پیامبر خاتم (ص) در قرآن ـ بخش هفدهم

مقدمه

 

در ادامه بررسی ویژگیهای رسول اكرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله در نگاه وحی به چگونگی برخورد ایشان با مخالفین بر می‌خوریم. سیاست‌های متفاوت در برابر افراد مختلف كه خداوند سبحان بر اساس آنها نوع برخورد حضرت را مشخص می‌كند.

 

جذب مخالفین

 

همانطور كه قبلا اشاره شد، اسلام دینی رحمانی است و بر پایه اخلاقیات بنا شده، و اساس آن در برخورد با مخالفین، بر وفق و مدارا است و تا قبل از وقوع جرم برخورد قهری با افراد ندارد.

 

«فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَّبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلاَ یرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ»[1]

«پس اگر تو را تكذیب كردند بگو پروردگار شما دارای رحمتی گسترده است و با این حال عذاب او از مجرمین باز گردانده نخواهد شد.»

گاه عدم شناخت كامل و برداشت نادرست در مورد مسئله ای باعث می شود فرد آن را تكذیب كرده و مخالفت خود را اعلام دارد .

چنین شخصی ممكن است با تبیین مسئله و آشكار ساختن واقعیت از جانب یك فرد مطلع، تغییر عقیده دهد، اما آنچه در این تغییر احتمالی بسیار مهم جلوه میكند، نوع برخورد فرد آگاه، میزان پذیرش و جاذبه اوست .

برخورد صحیح و اخلاقی با مخالفین جاذبه ای ایجاد می‌كند كه فرد برای ابراز نظر خود مجبور به رعایت برخی آداب است و این محیط مناسب اخلاقی و اجتماعی، زمینه مناسبی برای تجدید‌نظر فرد مخالف فراهم می‌كند.

بر اساس این آیه حضرت رسول با تكیه بر آموزه های خداوند سبحان و طی این مراحل، بستر مناسبی را فراهم می آورد تا تكذیب كنندگانی كه به جهت عدم آگاهی ،از پذیرش اسلام خودداری كرده اند به این دین الهی روی آورند:

الف) معرفی خداوند به عنوان مربی و انتساب پروردگار به آنها :این كار علاوه بر ایجاد قرابت بین خدا و بنده به مخالفان نشان می دهد كه آنها نیز قابل تربیت هستند و نباید از پرورش نامید باشند .

ب) آگاه كردن افراد مخالف و عرضه اطلاعات لازم جهت شناخت و معرفی خداوند و دین اسلام

ج) پیامبر به عنوان پیك رحمت به مخالفین بشارت می دهد كه خداوند دارای رحمتی گسترده است .

د) از آنجا كه همه افراد طالب رحمت واسعه حق هستند پیامبر خود را به عنوان جلوه رحمت الهی معرفی می‌كند و درصدد جذب افراد بر می‌آید.

ه) القاء و تقویت امید در افراد و دوری از نمایش دادن عذاب و عقوبت الهی

بعد از طی این مراحل اكنون پیامبر از عاقبت مجرمین نیز پرده بر‌می‌دارد .

پیامبر اصل ماست و با اتصال به این اصل و ریشه ،رویش دائم خواهیم داشت. رویش كمالات و جوانه زدن خیرات .

مجرم از خانواده جرم است، جرم به معنی قطع است. حال اینكه بنده مجرم در واقع از اصل خود به دور افتاده و این قطع ارتباط باب خیرات را مسدود می كند و آسیب جدی و بروز مشكلات را در زندگی دنیوی و اخروی فرد به همراه خواهد داشت.

 

جایگاه رفیع

 

نقش حضرت در زندگی ما، ابلاغ كلام خدا بدون كوچكترین دخل و تصرف است، اما برای انتقال همین پیام الهی نیز مكان مناسب لازم است .

«قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَیكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَیئًا…»[2]

«بگو بیایید تا آنچه پروردگارتان بر شما حرام كرده برای شما بخوانم و چیزی را با او شریك قرار مدهید …»

 

برای دریافت كلام الهی و دستورات دین باید در محضر پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله قرار گیریم جایگاه پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله مرتفع است و حجله وصل حضرت در مقامی رفیع است .

حضرت خود از افراد دعوت می‌كند كه از عالم ماده جدا شده و به طرف عالم بالا حركت كنند. بعد از طی طریق اولیه، اكنون هنگام ابلاغ كلام حق است .

آنچه ابتدا در این مجال بر ما آشكار می‌شود حدود و مقررات الهی و بیان محرمات است. توصیه ترك حرام بر سفارش به عمل نیك مقدم است .

ابتدا باید تخلیه صورت گیرد تا راه برای رویش و تحلیه گشوده شود .

برای درك و شنیدن پیام الهی توسط حضرت، نیاز است كه گوش جان محیا شود. در هیاهوی دنیای پست و دون مادیات، شنیدن سخت است .

باید حركت كرد و خود را از این دنیای پر مشغله دور كرد، جهت این حركت بالا و به سوی خداست. اینك مكانی مناسب برای تلاوت پیام الهی و انتقال دستورات حق فراهم شده است .

پس برای شنیدن كلام حضرت باید دنیای دون را ترك گفته و به دنیای بالاتر رویم. اكنون در‌می‌یابیم زمانی كه از شنیدن كلام حضرت محروم هستیم در واقع با رفتار خود باعث تنزل جایگاه خود شده ایم و درك فیوضات از ما سلب شده است .

هرچه بالاتر رویم جایگاه حضرت را بهتر می شناسیم و در می یابیم ایشان صرفا عامل انتقال پیامهای الهی هستند و نظری از خود ندارند.

 

ابلاغ كامل و پذیرش انتخابی

 

در فرازی دیگر افرادی به ما معرفی می‌شوند كه برخی امورات دینی را پذیرفته و از انجام برخی تكالیف سر باز زده‌اند .

 

«إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَكَانُواْ شِیعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ ینَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ یفْعَلُونَ»[3]

«كسانی كه دین خود را پراكنده ساختند و فرقه فرقه شدند تو هیچ گونه مسئول ایشان نیستی كارشان فقط با خداست آن گاه به آن چه انجام می‌دادند آگاهشان خواهد كرد»

شیعه به معنی پیرو است. اینها كسانی هستند كه خود بر حسب نوع انتخاب فرق كوناگون یافته و هركس دنباله روی مراد خود است و از معیت حضرت باز مانده و خداوند به تنهایی متولی امور آنها و حسابرس اعمال اینها خواهد بود .

كسب فیوضات پیامبر و حضور در محضر ایشان و طی طریق كمال فقط با پذیرش همه دین ممكن است و لطف خدا و عنایت حضرت رسول با پذیرش كامل دین امكان پذیر است .

پس نادیده گرفتن برخی اوامر الهی كه بنده را خوش نمی‌آید موجب دوری از درگاه الهی است و این ترك كه آگاهانه و از روی اختیار صورت می‌گیرد و ایجاد تفرق می‌كند، محرومیت فرد را جهت وصل به حضرت حق به دنبال دارد.

 

معرفی جامع

 

در ادامه سوره به آیه‌ای برمی‌خوریم كه معرفی جامعی از حضرت بیان می‌دارد.

 

«الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الأُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ یأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَیحِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ وَیحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی كَانَتْ عَلَیهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[4]

 «همانا كه از این فرستاده پیامبر درس نخوانده كه نام اورا نیز خود در تورات و انجیل نوشته می یابند پیروی میكنند همان پیامبری كه آنان را به كار پسندیده فرمان می‌دهد و از كار نا پسند باز می‌دارد و برای آنان چیزهای پاكیزه را حلال و چیزهای ناپاك را برایشان حرام می گرداند و از دوش آنان قید و بندها را كه برایشان بوده است بر‌می‌دارد .پس كسانی كه به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش كردند و نوری را كه با او نازل شده است پیروی كردند آنان همان رستگارانند»

اشاره به برخی صفات بیان شده:

 

الف) اُمّی:

بر خی این كلمه را به معنای بی‌سواد می‌دانند كه البته مورد قبول نیست، بی سواد با درس نخوانده با سواد بسیار متفاوت است .

نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت                به غمزه مسئله آموز صد معلم شد

در واقع ملاك سواد داشتن، درس خواندن نیست. دانسته های انسان دارای ارزش است، ولی راه كسب آنها می تواند متفاوت باشد گاه كسب از راه درس و مكتب است و گاه سبب این آموزش لحظه ای لطف و كرم خداست در پاسخ به قابلیت بنده .

ـ پیامبری كه به روایت معتبر شیعه و سنی ،در لحظات اخر عمر مباركشان قلم میطلب‌ند برای نوشتن بی‌سواد است ؟

ـ مگر می شود كسی معلم اول این جهان باشد ولی خود سواد نداشته باشد .

ـ خواجه عبدالله انصاری معنی امی را این طور بیان می‌دارد «امّی یعنی منسوب به امّ بودن» در واقع به معنی عزیز‌ترین او یك طرف و بقیه طرف دیگر ، او محبوب خداست و خدا محبوب او. فقط صفت «حبیب» در مورد ایشان بكار رفته است .

 

ب)نبی :

كسی كه خبرهایش نمونه دیگری ندارد و هرگز متأثر از زمان نخواهد بود و كهنه نمی‌شود و در تورات و انجیل صفات و نام حضرت مطرح گشته است.

 

ج) یأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ:

در صورت ارتباط با این پیامبر حتما به معروف امر خواهید شد. امر به قرب، وصل، رضا و شكر. امر به داشتن تقوی كه خودزیر مجموعه همه خوبی هاست. حذف بدیها خود به خود خوبی‌های ظرف وجود را آشكار می‌سازد .

ایشان پیامبر رحمت است ولی قاطعیت خاصی در كلام ایشان به چشم میخورد، و این قاطعیت به معنی اجبار نیست، بلكه وجود «ال» در ابتدای معروف نشان از این امر دارد كه انسان در گذشته معروف را شناخته بوده و حسن عمل معروف را به خوبی میشناسد .از سوی دیگر انسان اگر قابلیت درك معروف را نداشت هیچ گاه به آن سفارش نمی‌شد.

 

د) ینْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ:

منكر مدعی بودن است. قائل شدن وجود برای خود، اندیشه این كه اگر نبودم چه می‌شد و خود را موثر دانستن است .

نهی از منكری كه می داند بشر قابلیت پذیرش آن و توان ترك آن را دارد و از قبل نیز به قبح عمل آگاه بوده است و می داند كه توجیه عمل خلاف نیز در محضر بزرگ‌تر بی‌ارزش است. قاطعیت در امر به ترك و جدایی از عمل نادرست نیز حتما وجود خواهد داشت.

 

و) یحِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ:

طیب پاكی و طهارت همراه با لذت و آرامش است. «حلّ» باز كردن گره و گشودن است. پیامبر راه و دریچه ورود لذات را برای ما می‌گشاید .

این به معنی گستردگی مال نیست، بلكه راه لذت بردن از نعمت ها و آسودگی خیال را یاد می‌دهد. تعلیم می‌دهد كه بر نداشته‌ها تمركز نكنیم و داشته‌ها را فراموش نكنیم و شاكر باشیم .

آن هنگام كه، راه شكر را از حضرت آموختیم و بكار بستیم، نعم الهی در زندگی ما جاری خواهد شد. وقتی راه لذت بردن صحیح از نعم را یاد گرفتیم دیگر به نبود محرمات معترض نخواهیم بود؛ زیرا داشته ها كفایت لازم را خواهد كرد .

حضرت آموزش می‌دهند كه خوبیها را فقط به خدا و یا واسطه فیض او نمایان كن تا از گزند دیگران در امان باشی .

كار پیامبر وارد نمودن لذت در زندگی مؤمن است .

«أَلَیسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ …»[5]

«آیا خدا برای بنده كفایت نمی كند؟…»

این به معنی درك لذت حضور است. لذت بودن همراه او كه متصف به جمیع صفات حسنه است.

 

ه) یحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَآئِثَ:

پیامبر با معرفی و ورود طیبات در زندگی بشر، تحریم خبائث را نیز خواهان است. طیبات خود به خود راه بروز محرمات را مسدود می‌سازد، وقتی آموختیم بهترین هارا به خدا عرضه داریم، دیگر چه حاجت به نمایش آنها نزد خلق خدا، و همین امر ما را از بخل و حسد و كبر رها می‌سازد .

گویی محرمات بویی متعفن دارد كه فطرت آدمی از آن گریزان است .و رعایت اوامر و نواحی آن چنان فرد را معطر می كند كه در حدیثی به نقل از امام صادق علیه السلام، ایشان بوی خوش شیعیان حاضر در مجلس را استشمام كرده و به آن اشاره می‌كنند. التزام به ولایت مؤمن را معطر می‌كند. فردی كه دارای جمیع خصال نیك باشد دائماً معطر است و می‌دانیم كه بوی خوش موجب ازدیاد عقل می‌گردد.

 

تاریخ جلسه:97/10/10 ـ جلسه 17

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه انعام، آیه 147

[2] سوره مبارکه انعام، آیه 151

[3] سوره مبارکه انعام، آیه 159

[4] سوره مبارکه اعراف، آیه 157

[5] سوره مبارکه زمر، آیه 36

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *