تفسیر آیه 2 سوره انعام

در آیه 2 سوره مبارکه انعام آمده است:

 

«هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ»

«او کسی است که شما را از گل آفرید؛ سپس مدتی مقرّر داشت (تا انسان تکامل یابد)؛ و اجل حتمی نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با این همه، شما (مشرکان در توحید و یگانگی و قدرت او،) تردید می‌کنید!»

 

«هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا»

 

خدای سبحان بعد از آنکه خود را در آیه سابق به عنوان خالق «سماوات و ارض»[1] معرفی می‌کند، خود را به عنوان خالق شما نیز معرفی می‌نماید.

خداوند شما را از گلی آفرید، سپس سر رسید و پایان مدتی را قرار داد، اما شما پس از مدتی در خدایی خدای سبحان و همچنین در مخلوقیت خود نیز شك می‌كنید.

«مریه و امتراء» به معنای شک است.

در این آیه بطور جداگانه از خلقت انسان صحبت می‌کند، خلقت آسمان و زمین اولین جلوه خالقیت است ولی آنها مقدمه خلقت وجود انسان بوده است .

سماوات، آسمان وجودی انسان و زمین، زمین وجود او است.

 

اثر پذیری انسان

 

اینجا بحث خاک نیست بحث گِل است، خدای سبحان شما را از گِل یعنی آب و خاک خلق کرده است، این آیه اثر پذیری انسان را نشان می‌دهد، زیرا گِل را به هر صورت و هیئتی می‌توان درآورد.

اگر خالق این گِل، احسن الخالقین است پس زیباترین صورت را در این گِل نمایش می‌دهد.

خدای سبحان انسان را معدن اثرپذیری قرار داده است و چون گِل قابل انعطاف است به هر شکلی که بخواهد او را در می‌آورد.

آیا انسان می‌تواند بگوید اگر من گمراه شدم، این گمراهی از اول خلقتم بوده و از ازل مقدر شده است كه بدبخت و گمراه باشم؟ آیا خدایی که خالق کمال و جمال است مخلوق را بی‌کمال و بی‌جمال می‌آفریند؟

شما یک نقاشی بسیار زیبا می‌بینید بلافاصله هنرمندترین نقاش در ذهنتان تداعی می‌شود، خدای سبحان هم خالق کمال است نه نقص، خدای کامل، کامل آفرین است و اگر من نقص را انتخاب كنم اراده خودم بوده است.

پس یک وجه اینست که خدای سبحان انسان را از گِل خلق کرده است و گل هم مرکز اثر پذیری است و انسان متاثر است و خدا در او موثر است و موثر، زیباترین اثرش را در انسان قرار می‌دهد و او را عالم صغیر قرار می‌دهد یعنی زمین و ماه و خورشید، و دشت و کوه همه چیز در وجود او هست (اثر پذیری محض از خالق جمیل). پس خلقت گِلی ما دائما می‌تواند به صورت نقش‌های زیبایی در بیاید.

تفسیر و وجه دیگر: خالق ما خدای سبحان است ولی ما برای تاثیرپذیری یک دوره داریم و آن تا لحظه مرگ است. در بعضی از زمان‌ها تاثیر خیلی سریع‌تر است مثل زمان کودکی. در دوران جوانی تاثیر‌پذیری خیلی زیاد است اما با سختی صورت می‌گیرد و در دوران میانسالی این پذیرش سخت‌تر می‌شود تا اینكه مرگ فرا می‌رسد به همین دلیل آیه مباركه، بعد از طین به اجل می‌پردازد.

 

رهاورد باور صحیح

 

مرحوم ابن عربی (ره) در ذیل آیه «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏»[2] نکته عجیبی را بیان می‌کند:

خداوند در سوره لیل می‌فرماید: توفیقات دسته‌ای را روز افزون و کارها را برایشان راحت می‌کنیم «فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرَىٰ»[3] به این علت که موجودیشان را برای خدا خرج کرده «أَعْطَىٰ»[4] و تقوای لازم را نسبت به حضرت حق داشته‌اند «اتَّقَىٰ» و تصدیق می‌کنند بهتر شدن را و باور می‌کنند كه روز به روز بهتر می‌شوند .«صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏»

نمی‌گوید سن من از چهل گذشت دیگر اصلاح نمی‌شوم چون با این تصور سد توفیقات برای او شكل می‌گیرد و توفیقات از او سلب می‌شود، باید باور کند هر روز می‌تواند بهتر از دیروز باشد، باید باور داشته باشد روز به روز بیشتر جلوه جمال حق، به اذن حق و با حول و قوه حق در او منعکس می‌شود و بیشتر می‌تواند سیر کمالی را طی كند، ولی باید بداند زمان دارد، آن هم یک زمان محدود، و فقط در این زمان محدود می‌تواند این سیر را داشته باشد و به زودی خط پایان عمر مشاهده می‌گردد.

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محملها

 

رابطه بین طین و اجل

 

‎خدای سبحان یک سر رسید و ‎پایان مدتی را برای هر مخلوق گِلی ‎قرار داده است، گلی بودنش پایان دارد ولی انسانیّتش پایان ندارد، طینیّت و حیات جسمانی در عالم پایان دارد ولی حقیقت انسانی پایانی ندارد، عمر در برزخ و در قیامت ادامه دارد، گر چه طینیّت ما سر رسید دارد، خاصیت عالم ماده انقراض و از بین رفتن است، این جسم خاکی مدت دارد و خدای سبحان برای جسم خاکی ما اجل قرار داده است اما انسانیت و هویّت روحانی ما بقا دارد و مرگ بر آن عارض نمی‌شود ‎این رابطه بین اجل و طین است.

 

مزه مزه کردن مرگ

 

باورمان نیست «ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ لَمَیّتُونَ»[5] باورمان نیست «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»[6] هم اكنون مرگ را مزمزه می‌کنیم، (عرب چشیدن را ذوق می‌گوید)

‎به بزرگی عرض كردم دستورالعملی برای خوردن بدهید! گفت: «اسلام گفته است بچشید، هر چیزی در حد چشیدن نه خفه شدن» ‎بچشید نه خیلی بخورید، ذائقه در حد چشیدن است، ما فکر می‌کنیم خوردن در حد چند پرس خوردن است.

‎هر کس مرگ را الان ریز ریز می‌چشد، فردا هم می‌میرد و تمام می‌شود و دیگر نیست، پس الان فاتحه فردا صبحم را می‌خوانم، سلولهای دیروزم دیگر امروز نیست، مرگ را می‌چشیم ولی چون عادت به خوردن داریم نه چشیدن، باور نمی‌کنیم! گویا یک سره باید بخوریم تا باور کنیم.

 

«وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ»

 

غیر قابل تغییر

 

‎خداوند سبحان یک اجلی قرار داده که به هیچ عنوان تغییر نمی‌کند و «عندالله» است و یک اجلی قرار داده است که جای کم و زیاد شدن دارد، به عنوان مثال در صورت صله رحم نکردن کم می‌شود و یا اگر خدای نکرده گرفتار عاق والدین شوم و یا جلوتر از بزرگتر حرکت کنم کم می‌شود اما اگر صدقه بدهم و خیرات زیاد داشته باشم عمرم طولانی می‌شود.

در شب نیمه شعبان یک یس به نیت طول عمر، یک یس به نیت صحت جسم و یک یس به نیت وسعت رزق می‌خوانیم، معلوم است شب نیمه، شب قدری برای ما است كه از خدا طول عمر بخواهیم و خدا ان شاء الله اجابت فرماید و این مربوط به اسباب و شرایطی است که در اختیار خودمان است.

‎«وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ» این اجلی که مسمی است، به هیچ عنوان قابل تغییر و تبدیل نیست، نزد خدا تعیین شده است و هیچ تبدیل و تغییری در آن راه پیدا نمی‌کند، بالاخره شما چه قائل باشید که اجل مسمایی در کار باشد و چه اجلی که قابل زیاده و کم است بالاخره شربت مرگ را می چشید ولی مهم این است که فاصله بین حیات و موت چطور گذشته است.

خدا خالق توانهای شما است و زیباترین جمال‌ها را در شما قرار داده است و وقتی در این عالم خاکی قرار می‌گیرید وظیفه دارید این جمال جمیل را به نمایش بگذارید و باید بدانیم زمان خیلی محدود است.

 

«ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ»

 

شک و تردید

 

ولی شما بعد از مدتی که خلقت طینی خود را قبول دارید، در مورد اثر پذیر بودن خود شک می‌کنید، شک می‌کنید که وجودی گلی هستید.

در واقع در این آیه چند مریه (شك) وجود دارد:

  • ‎ خالق خداوند است اما در خالقیتش شک می‌کنید، تصور شما اینست كه خود به دست آورده‌اید و نمی‌گویید: «هَٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی»[7]، بعد از مدتی که از آب و گل در آمدید و توانایی‌هایتان به فعلیت رسید تفکر قارونی سراغتان می‌آید، که «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی‏»[8] «این مال و ثروت فراوان به علم و تدبیر خودم به من داده شد» اگر بیداری‌ها و تلاش‌ها و زحمت‌هایم نبود به این جا نمی‌رسیدم و همه و همه را از خود می‌دانید.
  • ‎ در قضیه «هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم» شك می‌كنید و ‎می‌گویید خدا خالق جسم من است اما ممكنه خالق استعدادها و زمان و توفیقات و روحانیات و معنویات من نباشد، بعد از مدتی امر برای شما مشتبه می‌شود و فکر می‌کنید همه کاره هستید.
  • در اثرپذیری خود شك می‌کنید اینکه از من گذشته است و اصلاح نمی‌شوم، در حالیكه به شما می‌گویند تو طین هستی! گِل هستی! پس به هر شکلی می‌توانی در بیایی اگر آب هم خشک شده است آب «اَبکی اَبکی» (اشك و گریه) را درآن بریز مجدداً شکل را عوض کرده، به شکل دیگری اصلاح می‌شوید و آمادگی دارید به زیباترین اشکال درآیید.

‎ آب معرفت و محبت پای گلِتان بریزید و از روی حضور، بكاء داشته باشید، ولی باور ندارید، شک می‌کنید که آیا امكان دارد من درست شوم؟ از این رذایل اخلاقی جدا گردم؟ و چون شک دارید برای رسیدن به حقیقت اقدامات لازم را انجام نمی‌دهید.

  • ‎ در اجل هم شك دارید، اینکه سررسیدی دارید شک دارید، فکر می‌کنید مرگ برای دیگران است، به قبرستان كه می‌روید برای مدتی متنبه می‌شوید اما بعد یادتان می‌رود كه شما هم پایان مدت و تاریخ مصرف دارید.

‎ یکی از عرفاء بزرگ (که صاحب کرامت بود) خدمت آیت الله بهجت (ره) مشرف شد، آقا اسم فلان عارف و فلان عارف را آوردند كه از دنیا رفتند و فرمودند تو هم مردنی هستی، طرف عارف بود ولی تذکر اینکه انسان می‌میرد، لازم است؛‎ ما برای دراز مدت خودمان برنامه‌ریزی داریم اما برای حیات حقیقی و معرفتی خود این برنامه‌ریزی را نداریم.

 

شک؛ نتیجه جدا شدن از توحید

 

‎ابن عربی می‌گوید: انسان خود را در این زمینه‌ها خالق می‌بیند و خدای سبحان را خالق نمی‌داند، مشکل انسان این است که از توحید جدا می‌شود، عاملِ از قوه به فعل رسیدن استعدادهایش را در خود جستجو می‌كند در حالی که خالق استعداد خدا بود و عامل به فعلیت در آمدنش هم خدا بود.

‎بعنوان مثال طول عمری نصیبش شده است و فکر می‌کند بر اساس احتیاط‌های لازمی بوده که انجام داده است، اگر صله رحم می‌کند خداوند توفیقش را داده، اما عامل بهینه شدن ارتباط خود با خلق و آثار مختلف آن را از خود می‌بیند و در طول عمر هم اراده خود را دخیل می‌داند در حالیكه باید تاثیر را برای خدا قائل شود نه خود؛ ‎ که «لا موثر فی الوجود الا الله» «در عالم هیچ کسی غیر از خدا موثر نیست.»

 

 تاریخ جلسه؛ 82.7.12 ـ جلسه 2

این جلسه ادامه دارد…

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره مبارکه انعام، آیه 1  «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ»

[2]  سوره مبارکه لیل، آیه 6

[3]  سوره مبارکه لیل، آیه 7

[4]  سوره مبارکه لیل، آیه 5  «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ» «امّا آن کس که (در راه خدا) انفاق کند و پرهیزگاری پیش گیرد،»

[5]  سوره مبارکه مومنون، آیه 15

[6]  سوره مبارکه عنکبوت، آیه 57

[7]  سوره مبارکه نمل، آیه 40

[8]  سوره مبارکه قصص، آیه 78

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *