مقدمه
واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی، واقعیتهایی است که گاه از چشم ما پنهان مانده است و در نگرش و جایگاه خاصی از آنها پردهبرداری میشود. خدای سبحان به برکت جوشش چشمهایمان در سوگ حضرت اباعبدالله علیهالسلام، ما را با بعضی از این واقعیات آشنا میکند.
آرامش در سایۀ شکر
«… وَسَيَجْزِی اللَّهُ الشَّاكِرِينَ»[1]
«… و خداوندحتما در آیندۀ نزدیک، شاکران (و استقامتکنندگان) را پاداش خواهد داد.»
«… وَسَنَجْزِی الشَّاكِرِينَ»[2]
«و ما با همۀ قدرت به شاکرین پاداش میدهیم.»
«اللّه» اسم جامع است، «نجـزِی» بر قدرت دلالت میکند، «سَ» در «سَنَجزِی» وعدۀ آینده است، خدای سبحان، قدرت بیپایان خود را در پاداش دادن به شاکر، به جهت صفت شکر به نمایش میگذارد. پیام مشترک بین دو آیه این است که شاکر هیچگاه کم نمیآورد؛ چون خدا با همۀ خدایی و قدرتش به شاکر پاداش میدهد. جزای الهی نه تنها محدود نیست؛ بلکه کامل و جامع و بینهایت است؛ بنابراین موجودی شاکر محدود نیست. یکی از واقعیات زیبا و شیرین این است که حتی اگر شکور هم نباشیم؛ هنگامی که شاکربودن، از صفات بارز ما باشد، نگران آینده نیستیم؛ چون وعدۀ خدا حق است.
از نگاه بنده وقتی آیندۀ شاکر تأمین است، آرامش دارد. تمام ناآرامیهای فعلیِ ما به جهت نگرانی از آینده است؛ در حالی که اگر آیندۀ ما بیمه باشد، نگرانیِ فعلی ما مرتفع میشود؛ بنابراین اگر میخواهیم دغدغۀ آینده را نداشته باشیم، الآن شاکر باشیم؛ چون خدای صادقالوعد، پاداش شاکر بودن ما را به احسن وجه به عهده گرفته است.
توانایی، ثمرۀ همراهی با انسان کامل
«وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»[3]
«چه بسیار پیامبرانی که پرورش یافتگان فراوانی به همراه آنان جنگ کردند. آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد.»
واژه شناسی آیه
«مَا وَهَنُوا»: ضعیف نشدند؛
«مَا ضَعُفُوا»: کمطاقت نشدند؛
«مَا اسْتَكَانُوا»: زمینگیر و عاجز نشدند.
اگر در تاریخ گروهی را مشاهده میکنیم که خسته و ضعیف و ناتوان نشدند، علت آن همراهی با بزرگتر است. در جریان کربلا از اصحاب اباعبدالله علیهالسلام خستگی و ضعف و عجز دیده نمیشود؛ چون با بزرگتر هستند؛ حتی علّت این همه توانمندیِ حضرت زینب سلاماللهعلیها در این صحنههای مشکل، همسفری با سر اباعبدالله و همراهی با امام حسین علیهالسلام است. تمام سست شدنها، خسته شدنها و احساس ضعفها به این علت است که معیّت نداریم و کار را از خودمان میدانیم.
واقعیت بسیار زیبا این است که معیّت و همراهی با انسان کامل، قدرتی به ما میدهد که هیچ ناتوانی بر ما عارض نمیشود. معیّت قدرت میآورد و ما را ایستا و استوار قرار میدهد؛ چون ولیّ خدا، ایستاده است و ما را هم استوار نگه میدارد و اجازه نمیدهد خمودی و خستگی بر ما عارض شود.
اگر بگوییم ما کجا و اصحاب اباعبدالله کجا؟ پاسخ این است که در زیارت جامعه اعلام میکنیم: «مَعَکُم مَعَکُم لا مَعَ غَیرِکُم»، قرار ما بر همراهی و ملازم رکاب بودن بودن است.«اَلْمُتَقَدّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَ اللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ» «هر كس از شما خاندان عصمت وطهارت جلو بيفتد يا عقب بماند، از حقّ جدا شده و هلاک میشود، تنها كسی كه ملازم و همراه با شما باشد، در مسير حقّ است و رو به سعادت ابدی میرود.»
اثر مشکلات بر قوۀ خیال
«ثمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَىٰ طَائِفَةً مِنْكُمْ ۖ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ ۖ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ»[4]
«سپس بدنبال این غم و اندوه، آرامشی بر شما فرستاد. این آرامش، بصورت خواب سبکی بود که (در شب بعد از حادثه احد) گروهی از شما را فرا گرفت؛ اماگروه دیگری غصهدار شدند؛ آنها گمانهای نادرستی، همچون گمانهای دوران جاهلیت، دربارۀ خدا داشتند و میگفتند: آیا گشایشی میشود و چیزی از پیروزی نصیب ما میشود؟»
آیه افراد را به دو دسته تقسیم کرده است؛ گروهی در مشکلات به قدری حالشان خوب است و به کمک خدا امیدوارند که به خواب عمیقی فرو میروند. گروه دیگر به قدری حالشان بد است و افکار نادرست دارند که دچار بیخوابی میشوند. واقعیت این است که غلبۀ مشکلات و غصهها بر ما مؤمنین، در قوۀ خیالمان اثرگذار است و موجب میشود به خدای سبحان نسبتهای ناروایی بدهیم و العیاذبالله، دست خدا را در زندگی بسته ببینیم و گمان کنیم از خدا کاری برنمیآید! راه فرج را بسته میبینیم و گرفتاری پیشآمده را ابدی و ماندگار میدانیم!
همیشه وقتی برف زیادی میبارد با خود میگوییم تا دوسه روز تعطیل است؛ در حالی که سر ظهر آفتابی میآید و همۀ برفها آب میشود و همه چیز به جای خود بازمیگردد. برف در خواب غصههاست که با یک تابش آفتاب تمام است!
اولین واقعیت بسیار تلخ این است که اگر غصه بر ما حاکم شود، در اعتقادات و افکارمان اثر سوء میگذارد و شناخت ما را نسبت به خدا تغییر میدهد. گمان میکنیم اصلاً فرجی در بین نیست؛ در حالی که در دعای جوشن خدا را به عنوان مفرّج(گشایشگر) میشناسیم.
زندگی مشرکانه
واقعیت تلختر این است که با غلبۀ مشکلات و رشد افکار نادرست، طرز فکر ما دیگر عاقلانه و عالمانه نیست. مانند مردم زمان جاهلیت دست خدا را بسته میبینیم. خطر غلبۀ مشکلات این است که به اعتقادات صدمه میزند و ما را سریع گرفتار شرک میکند، همانطور که در جاهلیت همه مشرک بودند و بتهای متعدد داشتند:«ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ».
یکی از شاخصههای مهم زمان جاهلیت ناامیدی است. واقعیت تلخ دیگر این که ممکن است گرفتاریها در نهایت ما را ناامید کند؛ در آن صورت زندگی ما، مؤمنانه نیست، بلکه زندگی مشرکانه است:«یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ». یکی از کارهای ابلیس ناامید کردن ماست؛ یعنی راه مفرّ به ما نشان نمیدهد.
اعتقادات مردم جاهلیت چگونه بوده است؟ آنها میگفتند: «هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ؟»؛ استفهام انکاری است. تفکر جاهلانه این است که همۀ درها را بسته ببینیم، در حالی که در تفکر عالمانه و عارفانه میگوییم: «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا»[5]«به راستی ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم آوردیم.»؛«نصرٌ مِنَ اللّه وَ فَتحٌ غَریب»[6]«نصرت از جانب خدا و پیروزی نزدیک است.» در تفکر عارفانه معتقدیم هفتاد مرتبه ذکر«یا فتاح» بعد از نماز صبح رزق میآورد و غصهها را مرتفع میکند؛ اما در زندگی جاهلانه با تسلط مشکلات، خود را در بنبست میبینیم و راه برونرفت از مشکل را نمییابیم.
ممکن است در ذهن ما زندگی مردم زمان جاهلیت، این باشد که عریان دور کعبه سوت و کف میزدند و بت میپرستیدند، موارد مذکورصحیح است؛ اما در این آیه خصیصۀ مهم زمان جاهلیت ناامیدی بیان شده است، واقعیت بسیار تلخی که ریشۀ آن در سلطۀ غصه است؛ بنابراین سعی کنیم، هرگز غصه بر ما مسلط نشود. ذکر «یامُهَیمِن» موجب میشود، خدا بر ما مسلط شود، در آن صورت اجازه نمیدهد افکار و اعتقادات نامناسب و هیچ امر پلیدی برما حاکم شود.
جاذبۀ خوشاخلاقی
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ »[7]
«به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم] نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند.»
خدای سبحان به پیامبر میگوید تو که نفر اول عالم و عامل خلق همۀ موجودات و حبیب من هستی، اگر بداخلاق و خشن بودی و رأفت و رقّت قلب و محبت خاص نداشتی؛ حتماً همه از اطرافت پراکنده میشدند. آن چیزی که تو را محبوب کرده، اخلاق است نه عبد بودن و معراجهای متعدد داشتن و نزول وحی.
واقعیت این است که جذابیت افراد فقط به اخلاق، محبت، رحمت و لطف به اطرافیان است، حتی برای جذب فرزندان هم، گشادهرویی لازم است. ممکن است از جهت علمی و عبادی در مرتبۀ متعالی باشیم؛ اما اگر خوشاخلاق نباشیم، جاذبه نداریم. جاذبۀ خوشاخلاقی، افراد را ماندگار میکند؛ البته شکرانۀ جذابیت داشتن کسی که جذاب است، استغفار برای اطرافیان است تا از این طریق،جذابیت او محفوظ بماند.
«فَظّ»، یعنی خشک و انعطافناپذیر. بایسته است نسبت به اطرافیان خود انعطافپذیر و نرم باشیم؛ البته انعطافپذیری به معنای جدا شدن از اصول نیست. واقعیت این است که اگر با دیگران انعطاف نداشته باشیم، همۀ کسانی که زمانی فکر میکردیم کنار ما هستند از اطراف ما پراکنده میشوند.
یکی از مفسرین میگوید: «غلیظ القلب»، یعنی نفسانی بودن و منیت و خودخواهی داشتن، وقتی خودخواه و خودمحور باشیم، افراد از کنار ما متفرق میشوند، در واقع دیگران ما را دوست ندارند، بلکه خدای ما را دوست دارند و هنگامی که از ما رفتارخدایی نبینند، از اطراف ما پراکنده میشوند.
تاریخ جلسه: 1400/5/31ـ جلسه 14
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[2]. سوره آلعمران، آیه 145
[5] . سوره فتح، آیه 1
[6] . سوره صف؛ آیه 13