در آیه 54 سوره دخان آمده است:
«کَذَلِکَ وَزَوَّجْنَاهُمْ بِحُورٍ عِینٍ»
«اینچنیناند بهشتیان؛ و آنها را با «حور العین» تزویج میکنیم!»
درک حقیقت مقام متقین
«کَذَلِکَ» ؛ «این چنین است (مقام متقین)»
مفسری درباره بکار گرفتن «ذلک»«اسم اشاره دور» میفرماید: درک رفعت مقام متقین آسان نیست زیرا حقیقت این مقام در عالم معنا آشکار میشود، عالم ماده عالم تعین و محدودیتهاست و در ظرف ماده پردهبرداری از امور نامحدود ممکن نیست از آن رو ادراک حقیقت مقام متقین از حیطه ادراک این عالم خارج است و آنچه درباره آنان گفته میشود مثالی از جایگاه ایشان است نه حقیقت مقام آنان.
- مفسر دیگری میفرماید: «اسم اشاره دور» میتواند نشاندهنده این معنا باشد که برای رسیدن به مقامات خاص سیر و حرکت طولانی لازم است.
«وَ زَوَّجْنَاهُمْ» خدای سبحان میفرماید: ما متقین را به پیوست حور العین در میآوریم! به کار بردن ضمیر («نا» به معنای «ما») نشان میدهد که حضرت حق خود خطبه خوان و عاقد متقین است و این اکرام بسیار بالاتر از نفس تزویج با حور العین است.
ثمره انتخاب صحیح متقین
خدای سبحان ولیّ متقین است و تزویج آنان به اذن و قدرت او صورت میگیرد و امر حضرت حق با عنایت خاصش درباره ایشان جاری میشود، البته سبب این تزویج امری نیست که در قیامت ایجاد شده باشد زیرا همچنانکه در جلسات گذشته بیان شد در قیامت هیچ امر جدیدی احداث نمیشود و هر آنچه هست ادامه دنیاست، متّقی در دنیا خدای سبحان را صاحب، مالک، وکیل و کفیل و… خود قرار داده و به عبارت عامیانه خدای سبحان همه کاره زندگی او بوده حال در قیامت ثمره این انتخاب به وضوح بر او عیان میگردد و حضرت حق سرپرستی و وکالتش را بر عهده میگیرد.
متقی در دنیا مخاطب این آیه بوده که میگوید: «الله وَلِیُّ الَذِینَ آمَنُوا» خدا ولیّ کسانی است که ایمان آوردهاند و فقط در قیامت از این ولایت پردهبرداری میشود و «زوجناهم» از جلوههای ولایت حضرت حق بر متقین است.
زوجیّت یعنی تأثیرگذاشتن و تأثیر پذیرفتن
نگاه دیگر: در نظام عالم زوجیّت برقرار است، آسمان و زمین جفتی هستند که میان آنها درگیری نیست، در درون هر یک از ما هم، نفس و عقل زوج یکدیگراند. عقل فرامین درست را صادر میکند و نفس پذیرای آن فرامین درست است و امتثال میکند.
- «زوج» در اصل به معناى صنف و نوع از هر چیز است[1]. اجمالاً زوجیّت یعنی قرین و مثال بودن؛ هر انسانى در قیامت، براساس کردار دنیوى خود، همنشینى مناسب خواهد یافت.
«و اذا النفوسُ زُوِجَّت»[2]
«و آن وقتی که نفسها به جفت مناسب خود میرسند».
زوجیّت میان جسم و روح
انسان اگر در دنیا تمام توجهاش بر جسم متمرکز شود و نسبت به خواستههای روح بیتوجه باشد، زوجیّتی میان روح و جسمش برقرار نشده و متقی نیست، همچنین اگر تمام توجهاش به روح باشد و از جنبه جسمانی از جمله طهارت و اعمال ظاهری و نظافت و روابط اجتماعی و … دور بماند؛ در شمار متقین جای نمیگیرد و تعادل و زوجیّتی در درون او برقرار نشده است.
نمونه کامل و صحیح این پیوست و عُلقه را در وجود پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآله میتوان دید، زمانی که مردم به انکار نبوّت ایشان پرداخته و میگفتند: اگر او پیامبر است چرا غذا میخورد و مانند مردم عادی در میان کوچه و بازار راه میرود؟! چنین سوالاتی نشان میدهد که مردم انتظار نداشتند پیامبر صلیاللهعلیهوآله جنبه مادی و بشری داشته باشد بلکه گمان میکردند فرستاده خدا باید مجرد محض باشد در حالیکه این زوجیّت در سیره پیغمبر صلیاللهعلیهوآله کاملاً ظاهر و آشکار بوده است، جبرائیل بارها بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل شده و وحی را ابلاغ مینمود و همین پیامبر زمان خروج از منزل ابتدا موهای مبارکشان را شانه میزدند و ظاهر خویش را آراسته میکردند.
مجدد یادآوری میکنیم برای استحکام زوجیت هم توجه به احکام ظاهری از قبیل طهارت و نجاست و احکام دقیق در مورد شرایط وضو و غسل صحیح و… لازم است و هم توجه به باطن این احکام از جمله توصیه به کسب طهارت باطنی و دوری از نجاساتی چون دروغ و ریا و کبر …؛ از سوی دیگر ضروری بودن قصد قربت در تمامی عبادات حکایت از این زوجیت دارد زیرا قصد از جنس ماده نیست بلکه همان روحانیت و باطنی است که باید در عبادات باشد.
هرکس به میزانی که تقوا در وجودش ریشه دوانده باشد به هر دو بُعد جسمی و روحی توجه دارد و نیازهای لازم هر یک از این دو را میشناسد و به آنها پایبند میگردد به همین جهت است که متقی همیشه به عالم ماده و معنا با هم توجه دارد و میان جسم و روح او زوجیتی برقرار است و تزاحمی در آنها دیده نمیشود. عبادات وی ظاهری دارد که با مرکب جسم آن را برعهده دارد و باطنی که روح متقی آن را ادراک میکند.
خدای سبحان در درون ما پیوستی میان نفس و عقل، جسم و روح برقرار کرده که با این پیوند هر بُعدی از ابعاد وجود انسان بدون نزاع در کنار دیگری قرار میگیرند، رشد میکنند و به تعالی یکدیگر کمک میکنند، زمانی که این تزویج بدست خدای سبحان صورت گیرد تعامل درست برقرار گشته و جسم و روح از بودن با هم لذت میبرند؛ در نتیجه در این زوجیت طلاق و جدایی نیست.
زوجیتی که خدا برقرار میکند، پیوست و پیوندی ابدی دارد؛ معاد جسمانی در قیامت نشانگر همین زوجیت ابدی میان روح و جسم است در زوجیتی که حضرت حق ایجاد می کند طلاق و جدایی نیست، طلاق مربوط به زوجیت در زندگی انسانی است مربوط به زمانی است که او بخواهد خود زوجیت میان دو چیز برقرار کند!
«بِحُورٍ عِینٍ»
خدای سبحان میفرماید: ما متقین را به تزویج حور العین در آوردیم.
«حور»؛ جمع حوراء است و به کسی گفته میشود که سیاهی چشمش بسیار سیاه و سپیدی چشمش بسیار سپید است.
«عین»؛ جمع عیناء به معنی زنی با چشمانی بسیار درشت است.
مفسرین عرفانی میگویند: «حور» همراه و قرین و مصاحب ماست.
تقوا همیشه همراه و قرین متقی است و در قیامت از این قرابت رونمایی میشود و آنجاست که خدای سبحان میفرماید: «زوجناهم بحور عین»
نخست موعظه پیر معرفت این است که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
پیوست و قرابتی عمیق
زوجیّت پیوست و قرابتی عمیق است این سخن بدین معناست که در این عالم نیز همراهان متقی باید تیزبین و هوشیار باشند و به عمق امور توجه داشته باشند در آیات گذشته اشاره شد متقی ظاهربین و سطحینگر نیست و در اجرای دین سهلانگاری و سستی ندارد بلکه همواره بصیرت داشته و نگاهش به زندگی جاودانه و ابدی است.
- بالاترین نوع هوش، هوش معنوی است، متقی با درایت و هوش معنوی نیازهای زندگی خویش را تا قیامت تأمین میکند و همیشه همراه و قرین کسانی میگردد که داراییهای معنوی او را افزون کنند، متقی در این عالم از مصاحبت و همنشینی آنان که در بندگی حضرت حق سهلانگارند دوری میکند، از اینرو در قیامت مصاحبین او بهترینها هستند. (حورعین)
اگر صرفا گفته شود حورعین نماد زیبایی هستند، به این معنا که زیبا سیرتاند و ملکوتشان زیبا است.
امیرالمؤمنین در شعری میفرمایند:
«ثلاثةٌ یذْهِبْنَ عَنْ قَلْبِ الْحَزَنْ الْماءُ وَ الْخَضْراءُ وَ الْوَجَهُ الْحَسَنِ» [3]
«سه چیز غم و اندوه را از دل میزداید. آب، سبزه و صورت نیکو.»
در عالم معنا مقام صبر و شکر و رضا صورتهای زیبایی هستند که بسیار با فطرت انسان سازگار است.
- مفسرین میگویند: حور العین صرفاً به معنای اناث (جنس مونث) نیستند زیرا نوع انسان، مخلوق خدای رحمان هستند و وعده بهشت و نعمات آن برای متقی اعم از زن و مرد داده شده است.
- مراد از حور العین همان قرین و همنشین و محبوب فرد است که پذیرای کمالات اوست.
یکی از مفسرین میگوید: علت اینکه خدای سبحان حور العین را به عنوان یکی از نعمات بهشتی یاد میکند این است که آنان واصل به محبوباند و وجودشان کنار متقی مانع و حجاب نمیباشد بلکه از طریق او وصال به محبوب برای متقی صورت میگیرد، مصاحب اگر وصال به محبوب نصیبش شده باشد خود پلی برای تعالی دیگران میگردد و اگر پایبند به آداب وصال و حضور در خدمت محبوب نباشد موجب فصل میگردد
به طور مثال مرحوم آشیخ جعفر مجتهدی (ره) دختر عمویی داشتند که از تبریز برای زیارت به مشهد آمده بود و در یکی از رواقها نشسته بود، اطرافشان گروهی روستایی نشسته بودند که کمتر آداب زیارت را رعایت میکردند؛ ایشان نقل کردند که دیدم سید بزرگواری وارد شده و فرمود: پدرم به شما سلام میرسانند و میگویند اینجا جای شما نیست، بیاختیار بلند شدم و در گوشهی دیگر از حرم نشستم، نمیدانستم داستان چیست؛ شب مرحوم آشیخ جعفر فرمودند: امروز حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام آقازادهی خود را فرستادند و شما را جا به جا کردند، زیرا آنان که در اطراف شما بودند آداب زیارت را نمیدانستند.
موسیا آداب دانان دیگراند سوخته جان و روانان دیگرند
زیارت حضرات معصومین آداب خود را دارد از این رو اگر در زیارت حتی اطرافیان زائر عارف، غافل به آداب زیارت باشند ممکن است حجاب و مانعی برای زائر پیش آید.
خدای سبحان میفرماید: همنشین و مصاحب متقی آدابدان و واصل و مودب به آداب است، به اصطلاح عامیانه متقی از اطرافیان حرص نمیخورد. به عنوان مثال اگر شب قدر، فردی کنار شما بنشیند که بد اخلاقی کند و یا حتی بلند بلند گریه کند و … می تواند برای شما مانع ایجاد کند.
قرین و مصاحب خوب نعمتی است که خدا نصیب متقین میکند، در حقیقت یکی از جلوههای حورالعین در قیامت قرین مناسب است، قرینی که متقی را درک میکند و هیچ حجاب و مانعی میان او و حضرت حق ایجاد نکند.
مفسری با نگاه دیگر میفرماید: متقی آزاده است، زیرا تقوا به معنای پرهیز از غیر خداست و با توجه به این معنا انسان اسیر عالم ماده نمیشود. متقی تنها از اسارت معصیت پرهیز نمیکند، بلکه اسیر طاعات خویش نمیگردد، او مسلط بر طاعات است بدین صورت که طاعات مانند چرخی زیر پای او در حرکت هستند اگر طاعات چشم را به خود مشغول سازد صاحبش از از وصال به حق محروم میسازد و مانع و فصل او میشود.
این مفسر میگوید: وقتی از همه چیز رستی و از هرچه غیر خداست رها شدی، خدا همه چیز را به دام تو میاندازد، به دام کسی که خود را به دام خدا انداخته باشد.
تاریخ جلسه؛ 98.11.10- جلسه 24
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] (لسان العرب)
[2] سوره تکویر آیه7
[3] وسائل الشيعه، ج ۱۴، ص ۳۸؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۲۴۶