تلخی ناامیدی بهتر از درخواست از مردم
«وَ مَرَارَةُ الْيَأْسِ خَيْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاسِ»[1]
و تلخى نا اميدى بهتر از درخواست كردن از مردم است.
حضرت به امام حسن مجتبی علیهالسلام میفرمایند مأیوس شدن از اطرافیان گرچه بسیار تلخ است، اما بهتر از آن است که به مردم اعلام نیاز کنی.
«مرارۀ» از ماده «مرّ» به معنای تلخ است. بسیار تلخ است که کسی گمان کند اطرافیان هیچ کمکی به او نمی رسانند، اما این مأیوس شدن با همه ناگوارایی و تلخی بهتر از اعلام نیاز به مردم است.
امام سجاد علیهالسلام میفرمایند:
«رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِي قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاس»[2]
«تمام خير و نيكى را ديدم كه در بريدن طمع از دست مردم است»
طمع همیشه مطالبه پولی نیست، گاهی مطالبه احترام گاهی مطالبه ابراز احساس و گاهی مطالبه رسیدن به خواستهها است، هر توقع و طمعی سبب می شود تا روابط خدشهدار شود. حتی توقع آنکه دیگران در حق ما دعا کنند.
دلگیریها ریشه در توقع دارد
عمق و باطن هر دلگیری توقع داشتن از دیگران است. کسیکه متوقع از دیگران است از آنجا که انتظارش برآورده نشده و پاسخ لازم را دریافت نکرده دلگیر میشود، اما اگر انتظارات از دیگران از همان ابتدا قطع شود و از میان برداشته شود، دیگر دلگیری و ناراحتی پیش نخواهد آمد.
اگر در عوض انتظار از دیگران تمام احتیاجات به سوی خدای سبحان عرضه گردد، خدای سبحان اسباب مختلفی را مأمور میکند تا نیازمندیهای فرد را مرتفع کنند.
در لسان ادعیه نیز درخواست قطع طمع از مردم عنوان شده:
«إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْك»[3]
نباید گمان شود که اجابت خدا نسبت به درخواست ما به سختی است، بلکه با سلطانی و رفاه اجابت میشود و این سهولت تنها ثمره قطع امید از مردم است.
نزدیکی به اهل خیر و دوری از اهل شرّ
«قَارِنْ أَهْلَ الْخَيْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ وَ بَايِنْ أَهْلَ الشَّر تَبِنْ عَنْهُمْ بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ وَ ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ»[4]
«با نيكان نزديك شو و از آنان باش، و با بدان دور شو و از آنان دورى كن. بدترين غذاها، لقمه حرام، و بدترين ستمها، ستمكارى به ناتوان است.»
«قَارِنْ أَهْلَ الْخَيْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ»
اهل خیر برای محفوظ ماندن خیررسانی شان به راحتی اجازه نمیدهند، هرکسی مصاحبشان شود بلکه برای خود قاعده و قانون دارند و نمی گذارند دروغگو، منافق، خائن و… قرین شان شود. بنابراین اگر میخواهیم به اهل خیر نزدیک شویم، حتما باید تزکیه و تصفیهای در خود انجام دهیم. البته با این تزکیه و برگزیدن اهل خیر خود نیز اهل خیر خواهیم شد.
«مِنّا» شویم
در میان اصحاب معصومین بعضی به مقام «منّا» شدن رسیدهاند و حضرات معصومین به آنان گفتهاند فلانی «منّا» است.
فردی به نام سعد اموی از بنی امیه بود. امیرالمؤمنین علیهالسلام به وی فرمودند: سعد الخیر منّا اهل البیت است. سعد گفت: من از شما هستم با اینکه از بنی امیه هستم؟ حضرت فرمودند تو از بنی امیه نیستی از ما هستی. او وقتی صداقت خود را به ظهور رساند و در کمال اخلاص در حریم اهل بیت اطاعت کرد منّا شد.
- این فراز اشاره دارد که اگر قصد قرار گرفتن در زمره خوبان را داریم، باید به گونهای عمل کنیم که خوبان ما را در جمع خویش پذیرا شوند زیرا آنان به هرکسی اجازه نزدیک شدن نمیدهند.
- برای قرین شدن و همراه شدن با خوبان پیش نیاز لازم است. این پیش نیاز تطهیر و تزکیه است، چون با بوی معصیت نمیتوان کنار خوبان جای گرفت. اگر وجودم بوی نفاق و دروغ بدهد خوبان از من کنارهگیری میکنند. از سوی دیگر اگر اراده بودن با خوبان را کردهام چارهای جز نزدیک شدن به آنان ندارم. باید بر گذراندن پیشنیاز همت کرد تا رنگ و بوی آنان را گرفت. باید بازنگری در رفتار گفتار و نیات ایجاد کرد تا همراه خوبان شد. باید از شکایتها دوری کرد، زیرا ریشه بسیاری از شکایتها، شکایت کردن از خدای سبحان است شکایت از خلق خدا شکایت از خداوند است، زیرا خلق عیال خدا هستند از این رو گویا از خدا شکایت شده است.
- در قرین بودن و نزدیک شدن باید رعایت آداب صورت گیرد. تا خوبان تغییر و اراده بر تغییر و تطهیر را در من ببینند و از قرین شدن من با خودشان به جهت اسیبی که از ناحیه من به انان می رسد کنارهگیری نکنند.
«وَ بَايِنْ أَهْلَ الشَّر تَبِنْ عَنْهُمْ بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ وَ ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ»
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به امام حسن علیهالسلام توصیه میکنند خودت را از اشرار دور کن. از فاسق و معصیت کار فاصله بگیر. نباید فکر و فعلت شبیه آنها باشد.
- افراد برای همشکل و همسو شدن به زمان زیادی نیاز ندارند بلکه به سرعت شبیه یکدیگر میشوند. (بر سر جزای شرط حرف فاء نیامده تا نشان از فاصله داشته باشد بلکه بلافاصله آماده است)
- پیوست ما به اهل خیر و در زمره آنان قرار گرفتن و همچنین جدا شدن از اهل شرّ بسیار و در زمره آنان بودن نیز سریع صورت میگیرد. اگر اهل شر ما را انتخاب کنند و دوستدارمان باشند، حتماً شباهتی میان ما برقرار است. حتماً گرایشی در ما نسبت به شرّ بوده که اهل شرّ ما را به سوی خود میخوانند، نه آنکه جذبهمان زیاد است که آنها ما را به خود دعوت میکنند.
نیکی در مقابل بدی
«احْمِلْ نَفْسَكَ مِنْ أَخِيكَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللُّطْفِ وَ الْمُقَارَبَةِ وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّينِ وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ حَتَّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبْدٌوَ كَأَنَّهُ ذُو نِعْمَةٍ عَلَيْكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَضَعَ ذَلِكَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ أَوْ أَنْ تَفْعَلَهُ بِغَيْرِ أَهْلِهِ»[5]
«چون برادرت از تو جدا گردد، تو پيوند دوستى را بر قرار كن، اگر روى برگرداند تو مهربانى كن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامى كه دورى میگزيند تو نزديك شو، و چون سخت میگيرد تو آسان گير، و به هنگام گناهش عذر او بپذير، چنان كه گويا بنده او میباشى، و او صاحب نعمت تو میباشد. مبادا دستورات ياد شده را با غير دوستانت انجام دهى، يا با انسانهايى كه سزاوار آن نيستند بجا آورى»
«احْمِلْ نَفْسَكَ مِنْ أَخِيكَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ»
«صرم» به معنای «بریدن، قطع رابطه نمودن»
حضرت می فرمایند: نفست را برای برادر دینیات که فرد بسیار درستی است وادار کن به… یعنی نفس خود به خود این کار را انجام نمیدهد، بلکه تو باید او را وادار کنی باید به اجبار این کار را انجام بدهد، اگر ناراحتی بیجا پیش آمده و طرف مقابل شما فرد صادق و سالمی است و بدون نیرنگ و کینه گرفتار این اشتباه شده، تو به او پیوست داشته باش. اجازه نده که او را از دست بدهی.
«وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللُّطْفِ وَ الْمُقَارَبَةِ»
«صُدود» به معنای «اعراض نمودن»
اگر او از تو اعراض کرد تو به او لطف داشته باش به او نزدیک شو.
وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ
«جمود» به معنای «بخل نمودن»
اگر برای تو هیچ هزینهای نمیکند و خسیس است خودت را وادار کن برای او عطا و بخشش داشته باشی.
«وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ»
اگر کاری کرد که از تو دور شده تو خود را وادار کن به او نزدیک شوی.
«وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّينِ»
اگر بسیار عصبانی شد تو با او نرمخویی کن. وقتی داد میزند تو با او نرم باش.
«وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ»
حتی اگر یک خطای جدی مرتکب شده، تو خود را وادار کن خطای او را توجیه کنی و نادیده بگیری. توجیه کن که ممکن است جسماش بیمار باشد، زیرا در بسیاری از زمانها برخوردهای نامناسب ما تحت فشارهای روحی قرار دارد که زاییده بیماری جسمی است. باید چندان خود را وادار به توجیه کنم که گویا او مولا و من عبد هستم به این معنا که هرچه او بگوید بپذیرم و با تمام وجود کملطفیهایی که در حق من روا داشته را نادیده بگیرم.
چه کسانی به گردن ما حق دارند
تمام کسانی که ما را اذیت میکنند به گردن ما حقی دارند، زیرا با اذیتهایشان خدای سبحان به ما عناوین والایی میدهد. اگر ما صبوری بر اذیت آنها داشته باشیم، عنوان صابر و محسن میگیریم. اگر با این نگاه به آنان بنگریم که گویا لطف جدی در حق ما روا داشتهاند و ما را شایسته چنین عناوینی کردهاند هرگز شکایتی از آنان نمیکنیم.
«وَ إِيَّاكَ أَنْ تَضَعَ ذَلِكَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ أَوْ أَنْ تَفْعَلَهُ بِغَيْرِ أَهْلِهِ»
دستورالعملهایی که حضرت در این فراز بیان کردند دستورالعملهای آسانی نیست و در هر جایی و برای هرکسی نمیتوان بکار گرفت، تنها کسانی که شایستگی آن را دارند میتوانند از این دستورالعملها استفاده کنند.
این دستورالعملها مانند دارویی است که نباید در دسترس اطفال قرار بگیرد و برای استفاده آن دقت بیشتری لازم است باید طرف مقابل شایستگی اجرای این دستورالعملها را داشته باشد، چون گاهی اگر دستورالعملی برای همگان بکار گرفته شود طرف مقابل تصور میکند همیشه باید عذرخواهی از سوی شما صورت بگیرد.
چنین سفارشاتی را نمیتوان برای همگان اعمال کرد و باید فقط در حق کسانی این صبوری صورت بگیرد که گرفتار غرور و خودبزرگبینی نشوند و شایستگی توجیه عمل را داشته باشند.
به عبارت دیگر این دستورالعمل ها باید برای فرد صادق، سالم و خالصی که گرفتار یک برخورد نامناسب شده به کار گرفته شود، با چنین فردی نباید مقابله به مثل کرد.
چاقوی دو لبه
باید دستورالعملها درست و دقیق و به جا بکار گرفته شود. خانمی که همسرش همیشه گرفتار اشتباه و خطا میشود، اگر بیدلیل از او معذرتخواهی کند به یقین خلاف بعدی را از همسرش خواهد دید. او انتظار دارد همه افراد با او همین معامله را داشته باشند که اگر او خطایی کرد، دیگران معذرتخواهی کنند. این پرورش غلط است. اما گاهی اوقات این دستورالعملها برای بعضی از افراد جواب میدهد، رعایت چنین دستورالعملهایی برای نفس سخت است، اما وقتی طرف مقابل ببیند که او چنین بزرگوارانه برخورد کرده شرمنده میشود و دیگر خطای خود را تکرار نخواهد کرد.
دشمنِ دوست خود را به دوستی مگیر
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در ادامه نامه میفرمایند:
«لَا تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِيقِكَ صَدِيقاً فَتُعَادِيَ صَدِيقَكَ »[6]
«دشمن دوست خود را دوست مگير تا با دوست دشمنى نكنى»
در ارتباطات اجتماعی باید تکلیفمان مشخص باشد، نمیتوان همزمان ارتباط صمیمانه با دشمن دوستم و دوستم داشته باشم. چنین ارتباطی سبب میشود ناخودآگاه میان من و او گسست ایجاد شود. حضرت فرمایش خود را با نون تأکید ثقیله همراه میکنند تا متذکر شوند، حتماً حتماً دشمن دوستت را دوست حساب نکن زیرا در این صورت دوستت را از دست میدهی.
«تعادی» باب مفاعله است هم تو با دوستت دشمن میشوی هم او با تو دشمن میشود و تو دشمنی را آغاز کردی.
در زیارت عاشورا لعن و سلام مشخص است. آنان که در گروه لعن قرار میگیرند هرگز به هیچ دلیلی نمی توانند در گروه سلام جای گیرند بلکه این دو گروه صد و هشتاد درجه با هم فاصله دارند.
خیرخواه باشیم
«وَ امْحَضْ أَخَاكَ النَّصِيحَةَ حَسَنَةً كَانَتْ أَوْ قَبِيحَةً»[7]
«در پند دادن دوست بكوش، خوب باشد يا بد»
«امحض» به معنای«خالص کن»
وقتی با کسی دوست هستی خالصانه به او نصیحت کن و خیرخواهش باش و خالصانه عیوبش را مرتفع کن.
بسیاری از افراد از بیان عیوب دوستان شان به خودشان ابا میکنند و معتقدند اگر عیوب اطرافیان و دوستان را بر زبان آورند به یقین آنها ناراحت خواهند شد، درحالیکه هر کاری در این عالم راهی دارد. به عنوان مثال میتوان قبل از ذکر عیوب کسی، ابتدا چند بار به دلایل مختلف از او تعریف کرد. به یقین این فرد محاسنی برای بیان کردن دارد. ابتدا یک سابقه خوب برای او تصویر کنید و بعد به آن عیب اشاره نماید. در این تعاریف نباید منافع خود را در نظر گرفت، بلکه باید خالصانه منافع طرف مقابل را در نظر گرفت و خالصانه نصیحت کرد. تفاوتی نمیکند که نصیحت در نظر او زیبا باشد یا زشت. به یقین چون اخلاص در میان است خدای سبحان کمک خواهد کرد. به عنوان مثال ممکن است گاهی به دوست صمیمی خود بگوییم این نحو زندگی درست نیست. تو نسبت به همسر و فرزندانت کم کاری داری و اگر آنها هم سخنی نگویند و اعتراضی نکنند، اما خدا آگاه هست. «ان الله یدافع عن الذین امنوا» خدایی است که از مومنین دفاع میکند خدا از این کمکاری راضی نیست. اگر این حرف را ابتدا با تعاریف درست و حقیقی از او آغاز کنم و در ادامه حرفم را به او عنوان کنم به یقین از این نصیحت دلگیر نخواهد شد.
در روایت آمده است غلام امام صادق علیهالسلام با پیشنهاد خوبی که از سوی دیگری به وی شده بود، قصد کرد تا از نزد حضرت برود. حضرت به او گفتند چون بر گردن ما حق داری من وظیفه خود میدانم حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله برایت بگویم. حضرت حدیث پیامبر را گفتند و غلام از رفتن منصرف شد.
چو میبینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
گاهی من تذکراتی به اطرافیانم میدهم که فقط در جهت منافع خودم است. چنین نصیحتی سازنده نیست. تذکر باید خالصانه باشد و در آن هیچ منیتی عنوان نباشد.
نصیحت خالصانه
مفهوم نصیحت خالص در عبارات را میتوان از معانی توبه نصوح استنباط کرد. زیرا توبه نصوح یعنی توبه خالصانه. عرب به عسل خالص بدون موم «نصح» میگوید یعنی نصیحت باید بی هیچ غرضی باشد، ابتدا باید خود را خالص کرد و سپس حرف درست زد.
