تفسیر آیه 164 سوره آل عمران

 

«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ »

«به يقين خدا بر مؤمنان منّت نهاد (كه) پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند»

 

«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ»

 

علت به کار بردن واژه منّت به جای نعمت در زبان عرب

 

«مَنَّ» به معنی قَطَعَ است، اگر نعمت در زبان عربی با واژه منّت به کار رفته از آن‌روست که اولاً به واسطه منّت – وجود مقدس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)- گرفتاری قطع می‌شود ثانیاً نعمت وجود مقدس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چنان عظیم است که توقع انسان را از غیر قطع می‌کند، ثالثاً انسان قدرت شکر این نعمت را ندارد و هرچه شکر کند عنوان شاکر این نعمت به او عطا نمی‌شود به عبارتی او یعنی از شکر نعمت قطع شده گرچه تفضلاً خدای سبحان عنوان شاکر را بر شکر کننده بار می‌کند.

 

 بزرگترین نعمت خداوند بر بندگان

 

حتماً خدای سبحان از قدیم بزرگترین نعمت خود را بر مؤمنین حاکم نموده است، بزرگترین نعمت، نعمت بعث رسول است.

نعمت دیانت و شریعت در زندگی با هیچ نعمت دیگری قابل قیاس نیست، زیرا خدای سبحان در قبال همه نعماتی که نصیب انسان نموده کلمه منّت را به کار نگرفته است یعنی سایر نعمات در نظر او ناچیز است، تنها نعمت ارزشمند و چشم‌گیر خداوند سبحان نعمت ارسال رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله است، زیرا انسان با وساطت پیامبر از خاکدان عالم ماده جدا شده و به جایگاه حقیقی خویش باز می‌گردد. «انا لله و انا الیه راجعون»

با توجه به دو آیه سابق در اینجا پیامبر حمایت مجددی از ناحیه خدای سبحان می‌شود و به عنوان بزرگترین نعمت زندگی مومنین معرفی می گردد ، نعمتی بی بدیل و غیر قابل قیاس. «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا»

یکی از مفسرین در ذیل همین آیه می‌گوید بزرگترین منّت خدا بر مؤمنین واسطه فیضی به نام پیامبر است، چون در این واسطه فیض خدا همه صفات خود را به جلوه گذاشته و مؤمنین از طریق اسم جامع پیامبر به وصال حق نائل می‌شوند.

خداوند سبحان به بنی اسرائیل در زمان حضرت موسی نفرمود «لقد منا بنی اسراییل اذ ارسل علیهم موسی» در زمان حضرت عیسی نیز چنین کلامی گفته نشد چون پیامبران سابق هیچ یک جلوه جامع خدای سبحان نبودند.

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در روایتی می‌فرمایند: خدا رحمت کند برادرم موسی را که چشم چپش بینا بود و چشم راستش نابینا و برادرم عیسی که چشم راستش بینا و چشم چپش نابینا بود و من از هر دو چشم بینا هستم، در شرح دعای سحر امام خمینی (رحمه الله) می‌فرماید حضرت عیسی توجهشان به عالم معنا و حضرت موسی توجهشان به عالم ماده بیشتر بود و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله متعادل بودند.

بزرگترین منّت خدای سبحان معرفی دین به بندگان از طریق صحیح و قرار دادن راهنمایان و دستگیرانی که در مسیر بندگی دستگیر بنده باشند تا بنده در این مسیر از هر گونه لغزشی مصون بماند.

 

مومنین پذیرندگان نعمت ارسال رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله

 

نعمت ارسال رسول برای عموم مردم است، اما خدای سبحان به پذیرندگان این نعمت اشاره می‌کند زیرا مؤمنین پذیرندگان این نعمت‌اند.

بعضی از مفسرین می فرمایند: در عین این که رسول برای همه عالمین رحمت است اما با توجه به آیه 107سوره مبارکه انبیاء «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين» مؤمنین بیشترین میزان بهره‌بری را از رحمت رسول دارند.

«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ» مؤمنین بزرگترین عطیه خدا (عطیه ایمان) را دریافت کردند و در مقابل این عطیه سمع قبول داشتند، یعنی آنان گوش جان خویش را لحظه به لحظه به پیام مولا دادند تا پذیرش باطنی خود را در این شنود اظهار کنند.

 

زندگی مومن زیر چتر رسالت است

 

کلمه «عَلَى» نشان می‌دهد مؤمنین زیر چتر رسالت زندگی می‌کنند، علی برای استعلاء و تسلط بکار رفته است. یعنی پیامبر بر زندگی مؤمنین سلطه دارد و مؤمنین از عنایت شریعت و رسالت پیامبر بیشترین لذت را می‌برند.

 

آثار نعمت وجود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

 

اگر خدای سبحان در زندگی شخصی بشر دستگیری الهی فرستاده از آن روست که به واسطه دستگیری او ارتباط با حقیقت و شریعت و ولایت به بهترین شکل صورت می‌گیرد این دستگیر از بزرگترین نعمات زندگی انسان است به گونه‌ای که در پرتو نعمت وجود پیامبر از توجه به دیگران مستغنی می‌شود.

در نهج البلاغه آمده است «وَ مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاه» اگر کسی برای دینش کار کند‏ حتماً خدا امر دنیای او را تأمین می کند.

 

علت این که خداوند برای از جنس بشر بودن رسول منّت می‌گذارد؟

 

خداوند در آیه می‌فرماید: «مِّنْ أَنفُسِهِمْ» پیامبری از جنس خود شما در میانتان برانگیختم. مفسرین می‌گویند: علت این که خدای سبحان برای ارسال رسول از جنس بشر منّت می‌گذارد به این دلیل است که انسی از میان انسان‌ها و پیامبری از جنس بشر برانگیخته است اگر این پیامبر از جنس ملک بود برقراری ارتباط میان انسان و پیامبر این‌گونه نبود.

گروهی گمان می‌کنند اگر پیامبر از جنس ملک بود میزان یادگیری انسان به مراتب بیشتر بود در حالیکه با توجه به آیه معلوم می‌گردد چنین نیست.

خداوند به جهت ارسال رسول برخلق منّت نگذاشته بلکه به جهت «مِّنْ أَنفُسِهِمْ» است.

 

چگونه پیام وحی را با سهولت دریافت کنیم؟

 

زبان رسول را گروندگان به وی ادراک می کنند اما منکرین از ادراک او ناتوانند، قرآن نمی‌فرماید: «لقد من الله علی الناس» بلکه فرمود: «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ» مؤمنین زبان رسول را با سهولت ادراک می‌کنند، ایمان به خدای سبحان و رسالت پیامبر موجب می‌شود تا انسان پیام وحی را با سهولت دریافت کند.

 

«يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»

 

گروهی از مفسرین «یتلوا» را جمله حالیه دانسته‌اند و چنین معنا کرده‌اند در حالیکه پیامبر بر مؤمنین نشانه‌های حق را تلاوت می‌کند «وَيُزَكِّيهِمْ» آن ها را از آلودگی پیرایش می‌نماید «وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» به آنان آموزش قرآن و حکمت می‌دهد «يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ» این جمله طبق نظر بعضی از مفسرین حال است که گفته شد و بعضی دیگر آن را صفت معنا کرده‌اند. یعنی وصف رسول چنین است و طبق نظر گروه دیگر جمله مستأنفه یعنی جمله جدید است.

«يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ» پیامبر در جمع با همین زبان ظاهر برای همه قرآن می‌خواندند و همه افراد هم با این گوش ظاهر می‌شنیدند اما تعداد اندکی سمع قبول داشته بقیه گوش اعراض داشتند، می‌شنیدند و رد می‌کردند

 

تلاوت، اولین صفت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در آیه

 

«يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ» تلاوت پیامبر اولین صفتی است که برای ایشان ذکر می‌شود. مؤمنینی که در دوران جاهلیت یا کلام حق به آنان نرسیده بود و یا قبل از ایمان اشتیاق به کلام حق داشته‌اند، پیامبر همواره به عنوان کسی معرفی می‌شود که پیام حق را در حالی به گوش خلق می‌رساند که بر آنان استیلای کامل دارد و در کمال سلطه بر آنان است «عَلَيْهِمْ»(علای استعلاء است)

 

ایمان حجاب گوش را مرتفع می‌کند

 

«يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ» ایمان موجب می‌شود که حجاب گوش مرتفع گردیده و افراد شنوای پیام الهی بشوند.

 

پیامد دلدادگی مومن نسبت به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تطهیر است

 

«وَيُزَكِّيهِمْ» پیامبر مؤمنین را از خبائث اعتقادات فاسد و اعمال فاسد جدا می‌کند، بعد از سلطه پیامبر پلیدی در زندگی آنان باقی نمی‌ماند، گویا دلدادگی مؤمنین نسبت به پیامبر موجبات تطهیرشان را فراهم می‌کند و زندگی دیگری بعد از آشنایی با وحی برای آنان رقم می‌خورد.

«وَيُزَكِّيهِمْ» پیامبر نفسانیات افراد را پاک می‌کنند چون بدترین نوع آلودگی هوای نفس انسان است.

 

نسبت طهارت دادن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به مومنین

 

یکی از مفسرین «وَيُزَكِّيهِمْ» را چنین معنی کرده و گفته است: یزکی باب تفعیل است که از معانی آن نسبت دادن است، پیامبر نسبت طهارت به مؤمنین می‌دهد و به طهارت آنان شهادت می‌دهد.

 

علت قرار گرفتن «یزکیهم» میان «یتلوا و یعلمهم» چیست؟

 

علت این که «یزکیهم» در میان «یتلوا و یعلمهم» قرار گرفته است از آن روست که: تکمیل نفوس، به واسطه تزکیه صورت می‌گیرد، گویا به وسیله تلاوت، نفس آماده دریافت پیام شده و به وسیله تزکیه قوه قبول انسان برای دریافت حقیقت افزون گردیده و آماده دریافت تعلیمات خاص می‌شود، یعنی نعمت تعلیم پیامبر بر بندگان، نعمت عظیمی است که نیازمند مقدمات خاصی است. این مقدمات خاص نیز بواسطه پیامبر فراهم می‌شود و مؤمنین بدون آن نفع لازم را از تعلیم نمی‌برند.

 

پیامد تلاوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

 

بعضی از مفسرین می‌گویند پیامبر به واسطه تلاوت، حرکت در مسیر توحید را برای انسان فراهم می‌کند سپس به وسیله تزکیه فرد را برای قبول انواع حقایق مهیا می‌سازد گویا فرد به واسطه تعلیمی که بعد از تزکیه برای او صورت می‌گیرد تخلیه‌ای برایش انجام می‌شود و آنچه مصلحت او در مسیر سلوک است بر او جاری می‌شود.

پیامبر نشانه‌های حق را پرده‌برداری می‌نماید، باب وصال به حق را به نمایش می‌گذارد و هر آلودگی که مانع شهود شود به واسطه پیامبر مرتفع می‌شود.

 

علت تقدم تزکیه بر تعلیم

 

این که در این آیه تزکیه بر تعلیم مقدم شده است بیان‌گر شرافت آموختن است زیرا آموختن جایگاه رفیعی است که مستلزم مقدماتی می‌باشد و این مقدمات بواسطه تزکیه حاصل می‌شود.

 

شاگرد پیامبر شدن نیازمند تزکیه است

 

نکته دردناک آیه آنست تا زمانی که تزکیه صورت نگیرد تعلیمات خاص دریافت نمی‌شود و این بحث تنها شامل مؤمنین می‌شود نه غیر مؤمن، شاگرد پیامبر شدن نیازمند تزکیه است بدون تزکیه امکان دریافت ظاهر و باطن شریعت نیست.

 

فرق تعلیم کتاب و حکمت چیست؟

 

اگر سؤال شود بین تعلیم کتاب و حکمت چه فرقی است؟ پاسخ داده می‌شود منظور از تعلیم، آشنایی با ظواهر دین است و منظور از حکمت، آشنایی با اسرار دین است، یعنی پیامبر معلمی است که ظواهر و بواطن دین را آموزش می‌دهد.

«الْكِتَابَ» (کتاب را حقیقت گرفته است) حقیقت توسط پیامبر به مؤمنین تعلیم داده می‌شود، شیوه اجرای حقیقت «حکمت» است و حکمت به واسطه پیامبر به مؤمنین آموزش داده می‌شود گرچه مؤمنین قبل از این جایگاه از جمیع این امور غافل بودند.

گاهی انسان شناخت خوبی از مسائل دارد اما اجرای صحیح ندارد و گاه اجرای صحیح دارد اما درک درستی ندارد اما آنکس که خواهان مجموع این دو است باید دست در دامن پیامبر بزند و او را معلم خویش بداند.

شیوه اجرای صحیح را حکمت گفته‌اند حکمت یا عقل عملی است، اگر کسی صرفاً تقلیدی بندگی نماید و شریعت را از پدران خود دریافت کرده باشد بدون این که در مورد شریعت تاملی بنماید گویا در ضلال مبین است و از حکمت بهره‌ایی نبرده.

چرا در حال حاضر زلزله بی‌دینی افزایش یافته؟ زیرا زمانی که جوانان به سن تکلیف می‌رسند هیچ گاه بر امور دینی تأمل نمی‌کنند و صرفاً قصد اجرا دارند حال اگر موجی از تفکر ناصحیح بیاید جوان را بی‌دین می‌کند در حالیکه پیامبر فکر کردن را به انسان آموزش می‌دهد و به مردم می‌آموزد که نگویند این سخن اشتباه است که گفته شود چون پدران ما اینگونه بودند ما نیز این چنین‌ایم.

 

تقویت قابلیت انسان در حریم وحی

 

جاهلیت دانستن و عمل نکردن یا دانستن بدون عمل، یا دانستن و عمل کردن همراه با انواع آلودگی‌ها است عنایت پیامبر نسبت به بندگان آن است که همه این امور با وساطت ایشان برای مؤمنین جمع می‌شود . پیامبر نه افراد را صرفاً اهل ظاهر می‌کند تا همه همّشان رعایت احکام باشد و به اسرار کاری نداشته باشند و نه اهل اسرار به تنهایی که به احکام کاری نداشته باشند و یا چنان ‌کند که هم به ظاهر توجه کنند و هم به اسرار و از اخلاق چشم پوشی کنند، اسرار و احکام و اخلاق هر سه را مهم می‌دانند، هم باید به ظواهر دینی ملتزم شد و هم از رذایل پیرایش شد و هم به اسرار شریعت ملتزم گشت.

در حریم وحی قابلیت انسان بسیار تقویت می‌شود و امکان جامع بودن انسان به نمایش گذاشته می‌شود.

مثلاً گاهی گفته می‌شود فلانی بسیار عبادی است اما اهل معرفت نیست، یا اهل معرفت است و در عبادت ناتوان است، یا عبادی و اهل معرفت است اما اخلاق خوبی ندارد، اما پیامبر انسان را جامع می‌کند در «یعلم» هم اجرای صحیح و هم فکرسالم می‌سازد.

اگر کسی یک جانبه باشد در جاهلیت به سر می‌برد اگر کسی اهل علم است اما اهل عبادت نیست یا اهل عبادت هست اهل علم نیست یا اهل علم و عبادت هست اما اهل اخلاق نباشد زندگی او جاهلانه است.

 

«وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ»

 

هرچند که مؤمنین قبل از بعثت رسول در گمراهی آشکار بودند. بعضی اِن را مخففه از مثقله دانسته‌اند به این معنا که حتما مومنین قبل از بعثت پیامبر در گمراهی آشکار بوده‌اند.

 

تربیت پیامبر سبب می‌شود تا دیروز ما نسبت به امروزمان متفاوت باشد

 

«وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ» انسان هر آنچه می‌آموزد حسرت آن را می‌خورد که ای کاش این امور را زودتر می‌آموخت، گویا اصلاً قانون است که انسان هر آنچه را در محضر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌آموزد گویا قبلاً هیچ اطلاعی نسبت به آنان نداشته، قبل از آنکه انسان سر سفره وحی قرار گیرد از تزکیه وتعلیم پیامبر بی‌بهره بوده و این در زندگی روزمره ما جاری است و به وضوح مشهود است ما هر روز که بر سفره وحی می‌نشینیم اموری را می‌آموزیم که قبل از آن آگاه نبوده‌ایم و دریافت جدید صورت می‌گیرد و همچنین پیرایش خاصی برای انسان صورت گرفته و آموزش خاصی برای او حاصل می‌شود و تربیت پیامبر سبب می‌شود تا دیروز ما نسبت به امروزمان متفاوت باشد گویا دیروز دوره جاهلیت بوده و امروز دوره دریافت علم. هرچقدر جلوتر می رویم خدا را شکر کنیم  که برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر.

 

از مصادیق ضلالت علم و عمل بدون اخلاق است

 

«ضَلال» معمولاً ضلالت افراد ناشناخته است یعنی مردم خود را گمراه نمی‌دانند، و غافل از این هستند که اگر من اهل علم باشم اما اهل عمل نباشم در ضلالتم و اگر اهل علم و عمل هستم اما اخلاق ندارم همچنان در ضلالتم. جاده حرکت درست نیست هرچند خود فرد گمان کند در جاده حرکت می‌کند. ضلالت برای خود افراد ناشناخته است که با کلمه مبین سازگار نیست، برای فطرت مبین است،  اگر خدای نکرده تحت سلطه پیامبر نباشیم ضلالت برای فطرت آشکار است یعنی در خلوت خود خود را در زمره گمراهان می‌دانیم گرچه علی الظاهر خود را در زمره راهیافتگان می‌بینیم.

اگر کسی در حال حاضر تلاوت پیامبر را با گوش جان دریافت نمی‌کند و تزکیه پیامبر را در زندگی مشاهده نمی‌نماید و تعلیم کتاب و حکمت پیامبر را دریافت نمی‌کند همین الان در ضلال مبین است. یعنی زندگی بدون وحی در گمراهی زندگی کردن است.

 

بی‌بهره بودن از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله گمراهی بسیار وسیع را به دنبال دارد

 

«وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ» اگر تنوین در ضلال، دلالت بر گستردگی ضلالت کند به این معنا که اگر مؤمن از اسم جامع پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بی‌بهره باشد، یا علم بدون عمل دارد، یا عمل بدون علم دارد و یا علم و عمل بی‌اخلاق دارد در گمراهی بسیار وسیعی قرار دارد، مبین جداً، وسعت گمراهی را بیان می‌کند.

 

مؤمن در عالم سرگردان نیست

 

مؤمن در عالم سرگردان نیست بلکه هم آموزه‌های خویش را از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آموخته است، شارع همه امور را به طور کامل به او آموزش داده که این امر هم موجب انبساط باطنی او می‌شود و هم او را از سرگردانی رها می‌کند و این بزرگترین منّت خدا بر انسان است که با هیچ نعمت دیگری قابل قیاس نیست، زیرا انسان دیگر دچار بحران هویت نمی‌شود؛ افراد، کمی آن طرف بروند فکر می‌کنند چه خبر است ولی امتیازاتی که خدا به ما داده است اگر مؤمن باشیم و سر سفره وحی باشیم قابل مقایسه با امتیازات ظاهری دیگران نیست.

 

 

تاریخ جلسه: 97/12/4- جلسه 38

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *