شبیه فاطمه سلاماللهعلیها
در عظمت حضرت ام البنین همین بس که فردی باید وارد بیت ولایت شود که شباهتی به فاطمه سلاماللهعلیها داشته باشد. فاطمهای که خدای سبحان در شأن او فرمود: «لولا فاطمه لما خلقتکما»[1]. فاطمهای که اگر نبود پیامبر و امیرالمؤمنین علیهماالسلام خلق نمیشدند. فاطمهای که ام الائمه است و محوریت حدیث کساء را دارد.
خلیفه و جایگزین و شبیه فاطمه سلاماللهعلیها، انتخاب امیرالمؤمنین است. گرچه فاطمه سلاماللهعلیها در عالم جایگزینی ندارد، اما امیرالمؤمنینی که روزگاری را با فاطمه سپری کرده باید با بانویی ازدواج کند که انوار فاطمی در او تابیده باشد.
قرار است از بعد از شهادت فاطمه سلاماللهعلیها برای اباعبدالله یار انتخاب شود. از حدود چهل سال قبل باید برنامهریزی صحیحی از طریق تربیت نسل صورت گیرد تا یارانی شایسته برای حسین علیهالسلام تربیت شوند. و هنگامی که پیشنهاد ازدواج با این بانوی بزرگوار به امیرالمومنین علیهالسلام داده میشود با نگاه ولایی خویش این پیشنهاد را میپذیرند.
این بزرگ بانو در بیت امیرالمؤمنین علیهالسلام از جایگاه ویژهای بهرهمند بوده است.
ویژگیهای حضرت ام البنین
دو ویژگی بسیار مهم موجب شد این بانوی بزرگوار چهار شهید را در کربلا تقدیم کند که یکی از شهدای او افضل الشهدا محسوب میشود:
- ولایت مداری و امام شناسی
- ادب
ولایت مداری و امام شناسی
حضرت ام البنین کسی است که امامت سه امام را درک کرده است و مورد پسند امام زمان خویش واقع شد.
بانویی ولایت مدار و مبغض اعداء دین.
تمام وجود او تسلیم محض و ولایت شناس است.
عالمهای که سفرهنشین علم امیرالمومنین است و مطیع محض او.
در روزگاری که کسی جواب سلام علی علیهالسلام را نمیدهد علم حضرت را به میزان توان خود آموخته و منتظر فرمان حضرت است.
تسلیم محض
او مطیع محض مولای خویش است، تنها یک خواهش از امیرالمؤمنین دارد و آن این است که او را با نام فاطمه نخواند؛ زیرا مشاهده میکرد فرزندان فاطمه سلاماللهعلیها وقتی پدر، او را با نام فاطمه صدا میزند، غبار اندوه بر چهره مبارکشان نمایان میشود.
از آغاز، خواسته فرزندان فاطمه را بر خواسته خود ترجیح میدهد.
زائر با معرفتی که فرازهای زیارت جامعه در مورد ایشان صدق میکند.
« أَنِّي مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَبِما آمَنْتُمْ بِهِ، كافِرٌ بِعَدُوِّكُمْ وَبِما كَفَرْتُمْ بِهِ…مُوالٍ لَكُمْ وَلِأَوْلِيائِكُمْ، مُبْغِضٌ لِأَعْدائِكُمْ وَمُعادٍ لَهُمْ …مُطِيعٌ لَكُمْ، عارِفٌ بِحَقِّكُمْ مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ …زائِرٌ لَكُمْ ، لائِذٌ عائِذٌ بِقُبُورِكُمْ»
«من به شما و به آنچه شما ایمان آوردید باور دارم و نسبت به دشمنتان و آنچه را شما به آن کفر ورزیدید کافرم… دوستدار شما و دوستان شمایم، خشمناک نسبت به دشمنان شما و دشمن آنانم… ، مطیع شما هستم، عارف به حقّتان هستم، به برتری شما اقرار دارم… زائر شما هستم، ملتجی و پناهنده به قبر شمایم»
او تسلیم محض و ذوب در ولایت است. در طول مدت بیست و پنج سال سکوت امیرالمؤمنین اعتراضی از او دیده نشد. ذرهای خلاف میل علی علیهالسلام یا اظهار نظری در مقابل نظرات علی علیهالسلام از او مشاهده نشد.
مهمترین ویژگی این بانوی بزرگوار «قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ» است. قلب خود را تسلیم ولایت کرد و «وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّهٌ» است؛ با تمام وجود آماده یاری به ولیّ زمان خویش است.
وقتی ابالفضل العباس علیهالسلام به دنیا میآید، امیرالمومنین علی علیهالسلام دست فرزند را میبوسد. با این دست بوسی، حضرت علی روضه دستهای عباس را برای ام البنین میخواند. اما او ذرهای خواهان تغییر در تقدیر فرزندش نیست؛ زیرا «ذوب در ولایت» است. در عمل هم «بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي» را نشان داد. در هیچ کجای تاریخ، اضطراب و دغدغهای از این بانوی بزرگوار مشاهده نمیشود.
شاید با تربیت این بزرگ بانو است که این دست افشانی بینظیر در عالم صورت میگیرد، دست افشانی که در پی آن یک عمر دستگیری است، اما ابتدا باید دستافشانی صورت گیرد تا دستگیری محقق شود.
سی سال در حضور جام جهان نمای عالم است، ولیّ شناس است.
بانوی ادب
اگر کسی مؤدب نباشد مقرب نیست، هر بیادبی ما را از صحنه حضور دور میکند، در ساحت قدسی معصومین به میزانی که ادب کمرنگ شود، تبعید میشویم.
در محضر جام جهان نما(امیرالمومنین) به همان اندازه که ظاهر بایستی آراسته و موجه باشد، باطن هم باید آراسته و موجه باشد.
یکی از ویژگیهای مهم حضرت ام البنین مؤدب به آداب بودن است و شاید همین ادب برای او قرب آفرین شد و به او این اعتبار را عطا کرد.
ادب در لغت به معنای «نگاه داشت حد هر چیز» است. به معنای آراستگی و نکتهسنجی و شکستهنفسی است، اینکه انسان خود را در باطن بشکند.
خواجه عبدالله انصاری میگوید: «الادب تهذیب الباطن و الظاهر»، «ادب آراستگی باطن و ظاهر است.» اگر فردی در باطن، خضوع و انواع کمالات را داشته باشد مؤدب محسوب میگردد، اگر ادب تنها در ظاهر مشاهده شود آن فرد مؤدّب خطاب نمیشود.
یکی از عرفا میگوید: ادب یعنی اینکه در هیچ زمانی بر هیچ عضوی اجرای احکام شریعت تعطیل نشود. حتی در حالِ خوشی که نصیب انسان میشود باید ادب رعایت شود. همه چیز قاعده و میزان و حد دارد. افراط و تفریطی در آن نباید حاکم باشد، پایگاه ادب علم است، وقتی کسی معرفت و بینش یافت، ادب و خضوع باطنی او افزون میشود.
ام البنین اگر مؤدب نبود نمیتوانست در محضر امام باقی بماند.
روایت میفرماید: اگر کسی ادب را جدی نگرفت توفیق بسیاری از مستحبات را از دست میدهد.
ام البنین هنگام ورود کاوران کربلا به مدینه با وجود این که چهار پسر را فرستاده بود، اما از هیچ کس سراغ فرزندانش را نمیگیرد تنها از حسین علیهالسلام جویا میشود. این امر نشان از نهایت ادب این بانوی بزرگوار است. یعنی:
سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
«ادبُ الخِدمة اَعزّ مِنَ الخدمة» «ادب خدمت گرانقدرتر از خود خدمت است» خادم بودن به تنهایی ارزشی ندارد آنچه ارزشمند است آن است که باطناً هم شوق داشته باشید و هم حرمت را حفظ کنید.
انواع ادب
در بحث ادب میگویند: مردم سه گروهاند:
- گروهی فقط در ظاهر مُبادی آدابند یعنی گفتار مؤدبانه به کار میگیرند و زیبا سخن میگویند. این ادب لازم هست اما کافی نیست.
- گروه دیگر اعضا و جوارحشان در محضر حق بندگی دارد. مثلا چشم به نامحرم نگاه نمیکند، زبان به شکایت گشوده نمیشود، گوش غیبت و لغو نمیشنود. در مکان گناه گام بر نمیدارد. حتی قوه خیال مؤدب است و افکار ناامید کننده را در آن راه نمییابد.
- ادب خواص «طهاره القلوب و الوفاء بالعهود» است. یعنی مشرک نیستند و روی غیر خدا حساب باز نمیکنند. تنها امید به خدای سبحان دارند. این ادبِ قلب است. ساحت قلب پاک است و به هیچ کس جز خدای سبحان اعتماد ندارد. مؤدب بودن در این مرحله یعنی حضور دائم در محضر مولا و هر چیز غیر خدایی را ندیدن.
ادب حضرت ام البنین از ادب نوع سوم است. تنها مؤدب به آداب ظاهری نیست بلکه در دل، غیر خدا را راه نمیدهد. او روزگار خود را با ادب گذراند. تمام روزگار حاضر در محضر مولا است. در دل او غیر ولایت حاکم نیست، از توحیدی برخوردار است که زیر مجموعه آن توحید، ولایت است.
حضرت ام البنین در قله یقین قرار دارد. عین الیقین و حق الیقین دارد. همسرش یقین ساز عالم است. فرزندانی فدایی ولایت تربیت کرده است.
اباالفضل از صبح میبیند همه اجازه میدان میگیرند اما به خود اجازه نمیدهد اجازه بگیرد، زیرا مأموریت او علمداری است، پیشنهادی نمیدهد، چون و چرایی ندارد؛ زیرا مادر به او اطاعت محض را آموخته بود. و به او آموخته بود که در هنگام شهادت و دیدن روی فاطمه سلاماللهعلیها باز هم ادب را بجای آور و چون دست نداری تا بر آن تکیه نموده بتوانی در برابر او بایستی، برادرت را صدا بزن تا رسم ادب را بجا آوری:« اخا ادرک اخا»
تاریخ جلسه؛ 1389.11.9
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال(مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد)، (ج 11 -1- فاطمه س)، ص44