«نصیحت» از ریشه «نصح» به معنای خیاطی است. باید عیبهای پاره دوستان و نزدیکان خود را دوخت. اگر گرفتار یک خطای رفتاری است، آن را عیان نکن و عیبش را رفو کن تا عیب او مشاهده نشود. گاهی دوخت و دوز عیوب دوستم به نظر دیگران کار درستی است، اما گاهی دیگران معتقدند کار من عقلانی نیست آنان میگویند تو هرچه عیوب دوستت را برطرف کنی و آن را بدوزی، او مجدد پاره میکند اما نظر آنان مهم نیست. مهم این است که دوست ما گردن ما حق دارد و وظیفه ما نسبت به او این است که اجازه ندهیم عیوب او ظاهر شود و دیگران متوجه شوند.
راه بازگشت
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در ادامه نامه میفرمایند:
«وَ إِنْ أَرَدْتَ قَطِيعَةَ أَخِيكَ فَاسْتَبْقِ لَهُ مِنْ نَفْسِكَ بَقِيَّةً يَرْجِعُ إِلَيْهَا إِنْ بَدَا لَهُ ذَلِكَ يَوْماً مَا»[8]
«اگر خواستى از برادرت جدا شوى، جايى براى دوستى باقى گذار، تا اگر روزى خواست به سوى تو باز گردد بتواند»
گاهی انسان با دلایل موجه مجبور است از دوستی و آشنایی کنارهگیری کند. این کنارهگیری باید جوانمردانه صورت گیرد. باید دقت داشت که پشت سر برادر دینی سخنی گفته نشود تا اگر روزی مجدداً با یکدیگر رو به رو شدند، شرمنده نباشند.
باید راهی برای بازگشت همیشه باشد. باید به حق و حقوقی که بر عهده یکدیگر داریم و روزگار خوشی که با یکدیگر گذراندهایم توجه داشته باشیم. نباید در این زمان هم آن خاطرات خوب و هم دوستی دیرینه خراب شود به گونهای که هیچ راه بازگشتی نباشد.
اگر اراده گسست از دوست مؤمنات را داری و به دلایل موجهی قصد داری ارتباطت را با او قطع کنی، تمام پلهای پشت سرت را خراب نکن، بلکه پلهایی برای او از جانب خود باقی بگذار تا او بتواند به این باقی مانده بازگردد و اگر متوجه اشتباه خود شد امکان رجوع برایش فراهم باشد.
به عنوان مثال در امر طلاق، خانوادهها نباید نسبت به یکدیگر بدگویی داشته باشند تا باب رجوع باز باشد.
گفتهاند مردی قصد داشت همسر خود را طلاق دهد. از او سؤال شد همسر تو چه عیبی دارد که او را طلاق میدهی؟ گفت من پشت سر زنم حرف نمیزنم. زمانی که زن را طلاق داد از او پرسیدند چه دلیلی سبب شد که زنت را طلاق بدهی؟ مرد گفت من پشت سر زن مردم حرف نخواهم زد.
در مثال دیگری میتوان گفت گاهی اوقات دوستیها به دلیل اختلاف دیدگاهها زاویه پیدا میکند. این امر نباید سبب هتک حرمت شود بلکه باید رابطه میان دوستان برای مدتی قطع شود. این قطع شدن به معنای بدگویی کردن پشت سر یکدیگر نیست، بلکه به دلیل اختلاف نظری است که حاصل شده است. حتی نباید به دیگران اجازه داده شود تا درباره ارتباط ما با دوستمان سخنی بگویند تا فضای بدگویی فراهم شود حتی اگر حرفی زده شود باید جهت سخن را تغییر دهیم که سبب اذیت نشود.
باید برای ارتباطات حرمت قائل شد. ارتباطات راحت به دست نمیآید تا راحت از دست برود. اگر به دلایلی مشکلی پیش آمد امکان رجوع را باز بگذاریم و ارتباط را تمام شده فرض نکنیم.
تاریخ جلسه: 97/8/14 ـ بخش پنجم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه، نامه 31
[2] کافی، ج2، ص148
[3] مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه
[4] نهج البلاغه، نامه 31
[5] نهج البلاغه، نامه 31
[6] نهج البلاغه، نامه 31
[7] نهج البلاغه، نامه 31
[8] نهج البلاغه، نامه 31