علّت خوف ائمه و کُمّلین از مرگ
این سوال مطرح میشود که آیا كُمّل و مؤمنین مطمئنین نیز ترسی از مرگ دارند؟
حضرت امام (ره) میفرمایند: این دسته از افراد نیز ترس دارند ولی نوع ترسشان با دو دسته دیگر متفاوت است. آنها گرچه وحشت و خوف از مرگ دارند اما كراهتی از مردن ندارند. بلكه خوف آنها از مرگ به دلیل عظمت و جلالت حق تعالى است،
چنانچه رسول خدا، صلّى اللّه علیه و آله، مىفرمود:
«فأین هول المطّلع»
«پس چگونه خواهد بود وحشت روز حساب»
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با آن كه مىفرمود:
«وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی أُمِّه»[1]
«به خدا قسم كه پسر أبوطالب به مرگ مأنوستر است از بچه به پستان مادرش»
با این وجود در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، که شب ضربت خوردن وجود مبارک حضرت بود، ترس و وحشت عظیمى داشتند. در عین اینکه از وجود مقدس حضرت در سحر همان شب ندای «فُزْتُ وَ رَبِ الْكَعْبَة»[2] شنیده شد؛ زیرا خوف ایشان از امور دیگری است و مثل خوف ما دلبستگان به آمال و آرزوهای دنیاى فانى نیست. خوف امیرالمؤمنین (ع) خوف از عظمت حق است که مبادا تعظیم لازم نسبت به خدای سبحان از جانب ایشان صورت نگیرد.
قلوب شوقی، قلوب خوفی
ممکن است این سوال برای ما مطرح شود که چرا امیرالمؤمنین (ع) هنگام مرگ در عوض خوف از عظمت حق، مشتاق جمال حق نبودند؟
حضرت امام (ره) میفرمایند: قلوب اولیاء در قبول تجلیات اسماء خدای سبحان متفاوت است، چنانچه بعضى قلوب عشقى و شوقى است و بعضی قلوب خوفی و حزنی.
قلوب عشقی قلوبی است که اسماء جمالیه خدای سبحان بر آنها تجلّی کرده و نگرانی آنها مانند دلنگرانی انسان عاشق است که هنگام دیدار معشوق، هم دوست دارد به دیدار معشوق نایل شود و هم نگران است که مبادا تعظیم لازم را در حق معشوق مراعات ننماید. این قلوب نیز هیبتی همراه با شوق دارند.
قلوب حزنی و خوفی قلوبی است که اسماء جلالیه حضرت حق بر آنها تجلی کرده است، این قلوب دائم محزون و حیران است. در حدیث آمده است كه: «حضرت یحیى (ع) مشاهده کرد حضرت عیسى (ع) مىخندد. با عتاب به او گفت: گویا تو از فكر عذاب خدای متعال ایمنی که چنین میخندی. حضرت عیسى (ع) جواب داد: گویا تو از فضل و رحمت او مأیوسی. خداى تعالى به آنها وحی کرد: «هر یك از شما حسن ظنتان به من بیشتر است، نزد من محبوبتر است.»[3]
حضرت امام (ره) میفرمایند: علت این امر آن است که در قلب حضرت یحیى (ره) اسماء جلالیه خدای متعال تجلّى کرده بود، لذا همیشه خائف بود و به همین جهت به حضرت عیسى (ع) عتاب نمود، اما در قلب حضرت عیسى (ع) اسماء جمالیه خدای سبحان ظهور داشت.
اعمال انسان، سازنده بهشت و جهنّم
در ابتدای حدیث بیست و دوم امام صادق (ع) از قول ابوذر روایتی را بیان کردند که در آن روایت آمده بود: «عَمَرْتُمُ الدُّنْیا وَ أَخْرَبْتُمُ الْآخِرَةَ»
حضرت امام (ره) میفرمایند: از این قسمت حدیث معلوم میشود كه دار آخرت و بهشت، معمور و آباد است و با اعمال ما خراب مىشود. این ظاهر عبارت است اما باطن آن این است که: چنین نیست که هر یک از ما بهشتی ساخته شده از قبل داشته باشیم، بلکه محدوده بهشت هر کس (دیوارهای بهشت) آماده است و با اعمال وی ساخته میشود.
همچنان که در روایتی از پیامبر (ص) آمده است:
«الجَنَّةُ قیعان، و إنَّ غرّاسها «سُبحانَ اللّه و بِحَمدِه»[4]
«زمین بهشت هموار است و نهالهاى آن «سبحان اللّه و بحمده» است»
نظریه ابن عربی درباره خلق بهشت و جهنّم
یکی از عرفا (ابن عربی در فتوحات مکیه) میگوید: «جهنّم بزرگترین مخلوق خداوند و زندان خدای سبحان در آخرت است. علّت نامگذاری آن به «جهنّم» این است که عمقش بسیار زیاد است، عرب به چاهى كه عمقش زیاد است چاه «جِهِنّام» گوید. جهنّم هم حرارت زیاد دارد و هم زمهریر است و سرمای شدیدی دارد. بین قسمت اعلاى آن و قسمت اسفل یعنی عمق آن، هفتصد و پنجاه سال راه است.»
مردم اختلاف دارند كه بهشت و جهنّم مخلوق هستند یا غیر مخلوق؟ در نظر ما (گوینده ابن عربی است) بهشت و جهنّم از جهتی مخلوق هستند و از جهتی مخلوق نیستند. اما اینكه گفتیم مخلوقاند، مثل آن است كه مردى خانهاى را بنا كند و فقط دیوارهاى محیطه به فضاى آن را بر پا كند، در این صورت گفته شود كه این خانه است، و وقتى داخل آن شوى غیر از دیوارى كه بر فضایی دایر است، دیده نشود. پس از آن، خانهها را به حسب اغراض ساكنانش چنان که شایسته آنان است، احداث نمایند.»
بنابراین اینکه فرد بهشتش را تبدیل به بهشت رضوان یا فردوس برین یا جنات عدن و… میکند و یا اینکه در قسمت اول جهنم قرار میگیرد یا در قسمت آخر، آن به ساخت و ساز و اعمال خودش بستگی دارد.
بنابراین صورت بهشت و جهنّم جسمانى، همان صورت اعمال حسنه و سیئه افراد است كه در عالم آخرت به آن رجوع میكنند. صورت بهشت جسمانی، صورت اعمال حسنه انسان است، همان طور که صورت جهنم جسمانی، صورت اعمال قبیحی است که انسان در دار دنیا مرتکب شده چنانچه در آیات شریفه نیز به آن اشاره شده است، مانند قول خداى تعالى:« وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرا»[5] «و هرچه كردهاند حاضر یابند» (بهشت جسمانی بهشتی است که لذات جسمانی مانند حور، غلمان، نهر، میوه و… دارد. بهشت روحانی بهشتی است که در آن لذت قرب نصیب فرد میشود و با نعمات مادی قابل قیاس نیست)
تسبیحات، خشت خانههای بهشت
«قال رسول اللّه (ص): لَمَّا أُسْرِی بِی إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیتُ فِیهَا قِیعَاناً بُقَعاً مِنْ مِسْكٍ وَ رَأَیتُ فِیهَا مَلَائِكَةً یبْنُونَ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ وَ رُبَّمَا أَمْسَكُوا فَقُلْتُ لَهُمْ مَا لَكُمْ رُبَّمَا بَنَیتُمْ وَ رُبَّمَا أَمْسَكْتُمْ فَقَالُوا حَتَّى تَجِیئَنَا النَّفَقَةُ قَالَ وَ مَا نَفَقَتُكُمْ قَالُوا قَوْلُ الْمُؤْمِنِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ فَإِذَا قَالَهُنَّ بَنَینَا وَ إِذَا سَكَتَ وَ أَمْسَكَ أَمْسَكْنَا»[6]
«وقتى مرا به آسمان بردند، وارد بهشت شدم در آنجا فرشتگانى دیدم كه از خشتى طلا و خشتى نقره ساختمان مىساختند و گاهى دست از كار مىكشیدند، به آنها گفتم: چرا شما گاهى كار مىكنید و گاهی دست از كار مىكشید؟ جواب دادند دست از کار میکشیم تا اینكه مصالح ما به ما برسد، به آنها گفتم: مصالح شما چیست؟ پاسخ دادند: «سبحان اللّه و الحمد اللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر» كه مؤمن در دنیا مىگوید، وقتى ذكر مىگوید ما مشغول ساخت و ساز میشویم و وقتى ساكت مىشود ما دست از كار مىكشیم.»
بهشت و جهنّم، باطن اعمال آدمی
روایت دیگری میگوید:
«إِنَّمَا هِيَ أَعْمَالُكُمْ تُرَدُّ إِلَيْكُم…» [7]
«به درستی که آن (بهشت و جهنم) همان اعمال شماست که به شما بازگردانده میشود…»
اگر عمل زیبا باشد در قالب بهشت و اگر نازیبا باشد در قالب جهنّم نمایش داده میشود.
حضرت امام (ره) میفرمایند: «میتوان گفت بهشت و جهنم همان حرکات ارادیه انسان است، نه حرکاتی که غافلانه انجام میدهد.» یعنی افعال ارادی انسان اعم از عمل و خُلق وی، بهشت و جهنّم او را خواهد ساخت. بهره ما از بهشت و جهنم همان صورت افعالمان است. عالم ملکوت اعلی، عالم بهشت است که نفوس سعید به سوی آن سوق داده میشوند و عالم ملکوت سفلی همان جهنّم است که نفوس شقی به آن گرایش دارند. در ملکوت اعلی صورتهای زیبای اعمال مشاهده میشود و در ملکوت اسفل صورتهای دردناک آنها.
از خدای سبحان مسئلت داریم حال که به ما فرصت زندگی در عالم دنیا داده شده، توفیق انجام اعمال حسنه به ما عطا کند تا با عنایت حضرت حق بتوانیم به تهیه زاد و توشه برای آخرت خویش اقدام کنیم و حیات اخرویمان را آن چنان که باید آباد نماییم.
تاریخ جلسه: 87/11/9- ادامه جلسه 53
این جلسه ادامه دارد…
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
» ادامه حدیث 22- امید بیجا به رحمت الهی
[1] نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 5
[2] بحارالانوار، ج41، ص2
[3] فیه ما فیه، مولوی
[4] بحارالانوار، ج7، ص229
[5] سوره مبارکه کهف، آیه49
[6] وسائل الشیعه، ج7، ص188
[7] بحارالانوار، ج3، ص90