حدیث 11: فطرت الهیِ انسان

زراره می‌گوید:

«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فِطْرَتَ‏ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» قَالَ فَطَرَهُمْ جَمِيعاً عَلَى التَّوْحِيدِ.» [1]

«از امام صادق (ع) درباره این قول خداوند که می‌فرماید: «فِطْرَتَ‏ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»[2] «فطرتی که خداوند همه مردم را بر آن فطرت آفرید» سؤال کردم. حضرت فرمودند: خدای سبحان همه مردم را بر فطرت توحیدی خلق کرده است.»

 

فطرت چیست؟

 

فطرت دو معنا دارد:

۱-فطرت به معنای خلقت. ۲- فطرت به معنای شکافتن و پاره کردن.

معنی دوم فطرت به آن جهت است که با خلقت انسان، پرده‌های عالم غیب و عدم پاره شده و انسان به عالم دنیا وارد می‌شود. فطرت خدایی یا فطرت الله، هیأت و حالتی است که خدای متعال تنها انسان را بر آن هیأت آفریده است و در میان جمیع مخلوقات این فطرت تنها به انسان اختصاص داده شده است و سایر موجودات یا به کلی فاقد این فطرتند یا بهره ناقصی از آن برده‌اند.

 

مصادیق فطرت در روایات

 

در روایت فوق امام صادق (ع) فطرت را توحید تفسیر کرده‌اند؛ ولی این تفسیر از آن جهت است که موحّد بودن یکی از مصادیق فطرت است. علّت چنین تعبیری این است که در لسان حضرات معصومین، گاهی از دین نیز تعبیر«فطرت الله» شده است و این امر در حالی است که دین تنها شامل توحید نمی‌شود، بلکه عدالت، امامت و… نیز در آن تعبیر جای گرفته‌اند و در بعضی روایات دین و اسلام را فطرت دانسته‌اند و در روایتی از پیامبر اکرم (ص)، از فطرت تعبیر معرفت شده است.

روایت می‌گوید:

«كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ‏ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِهِ»[3]

«هر مولودی که متولد می‌شود بر فطرت خلق شده است، پس والدینش او را یهودی یا نصرانی یا زرتشتی می‌گردانند»

 یعنی تمام موجودات عالم موحّد آفریده می‌شوند و نسبت به خدای سبحان معرفت لازم را دارند و تسلیم حضرت حق هستند، بنابراین همه مخلوقات با یک فطرت مشترک خلق می‌شوند.

 

فطرت الهی آسیب‌پذیر نیست

 

قران در سوره روم آیه 3۰ می‌گوید:

«فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»

کلام آسمانی در توضیح فطرت بیان می‌دارد:

«لا تَبدیلَ لِخَلقِ الله»[4]

«برای خلق و آفریده خدا تبدیل و تغییری نیست»

علّت عدم تغییر فطرت این است که فطرت از لوازم وجود هر چیز و در واقع، خمیره خلقت آن چیز است. به همین دلیل هیچ چیز نمی‌تواند کوچکترین خللی به فطرت وارد کند و یا آن را از بین ببرد.

 

همه افراد از فطرت الهی بهره‌مند هستند

 

انسان عالم و جاهل، شهرنشین و روستایی، فقیر و غنی همگی دارای فطرت الهی هستند. اختلافات میان افراد ناشی از اختلاف در عقیده، اختلاف در فهم و نظر و همچنین اختلاف در عادات و… آن‌هاست و هیچ‌یک از این تفاوت‌ها تأثیری بر فطرت ندارند. به همین جهت است که خدای سبحان فرمود: «فطَرَ النّاسَ علیها»[5] یعنی خداوند تمام مردم را براساس فطرت آفرید. چنین نیست که طایفه و گروهی از داشتن فطرت بهره‌مند باشند و گروهی دیگر بی‌بهره بمانند.

باتوجه به این آیه، انسان‌ها از فطرتی مشترک سرشته شده‌اند اما اکثریت‌مان از این نعمت خدادادی که میان نوع بشر مشترک است، غافلیم و تفاوت در خلقت را تفاوت در فطرت می‌دانیم درحالیکه تفاوت‌هایی که در افراد وجود دارد تنها به ظاهر افراد مربوط است.

 

اثبات وجود فطرت مشترک میان انسان‌ها

 

حضرت امام خمینی (ره) از قول استاد محترم‌شان، مرحوم آیت الله شاه‌آبادی (ره)، چند نمونه از شواهدی که وجود فطرت را در همه انسان‌ها اثبات می‌کند، بیان می‌دارند:

  • تمام انسان‌ها به طور فطری به اصل وجود خداوند اعتقاد دارند. حتی افراد لائیک و بی‌دین نیز در ضمیرشان نسبت به این امر واقفند‌، اما بر روی این حقیقت پرده می‌اندازند.
  • تمام افراد فطرتاً به یگانگی خداوند سبحان معترف هستند و باطناً توحید را قبول دارند. حتی بت‌پرستان به دلیل یگانه‌پرستی‌شان به بت خود تقرب می‌جویند. یگانه‌پرستان معتقدنداگر نظام هستی فاقد خداوند یگانه بود، نزاع و درگیری بر جهان حاکم می‌شد.
  • هر فطرتی خداوند یگانه را دارای تمام کمالات می‌داند و وجود او را از هر نقصانی پاک و مبرّا می‌شناسد.
  • در فطرت انسان‌ها، اعتقاد به معاد امری اثبات شده است و همه در ضمیر خویش به قیامت و آخرت معتقدند، هر چند در ظاهر آنرا انکار ‌کنند یا نسبت به آن غفلت ‌ورزند و یا گرفتار نسیان ‌شوند.
  • همه انسان‌ها فطرتاً امر نبوت را قبول دارند و معتقدند که خدای متعال فرستادگانی را برای ابلاغ کلامش به سوی مردم مأمور کرده است تا با واضح‌ترین بیان، کلام حضرت حق را به خلق اعلام کنند. اما بعضی از مردم پیامبران را مانعی برای رسیدن به هوس‌هایشان می‌دانند و همین عامل باعث مخالفت و دشمنی با آنها می‌شود.
  • انسان‌ها وجود ملائک را به طور فطری قبول دارند و پذیرای نیروهای غیبی هستند که وجودشان جسمانی و خاکی نیست، بلکه خلقت‌شان نوری است.
  • علاقه و عشق به کمال در وجود بشر نهادینه شده است. انسان همیشه خواهان آن است تا به هر چیزی که کمال گفته می‌شود نایل آید، اما زاویه دید افراد در تشخیص کمال متفاوت است، هرکس معشوق خود را در چیزی می‌یابد و گمان می‌کند رسیدن به کمال یعنینایل شدن به آن چه او گمان می‌کند. به عنوان مثال یکی کمال را در تحصیل علم می‌داند و دیگری در ذکر گفتن و … اما باید دانست معشوق تصورات افراد نیست.

 

کمال طلبی انسان

 

معمولا قلب هرگاه به کمالی دست می‌یابد، گمان می‌کند آن بالاترین مرحله کمال است و چون درجه بالاتر از آن را در می‌یابد قصد آن مرحله را می‌کند و از مرحله اول کمال چشم می‌پوشد و به آن کامل‌تر علاقه‌مند می‌شوند و در همین حالت نیز اگر مرتبه‌ای کامل‌تر از قبلی را بیابد، به سوی او متمایل می‌شود. یعنی فطرت انسان به هیچ کمالی راضی و خوشنود نمی‌شود و همیشه طالب بالاتر و کامل‌تر است.

به عنوان مثال اگر شما مایل به چهره‌ای زیبا باشید، هنگامی که فردی زیبارو را می‌بینید به او علاقه‌مند می‌شوید، اما اگر فرد زیباتری را ببینید به دومین نفر علاقه‌مند می‌شوید. شما در این حالت یا از نفر اول چشم می‌پوشید یا دیگر زیبای اولی به نظرتان نمی‌آید و یا اینکه اولی را در کنار خود نگه می‌دارید اما به دومی عشق می‌ورزید. این امر به این دلیل است که انسان فطرتاً کمال طلب است و به سوی کمالاتی گام برمی‌دارد که نقصانی آن‌ها را تهدید نمی‌کند. او خواهان جمالی است که عیبی ندارد، عالمی که جهلی ندارد، قادری که عجزی ندارد، زنده‌ای که مرگی ندارد و… آیا در میان مخلوقات، هیچ موجودی غیر از خدای سبحان دارای این اوصاف هست؟ آیا حضرت حق تنها مظهر کمال مطلق نیست؟

اجازه بدهید این بحثِ در جستجوی کمال مطلق باقی بماند که آیا می‌توان در هر خیری فاعلی والاتر و بالاتر از خدای سبحان یافت؟ آیا انسان تنها لسانی، پذیرای کمالات حضرت حق است یا قلب او وجود مطلق خداوند سبحان را در همه کمالات پذیراست؟

 

فطرت شناسی، خود شناسی است

 

اگر کمی با دقّت به بحث فطرت در تنهایی خویش بیندیشیم، پرده‌های زیادی از ندانسته‌های ما کنار می‌رود. نگاه به بحث فطرت به نوعی کلاس خودشناسی است، زیرا حضرت امام (ره) با توضیح و بسط این مطلب، روشن می‌سازد که ما فطرتاً از چه نعماتی برخورداریم.

مثلا برای دست‌یابی و وصال به خدای سبحان نیاز نیست زحمتی بر خویش مترتّب سازیم بلکه این دارایی به ما عطا شده است. کافی است این گنج پنهان را در درون خویش بیابیم و بعد از یافتن در پی شناختن آن گام برداریم. یا اینکه والاترین کمالات از آن خدای سبحان است و ما برای دست‌یابی به این کمالات نباید دست طمع به سوی دیگران دراز کنیم؛ بلکه کافی است نقطه نگاهمان به سوی حضرت حق جلب شود تا کمالات نهفته در وجود ما به مرحله بروز برسد و آشکار گردد.

 

 

تاریخ جلسه: 86/10/12- جلسه 23

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

» ادامه حدیث 11- فطری بودن اعتقاد به توحید و معاد

 


[1] اصول کافی، ج2، ص12

[2] سوره مبارکه روم، آیه 30

[3] بحارالانوار، ج58، ص187

[4] سوره مبارکه روم، آیه 30

[5] سوره مبارکه روم، آیه 30

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *