پیامبر خاتم (ص) در قرآن ـ بخش بیست و ششم

مقدمه

 

با عنایات بی‌کران خداوند سبحان در این مجال در محضر سوره مبارکه اسراء قرار گرفته و به بررسی خصوصیات پیامبر اکرم صلی‌الله‌وعلیه‌و‌آله می‌پردازیم.

 

عبد خاص

 

«سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ»[1]

       «منزه است آن [خدايى] كه بنده‏اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى كه پيرامون آن را بركت داده‏‌ايم سير داد تا از نشانه‏‌هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بيناست»

 

«عبده»کلمه‌ای است که خداوند فقط در مورد خاتم‌الانبیاء مطرح می‌نماید. در موارد دیگر ذکر نام رسول مدنظر با این کلمه همراه می‌شود مانند «عبده زکریا». هنگامی که این کلمه بدون ذکر نام مطرح می‌شود در واقع نشان از خاص بودن و اهمیت این مطلب دارد.

عبده یعنی خاص‌ترین بنده خداوند که مانندی ندارد.

پیامبر اسلام در مقام فناء محض قرار دارد و هیچ اسمی از خود به جای نگذاشته است به همین جهت خداوند نام او را بالا می‌برد «وَ رَفَعْنا لَكَ‏ ذِكْرَك‏»[2].

حتی در روز قیامت که همه موجودات حتی پیامبران پیشین به خداوند سبحان تضرع داشته و ندای «نفسی نفسی» سر می‌دهند‌، ایشان به سبب اینکه وجودی برای خود قائل نیستند «اُمَّتی اُمَّتی» بر لب دارند.

سبحان الله، لفظی است که معمولا هنگام تعجب و تحسین استفاده می‌شود و در این آیه رسول اکرم به سبب دریافت بیشترین کرامت الهی، تحسین خداوند سبحان را به خود جلب نموده است و به عنوان عبد خاص معرفی شده است.

کرامت خاصی که «أسری» نام گرفته به معنی سیر شبانه است.

این آیه اشاره به معراج پیامبر دارد که از منزل «أُم هانی» خواهر امیر المومنین علیه السلام آغاز شد.

تعداد معراج پیامبر متفاوت ذکر شده است و گاه بیش از صد معراج برای ایشان مطرح می‌کنند.

سوغات پیامبر از معراج برای بندگان خدا «نماز» می باشد.

 

رسولی در تعادل محض

 

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا»[3]

«ستايش خدايى را كه اين كتاب [آسمانى] را بر بنده خود فرو فرستاد و هيچ گونه كژى در آن ننهاد»

 مرجع ضمیر «له» در این آیه هم کتاب و هم پیامبر می‌تواند باشد.

پیامبر و یا کتاب الهی هیچ انحرافی ندارد و در تعادل محض است.

«إِنَّكَ‏ لَتَهْدي‏ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏»[4]

«به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى‏كنى»

ذره‌ای گرایششان به امری بیش از امر دیگر نیست.

امام خمینی در شرح دعای سحر از قول حضرت رسول صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرماید: خدا رحمت کند برادرم موسی را که چشم چپش بینا و چشم راستش نابینا بود و برادرم عیسی که چشم چپش نابینا و چشم راستش بینا بود و من از هر دو چشم بینا هستم.

با توجه به اینکه پیامبران نقص جسمانی نداشتند پس مراد از چشم راست امور معنوی و چشم چپ امور مادی است. به این معنا که توجه حضرت موسی به امور دنیوی بیش از امور اخروی بوده و حضرت عیسی امور معنوی را بیشتر اهمیت می‌دادند و تعادل بین این دو به طور کامل نزد رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله برقرار بوده است.

دلیل برتری امت پیامبر اسلام نیز همین وجود تعادل در امور است. نزد مسلمانان ماده در طول معنا است نه در عرض آن و ماده را خرج معنا می‌کنند.

در تفاسیر عرفانی «عوج» میل و انحراف است به این معنی که حضرت لحظه‌ای به غیر خدا تمایل نخواهد داشت.

«مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى»[5]

« ديده [اش] منحرف نگشت و [از حد] در نگذشت»

پیامبر ذره‌ای نگاهش از خدا به غیر خدا متوجه نمی‌شود. حال گاه دستور به پرداختن به امور معنوی می‌دهند و گاه امور مادی را مطرح می‌کنند.

 

دلسوزی فراوان حضرت

 

«فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا»[6]

«شايد اگر به اين سخن ايمان نياورند تو جان خود را از اندوه در پيگيرى [كار]شان تباه كنى»

شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند تو جان خود را از اندوه در پیگیری کارشان تباه کنی.

در این آیه «اثر» به معنی رد پا و قدم است .

این آیه دلسوزی پیامبر را نسبت به امت خود مطرح می‌کند و بیان می‌دارد در صورتیکه اعراض امت را مشاهده کند به قدری اندوهگین می‌شود گویی جان خواهد داد.

حضرت حریص بر خیرات است و مهمترین این خیرات آموختن است. هنگامی که بشر خود را بی‌نیاز از علم بداند در واقع انحطاط خود را دامن زده است.

در این آیه «حدیث» به قرآن اشاره دارد. حدیث حرفی نو و تازه و به روز است. در حالیکه بسیاری قرآن را کلامی محدود به زمان خاص و منقضی شده می‌دانند که سخن ‌و مطلب تازه و کاربردی ندارد و چون تازگی را در قرآن درک نمی‌کنند لذتی از تلاوت آن نمی برند و اندک اندک با آن بیگانه می‌شوند.

درحالیکه قران حاوی مطالبی تازه و نو و راهکارهایی برای جزئی‌ترین اتفاقات زندگی انسانهای همه اعصار است. مطرود شدن قرآن چنان بر حضرت سخت می‌آید که گویی جان شریفشان را در این راه از دست می‌دهند.

همانطور که ترک قرآن شریف توسط افراد بر حضرت سخت است پر واضح است که درک مطالب آن موجب شعف و مسرت این وجود نازنین خواهد شد.

علامه طباطبائی به هنگام درس پس دادن شهید مطهری می‌فرمودند از شدت فهم ایشان نزدیک است به رقص آیم.

عنایت حضرت به خلق آن قدر زیاد است که اعراض از کسی ندارند حتی از آنان که قرآن را طرد کرده‌اند.

مرحوم میرزای شیرازی در عالم خواب  علت زمان سه روزه سکرات موت خود را اجازه شفاعت همه مقلدین خود از خداوند متعال مطرح کرده بودند و تا این اذن را از خداوند سبحان دریافت نکرده بودند به رحلت از دنیا بلی نگفته بودند.

با این وصف عجیب نیست که پیامبر اسلام همه جان و مال اهل بیت خود را فدای هدایت بندگان خدا بنمایند.

انسانی که عشق به خدا دارد خلق خدا را نیز دوست می‌دارد و هرچه این رابطه عمیق‌تر باشد عشق به خلق الله ریشه‌دارتر است. حضرت حبیب الله هستند پس بیشترین عشق را نیز به بندگان خدا دارند و عجیب نیست که هنگام انحراف بندگان حاضر است جان خود را جهت هدایت فدا کند.

 

معیت بندگان خالص

 

«وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا»[7]

«و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می‌خوانند و خوشنودی او را می‌خواهند شکیبایی پیشه کن و دو دیده‌ات را از آنان بر مگیرکه زیور زندگی دنیا را بخواهی و از آنکس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته‌ایم و از هوس خود پیروی کرده و اساس کارش بر زیاده روی است اطاعت مکن.»

 

ما از تو نداریم به غیر تو تمنا

حلوا به کسی ده که محبت نچشیده

در این آیه گروهی از افراد معرفی می‌شوند که پیامبر از جانب خداوند سبحان مأمور به همراهی و هدایت آنان است.

۱.افرادی که شبانه روز در حال بندگی هستند.

۲.رضای خدارا می‌طلبند.

منظور از «بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ» نمازهای پنج‌گانه است.

بندگان خالص خدا که به طور مدام لباس بندگی بر تن دارند افرادی هستند که خداوند حضرت رسول صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله را مأمور به همراهی دائم آنها کرده است. معیت یک بزرگتر برکات بسیار زیادی دارد و اگر این بزرگتر کلید دار عالم باشد این برکات از حد تصور خارج است.

 

«وَاصْبِرْ نَفْسَكَ»

 

مترادف «وَاصبِر قَلبَک» است. پیامبر! دلت با مؤمنانی که به من عشق می‌ورزند باشد آنان که در ملاقاتهایشان با تو مانعی ندارند. توفیق حضور در محضر حضرت که تنها نصیب مؤمنان خواهد شد، بال و پر پرواز عطا می‌کند. این عروج الی الله تنها با وساطت ایشان حاصل خواهد شد.

 

ربّ پیامبر

در جای جای کتاب آسمانی کلمه «ربّک» به چشم می‌خورد و این تاکید و بیان نسبت پیامبر به خداوند سبحان بی‌دلیل نیست. چرا که استفاده از کلمه ربّ به تنهایی نیز امکان داشت. بیان نام حضرت همراه با نام خداوند به عنوان مربی حضرت به این معنی است که وجود حضرت در مسئله مطرح شده موثر و تعیین کننده است.

 

«ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا»[8]

«این یادی از رحمت پروردگار تو به بنده‌اش زکریا است.»

حضرت یحیی فرزند زکریاست که شباهت آن با حسین بن علی علیه السلام در روایات ما مطرح شده است. ایشان فرزندی بودند که در ایام کهنسالی و با دعای ذکریا به ایشان عطا شد.

به این معنی که به یمن وجود تو دعای زکریا مستجاب شد و فرزندی به او عطا شد که با دیگر پیامبران متفاوت بود.دور از انتظار نیست که حضرت زکریا نیز در این دعا وجود مقدس پیامبر را واسطه عطای این رحمت قرار داده باشد.

 

رنج هدایت

 

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در راه هدایت امت خود رنج فراوانی را متقبل شده‌ و تا پای جان برای هدایت مردم به فداکاری پرداخته اند.

آنجا که باید به امورات شخصی خود و نفس خود می‌پرداختند نیز کمال امت را فراموش نکرده و ایثار داشتند. در این آیات خداوند سبحان حضرت را به توجه بیشتر به سلامت خود در راه هدایت خلق دعوت میکند.

«طه *مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»[9]

«ای طاهر و ای هدایت کننده بندگان! ما قران را بر تو نازل نکردیم تا خود را به سختی و رنج افکنی»

 

طه از حروف رمز قرآن است که می‌توان آن را به معنی «طاهر و هادی» دانست. وجودی مطهر از همه آلودگی‌ها و همیشه در حال هدایت.

حضرت آنقدر عبادت می‌کردند که پاهای مبارکشان آماس می‌کرد و این مقدار عبادت را نیز در مقابل نعم الهی ناچیز می‌دانست.

انسانها در امر هدایت سه دسته اند:

۱.جلوتر از هادی

۲.همراه و درمعیت و در رکاب هادی

۳.جا ماندگان

در فرازی از زیارت شعبانیه چنین آمده است:

«الْمُتَقَدِّمُ‏ لَهُمْ‏ مَارِقٌ‏ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق‏»

«هرکه بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و هرکس عقب باشد به نابودی گرویده و ملازم ایشان به حق خواهد رسید.»

از پیشی گرفتگان منحرف می‌توان خوارج و افرادی مانند ابن ملجم را نام برد که به سبب تصور فهم بیشتر خود از درک ولی دین را برای احیاء دین ذبح کردند و راه شقاوت در پیش گرفتند.

لاحِق کسی است که بدون شک همیشه با حق است.

 

تاریخ جلسه:97/1/18 ـ جلسه 26

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه اسراء، آیه 1

[2] سوره مبارکه شرح، آیه 4

[3] سوره مبارکه کهف، آیه 1

[4] سوره مبارکه شوری، آیه 52

[5] سوره مبارکه نجم، آیه 17

[6] سوره مبارکه کهف، آیه 6

[7] سوره مبارکه کهف، آیه 28

[8] سوره مبارکه مریم، آیه 2

[9] سوره مبارکه طه، آیات 2 ـ 1

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *