قرآن در آیه 29 سوره مبارکه آل عمران میفرماید:
«قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فی صُدُورِکمْ أَوْ تُبْدُوهُ یعْلَمْهُ اللَّهُ وَ یعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى کلِّ شَیءٍ قَدیرٌ»
« بگو: اگر آنچه در سینههاى شماست نهان دارید یا آشکارش کنید، خدا آن را مىداند، و [نیز] آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است مىداند، و خداوند بر هر چیزى تواناست»
«قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فی صُدُورِکمْ أَوْ تُبْدُوهُ»
خدای سبحان به پیامبرش میفرماید: «قُلْ» پیغمبر به اینها بگو اگر بعضی از امور نادرست را در دلتان مخفی کنید یا آشکار و اظهار نمایند، خدای سبحان از آن آگاه است و خدای سبحان آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است میداند. «وَ اللَّهُ عَلى کلِّ شَیءٍ قَدیرٌ» خدا بر همه چیز قدرت دارد.
دوستی با کفار
ربط آیه مذکور به آیه قبل آن است که در آیه سابق بحث از آن بود که مؤمنین نباید ولایت کفار را قبول نمایند و دوستی با آنها را بپذیرند. (البته گفته شد ارتباط صوری با کفار در شرایط تقیه مانعی ندارد و دوستی ظاهری با کفار بدون آنکه به قلب وارد شوند منعی ندارد.) قرآن میگوید: اگر دوستی با کفار را در سینههایتان مخفی کنید خدای سبحان نسبت به قلوب شما آگاه است به زبان عامیانه میتوان گفت: ای مؤمنین بدانید در تقیه نباید امر بر خود شما مشتبه شود و گمان کنید میتوان کفار را به عنوان دوست گرفت.
قلب جایگاه محبت الهی
سینهای که در آن محبّت کفار باشد قلب نیست سینه است. قرآن کلمه صدور را در آیه به کار میبرد نه لفظ قلب را؛ زیرا دل تا زمانی دل است که جایگاه محبّت اولیا الهی باشد؛ امّا اگر دل جایگاه محبت کفار شد عنوان دل از او برداشته میشود. دل حریم مقدسی است، این حریم مقدس نباید در اختیار دشمنان قرار گیرد.
شاهد مثال این مطلب را میتوان قسمتی از سوره مبارکه ناس دانست. قرآن میگوید:
«الَّذی یوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ» [1]
«آن کس که در سینههاى مردم وسوسه مىکند»
در صدر وسوسه ایجاد میکند یعنی در دل وسوسه ایجاد میکند، ایشان معتقدند: «صُدُورِکمْ» همان قُلوبِکم است؛ امّا گروهی از مفسرین این نظریه را رد کردهاند و گفتهاند: صدر دور قلب است. آنان میگویند: شیطان هرگز اجازه نفوذ به دل را ندارد بلکه او در اطراف دل نفوذ میکند.
«وَ یعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»
علم و احاطه خداوند به آنچه در باطن افراد میگذرد
«یعْلَمْهُ اللَّهُ» خدای سبحان از قلوب شما آگاه است و میداند که محبت شما مؤمنین نسبت به کفار تا چه اندازه است و برای حضرت حق هیچ تفاوتی ندارد که مؤمنین محبّت خود را نسبت به کفار اظهار بکنند یا پنهان نگه دارند.
«یعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» از ظاهر آیه استنباط میشود، حیطه تسلط خدای سبحان کامل است. او از آنچه در آسمانها و زمین است آگاه است. مفسرین عرفانی در رابطه با سماوات و ارض میگویند: سماوات، صدر، قلب و عقل بندگان است؛ خدا میداند که در سینه، عقل و قلب شما چه میگذرد. آنان در رابطه با ارض میگویند: «الْأَرْضِ» زمین وجودی بندگان است که این وجود به چه میزان اعلام ارادت نسبت به کفار دارد.
«وَ اللَّهُ عَلى کلِّ شَیءٍ قَدیرٌ»
قدرت خداوند سبحان
لسان خدای سبحان در این آیه لسان تهدید است؛ زیرا بلافاصله میفرماید: «وَ اللَّهُ عَلى کلِّ شَیءٍ قَدیرٌ» خداوند بر هر چیزی قدرت دارد. بعضی از مفسرین میگویند: پایان آیه رابطه مستقیم با «وَ یحَذِّرُکمُ اللَّهُ نَفْسَهُ» آیهی قبل دارد. یعنی خدا مؤمنین را تهدید میکند. آنان حتی نسبت به امور نامناسب درون سینههایشان مجازات خواهند شد. نباید گمان کنند اگر حبّ نامناسبی در درون سینه آنهاست پس مجازاتی برایشان نخواهد بود.
بعضی مفسرین میفرمایند: خدایی که بر همه چیز قادر است در اینجا نیز قدرت دارد تا شما را نسبت به حبّ باطنیتان مجازات کند. آنان همچنین میگویند: آیه بیان نمیدارد که خدا شما را مجازات میکند. بلکه میگویند: خدا قدرت مجازات شما را دارد؛ یعنی مؤمن با حبّ نامناسب باطنی؛ خود را مستحق مجازات کرده و خدا قدرت بر مجازات دارد.
پاداش و عقوبت نسبت به امور سرّی
تفاسیر عرفانی در رابطه با «…إِنْ تُخْفُوا ما فی صُدُورِکمْ…» میگویند: ممکن است محبت دشمن در ظاهر مؤمنی باشد و قلباً نسبت به آنان عداوت داشته باشد. مؤمن نسبت به همین عداوت باطنی کفار مأجور است، خدا به او اجر میدهد. اینکه ظاهراً مجبور است سکوت کند و باطناً عداوت میورزد مأجور است. « یعْلَمْهُ اللَّهُ » خدا میداند که مؤمن در دل خود عداوت نسبت به کفار را پنهان کرده؛ امّا ظاهراً اظهار ارتباط مسالمت آمیز دارد و همین علم خدا؛ بنده را مستوجب پاداش میکند؛ زیرا تنور برائت او نسبت به کفار روشن است.
فضای اصلی آیه تولی و تبری است. تولی و تبری باید به عنوان یک اصل کلی در زندگی قرار داشته باشد. گاهی انسان یک نیت خیر را در دل پنهان میکند و گاه آشکار، گاه یک نیت سوء را در دل پنهان میکند و گاه آشکار.
آیه میگوید: خدا به سِرّ و علن، پنهان و آشکار شما آگاه است. او قدرت دارد که برای امور سِرّی به شما پاداش دهد یا شما را عقوبت کند.
علامه رحمهالله علیه میگوید: در این آیه خدا خود با مخالفین درگیر نمیشود؛ بلکه به واسطه پیامبر صلیاللهعلیهوآله پیام را به گوش مخاطبین میرساند. حضرت حق میگوید: «ای پیغمبر! تو به مؤمنانی که محبّت کفار را در دل دارند بگو: خدایی خدا اقتضا نمیکند خودش وارد میدان مقابله شود و خود با مخالفین درگیر شود؛ بلکه لازم است تا حرف حق توسط پیامبر به گوش چنین مؤمنانی برسد تا چنانچه لازم باشد برخورد بالاتری در پی باشد که در آن زمان با برخورد خود خدای سبحان مواجه خواهند شد».
از سویی علامه رحمهالله علیه میگوید: خدا آگاه است که چنین مؤمنینی حتی به حرف خدا نیز گوش نمیسپارند. آنچه را خدا میگوید: مؤمنین نمیپذیرند. خدا خود سخنی نمیگوید؛ بلکه به پیامبر صلیاللهعلیهوآله اعلام میکند تو بگو، تا مؤمنین پای خود را از گلیم خویش فراتر نگذارند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله تو بگو تا ساحت کبریای خدا حفظ شود.
پیامهای آیه
- خطری که مؤمنین را تهدید میکند آن است که درعین تقیه و دوستی ظاهری با کفار کم کم در دل خود نسبت به آنان احساس محبت میکنند.
- گاهی مودت ظاهری مؤمنین نسبت به کفار به محبّت باطنی تبدیل میشود که در سینههای خود مخفیانه دشمن را مدح و اثبات میکنند و این خطر بزرگی برای مؤمنین است.
- «یعْلَمْهُ اللَّهُ» خدای سبحان از میزان محبت شما مؤمنین نسبت به کفار آگاه است و برای حضرت حق تفاوتی نمیکند که شما کفار را ظاهری مدح کنید یا نهانی.
- پایان آیه لسان تهدید است تا به مؤمنین اعلام دارد خدا از حبّ و بغض باطنی شما آگاه است. اگر نسبت به کفار در قلبهایتان محبّت ورزید خداوند قدرت بر مجازاتتان را دارد.
- «إِنْ تُخْفُوا ما فی صُدُورِکمْ ْ أَوْ تُبْدُوهُ» گاهی انسان ولایت نفس را به جای ولایت حق میپذیرد. ظاهراً ادعای ایمان میکند امّا باطناً خود پسند و خودپرست است و گاهی این خودپرستی را رسماً اعلام میکند و در اجرای اوامر و ترک نواهی مخالفت میورزد.
- «یعْلَمْهُ اللَّهُ» خدا عالم است، برای او کم و زیاد عداوت شما، ظاهری و باطنی، سرّ و علن یکی است. خدا عالم است که انسان تا چه اندازه قلباً از دشمنان دوری میکند و به چه میزان هوای نفس را فرمانده خود میکند.
- «وَ اللَّهُ عَلى کلِّ شَیءٍ قَدیرٌ» خداوند به جهت موالات و معادات باطنی قدرت جزا دادن را دارد.
- «تُخْفُوا ما فی صُدُورِکمْ» وقتی باطنی تغییر کند و بنده توبه کند؛ رابطه خدا هم با او برمیگردد تا قبل از توبه گرفتار عقوبت بوده و بعد از آن مستحق پاداش میگردد.
- خداوند سبحان از عبارت «قُل» در این آیه نقش اثباتی خود را به میدان نمیآورد تا شاید مؤمنین به گفته پیامبر تن دهند و از محبت با کفار دوری کنند.
- «قل» مفسری میگوید: مواردی را که خدای سبحان میداند مؤمنین پذیرای آنها نیستند به پیامبر اعلام میدارد، ای پیامبر! تو بگو تا مؤمنین بیاموزند. بهتر است این آموزشها از لسان خداوند سبحان صورت نگیرد بلکه از لسان پیامبر باشد.
- گاهی انسان نسبت به ظاهر مراقبه دارد امّا از باطن غافل است. آیه میگوید: خدا از ظاهر و باطن شما آگاه است از دلهایتان مراقبت کنید زیرا خدا میداند در ضمیر شما چه میگذرد. نسبت به خوب و بد آن جزا و پاداش خواهید دید.
- نکته تربیتی آیه آن است که مدیران در مییابند که گاهی بعضی از امور را نباید خودشان مستقیماً به زیردستان اعلام کنند؛ بلکه بهتر است آن امر از لسان دیگری به گوش افراد برسد تا هم گفته باشند و هم خود نگفته باشند.
- فضای اصلی آیه تولی و تبری است. تولی و تبری باید به عنوان یک اصل کلی در زندگی ما باشد.
- خدا به سِرّ و علن پنهان و آشکار شما آگاه است. او قدرت دارد که برای امور سِرّی به شما پاداش دهد یا شما را عقوبت کند.
« برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه ناس، آیه 5