پیامبر خاتم (ص) در قرآن ـ بخش ششم

مکتب نبوی

 

تعلیم ناشناخته‌ها

 

«كَمَا أَرْسَلْنَا فِیكُمْ رَسُولًا مِّنكُمْ یتْلُو عَلَیكُمْ آیاتِنَا وَیزَكِّیكُمْ وَیعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَیعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ»[1]

«همانطور كه در میان شما فرستاده ای از خودتان  را روانه كردیم كه آیات ما را بر شما می‌خواند و شما را پاك می‌گرداند و به شما كتاب و حكمت می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد»

           در مسیر شناخت پیامبر از منظر قرآن، ایشان را این‌گونه یافتیم كه به طور مدام آموزش و پرورش ما را به عهده دارند، ولی این آیه توجه ما را به نوعی آموزش خاص از جانب ایشان جلب می‌كند.

در كلام وحی آنجا كه سخن از تعلیم كتاب است، منظور آموزش شریعت است و هدف از بیان حكمت و آموزش آن، شیوه اجرای شریعت است .

شناخت شریعت و آموزش شیوه اجرای آن، پیوسته توسط حضرت در طول زندگی ما در جریان است. اما این جا سخن از علمی است كه در هیچ آموزشگاهی و به وسیله هیچ معلمی قابل تدریس نیست (یعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ).

این علم، اسرار شریعت است؛ اسراری كه جز پیامبر صلّی الله علیه و آله شخص دیگری بر آن واقف نیست. سهم هركس از این پیمانه براساس قابلیت‌های وجودی شخص تعیین می‌گردد، در واقع هركس براساس استعدادهای خود از اسرار پشت پرده شریعت مطلع خواهد شد .

با این وصف، در مدرسه نبوی ابتدا احكام و سپس آداب را می آموزیم، البته آموزش به اینجا ختم نمی‌شود، بلكه در مرحله بعد، شاگردان «اسرار» را آموزش می‌بینند. این آموزش‌ها به طور مدام در جریان است، مكتب نبوی فارغ التحصیل ندارد‌، مگر این‌كه خود شخصتصمیم به ترك آموزش بگیرد.

 

ویژگی‌های مکتب نبوی

 

به طور كلی ویژگی‌های این مكتب به قرار زیر است:

  1.  آموزگاری دائم الحضور، كه البته شرط آن حضور دائم شاگرد است(با توجه به استفاده از ضمیر «کم» در آیه).
  2. آموزش‌ها به تدریج صورت می گیرد.
  3. مفاد آموزشی بی نهایت است.
  4. مربی محبت خاصی نسبت به شاگرد خود دارد.
  5. آموزگار دعا كردن در حق دانش آموز را وظیفه خود می‌داند.

 

ویژگی شاگردان

 

آشنایی با صفات یك تعلیم گیرنده در مكتب نبوی، موجب می‌شود جایگاه خود را در این مكتب بشناسیم و بدانیم آیا همچنان در حال تلمذ هستیم هستیم یا نه؟!

«فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِی وَلاَ تَكْفُرُونِ»[2]

«پس مرا یاد كنید و شكرانه‌ام را به جای آورید و با من ناسپاسی نكنید»

بر اساس این آیه شاگردان تحت تعلیم حضرت رسول دو خصوصیت مهم دارند:

الف) ذاكر بودن

با در نظر گرفتن معنی «فَاذْكُرُونِی» در واقع فردی كه در محضر نبی آموزش می‌بیند ، ذاكر خودِ خدا می‌شود نه ذاكر نعمت‌های او. این بنده تحت تعالیم نبوی به مرحله‌ای از رشد می‌رسد كه دیگر دنیا و آخرت برای او ارزشی ندارد  و می‌آموزد فقط خدا را طلب كند.

ب) شاكر بودن

شاگردان این مكتب به واسطه عشق و محبت به حضرت احدیت و شناخت درست مقام پروردگار، درك الطاف بیكران الهی و عجز بنده در كلیه اعمال، به معنای حقیقی شاكر می‌شوند .

 

حلقه وصل

 

تنها راه موجود جهت وصال پروردگار سبحان، حضرت رسول صلّی الله علیه و آله است. هرچه بندگی بیشتر شود میل به قرب الهی افزایش می‌یابد، بندگان خالص نیك می‌دانند كه پیوست هرچه بیشتر با حضرت معرفت آفرین است و این معرفت به وصال پروردگار منتهی خواهد شد .

«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ»[3]

«هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند بگو من نزدیكم و دعای دعا كننده را هنگامی كه مرا بخواند اجابت می‌كنم، پس باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد كه راه یابند»

 

خدای سبحان به پیامبر صلّی الله علیه و آله می‌فرماید : ای پیامبر! بندگان من هرگاه از من سوالی دارند به سوی تو می‌آیند ،به آنها بگو من نزدیك هستم .

در این آیه سؤال كنندگان «عبد» نامیده شده‌اند و در این خطاب از كلمه مؤمنین و مسلمین و… استفاده نشده است. در واقع اگر كسی به هنگام سوأل از خداوند سراغ پیامبر می‌رود به مرحله عبودیت رسیده است، لباس بندگی بر تن انسان، نشان رابطه صمیمانه او با پیامبر صلّی الله علیه و آله است .

بنده‌ای به سراغ پیامبر می‌رود كه او را شناخته باشد و این بنده با معرفت كه اكنون به اوج رسیده و دنیا و آخرت را ناچیز می‌داند از پیامبر فقط خود حضرت حق را مطالبه می‌كند، او می‌داند راه قرب الهی نزدیكی به پیامبر صلّی الله علیه و آله است.

 

عبودیت اجمالی

 

سالكی كه خدا را می‌جوید می‌داند كه پیمودن این راه نیاز به بزرگتر دارد، بزرگتری خبیر و دلسوز كه یقین دارد لطفش چندین برابر فرمانبرداری اوست. پس بر اساس عبودیتی اجمالی به سوی پیامبر می‌رود و با تلمذ در محضر ایشان میزان عبودیتش افزایش می‌یابد، آنگاه فارغ از عشق دنیا و آخرت راه وصال را در پیش می‌گیرد.

عبدی كه جهت وصال، تصمیم به ادای نماز و سجده بر آستان حضرت حق دارد، برای رعایت ادب حضور، بایستی ابتدا اذان و اقامه گوید،«أَشْهَدُ أَنَ‏ مُحَمَّداً رَسُولُ‏ اللَّه‏» و این یعنی باب ورود به ساحت  قرب الهی رسول الله است.

 

سالك اُمّی

 

پیامبر صلّی الله علیه و آله ، دوار است چون مفتاح همه مشكلات را می‌شناسد. توصیه به ذكر صلوات در آغاز و پایان همه اعمال و ادعیه به جهت رسیدن به اجابت،یعنی گشودن دربهای آسمان با كلید نبوت .

در واقع نزدیكی به حضرت موجب رفع حجب می‌شود، با كنار رفتن پرده ها بنده خود را در محضر حق می بیند و درك می‌كند كه خدا به او نزدیك است.

آنچه بنده  از پیامبر دریافت می‌كند «چشم خدابین» است و در جوار پیامبر كه قرار گرفت خدا را در جای جای زندگی و در تمام لحظات آن، عیان می‌بیند .

 

پاسخگویی

 

پیامبری كه در بالاترین نقطه امكان وجود دارد و معلمی كه كامل‌ترین وجود عالم است، عبد سائل را به سوی خود فرا می‌خواند. ایشان پاسخگوی همه پرسشهای ما از امور ظاهری گرفته تا احكام شرعی و اسرار معنوی می باشند، البته آن چه حضرت در پاسخ بیان می‌دارند كلام الهی است كه از لسان مبارك ایشان جاری می‌شود .

او انسان را به سوی خود دعوت می‌كند تا از سردرگمی در میان ناشناخته‌ها خارج شود و پاسخ خود را از منبعی قابل اعتماد دریافت كند. فعل مضارع علامت این است كه حضرت جواب گوی هر سوالی در هر زمانی به طور مدام هستند .

«یسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِی مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَیسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُیوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[4]

«درباره حكمت هلال‌های ماه از تو می‌پرسند، بگو آنها گاه‌شماری برای مردم و موسم حج هستند و نیكی آن نیست كه از پشت خانه‌ها درآیید بلكه نیكی آن است كه كسی تقوا پیشه كند و به خانه‌ها از در ورودی آنها درآیید و از خدا بترسید باشد كه رستگار گردید»

 

حال به بیان نمونه‌های از سؤالات و تعابیر مختلف آنها می‌پردازیم:

 

الف) هلال ماه و تغییرات آن

 

یا رسول الله!

ـ چرا هلال ماه گاهی قرص كامل است و گاه رو به نقصان می‌رود ؟

ـ چرا سعادت در زندگی ما گاه كامل است و گاه پس از این كمال به سوی نقص می‌رود ؟

ـ چرا گاه اراده ام زیاد است و حالم خوب است و گاه اراده‌ام را از دست می‌دهم ؟

ـ چه كنیم با تغییراتی كه در زندگی ما پدید می‌آید و از اختیارمان خارج است؟

در صحیفه سجادیه حضرت سجاد علیه السلام، ماه را این گونه خطاب می‌كند«أَیهَا الْخَلْقُ‏ الْمُطِیع»‏؛«ای مخلوقی كه در چگونگی درخشش خود فرمانبرداری»

و این  پاسخی است كه خداوند متعال توسط حضرت به بندگان ارائه می دهد:

همان طور كه تغییرات هلال ماه جهت مشخص شدن امورات مردم و تعیین ایام حج است، انسانها نیز حالاتی متغییر دارند، و تسلیم بودن در همه این تحولات، تبلور بندگی است. گاه زمانی برای عاشقی است و گاه باید راغب به حق باشد،گاه باید زهد ورزید و گاه درخشید، گاه باید چون غروب پنهان گشت و … .

مهم آن است كه به آن حال كه برایت تعیین شده راضی باشی و این دگرگونی را از خود ندانی .

حالات انسان متفاوت است و پیوسته در تغییر، كیفیت حال زیارت، حال تلاش و حال عبادت با هم متفاوت است و هر حالی زمان خوش خود را دارد .

كیفیت و كمیت در این جا مطرح نیست، باور به اراده خداوند و رضایت محض عبد مهم است، اینكه عبد بداند همه این دگرگونی‌ها پشت پرده‌ای دارد كه از آن بی‌خبریم.

 

ب) انفاق

 

گاه حضرت علاوه بر ارائه پاسخ روش درست پرسیدن را نیز آموزش می‌دهند، ابتدا اصل مسئله را تبیین كرده و سپس دلیل و چرایی جزئیات را میفرمایند .

«یسْأَلُونَكَ مَاذَا ینفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیرٍ فَلِلْوَالِدَینِ وَالأَقْرَبِینَ وَالْیتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ»[5]

«از تو می پرسند چه چیزی انفاق كنند، بگو هر مالی انفاق كنید به پدر و مادر و نزدیكان و یتیمان و مسكینان و به در راه ماندگان تعلق دارد و هر گونه نیكی كنید البته خدا به آن داناست»

 

بر اساس این آیه، از پیامبر در مورد نوع انفاق سؤال می‌شود، ایشان ابتدا افرادی را كه انفاق به آنها تعلق می‌گیرد به ترتیب استحقاق معرفی كرده و سپس در مورد چیستی مال انفاق شده پاسخ می‌دهند، چرا كه اگر انفاق بر اساس اولویت‌ها نباشد اصلا پذیرفته نیست و خاصیت دفع بلا را نخواهد داشت.

ترتیبی كه حضرت در معرفی افراد واجد شرایط پذیرش انفاق بیان داشته‌اند چنین است:

  • پدر و مادر
  •  بستگان و اقوام
  •  یتیمان
  • مساكین
  • در راه ماندگان

در ادامه به طور اجمال بیان می‌دارند كه آنچه انفاق می كنید بایستی از «بهترین ها» باشد و توضیح مفصل و مقدار آن را به آینده موكول كرده‌اند.

در امر انفاق نباید تابع احساسات بود و رعایت ترتیب یاد شده در انفاق بسیار اهمیت دارد، حفظ حرمت والدین توسط فرزند، حمایت از نزدیكان و عدم ورود افراد ناآشنا به حریم خانوادگی از جمله دلایل مهم این توالی می‌باشد.

 

تاریخ جلسه: 97/7/23 ـ جلسه 6

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]  سوره مبارکه بقره، آیه 151

[2] سوره مبارکه بقره، آیه 152

[3]  سوره مبارکه بقره، آیه 186

[4] سوره مبارکه بقره، آیه 189

[5] سوره مبارکه بقره، آیه 215

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *