پندارهای نادرست ـ بخش چهارم

مقدمه

 

اگر طرز تفکر صحیح را بیاموزیم، ناخودآگاه جهت اعمال ما نیز تغییر می‌کند. سپاه مقابل حضرت اباعبدالله، علی‌رغم اینکه عابد، زاهد، قاری و حافظ قرآن بودند؛ اما مشکل فکری و سپس مشکل عملی داشتند؛ وگرنه در مقابل پسر حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها آن‌گونه صف‌آرایی نمی‌کردند!

بر اساس جملۀ معروف «یُعرفُ الاشیاءُ بِاَضدادِها»؛«اشیاء با ضدشان شناخته می‌شوند.» اگر پندارهای نادرست را بشناسیم، در واقع طرز تفکر صحیح را آموخته‌ایم.

 

پندارهای نادرست

 

پندار برداشت، بدون کاشت

 

«قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِی سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِیلًا مِّمَّا تَأْكُلُونَ»[1]

«گفت: هفت‏سال پى در پى مى‏كارید و آنچه را درو کردید جز اندكى را كه مى‏خورید در خوشه‏اش واگذارید.»

ما قیامتی را در پیش داریم که روزگار قحطی است. در آن روز هیچ کاری نمی‌توان کرد و از هیچ کس نمی‌توان قرض گرفت؛ بلکه باید همه چیز از پیش فرستاده شده باشد؛ چراکه «الدُّنیا مَزرعَةُ الآخرة». بعضی افراد می‌گویند:« دعا کنید محصولات‌مان خوب باشد.» اما وقتی دربارۀ کاشته‌هایشان از آنان سؤال می‌کنیم، در پاسخ می‌گویند:«ما چیزی نکاشته‌ایم؛ اما خدا می‌تواند مزرعه‌ای را که هیچ چیز کاشته نشده است، محصول‌دار کند!» بله خدا می‌تواند! اما وظیفۀ انسان در دنیا، کاشت است.

 

مشاهدۀ نتیجۀ تمام خیرات در همین دنیا

 

پندار غلط دیگری که در آیه به آن اشاره شده آن است که انتظار داشته باشیم تمام نتایج اعمال خیر خود را در همین دنیا ببینیم! در این صورت هیچ چیز برای آخرت ما باقی نمی‌ماند.

درصد خوبی‌های مخفی ما باید بسیار بیشتر از خوبی‌های آشکار ما باشد. حسنات مخفی مانند حبّ اهل‌بیت علیهم‌السلام است که در دل ماست یا سلام‌هایی است که روزانه به حضرات معصومین علیهم‌السلام می‌دهیم. اگر خوبی‌های پنهان و آشکار ما برابر باشند، در آخرت دچار خسران می‌شویم. حتما بایستی خوبی‌های پنهانی داشته باشیم تا آخرت بتوانیم از آن‌ها بهره‌برداری کنیم.

 

به چشم آمدن کارهای خیر

 

آیه می‌فرماید هفت سال بکارید و اصلاً به چشم‌تان نیاید. همانند کودکان که هرچه کار می‌کنند، در نظرشان هیچ است و ابداً خسته نمی‌شوند؛ ما نیز نباید خیرات‌مان را کثیر حساب کنیم. علاوه بر اینکه بایستی آن‌ها را مخفی کنیم. کارهایمان را هم باید در خوشه قرار دهیم تا نبینیم.

صدقۀ پنهانی ارزشمندتر از صدقۀ آشکار است. خدای سبحان فرمود به اندازۀ مصرفتان از گندم‌ها بردارید و باقی را در خوشه بگذارید؛ یعنی اکثر اعمال‌مان را مخفی کنیم و تنها مقدار کمی از آن را که باید در این دنیا مشخص شود، آشکار سازیم.

 

مبرّا دانستن خود از برخی گناهان

 

«وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ»[2]

«و من نفس خود را تبرئه نمى‏كنم؛ چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مى‏كند مگر كسى را كه خدا رحم كند؛ زیرا پروردگار من آمرزندۀ مهربان است.»

حضرت یوسف علیه السلام که پیامبرزاده و عزیزکردۀ حضرت یعقوب علیه السلام است، خود را از هیچ گناهی مبرّا نمی‌داند. اصطلاحاً خیالش از خودش آسوده نیست. معتقد است که حتماً نفس، بسیار به بدی فرمان می‌دهد.

تفکر ناصحیح این است که خود را از بعضی از گناهان مبرّا بدانیم. مثلاً احتمال غیبت و دروغ را می‌دهیم؛ اما خود را از برخی گناهان مانند سرقت و قتل و… کاملاً مبرّا می‌دانیم. وقتی خیال ما از خودمان راحت باشد، به خداوند پناهنده نمی‌شویم! گویا در آن زمینه، خود را خدا پنداشته‌ایم و می‌دانیم که از پس آن امور برمی‌آییم و باید کارهای دیگرمان را به خدای سبحان بسپاریم!

هرگز نباید خود را از شرور نفسانی خویش در امان بدانیم. حتماً نفس ما به بدی‌ها امر می‌کند، مگر اینکه خدای سبحان به ما رحم کند.

پندار نادرست این است که تصور کنیم انسان به جایی می‌رسد که امکان ارتکاب گناه برایش وجود ندارد. اکثر انسان­ها احتمال بعضی از گناهان را برای خودشان صفر می‌دانند و در نتیجه پناهندگی خاص و لازم در آن موضوع را به خداوند ندارند.

 

گناه نکردن، نتیجۀ امور مثبت ما

 

پندار ناصحیح دیگر این است که در امان ماندن از گناه تا این لحظه از زندگی‌مان را مربوط به خانواده، تربیت، دوستان و… بدانیم. درحالی که اینطور نیست! گناه نکردن ما تنها نتیجۀ رحم مربی ماست: «رَحِمَ رَبِّی». چون تحت ربوبیت خدای متعال قرار گرفتیم، فلان گناه را مرتکب نشدیم. اگر یک لحظه عنایت خداوند نباشد، صد برابر گناهکاران، مرتکب گناه می‌شویم. هیچ‌وقت نباید خود را از هیچ یک از گناهان تبرئه کنیم. وقتی خدا به ما رحم کند یعنی ما را تحت سیطرۀ رحمة الله الواسعه قرار می‌دهد. اگر به خودم واگذار می‌شدم دائم دروغ می‌گفتم، غیبت می‌کردم و… اما وقتی تحت سیطرۀ رحمة الله واسعه قرار می‌گیرم غیر از صدق چیزی دیده نمی‌شود.

 

 تغییرناپذیری انسان

 

پندار نادرست دیگر آن است که تصور کنیم انسانی که تحت رحمت خدا قرار بگیرد، زشتی‌هایش تغییری نمی‌کند! کسی که سوار کشتی نجات امام حسین علیه السلام شود، با یک نگاه حضرت تغییر می‌کند و انسان گناهکار سابق نیست. هنگامی که حضرت در خواب به رسول ترک فرمود:«تو سگ خیمۀ مایی.» او دیگر انسان فاجر و فاسق دیروز نبود! با رحم ربّ، انسان حُر می‌شود و تغییر ماهیت می‌یابد، رحمت وسیع خداوند در همه جا در قالب حسین علیه السلام به نمایش گذاشته شده است.

 

تاریخ جلسه: 1395/7/14 ـ جلسه 4

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی» 

 


[1]. سورۀ یوسف، آیه 47

[2]. سورۀ یوسف، آیه 53

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *