مقدمه
با بررسی خصوصیات پیامبر در قرآن مجید دریافتیم که تکلیف مهم ایشان هدایت بشر است و همچنین اگر خود فرد مانعی برای هدایت نباشد به سهولت راه کمال را طی خواهد کرد.
اکنون در این مجال به بررسی احوال افرادی میپردازیم که پس از امتناع از فرامین الهی دچار ندامت شده و قصد بازگشت به راه صواب را دارند.
ملجاء توابین
توبه و بازگشت بنده از راه خطایی که رفته است دارای مراحلی است که هیچ یک از آنها بدون عنایت خداوند و وساطت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله امکان پذیر نیست.
۱. عیب شناسی
۲. توفیق توبه
۳. پذیرش توبه
۴. طی مسیر کمال
در این آیه به نقش حضرت در تمامی این مراحل اشاره میشود.
«ثُمَ إِنَ رَبَّكَ لِلَّذينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيم»[1]
«آن گاه پروردگارت به كسانى كه از روى نادانى كار زشت مرتكب شدند ، و بعد از آن توبه كردند و [ مفاسد خود را ] اصلاح نمودند، [لطف و عنايت دارد] زيرا پروردگارت پس از [توبه و اصلاح] بسيار آمرزنده و مهربان است.»
با این همه پروردگار تو نسبت به کسانی که به نادانی مرتکب گناه شده سپس توبه کرده و به صلاح آمدهاند البته پروردگارت پی از آن آمرزنده مهربان است.
کلمه«رَبَّكَ» دوبار در این آیه ذکر شده است. به این معنی که مربی و پرورش دهنده تو چنین کرده است و این انتصاب نشانه این است که بدون وساطت حضرت رجوع از معصیت به طاعت امکان ندارد.
با کمک حضرت شخص جرم شناس شده و به معصیت خود معترف میشود و خواهان بازگشت و عفو میگردد.
اینکه تحت تربیت پیامبر فرد در معصیت خود ماندگار نمیشود و اراده به کسب کمال میکند موجب میشود مربی حضرت، از خطای بنده خود چشم بپوشد و چون وساطت این بنده را اشرف مخلوقات عالم بر عهده دارد او را رها نکرده و با یاری همان فرستاده خود او را بار دیگر در مسیر رشد و تعالی قرار میدهد.
در واقع خداوند سبحان علاوه بر نادیده گرفتن سابقه سوء فرد خاطی به یمن معیت حضرت رسول بار دیگر راه پیشرفت را به روی بنده باز میکند.
پس هر کمالی که نصیب انسان میشود و اذن رشد و ترقی همه با وساطت پیامبر است.
اینکه توصیه به مداومت بر صلوات بر پیامبر شدهایم جهت تمسک به ایشان در جای جای زندگی است زیرا بدون ایشان راه به جایی نخواهیم برد.
داعی الی الله
پیامبر وظیفه دعوت بندگان را دارد و این دعوت از طرق مختلف صورت میگیرد و این آیه به بیان آن میپردازد.
روشهای دعوت پیامبر
۱. بیان حکمت و طرح دلیل آشکار
۲. خطابهای اغنا کننده
۳. جدال احسن
در مقابل افراد به لحاظ پذیرش نیز به سه دسته تقسیم میشوند:
۱. اهل معرفت
۲. جاهل
۳. منکر
«ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين»[2]
«[مردم را] با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن ، و با آنان به نيكوترين شيوه به بحث [و مجادله] بپرداز ، يقيناً پروردگارت به كسانى كه از راه او گمراه شدهاند و نيز به راه يافتگان داناتر است.»
هریک از روشهای یاد شده مخصوص گروه خاصی از مردمان است.
آنان که حق طلب هستند به روش موعظه و بیان حقیقت دعوت میشوند.
دسته دیگرکه دلیل و برهان بر آنان کارگر نیست و حرکت آنان پیوسته نیست و در برخی مراحل توقف دارند، از طریق گفتمان و تشویق و ترغیب به راه حق دعوت میشوند؛ یعنی قرار دادن افراد در حالتی مابین خوف و رجاء. ایجاد انگیزه برای کسب جنت در کنارترس از عذاب الهی موجب تمایل افراد به طی مسیر قرب میشود.
گروهی نیز معاند و حق ستیز هستند پس حضرت در اوج نرمی و مدارا حجت را بر آنان تمام میکند.
با این وصف حضرت همه را دعوت به حق میکند گرچه مقاومت افراد در پذیرش امر هدایت متفاوت است. در این میان گاه عده ای نیز این دعوت را پاسخ مثبت نمیدهند.
به فرموده آیت الله خامنهای برای دعوت جوانان غربی به زبان قوم آنها سخن بگویید نه به زبان قُم.
یعنی به جوانانی که دغدغه حیوانات و محیط زیست را دارند و این را تمدن میدانند دستورات اسلام را در همین موارد گوشزد کنید.
شیخ شوشتری در روضه هفتم نیز به همین امر اشاره دارد، در جایی که حیوانی تشنه است وظیفه مسلمان تیمم کردن است ، با آبی که برای وضو دارد ابتدا باید عطش حیوان را بر طرف سازد.
از مهم ترین خصوصیات حضرت دعوت بندگان با زبان و روش خود آن هاست.
جدال احسن
همانطور که بیان شد یکی از شیوه های دعوت حضرت جدال احسن است که مخصوص افرادی است که جهت هدایت وپذیرش اوامر الهی از خود مقاومت نشان میدهند.
در هرنوع مجادلهای به دلیل تمایل فرد به پذیرش نظرات خود و تحمیل آنها به دیگران، منیت و مطرح نمودن خود به چشم میخورد. حتی اگر نیتی جز خیر هم وجود نداشته باشد بازهم پیچیدگی و تقابل آراء و طرح نظرات شخصی دیده میشود، ولی در جدال احسن که نیت صرفا الهی است اندکی منیت راه ندارد؛ زیرا شخص به ظاهر ابتدا خود را در جناح مقابل نشان میدهد و سپس عیوب آن را آشکار میسازد مانند مقابله حضرت ابراهیم با افرادی که خورشید و ماه را میپرسیدند.
ابتدا خورشید را به عنوان اله میپذیرفت و هنگام زوال خورشید بیان میداشت که خداوندی که زوالپذیر است شایسته ستایش نیست. این روش یعنی به مخاطب عملاً تفهیم میشود آنچه که به آن اعتقاد دارد باطل است.
وقتی فرد از بطلان آرمانهای خود آگاه شد خود به خود دنبال مسیر درست میگردد. البته باید دانست که واسطه پروردگار بر مسیر هدایت حاکمیت مطلق دارد و طی این مسیر بدون راهنما ممکن نیست و محکوم به شکست است.
در این روش پیامبر ابتدا خود برای هدایت افراد دعا و استغفار میکند که ثمره آن رفع موانع هدایت است و سپس به دعوت میپردازد. در این فرصت اگر بازهم هدایت صورت نپذیرفت مانع خواست و تمایل خود فرد است بر ضلالت و مسئولیتی متوجه حضرت نمی باشد.
بطور مثال انسانی که معرفت دارد و «إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِ شَيْءٍ قَدير» را باتمام وجود درک کرده و عشق خداوند در دل او موج میزند وعده بهشت نمیتواند محرک مناسبی برای تسریع حرکت او باشد.
همچنین فردی را که «خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَك» را باور ندارد و تمسک به غیر از خدا میکند باید با وعده بهشت برین در مسیر ثابت کرد و او را که انکار در پیش گرفته با «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَة»[3] از آنچه در انتظار اوست آگاه کرد.
صبر و تحمل
از جمله سفارشات خداوند سبحان به پیامبر خود صبوری در برابر ناملایمات و دوری از غصه و اندوه است.
«وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ في ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُون»[4]
«و شكيبايى كن، و شكيبايى تو جز به توفيق خدا نيست، و بر [گمراهى و ضلالت] آنان [و كارهايى كه انجام مىدهند] اندوهگين مباش، و از نيرنگى كه همواره به كار میگيرند دلتنگ مشو»
بر اساس این آیه صبوری پیامبر نیز به حول و قوه الهی ممکن است. از سوی دیگر ترک غصه و نگرانی بابت ابتلائات افراد نیز به ایشان سفارش شده است. چرا که موانع موجود بر سر راه مومنین مانند پلههای ترقی و کمال است و سختیهای کفار نیز نتیجه مقاومت خودشان در برابر پذیرش حقیقت است.
همچنین خداوند سبحان در این آیه به پیامبر خود اطمینان میدهد که مکر کفار بر او کارگر نخواهد بود و فشاری بر او وارد نخواهد کرد.
با نگرش به این آیه و استفاده از کلمه «وَ لا تَحْزَنْ» بلافاصله بعد از دستور به صبر نشان میدهد که اگر صبر نباشد حزن و اندوه حاکم خواهد شد و در واقع صبوری دوای حزن و موجب رفع اندوه است.
در کلام عرب حزن به معنی زمین سنگ لاخ است.
در چنین بستری حرکت به سختی و به کندی صورت میگیرد. در واقع این آیه بیان میدارد راه برای انسان محزون سخت و دشوار است و حرکت کمالی او سرعت لازم را نخواهد داشت.
صبر و شکیبایی نه تنها حاکی از ضعف نیست بلکه فرد با قدرتی مضاعف راهی را که قرار بود مانعی محکم برایش ایجاد کند هموار کرده و سرعت حرکت اورا افزون میسازد.
انسان محزون شاکی از رویدادهاست و او که صبر پیشه کرده با توکل به خدا پیش میرود.پس صبر با شکایت همراه و سازگار نخواهد بود.
بر پیامبری که به عنایت خداوند متعال شرح صدر یافته و به درگاهش پناهنده شده دلتنگی راه نخواهد یافت.
اگر چه انحرافات و تلوینات مومنین او را که عمر خود را صرف هدایت افراد کرده است محزون میکند ولی امید به هدایت بشر و توکل به خدا دلتنگی او را رفع میکند.
تاریخ جلسه:97/12/20 ـ جلسه 25
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه نحل، آیه 119
[2] سوره مبارکه نحل، آیه 125
[3] سوره مبارکه همزه، آیات 7ـ6
[4] سوره مبارکه نحل، آیه 127