پیامبر خاتم (ص) در قرآن ـ بخش پنجم

مقدمه

 

در محضر قرآن كریم سعی در شناخت بیشتر و بهتر نبی اكرم صلّی الله علیه و آله  را آغاز كردیم و بر این باوریم كه فزونی این معرفت، آتش محبت را شعله ور می‌كند و این عشق ما را به تبعیت هرچه بیشتر رهنمون می‌شود و سرانجام این عاشق ِفرمانبردار بهره‌مندی از شفاعت كبرای آن وجود با عظمت است .

اكنون در ادامه مطالب گذشته به بررسی برخی دیگر از ویژگیهای ایشان می پردازیم :

 

شاهد

 

حضرت رسول صلّی الله علیه و آله در زندگی ما شاهد هستند. این شاهد بودن مخصوص به آخرت نیست و در همین دنیا نیز اعمال می‌شود. از سوی دیگر شاهد بودن حضرت با ناظر و حاضر بودن متفاوت است، بدین معنا كه حضور ایشان در زندگی ما به جهت گواهی دادن در محضر حق می باشد.

«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیكُونَ الرَّسُولُ عَلَیكُمْ شَهِیدًا…»[1]

«و بدین گونه شمارا امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد»

 

  •  انسان در محضر یك شاهد و صاحب‌نظر دقت و توجه بیشتری در رفتار و اعمال خود دارد، حال اگر این شاهد معتمد باشد حتماً در تمام امور جویای نظر او خواهد بود. حال كه این شاهد مورد اطمینان وجود كامل علی‌الاطلاق در بین مخلوقات است و صحیح‌ترین نظرات را دارد آنچه فرمان می‌دهد بایستی برای انسان صائب باشد.
  •  شریعت در واقع مجموعه نظراتی است كه از طریق این رسول شاهد بر ما ابلاغ می‌شود .

از آنجا كه این شاهد در نهایت عدل است و كتابی كه همراه آورده سراسر از عدل سخن می‌گوید، باید بدانیم كه شهادت او نزد خدای سبحان بر اساس حق است و ذره‌ای كتمان و چشم‌پوشی نخواهد داشت.

  •  به عقیده یكی از مفسرین فرق اِشراف پیامبر بر زندگی ما و اِشراف ما بر زندگی دیگران در این است كه اِشراف حضرت علاوه بر ظواهر زندگی، شامل باطن زندگی افراد هم می‌شود و این نظارت حتی بر نیات درونی افراد هم از جانب حضرت وجود دارد .
  • باید باور داشته باشیم كه حضرت همیشه در بیت ما حضور دارند و به همین سبب یكی از راه‌های نزول بركت و فزونی رزق را سلام كردن به محضر حضرت هنگام ورود به منزل می‌دانند.

تصور حضور حضرت در منزل موجب می‌شود كه علاوه بر التزام به رعایت موازین شرعی حتی در حفظ آراستگی و نظم ظاهر محیط هم دقت لازم را داشته باشیم .

درك این حضور دائم موجب می شود كه نیت هیچ كار خیری نادیده گرفته نشود و اقدام به انجام هیچ عمل خلافی صورت نگیرد. به میزان نزدیكی ما به حضرت قابلیت كسب این خصوصیت را پیدا خواهیم كرد. پیامبر، مطلعی امین است و نزدیك بودن به ایشان مقام شهود را به ارمغان می آورد. چنین انسانی به جای توجه به نقائص دیگران ، شهود عالم دیگر را كسب می كند .

«إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ»[2]

« به یقین در این [حادثه عبرت‌‏آموز] براى هوشیاران عبرتهاست»

به بركت وجود حضرت، متوسّمین حقایق و باطن امور را می بینند و اهل فراست و تیز بینی هستند .

 

  ادب بندگی

 

حضرت رسول اكرم صلّی الله علیه و آله عبد محض بودند، فقط بندگی می‌كردند و در ازای آن چیزی طلب نمی‌كردند. بنده كامل می‌داند كه خدای او خواست او را می‌داند و برای بیان خواست خود لحظه‌ای از ذكر خدا دست بر نمی‌دارد .

«قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِی السَّمَاء …»[3]

«ما گردانیدن رویت در آسمان را نیك می‌بینیم»

     این آیه اشاره به ادب حضرت دارد و می‌فرماید ما روی گرداندن تو به سوی آسمان را می‌بینیم و اینكه بندگی را در اولویت قرار داده و خواست خود را بیان نمی‌كنی را نیك می‌دانیم .

برخی مفسرین نیز رو كردن به سوی آسمان را فقط از سر بندگی می‌دانند و نه به نشانه درخواست. نمایش این عبودیت از سوی حضرت موجب می‌شود پروردگاری كه آگاه به مطالبات ناگفته اوست، او را فراتر از آنچه متصور است اجابت كند.

ایشان با وجودی كه در قرب محض قرار گرفته‌اند با كمال ادب درخواستی را مطرح نكرده و می‌گویند:

«حَسْبِی‏ مِنْ‏ سُؤَالِی‏ عِلْمُهُ‏ بِحَالِی‏»[4]

« علم و آگاهى او از حال من كافى از سؤال است»

یك كارفرمای عادل، به  فردی كه مسئولیتی به او مُحوّل كرده و آن را به خوبی انجام می‌دهد، قبل از اعلام نیاز، خواسته‌های طرح نشده‌اش را عطا می‌كند .

در واقع تسبیح و بندگی مطلق، موجب رفع نیازها می‌شود. در تعقیبات نماز، ذكر تسبیحات حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها درخواست نیست ولی برای اجابت سفارش شده. عاشق واقعی از معشوق خود مطالبه‌ای ندارد ولی معشوق به بهترین نحو پاسخ مهر او را می‌دهد .

«…ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ…»[5]

«…مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم…»

 

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مكن              كه خواجه خود روش بنده پروری داند

 

خداوند سبحان به مضامین مختلف می‌فرماید: اگر خاطرخواه من شوید همه چیز را برای شما خرج می‌كنم .

«سَخَّرَ لَكُمْ‏ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض‏»[6]

« همه آنچه را در آسمان‏ها و زمین است از سوى خود براى شما مسخّر كرد»

 

شفاعت

 

با بیان این مطالب یك سؤال به ذهن خطور می‌كند و آن اینكه، مهمترین درخواست پیامبر صلّی الله علیه و آله از حضرت حق چه می‌تواند باشد؟

و مهمتر اینكه چه درخواستی است كه بارها خداوند متعال وعده اجابت كامل و بلكه بالاتر از آن را داده است؟

بر اساس یك حدیث قدسی :

«مَنْ‏ شَغَلَهُ‏ ذِكْرِی‏ عَنْ‏ مَسْأَلَتِی‏ أَعْطَیتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِی لِلسَّائِلِین‏»[7]

 «هركس آن چنان مشغول ذكر باشد كه در‌خواستی نكند، من به فضل خود به او بالاتر از درخواستی كه درخواست كننده دارد عطا می‌كنم»

 درخواست حضرت از درگاه خداوند متعال عطیه «شفاعت» بود، ایشان به جز شفاعت امت چیز دیگری را در خواست نكردند. خداوند سبحان نیز خیال او راحت كرد و رضایت او را تضمین نمود .

«وَلَسَوْفَ یعْطِیكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى»[8]

«و به زودى پروردگارت بخششى به تو خواهد كرد تا خشنود شوى‏»

 

تغییر قبله

 

بر اساس آیات قران كریم، اینطور به نظر می رسد كه تغییر قبله از بیت المقدس به سمت كعبه دستوری است كه از ناحیه پروردگار متعال به جهت رضایت پیامبر و خشنودی ایشان صادر گشته است .

«…فَلَنُوَلِّینَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا…»[9]

«…تو را به قبله‌ای كه به آن خوشنود شوی برگردانیم…»

كعبه بنایی بود كه ابراهیم آن را بنا نهاد و آنگاه كه مسلمانان به سوی بیت المقدس نماز می‌گذاردند نیز برپا بود .

از جمله ویژگی‌های كعبه، مولودی است كه در آن خانه پابه جهان گذاشته و شرافتی خاص به آن بخشیده، خانه‌ای كه مالك آن فقط خداوند است، كعبه محل تولد ولایت است، ظاهراً به سوی كعبه سجده می‌كنیم و در باطن، حقیقت عبادت، قبول ولایت است .

پسند پیامبر رو كردن به محل ولادت علی علیه‌السلام است و پسند خدا همان پسند پیامبر صلّی الله علیه و آله است. خداوند سبحان این تغییر قبله را به خود نسبت نمی‌دهد .

در واقع تجلی ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام خواسته پیامبر صلّی الله علیه و آله است كه خداوند آن را محقق كرده و موجب شادی و رضایت رسول خود شده، خداوند متعال در این آیه خود را مجری پسند رسول خود بیان كرده است .

  • پسند پیامبر و معصومین از پسند خدا جدا نیست .

هزاران سال پیش خداوند متعال پسند رسول خود را محترم شمرده و بر ما نیز تكلیف كرده است كه همه اعمال خود را به جهت پسند این وجود نازنین انجام دهیم. نماز و خوردن و خوابیدن و قربانی كردن و مطالعه كردن و… همه به جهت پسند پیامبر باید صورت گیرد، پسند پیامبر صلّی الله علیه و آله  نیز معرفی علی علیه‌السلام است.

 

نهی از بها دادن به نظر اطرافیان

 

در  آیه بعد خداوند متعال بلافاصله بیان می‌دارد كه چنانچه حضرت از خواسته‌های اطرافیانتبعیت كند جایگاه والای خود را تنزل داده است .

«…وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذاً لَّمِنَ الظَّالِمِینَ»[10]

«اگر از هوسهای ایشان پیروی كنی در آن صورت جدا از ستمكاران خواهی بود»

اعمال نظر دیگران در پسند حضرت با كاستن اعتبار او  ـ كه تا كنون یكتاشناس و توحید مدار بود ـ  همراه است، اعتباری كه خداوند با این تغییر قبله به همه جهانیان اعلام كرده است با بها دادن به نظر اطرافیان تنزل خواهد یافت .

پیامبری كه خواهان جذب حداكثری و دفع حداقلی است و هدایت همه انسانها و حتی  كفار و منافقین را می‌خواهد، آیا ممكن است به نظری غیر از خداوند بها دهد ؟

پر واضح است كه این ایراد به یك عبد محض وارد نخواهد شد ولی خداوند در این تذكر اعمال نظر آنها را بهانه تلقی كرده و منافقین را قابل هدایت نمی‌داند.

پیامبری كه عصمت مطلق است به خدا و خود و دیگران ظلم نخواهد كرد.

اگر ظلم را به معنی نقص تلقی كنیم، اعمال نظر دیگران تنزل اعتبار است و این امكان ندارد .

در واقع این دستوری است كه خداوند به جهت تأدیب پیامبرش از ابتدا بیان می‌كند .

«أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی‏»[11]

«مربی من مرا تربیت كرد و چه زیبا تربیت كرد»

 

نهی از هرگونه تردید

 

در آیات گذشته خداوند سبحان پیامبر را عبد محض و در راستای اراده ایزدی معرفی می‌كند و او را از هرگونه خطایی مبری می‌داند و به تعبیر علماء وجود نازنین حضرت را عصمت مطلقه اعلام می‌كند. سپس در آیاتی كه حكایت از تغییر قبله مسلمانان دارد، این تغییرات را به خواست پیامبر كه چیزی جز خواست الهی نیست نسبت می‌دهد .همه این مطالب بیان‌گر شأن والا، عظمت و تكریم پیامبردر درگاه الهی است .

اما در آیات بعدی می‌بینیم كه خداوند پیامبر را از اینكه در این عمل تردیدی به خود راه دهد، نهی می‌كند.

«الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»[12]

«حق از جانب پروردگار توست پس مبادا از تردید كنندگان باشی»

 

این حقی است كه از ناحیه مربی تو یعنی خدا در راستای تربیت تو، بر تو وارد شده است و جای تردیدی در آن نیست .

آیا امكان وجود تردید در دل حضرت وجود دارد؟ آیا حضرت سابقه تردید در برابر فرامین الهی را داشته است؟ این تذكر الهی بر اساس چه پیشینه ای صورت گرفته است؟

  • اولاًّ تاكید بر این نهی دلیلی بر وجود نقص در پیامبری كه حبیب خدا نامیده شده ، نیست بلكه اهمیت مطلب را بیان می‌دارد و بر حقانیت آن صحه می‌گذارد .
  • ثانیاً منظور از این آیه عدم تردید در حق خود پیامبر صلّی الله علیه و آله است .

به عقیده برخی مفسرین، این كه تغییر قبله حق است و انتخاب درست است و مورد تأیید الهی است و منافاتی با خواست پروردگار ندارد قابل تردید نیست، ولی ممكن است حضرت با دیدن اختلاف نظرها و تشكیك مسلمانان در درستی این جریان، از بیان این حق در آن زمان دچار تردید شده‌اند. به این معنا كه یقین بر صحت مطلب وجود دارد ولی ایجاد اختلاف در صفوف مسلمانان و عدم رضایت برخی و سردر گمی عده ای دیگر موجب نگرانی حضرت شده است .

در اینجا خداوند متعال متذكر میشود كه خواست تو ظهور پسند من است و مهم نیست كه عده‌ای این امر را خوش نداشته باشند .

از سوی دیگر واكنش مسلمانان در برابر این تصمیم محكی می‌شود كه مسلمانان واقعی را از منافقین تمیز خواهد داد. در این جریان می‌بینیم كه عده‌ای از مقدس‌مآب‌ها و تندروها هم تصمیم به ادای قضای نمازهای گذشته می‌گیرند .

 

تاریخ جلسه: 97/7/16 ـ جلسه 5

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه بقره، آیه 143

[2] سوره مبارکه حجر، آیه 75

[3] سوره مبارکه بقره، آیه 144

[4] بحارالأنوار، ج68، ص156

[5] سوره مبارکه غافر، آیه 60

[6] سوره مبارکه جاثیه، آیه 13

[7] مصباح الشریعه، ص134

[8] سوره مبارکه ضحی، آیه5

[9] سوره مبارکه بقره، آیه 144

[10]سوره مبارکه بقره، آیه145

[11]بحارالأنوار، ج68،ص382

[12] سوره مبارکه بقره، آیه 147

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *