نماز، مصاحبت با خوبان عالم
مرحوم قاضی سعید قمی میفرماید: وقتی شما وارد نماز میشوید در ابتدا به جمعی ملحق شدهاید كه در میان آنها قطعاً اولیای الهی قرار دارند، ضمن اینكه سایر مردم در آن جمع به ولیّ خدا اقتدا میكنند.
حقیقتاً در نماز به ما اذن ورود به جمعی داده شده كه در رأس آن، وجود مقدس امام زمان عجلاللهتعالیفرجه قرار دارد و سپس همه صلحاء و انبیاء و خوبان نیز حضور پیدا میكنند.
صحبت و همنشینی با اولیاء از صد سال عبادت و طاعت بیریا و خالصانه بهتر است، زیرا این همنشینی منجر به اصلاح در اخلاق و گفتار و رفتار ما میشود.
گر تو سنگ خاره و مرمر شوی چون به صاحب دل رسی گوهر شوی[1]
در نماز كنار خوبان كه قرار میگیریم، سنگ خارای وجودمان به گوهر درخشان تبدیل می شود و مهر خوبان در دل كاشته میشود و خود نیز اهل دل میشویم.
دل تو را در کوی اهل دل کشد تن تو را در حبس آب و گل کشد
دست زن در ذیل صاحب دولتی تا ز افضـــــــالش بیایی رفعتی
صحبت صالح تو را صالح كند صحبــــت طالـــح تو را طالح كند[2]
مصاحبت با خوبان انسان را به سمت خیر وخوبی سوق میدهد و همنشینی با فجار خوی انسانی را تبدیل به خوی حیوانی میكند. نماز مصاحبت با خوبان است و باعث نهی از فحشاء و منكرات میشود:
«انَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[3]
«و نماز را برپا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مىدارد»
نماز، دورکننده بدیها
به میزانی كه توجه ما به نماز بیشتر شود، قطعاً عروج بیشتری از طریق نماز برای ما صورت میگیرد و در زندگی روزمره ما اثر نهی از فحشا و منكر بیشتر مشاهده خواهد شد و اگر نماز ما درست شود، همه صفات خوب در وجود ما سكنی میگردد، زیرا ظرف آلوده نیست و تطهیر شده است. به واسطه نماز بدیها از ما دور میشود:
«انَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[3]
«و نماز را برپا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مىدارد»
و اگر نماز به درستی ادا نشود، اخلاقیات مثبت هم در ما ماندگار نمیشود و اقامت نمیكند چون ظرف وجود ما آلوده است.
آداب حضور در محضر خداوند چیست؟
- درك عظمت محضر خدای سبحان به این معنا كه قرار گرفتن در عرش چه مزیتی را برای انسان در پی دارد، ادراك اینكه مصلی در محضر چه سلطانی به قیام میایستد، سلطانی كه حاضر دائم است و درك عظمت او از عهده كسی بر نمیآید.
- مصلی نباید خود را مستغنی از حضور ببیند، بلكه خود را در مقابل مولا فقر محض بداند و فقر خود را به حضرت حق اعلام كند.
پیامبر(ص) با چنان جایگاه عظیمی كه داشتند فرمودند:
«مَا عَبَدْنَاكَ حَقَ عِبَادَتِكَ»[4]
«ما تو را آن گنه که شایسته عبادت تو بود، عبادت نکردیم»
ایشان در نزدیكترین جایگاه وصال به معشوق جای گرفتند و لذت حضور و نزدیكی به حق را چشیده، برای امتش نماز را سوغات آورد تا آنها نیز لذت حضور را بچشند و در خدمت باری تعالی به فقر محض اعتراف كنند.
- یكی از آداب حضور در اذان و اقامه خداحافظی با ناامیدی است. وقتی به اعضای درونی و برونی بواسطه اذان و اقامه گفته میشود بر حضور در محضر معشوق حاضر شوید یعنی من هنوز به رحمت خدا امیدوارم.
به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه كشش چو نبود از آن سو چه سود كوشیدن[5]
اگر كشش حضرت حق نبود، تلاشهای ما بیفایده بود. زیرا شیطان در این زمان به طور جدی القاء ناامیدی دارد و نیرو پیاده میكند و مصلی را از حضور در محضر حق میترساند و میگوید: «از نمازی كه میخوانی خجالت بكش تو كِه هستی كه در محضر معبود حاضر شوی!» امّا اذان و اقامه باید ما را به جایی برساند كه در مقابل تلاش شیطان بگوییم چندان نماز میخوانم تا به گوشم آواز «درآ» شنیده شود.
پیر عارفی با جوانی همسفر مكه شد. جوان لبیكهای پیرمرد را شنید و به او گفت: هفتاد سال است مكه آمدی و جواب نگرفتی. پیر گفت: «اگر اینجا نیایم كجا بروم؟» در آن لحظه ندا آمد كه تو را پذیرفتم هفتاد سال او جوابی نگرفته بود امّا به مجرد اعلام فقر و التجاء جواب لبیك را شنید.
- ادب دیگر نماز این است كه بدانیم نماز جدای از زمانهای ما نیست، بلكه در متن روزگار ما جای دارد. به هر شكلی كه زمان ما بگذرد، نماز ما همان گونه است.اگر رفتار ما با خود وخانواده و اجتماع، الهی باشد، نمازمان الهی است. اگر از صبح خود را در محضر آن عظیم و عالم بكل شیء ببینم، در نماز هم آن عظمت را ادراك خواهم كرد. گر چه در ابتدا كمی سخت به نظر میآید ولی به مرور مجاز تبدیل به حقیقت میشود و متوجه قیام در مقابل سلطان السلاطین خواهیم شد.
قبل از ورود به نماز الطاف خدا را به خودت ببین و شاكر باش كه با همین نماز دست و پا شكستهای كه داری رحمات حسی حق را ادراك میكنی.
اذان و اقامه
معنای اذان
امام خمینی(ره) در سرّ الصلاة میفرمایند: كلمه اذان به معنای اعلام است. اذان اعلام قوای ملك و ملكوت است، برای ورود به محضر خدای رب العالمین، اذان به قوای ظاهری و باطنی اعلام میكند برای مهیا شدن در محضر حق تعالی دست و پا و چشم و زبان و قوای باطنی، قوه واهمه، قوه تفكر همه باید حاضر باشند، آماده باشی است تا به همه اجزاء گفته شود آن كه دارد هوس ذكر خدا بسم الله. اذان اعلام مهیا شدن ظاهر و باطن در محضر حق است. به مجرد آنكه مصلی در اذان تكبیر میگوید، اعلام میدارد عاجز از حقیقت حضور است. او از همان ابتدای اذان، لباس خشیت بر تن میكند و درعین لذت و سرور، شرمسار از حضور در محضر ربّ العالمین است.
ایشان در ادامه میفرمایند: در اذان، ابتدا به قلب سپس به تمام قوای ظاهری و باطنی اعلام میشود، زمان حضور در محضر رب العالمین فرا رسیده است. چون اگر قلب حاضر نشود، سایر اعضا بدون قلب برای حضور کافی و کامل نیستند. خدای سبحان در هنگام نماز به بندهاش اعلام میدارد تو عاجزتر از آن هستی كه كاری از تو بر آید، امّا من چندان تو را قدرتمند خواهم كرد تا كبریایی و بزرگی خدای خویش را به همه عوالم عالم و به تمامی نیروهای باطنی و ظاهری اعلام كنی: «الله اكبر مِن أَن یُوصف» «خدا بزرگتر از آن است كه به وصف درآید.»
انسانها دو دستهاند: عاشق و محجوب. اگر عاشق باشند قبل از نماز به همه اعضاء و جوارح اعلام میكنند، كه بیگدار نمیتوانند به دامن معشوق بیاویزند و برای وصال به معشوق حقیقی، آداب لازم را باید رعایت كنند، اذان بگویند و اقامه را در پی اذان و اگر افراد از محجوبان باشند، اذان اسباب حضور و عاشق شدن آنها را فراهم میكند.
معنای اقامه
اقامه به معنی بر پا داشتن است. همه كسانی كه هوس ذكر معبود دارند باید به پا بایستند و همه قوای ملكیه و ملكوتیه خود را به پاداشته باشند.
میان اقامه و نماز حرفی زده نمیشود، زیرا برای حضور نباید وقفه حاصل شود و به محض قائم شدن و ایستادن، بدون هیچ وقفهایی شروع به عروج و صعود و بالارفتن كنیم و ادب این حركت صوری، خوف و خشیت و حیاء و خجلت و رجاء واثق به رحمت خداست.
در نماز، مصلی میخواهد به زیارت خدا برود، امّا نگران آن است كه او را نپذیرد و از طرفی به كرم و رحمت معبود امیدوار است.
در واقع او با خود میگوید: من شرمنده چنین خدایی هستم كه بر من بیقابل منت گذاشته و مرا به حضور خود طلبیده و دعوتم كرده این دعوت نشانگر آن است كه اسم من هنوز از دفتر مولایم خط نخورده، قطعاً معبود من از روی كرم مرا میپذیرد و عطایایی در اختیارم قرار میدهد به عبارتی عامیانه خدای من مرا اسقاطی به شما نیاورده است.
اذان، دعوتنامهای برای ملاقات با خدا
میرزا جواد آقا ملكی تبریزی میفرمایند: همان طور كه روز قیامت مردم برای ملاقات با خدا دعوت میشوند، در این دنیا هم خدای سبحان از طریق اذان، مؤمنین را برای ملاقات با خود دعوت میكند. اگر در دنیا از شنیدن اذان لذت ببرید، در قیامت هم زمانی كه مردم جزع و فزع میكنند، شما خوشحال خواهید بود. امّا اگر در دنیا صدای اذان برای شما ناخوشایند است، در قیامت هم از قرار گرفتن در محضر حق كراهت خواهید داشت و در زمره غافلین خواهید بود زیرا در دنیا هم از شنیدن صدای اذان غفلت میكردید. به همان اندازه كه شما از ملاقات با خدا خوشحال میشوید، خدای سبحان هم همین تعامل را با شما دارد یعنی از حضور شما شاكر است و بیشترین پاداش را عطا میكند.
در این ضیافت نه عُقلا با عقل خود میتوانند حضور پیدا كنند و نه عُلما با علمشان، بلكه فقط و فقط دعوت حق و اذن حضور حق موجب حضور مصلی در این ضیافتخانه است. اگر لطف و افاضه و رحمت خدای سبحان نباشد، هیچ كس لایق شرفیابی نیست.
به ما توصیه شده به هنگام اذان ذاكر باشید، دعا كنید «رَبِ یسِّرْ وَ لَا تُعسِّرْ سَهِّل عَلَینَا یا رَبَّ العالَمِین» در این صورت هم به مقامات معنوی نائل میآیید و هم كل زندگی برای شما آسان میشود.
اگردر دنیا منتظر اذان باشید، در قبر نیز چشم به راه قیامتاید و ترسی از آن ندارید. هنگامی كه اذان را مقدمه وصل (نماز) و اوج لذت بدانید، قیامت هم برای شما اوج لذت وصل به دوستان خدا و برقراری ضیافت و مهمانی الهی خواهد شد.
انواع قلوب
قلوب دو دستهاند: قلوب عشقیه و قلوب خوفیه.
دستهای عاشق هستند، در عین اینكه از معشوق خجالت میكشند ولی با جذبه غیبیه و عاشقانه وارد نماز میشوند و در نماز با خدا عشق بازی میكنند و در محضر او حاضرند و تا پایان نماز معاشقه و معانقه دارند. (گویا دست به گردن خدا هستند.) اینان بهترین قلوب را دارند، مؤدب هستند، آنها معتقدند: جذبه معشوق آنها را به طرف خود كشانده است، نماز را زمانِ ترس از خدا نمیدانند بلكه زمان سرور و بهجت و لذت قرب میدانند. عاشقانه بندگی میكنند و عبادت را دوست میدارند.
اینان چون به نماز میایستند، متوجه نیستند كه زندگی راحتی دارند و یا به سختی میگذرانند، به هیچ كس و هیچ چیز تعلق خاطر ندارند وتنها دغدغه آنها اذن وصال به معشوق و كام گرفتن از اوست.
گروه دیگر قلوب خوفیه دارند. تحت تسلط خدا هستند و فقط عظمت او را میبینند و ذلت خود را در مقابل آن عظیم مطلق ادراك میكنند و اگر خدا اجازه داده بود از ترس سكوت میكردند و دائم نگران بودند كه مبادا هم اكنون تیغ خدا بر آنها وارد شود.
البته گاهی بر قلوب عشاق هم خوف غلبه میكند، امّا در این خوف آنان باز هم خدایشان را عاشقانه، دوست دارند دعا میكنند، با معشوق حرف میزنند، سجدههایشان را طولانی میكنند، قنوتشان به درازا میكشد…
عبارت «أَرِحْنَا يَا بِلَالُ»[6] نشانگر شدت شوق و عشق پیامبر صلیاللهعلیهوآله به معشوق است. حضرت نمیخواهد زمان زیارت معشوق در میان مردم باشد زمان، اختصاص به معشوق او دارد، دیگران آن زمان با مردم غریبهاند و نباید مشغول به ما سوی الله باشد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله به بلال فرمود: ای بلال! اذان بگو و مرا از دست مردم راحت كن. من را از بودن با غیر راحت كن.
«الله اکبر»
معنای چهار تکبیر در اذان
امام خمینی(ره) در رابطه با چهار تکبیر اذان معتقدند:
- در تكبیر اول به قوای باطنی و ظاهری خود یعنی قوه واهمه، مفكره، ملكوتی و… خود كبریایی خدا را القاء میكند، در این صورت از همه مردم قطع امید خواهد كرد. (در تكبیر اول اعلام میداریم ذات خدا بزرگتر از وصف است.)
- سپس به سراغ قوای مُلكی میرود و به دست و پا و چشم و… «الله اكبر» میگوید، یعنی اعضاء و جوارح را به سمت خدا حركت میدهد. (تكبیر دوم اعلام بزرگی و عظمت صفات خداوند از وصف است.)
- سپس به ملائكی كه در وجود او هستند، «الله اكبر» را اعلام میكند به دو ملكی كه همیشه با او هستند و به همه ملائكی که در اعضاء و احشاء داخلی او قرار دارند، «الله اكبر» میگوید تا آنها از سایر قوا جا نمانند. (در تكبیر سوم اعلام میداریم اسم خدا بزرگتر از وصف است)
- در تكبیر چهارم به تمام موجودات غیب و شهودی الله اكبر گفته میشود و به همه عالمِ امكان اطلاع رسانی میشود و سپس به ملائك موكل سماوات و ارض، ملائك موكل رزق و قبض و روح و نشر علم و ملائكه موكل استجابت دعا و قبض و بسط اعمال «الله اكبر» اعلام میشود. (تكبیر چهارم فعل خدا بزرگتر از وصف است.)
با این چهار تكبیر، كبریایی اسم اعظم به جمیع سكنه عوالم غیب و شهود، مملكت داخلی و خارجی اعلام میشود كه مصلی اظهار عجز از قیام در مقابل ذات مقدس و اعلان قصور خود از اقامه صلوة بیان میدارد.
وقتی این اعلام صورت میگیرد و همه كون و مكان در این سفر همراه و مُعِین و دعاگوی مصلی میشوند، اجازه نمیدهند كه در این سفر معراجی، كسی جا بماند و یا به درستی در محضر حق حاضر نشوند.
علت تکرار ذکر «الله اکبر» در قسمتهای مختلف نماز
تكرار الله اكبر در طول نماز به جهت آن است كه كبریایی خدا در دل مصلی نقش ببندد و بزرگی او و عجزش باورش بشود. اهل دل معتقدند علت بسیاری از مشكلات اخلاقی انسانها مانند كبر و غرور و بخل و… به جهت آن است كه حقیقت الله را درك نكرده است.
معنای تکبیرة الاحرام
گفتن تكبیرة الاحرام به نوعی ایجاد «مانع» است، زیرا مصلی در نماز مُحرم میشود و بسیاری از امور بر او حرام میشود.
با نگاه عرفانی تكبیرة الاحرام دیدن كبریایی خداست و این امر مانع از آن میشود كه مصلی امور دیگر را ببیند، در واقع باید با شروع اذان و اقامه ودر شروع نماز غیری به چشم او نیاید. تكبیر باب تفعیل است و یكی از معانی آن نسبت كبریایی به خدای سبحان دادن است و این نسبت منع میكند شما را كه غیر خدا به نظرتان كبیر بیاید. به مجرد اینكه تكبیر میگویید در حریم كبریایی خدا قرار میگیرید، هم خود را عاجز میبیند و هم دیگران را در مقابل حق ذلیل میدانید.
خدا فرمود:
« الْكِبْرِیاءُ رِدَائِی وَ الْعَظَمَةُ إِزَارِی»[7]
«عبای من كبریایی من است و بزرگی لباس من است.»
در تكبیر مصلی اعلام میكند من سر سوزنی بزرگی ندارم و عبای كبریایی خدا را بر دوش نكردهام، زیرا متكبر لباس و عبای خدا را میپوشد. ابلیس خواست عبای خدا را به تن كند كه ابلیس شد. با ذكر «الله اكبر» باید عبای حیا و عجز در مصلی دیده شود. حیا از چیزهایی كه به آنها مزین نیست، یا متصف به صفات الهی نیست و دركسب آنها كوتاهی كرده است.
سرّ هفت تکبیر آغازین نماز
قبل از ورود به نماز هفت تكبیر گفته میشود كه به آن تكبیرات افتتاحیه میگویند. یك تكبیرةالاحرام و شش تكبیر دیگر که مستحب است. مصلی با هر تكبیر میخواهد راه ورود به عالَمی بر او گشوده گردد با یك تكبیر وارد عالَم عقل و با تكبیر بعدی وارد عالم قلب و … . تكبیرات راه گشا است و قفلها را میگشاید.
قاضی سعید در بحث تكبیرات افتتاحیه میگوید: خدا وقتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به معراج برد، در مقابل پیامبر هفت حجاب قرار داشت. ایشان از هفت حجاب گذر كردند تا به نهایت به كرامت خدا رسیدند. این هفت تكبیر آغاز نماز برای گذر از همه موانع است.
هفت یك نماد است به این معنا كه باید از همه حجابها گذر كرد.
ثواب ذکر «الله اکبر»
ذكر« الله اكبر» بسیار كوتاه است، امّا ثواب فراوانی بر آن مترتب است. این اثر با بركت از آن روست كه ذكر كوتاه خالصانهای از بنده صادر میشود در گفتن آن انگیزهای به غیر از قرب به حق ندارد و چون این ذكر خالصانه متعلق به خدای نامحدود است. ثواب این ذكر به وصف در نمیآید و محدودیت ندارد. ثواب بینهایت این ذكر آن است كه كار به بنده عاجز، نسبت داده نمیشود بلكه حضرت حق توفیق انجام آن را داده و به دست كسی باز میگردد كه بینهایت است.
«الله اکبر»، عدم توانایی وصف خداوند
در روایت آمده است:
«لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ.»[8]
«ضربه علی علیهالسلام در روز جنگ خندق، از عبادت خالصانه جن و انس افضل است»
این در حالی است كه ضربه علی یك لحظه است، ولی جن و انس در همه زمانها عبادت میكنند امّا وصف اخلاص علی علیهالسلام در هیچ عبادتی نمیگنجد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: وقتی مؤذن الله اكبر میگوید یعنی:
«اللَّهُ أَجَلّ مِنْ أَنْ یدْرِكَ الْوَاصِفُون قَدْرَ صِفَتِهِ الَّذِی هُوَ مَوْصُوف»[9]
«خدا از آن بزرگتر است كه وصفكنندگان قدر صفتش را كه او به آن موصوف است دریابند»
خدا بزرگتر از آن است كه وصفكنندگان بتوانند اوصاف آن موصوف را وصف كنند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
«نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»[10]
«ما اسماء الحسنی خدا هستیم»
یعنی علی علیهالسلام هم به وصف در نمیآید و اگر همه دریاها مركب شود و همه درختها قلم شود، نمیتوانند فضایل علی را برشمارند، چون علی اسم خداست و قابل توصیف نیست. اگر صدها جلد در مورد اهل بیت نوشته شود به وصف حقیقی در نمیآیند، اینها قطرهایی از دریاست.
ادب تکبیر، یادآوری عظمت خداوند
از آداب مهم تكبیر، یادآوری عظمت خداوند به دل است و كسی كه این كبریایی را متوجه نشود، دلش بیمار است و دل تحت تصرف شیطان قرار دارد. اگر زندگی ما تحت تصرف خدا قرار بگیرد خدا بزرگتر بودنش را به ما القا میكند. در این زمان دیگر برای رضایت مخلوق كار نمیكنیم و توقعی از خلق نخواهیم داشت.
در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«فَإِذَا كَبَّرْتَ فَاسْتَصْغِرْ مَا بَيْنَ السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ الثَّرَى دُونَ كِبْرِيَائِه…»[11]
«وقتی تكبیر گفتی طلب كن كوچكی و اندك بودن را برای هر آنچه بین آسمانها و زمین است چرا كه همه چیز در مقابل كبریایی او ناچیز است.»
اهمیت اخلاص
تمام رحمتی كه خلائق نسبت به یكدیگر دارند یك جزء از صد جزء رحمتی است كه خداوند در ظرف عالم امكان جا داده است. نود و نه جزء رحمت خدا در این عالم از ابتدا تا انتهای عالم قابل عرضه نبوده و نیست. محبتی كه بین انسانها موج میزند یك قسمت از صد قسمت رحمت و محبت خداست. محبت مادر به فرزند یك هزارم محبت خدا به عبد نیست، قیمت آن در كل دنیا مشخص نیست. اما اگر هر یك از محبتها و رحمات ما خالصانه باشد و با امضای حق ممهور شده باشد، مشمول همان ارزشهای بینهایت و غیرقابل توصیف خواهد شد و هر یك از ما كه اخلاص را ترك میكنیم در واقع خود خدا را به راحتی و رایگان از دست دادهایم.
عواقب عدم شناخت قلبی کبریایی خداوند
در ادامه روایت امام صادق علیهالسلام آمده است:
«فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِذَا اطَّلَعَ عَلَى قَلْبِ الْعَبْدِ وَ هُوَ يُكَبِّرُ وَ فِي قَلْبِهِ عَارِضٌ عَنْ حَقِيقَةِ تَكْبِيرِهِ فَقَالَ يَا كَذَّابُ أَ تَخْدَعُنِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَحْرِمَنَّكَ حَلَاوَةَ ذِكْرِي وَ لَأَحْجُبَنَّكَ عَنْ قُرْبِي وَ الْمَسَرَّةِ بِمُنَاجَاتِي…»[11]
«خدای سبحان وقتی از قلب بنده مطلع میشود در حالی كه بنده تکبیر گفته اما در قلبش تكبیر را نپذیرفته و كبریایی خدا را باور ندارد، خدا میگوید: دروغگو! به من نیرنگ میزنی؟ به عزت خودم و به جلالت خودم قسم كه حتماً حتماً تو را محروم میكنم تو از حلاوت ذكرم و حتما حتما تو را از نزدیك شدن به خود محروم میكنم، و تو را از لذت نجوای خود محروم میسازم…»
نتیجه این محرومیت آن است كه بنده نماز میخواند امّا لذت آن را احساس نمیكند نماز را در عین بیحالی و بدون حضور قلب میخواند. آنكس كه لذتش نماز نیست و كبریایی حق را باور ندارد، لذت حضور را از دست میدهد كه این امر غرامت خسارت او در دنیاست و از خسارت قیامتش غافل است.
امام هادی علیهالسلام توصیه میفرمایند: برای گشایش و رفع گرفتاریها دعای سیزدهم صحیفه سجادیه خوانده شود. (دعای یا من تحلّ به عقد المکاره) سعی کنید برای نماز حقیقی و داشتن حضور قلب نیز در نماز این دعا را بخوانید.
تاریخ جلسه: 95/1/16 و 95/1/23 ـ جلسه 20 و 21
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] جناب مولانا
[2] جناب مولانا
[3] سوره مبارکه عنکبوت، آیه45
[4] بحارالانوار، ج68، ص23
[5] جناب حافظ
[6] بحارالانوار، ج79، ص193
[7] مجموعة ورام، ج1، ص198
[8] اقبال الاعمال(القدیمیه)، ج1، ص467
[9] بحارالانوار، ج85، ص132
[10] بحارالانوار، ج25، ص5
[11] مصباح الشریعه، ص88