرفتار نعمت. بسیاری از مردم که در ظاهر افراد متدینی هستند، خیلی گرفتارند؛ گرفتار کارهای صحیح خودشان! ذکر و فکر و شکرشان برای خود آنها جلوهگراست.
ژرف نگری
«…إِنِّی أُعِيذُهَا بِكَ وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ »[3]
«…او و فرزندانش را از شرّ شیطان رانده شده در پناه تو آوردم.»
مادر مریم میگوید: خدایا، من، او و ذریهاش را از شر شیطان رجیم در پناه تو قرار میدهم. هرچه خیرات به زندگی مریم رسید، کارایی حضرت عیسی و تمام خیرات، ناشی از استعاذۀ اولی است که مادر مریم، در زمان وضع حمل مریم، دارد. واقعیت شیرین این است که ژرفنگری و دعای مادر بسیار مؤثر است؛ اگر عیسی، دمِ مسیحایی دارد با دعای مادربزرگ است؛ چون مادر مریم گفت: خدایا، مریم و ذریهاش را از آسیب شیطان در پناه تو قرار میدهم.
واقعیت این است که سفرۀ دعایمان را باید گستردهتر کنیم:«ذُرِّيَّتَهَا». مادر مریم نگفت: او را خوب تربیت میکنم؛ بلکه گفت: خدایا، او را در پناه تو قرار میدهم. مادر مریم هنگام ولادت مریم او را «عابده» نامید.
واقعیت شیرین این است: وقتی مربّی به مربّی اصلی پناهنده میشود و از او عاجزانه استدعا میکند که فرزندش را از هر گونه آسیبی حفظ کند، این تربیت، به نحو احسن در زندگی فرزند او و فرزندانِ فرزند او جریان پیدا میکند.
ضرورت مراقبۀ دائم
نکتۀ دیگر اینکه مادر مریم نگفت: «عُذتُ»؛ بلکه گفت:«أُعیذُ»؛ یعنی لازم است که مادر مراقبۀ دائم داشته باشد این پناهندگی در زندگی مادر مریم، مریم و ذریۀ مریم تا قیامت جاری شد. مادر مریم، در هر مقطع سنِّیِ فرزندش احساس خطر میکند. میداند شیطان در هر مقطع سنّی راه نفوذ دارد و میداند برای در امان ماندن از نفوذ شیطان، اوست که باید با همۀ قدرت به خدا پناهنده شود.
تاریخ جلسه: 1400/5/28 ـ جلسه 11
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[3]. سورۀ آل عمران، آیه 36