میقات
میقات، مكان و زمان قرار و مقدمه عاشقی است.
میقات كوره عشقی است كه نیتها درآن از هر ناخالصی پاك می شود و ناب میگردد و انجام مناسك روانتر، راحتتر و دلنشینتر میشود.
ما در میقات نیت میكنیم، مُحرم میشویم و سفری از دنائتِ طبیعت به روحانیت فطرت آغاز میكنیم. در شروع این سفر باید مُحرم شد تا مَحرم شوی، باید دل را به ذات مقدس ربوبی بسپاری تا حضرت حق تو را از هر آلودگی و رذیلهای پاك كند و مَحرمت نماید.
اولین وظیفه در میقات فَاخْلَعْ نَعْلَیك و ترك تعلقات است.
مفسرین در مورد نعلیك معانی مختلفی ذكر كردند:
شبلی میگوید: چشم از مردم بپوش و فقط به سوی خدا رو كن.
مفسر دیگر میگوید: توجهت را بسوی قلبت معطوف دار تا به غیرحق رجوعی نداشته باشی.
سلمی میگوید: نعل همان نفس است كه باید رهایش كنی تا در وادی طوی كه سرزمین جلوهگریهای معشوق است، سكنی گزینی.
و نیز گفتهاند: چشم بر موجودیهای خویش ببند و تمام توجهت را به سوی معشوق معطوفدار كه او غنی و صمد است.
میقات قربانگاه منیتهاست. در میقات دست خالی باید بود؛ زیرا عروج از آنجا آغاز میشود.
هرآنچه زایر قبل از ورود به میقات آماده كرده همگی درآنجا ذبح میشود و ذرهای از دستآوردهای شخصیاش باقی نمیماند.
در میقات، سفری از دنائت طبیعت به روحانیت فطرت آغاز میکنیم. در شروع این سفر باید مُحرم شد (به فتح میم) تا مَحرم شوی (به ضم میم). میقات قربانگاه منیتهاست و باید دست خالی بود تا دستانت با کرامت کریم پر شود و پرواز امکانپذیر باشد.
مسجد شجره که محل احرام ایرانیان است، بارها به قدوم مبارک پیامبر و اهل بیت متبرک شده است بنابراین بهتر است هریک از ما در خلوت میقات به وجود مقدس پیامبر متوسل شویم و از این پدر مهربان بخواهیم ما را دست خالی برنگردانند.
مسجد شجره زادگاه اسماء بنت عمیس است ایشان خادمه حضرت زهرا بودند، پس برای خادمی اهل بیت باید از همین مکان آغاز کرد، باید توسلی به اسماء داشت؛ زیرا ایشان مددکار و معین خوبی در این سفر، برای هر خواهانی است.
احرام
مُحرم شدن از اولین اعمال حج است.
گام نخست در احرام، جدا شدن از ظواهر دنیاست.
باید در احرام، لباس ذلت دنیارا از تن بیرون آوریم وخلعت عزت عبودیت برتن كنیم، لباس معصیت بیرون آوریم و لباس طاعت بپوشیم.
حج نوعی مرگ اختیاری و سفر به قیامت است، از این رو لباسش به رنگ لباس قیامت است.
این لباس به خودی خود قداست دارد؛ زیرا انسان زمینی بانیت احرام و پوشیدن آن، آسمانی میشود. لباس احرام مانند تمام اعمال حج ظاهری دارد و باطنی.
ظاهرآن آدابی دارد كه باید رعایت شود و باطنش به گفته اهل دل آنست كه هیچ نام و نشانی و هیج مشخصهای برای كسی باقی نمیگذارد، این لباس به رنگ لباسهای دنیوی نیست بلكه رنگ وبوی آخرت و وصال به مولی را در دلها زنده میكند.
خدای سبحان احرام را لباس عزت بنده قرار داده و آنرا به او عطا كرده است.
احرام، لباس بندگی و خرقه كهن اوست.
امام سجاد در دعای مكارم اخلاق میفرماید:
«وَ عَمِّرْنِی مَا كَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِك»
«خدایا به من عمر بده تا زمانی كه عمر من لباسی در طاعت تو باشد»
بِذله نوعی لباس كار است . در حج حقیقتا همین لباس برتن میشود و هركس با پوشیدن لباس احرام، از خدا میخواهد با این لباس برای خدمتگزاری او كمر همت ببندد. با پوشیدن لباس كار، بیكاری درحج معنایی ندارد.
هركس در این سفر، زمان احتضار خود را ادراك میكند و از تعلقاتش جدا میشود و به اختیار میمیرد، خود را كفن میكند و در تلبیه در پاسخ به حق لبیك میگوید.
آرامش خاطر در احرام به سبب جلوهگریهای پیدرپی محبوب است، حضور در این فریضه چنان نیرویی به بنده میبخشد كه شرمنده بیمعرفتی و صفرالیدی خویش نمیباشد. او باور دارد كه وافدِ بر صاحبخانه كریم، است. صاحب خانهای كه بدون چشمداشت و توقعی میبخشد و هرلحظه دست خالی و تهی دست مهمان خویش را پر میكند.
آغاز مناسك از میقات، شاید به جهت آنست كه حاجی فضا و زمان مناسبی را بیابد تا دستان خالی خویش را به محبوب نشان دهد و بگوید:
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم وعشق تو مرا بالا برد
تلبیه
تلبیه، این ذکر عاشقانه نوای ملکوتی میزبان است که میهمان آنرا تکرار میکند.
« لَبَّیكَ اللَّهُمَ لَبَّیكَ لَبَّیكَ لَا شَرِیكَ لَكَ لَبَّیك…»
تلبیه از میقات تا قبل از ورود به حرم، تکرار میشود و چون اذن دخول حرم است مستحب است که قبل از ورود به محدوده حرم تلبیه با صدای بلند باشد؛ زیرا ما تا قبل از ورود به حرم، گمان میکردیم خدا دور از ماست لذا او را بلند ندا میکردیم (اُنادیک) و حال که نزدیک حرم شدیم نجوا میکنیم ومخفیانه صدایش میزنیم (اُناجیک)
خداوند در این موطن بنده را کاملا تحت سیطره خود قرار میدهد و او را به تمامی خدایی خود باز میگرداند. در زمان تلبیه خوف و اضطرابی برای بنده ایجاد میشود که مربوط به وسوسههای شیطان است که ما را فاعل و انجام دهنده حج، معرفی و ما را از قدرت خدای سبحان غافل میکند، که باید با توسل به وجود مقدس بقیهالله از بروز این اضطرابها و نگرانیها جلوگیری کرد. هرکس به ایشان متوسل شود و مهار مرکب وجود خود را ، به دست امام زمانش بسپارد از هر نگرانی ایمن میشود. در زمان تلبیه شایسته است که بیمحابا خود را در میدان عاشقی حج، رها نکنیم بلکه ابتدا مقدمات ورود به حریم معشوق را، با انجام مستحباتی فراهم سازیم.
تلبیه ذكر مخصوص دیدار معشوق است، ذكری عاشقانه كه ازدل بر میخیزد و بر زبان جاری میشود، تلبیه نوای ملكوتی میزبان است كه مهمان آنرا تكرار میكند.
تلبیه، تلقینی الهی است كه گوش میشنود، قلب ادراك و زبان بازگو میكند.
این ذكر یادآور دمیدن صور اسرافیل است و با تكرار آن هركس به یكباره سراز قبر عالم طبیعت بیرون می آورد.
مستحب است قبل از ورود به محدوده حرم، تلبیه با صدای بلند گفته شود و با ورود به منطقه حرم، قطع گردد.
شاید راز این امر بیشباهت به قرائت نماز ظهر و عصر نباشد.
قرائت در این نمازها از آن رو آهسته و بدون صداست كه خداوند سبحان به بندهاش میگوید: ای بنده من! تو از صبح تا ظهر گرفتار كثرات عالم ماده بودی، حال كه برای نماز قیام كردهای ببین كه من خدا در وجودت هستم.
قران میفرماید: پروردگار خود را به زاری و نهانی بخوانید كه او…
آرام و در سكوت نماز بخوان من صدای تو را میشنوم.
گفتهاند: قطع شدن تلبیه مصداق آیه «إِنَّا إِلَیهِ راجِعُون» است.
یعنی رجعت بنده به دوره پاكی و فطرت، بازگشت به گذشته خویش، بازگشت به خانه قدیمی خود، خانهای كه هیچگاه برای او غریبه نبوده است. از خدا بوده «إِنَّا لِلَّه» و حال در میقات مجدداً به دامن خدایش باز گشته است «إِنَّا إِلَیهِ راجِعُون»
ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم
ما از آن جا و ازاین جا نیستیم
ما زبی جاییم و بیجا میرویم
گاهی قبل از تلبیه، خوف عجیبی حاكم میشود، خوفی كه اثر وسوسه های شیطان درآن لحظات حساس است.
ممكن است چنین اشكال شود كه این اضطرابها شیطانی نیست؛ زیرا اولیای حق نیز دچار خوفی چنین میشوند اما میان این دو نوع خوف تفاوت فراوانی است، یك خوف و اضطراب به جا مانده از القائات شیطان است و دیگری خوف از عدم درك حقیقت حج.
زمان تلبیه یكی از القائات اساسی شیطان بر ما اینست كه او ما را فاعل و انجام دهنده مناسك حج معرفی میكند و چون ما خود را از انجام چنین مناسكی به تنهایی ناتوان میبینیم دچار اضطراب میشویم. شیطان ما را گرفتار ظاهر اعمال میكند تا از باطن آنها غافل شویم.
ما نگران میشویم كه آیا مقدمات ظاهری چون غسل و وضو و…. را انجام دادهایم؟ آیا توانایی طواف را داریم؟ آیا سعی صفا ومروه برای ما میسر است؟…
اما اولیاءالله به جهت شدت اشتیاق به معشوق، مضطربند. آنان خوف دارند كه پاسخ تلبیه خویش را از محبوب نشنوند، آنان نگران لا لبیك ولا سعدیك محبوبند.
اثر خوف ما ناتوانی در انجام واجبات و خوف اولیاء الله ازعدم خشوع قلبی است.
كاشفی سبزه واری میگوید: ای عزیز حج دوگونه است: حج عوام و حج خواص
حج عوام قصد كوی دوست وحج خواص قصد روی دوست است.
عوام به سرای او میروند
وخواص برای او میروند.
توسل به وجود مقدس بقیۀ الله در هنگام تلبیه و اضطراب حاكم، آرامش و سكونی وصف ناشدنی بوجود میاورد و بهترین راهكار جلوگیری از اضطراب قرائت دو ركعت نماز استغاثه به امام زمان است.
هركس مهار مركب وجود خود را به دست امام زمانش بسپارد از هر نگرانی ایمن میشود.
بهتر است ما در میقات ابتدا به مستحبات توصیه شده بپردازیم زیرا امام خمینی در آداب الصلوه میفرماید:
اگرعاشق هستید بی گدار به دامن معشوق نپیوندید و اگرعاشق نیستید مقدمه عاشق شدن را در خود ایجاد كنید. در زمان تلبیه نیز شایسته است كه بیمحابا خود را در میدان عاشقی رها نكنیم بلكه ابتدا مقدمات ورود به حریم معشوق را با انجام مستحباتی فراهم سازیم سپس وارد شویم.
زمان تلبیه لازم است به خود یادآور شویم این من نیستم كه تلبیه میگویم بلكه لسان الله است كه تلبیه میگوید لسانی كه با توسل به حضرت ولیعصر از آلودگی رها شده است.
تلبیه چشم بستن بر ماسوی الله است.
ماسوی الله قبل از هر چیز و هركس وجود بشری ماست، هنگام تلبیه نباید منیتی باقی بماند تا قیام كند و تلبیه بگوید بلكه باید انعكاس صدای حق شنیده شود كه پاسخ میدهد لبیك و سعدیك.
اهل معرفت درباره پاسخ خدا درمیقات میگویند:
خداوند سبحان در حج هم جسم شما را تحت عنایت خاص خود قرار میدهد و هم روحتان را ، هم نیازهای جسمانی تان را پاسخ میدهد و هم نیازهای روحانی را .
بعد از تلبیه غریبهای باقی نمیماند ، همه حریم پر از خودی است و نااهل در آن فضای ملكوتی جایی ندارد و این منِ خدایی است كه برای دیدار معشوق بیصبرانه از میقات به سوی مسجدالحرام میشتابد.
ادامه دارد….
«برگرفته از کتاب جرعهای از بیکرانههای حج استاد زهره بروجردی»