در آیه 195 آل عمران آمده است:
«فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»
«پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد (و فرمود كه) من عمل هيچ صاحب عملى از شما را از مرد يا زن كه همه از يكديگريد تباه نمىكنم پس كسانى كه هجرت كرده و از خانههاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شدهاند بديهايشان را از آنان مىزدايم و آنان را در باغهايى كه از زير (درختان) آن نهرها روان است درمىآورم (اين) پاداشى است از جانب خدا و پاداش نيكو نزد خداست»
تفسیر را از این قسمت ادامه میدهیم:
«فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَ قَاتَلُواْ وَ قُتِلُواْ»
در این قسمت به پنج مرحله خاص اشاره میشود: «هَاجَرُواْ»(هجرت کردن) «أُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ»(ازخانههای خود رانده شدند) «أُوذُواْ فِي سَبِيلِي»(در راه خدا آزار دیده) «قَاتَلُواْ»(جنگیده) «قُتِلُواْ» (کشته شدهاند)
هریک از این مراحل به تنهایی در دین جایگاه خاص خود را دارد، اگر همه این امور در کنار یکدیگر جمع شوند، رهاورد فوق العادهای را به ارمغان خواهند آورد.
یادآوری عملکرد اولیالالباب
«فَالَّذِينَ» فاء تفریع یا تفصیل است، در این آیه به تفصیل اعمال اولیالالباب یادآوری و مراحل پنجگانه با جزئیات ذکر میشود.
- «هَاجَرُواْ» اولین كار اولیالالباب هجرت است. قرآن در آيه 50 ذاریات میگوید: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّه» (فرار کنید به سوی خدا) انسان همانگونه که از وطن خويش هجرت میکند باید از مانوسات، عادات نادرست، عقاید ناصحیح و یا خُلق نامناسب خویش هجرت کند.
«هَاجَرُواْ» فعل معلوم است و همین نشان میدهد اولیالالباب هجرت را انتخاب کردهاند، این گروه حُسن انتخاب داشته و به موجودی خود به هیچ شکل راضی نبودهاند؛ گاه از مکانی که در آن اعتقاد باطل حاکم بوده هجرت کرده و گاه از دوستان و خاندان خود کنارهگیری نموده و گاه از عقاید و اخلاقیات و عادات نامناسب هجرت کردهاند.
«وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ» فعل مجهول است، بدین معنا که مخاطبین آیه مجبور شدند از خانههای خود خارج شوند، آنان با انتخاب خويش دست به این خروج نزدهاند بلکه مقهور گشته و دیگری بر آنان مسلط شده اما چون اعتقادات را بر هر امری ترجيح دادند از تعلقات خود گذشتند .
بحث عبور از تعلقات نيست!!
«دار» یا خانه جایی است که انسان به آن تعلق دارد؛ به کار بردن این عبارت گویای آنست که تنها بحث عبور از تعلقات نیست بلکه مخاطبين آيه از امنیّت ظاهری و از آسایش و رفاه خويش صرفه نظر کردند؛ بعضی از اصحاف صفه از ثروتمندان مکه بودند اما از آسودگی خود چشم پوشیدند، املاکشان توقیف شد و مجبور شدند با کمترین وسیله، به اصطلاح عامیانه با لباس تنشان به مدینه هجرت کنند و در شبانه روز به یک خرما قناعت کنند اما همچنان از دین حمایت میکردند.
ترور شخصيت ‼
«وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي» اولیالالباب مورد ملامت، ملامتگران قرار گرفته و به اصطلاح امروز ترور شخصیت شدند و آسیبروانی فراوانی دیدند، البته امر عجیبی نیست زیرا در همیشه تاریخ حکایت همین است هرگاه فردی عمل درستي انجام دهد مورد سرزنش دیگران قرار میگیرد، فعل (اوذوا) به تنهایی به کار نرفته بلکه با عبارت «فی سبیلی» همراه شده تا بيان دارد آنان که در راه رضای خدا دست به انجام عمل صحیح میزنند اذیت میشوند.
شهدا توانمندند‼
«وَقَاتَلُواْ» این فعل اشاره به توانمندی اولیالالباب دارد، انسان باید توانمند باشد تا قدرت بر قتال داشته باشد، مخاطبین آیه توانمند بودند که قتال در راه خدا را انتخاب کردند، این افعال نشان میدهد مومن نباید شکنده و ناتوان باشد، بحث قتال بحث توانمندی است زیرا مومن قدرتمند و توانا میتواند بجنگد.
اساس مومن بر جنگ نیست اما چنانچه راههای متفاوتی برای هدایت دشمن پشت سر گذاشت اما دشمن همچنان قصد آزار و اذیت او را داشته باشد در این زمان مومن وارد جنگ با دشمن و دفاع از مومنین میشود او باید توانایی خویش را عرضه کرده و به میدان بیاورد؛ سخن از ناز و نوازش نیست سخن از جنگ است چنانچه دشمن هدایت و تسلیم نشود باید از میان برود.
«وَقُتِلُواْ» ممکن است فرد در این عرصه جان خود را هم از دست بدهد اما جان برای دفاع از دین باید به کار گرفته و خرج شود.
ترجیح شریعت بر ملیّت
مفسرین تفاسیر دیگری در رابطه با این محورها بیان میکنند:
مفسری میفرماید: «فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ» اولیالالباب از دارالفتنه و محل فتنهها فرار کرده و هجرت نمودند.
«وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ» مجبور شدند از سرزمینی که زادگاهشان بوده جدا شوند، آنان در خدمتِ پیامبرِ زمان خود بودن را بر سرزمین خود ترجیح داده، شریعت را بر ملیت ترجیح دادند .
عبارت «وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِی» مطلق آمده زیرا آسیبها گاه اقتصادی، شخصیتی، اجتماعی، عاطفی و… است، اما مخاطبین آیه هر نوع آزاری را در مسیر برپایی شریعت متحمل شدند تا دین باقی بماند .
«وَقَاتَلُواْ» اولیالالباب با تمام اذیتهایی که متحمل شدند دست از پیکار نکشیده و آسیبها آنان را ناتوان نساخت بلکه از مشکلات به عنوان فرصت برای مبارزه استفاده کردند.
«وَقُتِلُوا» شهادت را انتخاب کردند و گفتند:
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست روزی ببینم و تقدیم وی کنم
هجرت از عادات
یکی از مفسرین عرفانی میگوید: اولیالالباب از انجام عمل به غیر قصد صحیح هجرت کرده و عمل را خالصانه انجام میدهند، او میگوید آنان از انجام عمل به صورت عادت هجرت کرده در حالیکه نوع مردم بیشتر کارهای خود را صرفا بر مبنای عادت انجام میدهند و قصدقربت نمیکنند، آنان عمل را بدون هیچ فکری انجام میدهند مثل خون که دائم جریان داشته و متوقف نمیشود.
«اوذوا فی سبیلی» برای رسیدن به خدا اذیت شدند و انواع گرفتاریها را متحمل شدند «قاتلوا» با نفس مبارزه کردند و «قتلوا» با شمشیر صدق بالاخره نفسشان کشته شد.
مفسر دیگری میگوید: «اخرجوا من دیارهم» یعنی اینان از لذاتشان صرفهنظر کردند.
- «اوذوا فی سبیلی» خدای سبحان هرآنکس را که در مسیر حق قرار دهد مقاوم میسازد و گرفتاریهای خاصی بر وی وارد میسازد تا عاشق بودن خويش را ظاهر گرداند.
«قاتلوا» اينان باقی مانده نفس را در مقابله با دشمن از ميان بردند «قتلوا» به فنای کامل رسیدند.
«هاجروا» برای تکمیل ایمان هجرت کردند، «واخرجوا من دیارهم» توضیح هاجروا است یعنی واو عطف تفسیری است، «اوذوا فی سبیلی» برای کمال ایمان اذیتهای خاص را متحمل شدند. «قاتلوا و قتلوا» از عرصه جهاد کنارهگیری نکردند و توانمندی خود را به نمایش گذاشتند، مخاطبین آیه به نتیجه کار نداشتند چون گاه کشته میشوند و ظاهرا به نتیجه نمیرسند، آنان برای به نتیجه رسیدن گام بر نمیدارند، بلکه برای رسیدن به حق حرکت میکنند.
«اوذوا فی سبیل الله» اولیالالباب با کسانی روبرو میشوند که آنان را درک نمیکنند و این مصاحبت موجب اذیتشان میگردد؛ زمانیکه شمس به مولوی آموزش صبر و تحمل میدهد به وی میگوید تو باید چندان متحمل باشی که اگر کسی در خواندن یک خط بیست غلط داشته باشد تو حرفی نزنی و سخنی نگویی و اگر او یک صفحه را بخواند درحالیکه در یک صفحه و در هر خط بیست غلط داشت تو فقط یک غلط را بگویی زیرا اگر غلطها را مکرر تکرار کنی آنان از تو فاصله میگیرند اما اگر تحمل کنی میتوانی در دراز مدت کار خود را انجام دهی و تربیت خویش را اِعمال کنی تو با جهالی سرکار داری که دوست ندارند از اشتباهات خود آگاه شوند تحمل چنین افرادی کار سختی است.
«هاجروا» اولیالالباب از آنان که تعریفشان را میکردند هجرت کردند زیرا معتقدند به همان میزانکه مخالفین آسیب میزنند موافقین اگر اندازه نگه ندارن دآسیب وارد میکنند. نفس در هر دو شیوه آسیب میبیند چون یک جا گرفتار حقارت میشود و در شیوه دوم گرفتار خود بزرگبینی میگردد.
«اوذوا فی سبیلی» این مفسر میگوید: به غیر از ملامت ممکن است در مسیر دیانت فقر موقتاً برای آزمون به سراغ انسان بیاید، مثل تحریم.
- «قاتلوا و قتلوا» تلخ و شیرین زندگی برای اینان همراه یکدیگر است و در هر دو حال شاکر حضرت حقاند، قتلوا ظاهرا تلخ است زیرا سخن از مغلوب شدن است اما برای اینها تلخ و شیرین زندگی یکسان است چون آنچه در نگاهشان مهم است قرب به خداوند سبحان است غالب یا مغلوب شدن در نظرشان یکسان است مهم تقرب الی الله در همه امور است .
هجرت از نفسانیات
مفسر دیگری میگوید: اینان «هاجروا» از شهوات خود هجرت کردند و از نفسانیات خود گذشتند، شاید اولین قدمی که انسان باید در مسیر سلوک بردارد آنست که تغییراتی در خود و اطرافش ایجاد کند تا فضای اطرافش تغییر کند.
به گفته یکی از مفسرین اولیالالباب حتی از دوستان سوء خویش هجرت کردند، زیرا ممکن نیست انسان در فضای آلوده قبل از هجرت توقف کند و دیانتش باقی بماند.
«اخرجوا من دیارهم» عاشق برای رسیدن به معشوق حتما دست به اقدام عملی میزند، در واقع مغلوب عشق واقع میشود و عاشقیاش در این حرکت ظهور و بروز مییابد.
- «اوذوا فی سبیلی» اذیت شدند تا حقیقت انقطاع برایشان حاصل شود، در ادعیه آمده است: «اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ»[1] «خدایا کمال جدایی از مخلوقاتت را برای رسیدن به خودت بر من ارزانی دار» خدا حقیقت انقطاع را ایجاد میکند حتی اذیت شدن از سوی نزدیکان را در نظر میگیرد تا اولیالالباب اعتماد به غیر حق نکنند.
«اوذوا فی سبیلی» اذیت در راه حق کظم غیظی است که باید با اطرافیان لحاظ شود.
«قاتلوا و قتلوا» اولیالالباب چندان عاشق شدند که در محضر معشوق به فنا رسیده و از آنها وجودی باقی نمانده است.
«قتلوا» نشان میدهد که تا آخرین لحظه در مسیر حق حرکت کردهاند.
«قتلوا» از عدم انحراف اولیالالباب پرده بر میدارد، به عنوان مثال ميتوان گفت: خدای سبحان بر تک تک ما منّت گذارده تا سوار قطار انقلاب شویم در حاليكه همه ما نگران آینده خویش هستیم، اما با عبارت «قتلوا» معلوم میشود مخاطبین آیه تا زمان رسيدن به مقصد هیچ انحرافی نداشتهاند.
بعضی از مفسرین معتقدند به هر میزانی که انسان این امور را با قصد قربت عملی نمايد به همان میزان از پاداش الهی بهرهمند میگردد.
بعضی از مفسرین این مراحل را منفک از یکدیگر دانسته بدین معنا که ممکن است کسی هاجروا را تجربه کند اما «اوذوافی سبیلی» را نداشته باشد یا هر یک از این مراحل بدون دیگری برای او پيش آيد او میگويد این مراحل نسبی است و به اندازهای که انسان هزینه کند از پاداشهای الهی بهرهمند میشود.
اما بعضی از مفسرین معتقدند تمام این مراحل یک بستهبندی کامل است و همه در امتداد یکدیگرند، بدين معنا كه اين مراحل يا همزمان و با هم اتفاق میافتد يا يكی بعد از ديگری پيش میآيد اما آنچه مهم است آنست که همه در این مراحل نیّتشان تقرب به خدای سبحان است و در نهایت کشته راه دوست میشوند.
- کشته شدن در راه معبود انتهای عقلانیت و رهایی انسان از نفس است آنکس که اهل عقل باشد از منیّت رها میشود و حقانیت وی نمودار میگردد و عبودیّتش ظهور پیدا میکند.
«لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ»
حتمی و قطعی بودن جزا
ادامه آیه بیان میدارد جزا حتمی و قطعی است زیرا لام تاکید و نون تاکید ثقیله در «لأُكَفِّرَنَّ» با هم آمده است، البته جزا نقدی و فوری نیست زیرا نون تاکید ثقیله در پایان فعل مضارع زمان فعل را به آینده منتقل میکند.
منیّت، سیئه است
این افراد درحالی که همیشه در مسیر حق بودند اما گاه سیئهای از آنان مشاهده میشود، سیئه منیّتی است که ظهور پیدا میکند، در حقیقت گاه بقایای نفسانی از آنان مشاهده میشود. در تاریخ انقلاب آمده است زمانیکه حضرت امام خمینی (ره) بعد از 15 سال به قم تشریف آوردند فرمودند: من یک «من» 15 سال پیش گفتم، 15 سال انقلاب عقب افتاد.
منیّت در اولیالالباب و صاحبان خرد نيز گاه لحظهاي ظهور میکند، خدای سبحان میفرماید: ما این لحظات را برایشان میپوشانیم.
اینکه انسان باید دائماً برای غفران سیئات خویش دعا کند در حقیقت برای زمانی دعا میکند که منیّت وي ظهور میکند، حال اگر كسي در مسیرحق بوده و ناخواسته مرتکب خطایی شود خدای سبحان منیّت او را میپوشاند.
یکی از مفسرین میگوید: خدای سبحان صفات آنها را پوشانده و صفات خویش را از آنان صادر میکند، حضیض بنده را میپوشاند و علو خود را نمودار میسازد، جهل را میپوشاند و علم خویش را ظاهر میسازد، فقر را میپوشاند و غنای خود را ظاهر میسازد .
هرگاه منیّتها پوشانده شود فوق تصور، کمال در اختیار انسان قرار میگیرد و فوق تصور وجود به او عطا میشود، چون هر سیئهای محدودیت ایجاد میکند؛ هرگاه خدای سبحان بر وجود محدود بنده پرده اندازد وجود نامحدودی که او در باطن دارد جلوهگر میشود.
«الله نور السماوات و الارض» زمانی که خداي سبحان پردهای بر منيّت بنده میافکند قلب وي نورانی میشود و نورانیّت قلبش در همه زندگیاش جریان مییابد، نواقصش به کمال تبدیل میشود و توفیق همه اعمال صالح نصیب او میگردد و اعمال صالحش چنان گسترده ميشود که نواقصش را تکمیل مینماید.
خدای سبحان وجود بشری و حیوانی را کتمان نموده و وجود حقانی و الهی خويش را آشکار مینماید.
بعضی از مفسرین «کفر» را به معنای (محو)گرفتهاند بدين معنا كه خداوند خطاهای اوليالالباب را محو میکند و هیات جدیدی نصیب آنان میکند، اگر انسان در مسیر درست قدم بردارد خدای سبحان سابقه نادرستش را محو میکند؛ میزان حال افراد است اگر مسیر درست باشد حضرت حق عیوب سابق را نادیده میگیرد و نواقص سابق را کاملا میپوشاند.
اگر «کفر» به معنای «محو» به كار رفته نه به معنای ستر و پوشاندن، از آنروست كه اين محو كردن به گونهای باشد که هیچ ملکوتی از عملکرد نادرست باقی نماند و علی الدوام ملکوت زیبای فرد به نمایش گذاشته شود.
یکی از مفسرین میگوید: خدای سبحان در «لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ» سه وعده داده است:
اولين وعده محو کردن سیئات است، اولیالالباب در آیه 193 آل عمران، همين امر را ازخداي سبحان طلب كردند وگفتند: «رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا» خدای سبحان نيز به درخواست آنان جامع عمل پوشاند و آنان را به مطلوب خود رساند؛ آنچه هویداست آنست که انسان با هیات نامناسب نمیتواند در منزل خوبان سکنی گزيند، قدم اولیه تطهیر است یعنی وقتی خدای سبحان عیوب را مستور میکند مقدمهای است که به دنبال این مقدمه ذی المقدمه هم موجود میشود.
اولین جایزه خداوند به اولیالالباب
«لاکفرن» اولیالالباب در حالی که همه اسباب را به دست خدای سبحان میبینند همه توجه را به مسبب الاسباب معطوف میدارند، از این رو خدای سبحان از صیغه متکلم وحده استفاده میکند نه صیغه معالغیر تا بيان دارد من كه پروردگار شماهستم برای شما هر کاری که لازم باشد انجام میدهم. پوشاندن خطاها اولین جایزه خدای سبحان به اولی الالباب است.
و اما در ادامه آمده است: «وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ» «وآنها را در باغهای بهشتی که از زیر درختانش نهرها جاری است وارد می کنیم» گویا خدای سبحان خود با احترام خاص متقی را وارد بهشت میکند، نه آنکه ملائک را برای بردن آنان مامور کند.
تاریخ جلسه: 98.11.19
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه