توانمندی ـ بخش بیست و سوم

مقدمه

 

انسان، به عنوان خلیفه الهی ذاتاً توانمند آفریده شده است. لکن او در گذر روزگار غافل از توانمندی خویش شده و ناتوانی بر او عارض می‌شود، پس ناتوانی با ذات انسان ناسازگار است.

توانمندی مطلوب، آن است که انسان با اخلاص و سرعت بیشتری در عرصه بندگی گام گذاشته و از استعدادهای بالقوه‌ای که خدای سبحان در وجود او به ودیعه نهاده است؛ بهترین و بیشترین استفاده را ببرد.

یکی از تذکرات مهم قرآنی، یادآوری توانمندی هایی است که در وجود انسان بوده لکن پرده‌ای غفلت آن را پوشانده است. قصد داریم این مبحث را در بخش پایانی قرآن کریم مورد بررسی قرار دهیم:

–        چه اموری موجب توانمندی انسان است؟

–        چه اموری نشانه توانمندی انسان است؟

در برخی آیات، علامت و عامل توانمندی از صریح یا ظاهر آن برداشت می‌شود اما در برخی آیات دیگر، با توجه به قانون «یُعرفُ الاشیاءُ بأضدادها» از مفهوم مخالف آن به مطلوب خویش می‌رسیم.

قوانین نظام عالم، تغییرپذیر نیست. عوامل توانایی و ناتوانی در زمان‌های گوناگون و در افراد مختلف یکسان است به همین دلیل با شناسایی توانمندان و ناتوانان، عوامل مؤثر در توانمندی را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

عوامل توانمندی؛

 

تفویض امور؛  باور صحیح

 

«فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ»[1]

«پس به زودى آن چه را براى شما مى‏گویم متذكّر خواهید شد و من كارم را به خدا واگذار مى‏كنم زیرا او به (احوال) بندگان بیناست»

 

از آیه 38 سوره مبارکه غافر داستان فردی باایمان از قوم فرعون بیان شده است که توانست به تنهایی در مقابل یک دیکتاتور قوی، حکومتی ستمگر و نظام فرعونی ایستادگی کند و هیچ هراسی از ابرقدرت زمان خویش به دل راه ندهد و با صراحت و البته در کمال ادب و محبت و به دور از خشونت، حق و توحید را تبلیغ کند و از دین و منطق نادرست فرعونیان برائت جوید. بنابراین «مؤمن آل‌فرعون» فردی بسیار توانمند بود.

علت توانمندی او را می‌توان در گفتارش مشاهده نمود: «وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ…» «تفویض امورات خویش به پروردگار»

تفویض، به معنای واگذاری کامل امورات به دیگری است. تفویض امور به خداوند، عجزی است در اوج توانمندی! زیرا بنده با این کار، ناتوانی خویش را در مقابل خداوند نشان داده و با سپردن رشته امور به خداوند قدیر، در اوج توانایی قرار می‌گیرد.

دلیل آن که فرد توانمند، تدبیرِ تمامِ امور خویش را به خداوند می‌سپارد آن است که پروردگار خویش را بسیار قادر، بصیر و آگاه می‌داند.

با تأمل بیشتر، دو امر عامل توانمندی است:

  1. فرد خود را عبد پروردگار و زیر نظر او بداند و معتقد باشد که: «إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ»

کسی که باور داشته باشد که خداوند هرگز بنده خویش را رها نمی‌کند؛ لحظه‌ای احساس ناتوانی نخواهد کرد. هیچیک از زوایای وجود بندگان، از دید نافذ الهی پوشیده نیست. زمانی که خدای قدیر ضعف بنده را مشاهده کند؛ به او قدرت و توانایی می‌بخشد.

  1. انسان امورات خویش را به خداوند واگذار کند: «وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ» بسیاری از ناکامی‌ها و ضعف‌های افراد زمانی اتفاق می‌افتد که با عقلِ ناقص بشری، تدبیر امور را به کار گرفته و بر دستیابی به مطلوب خویش پافشاری می‌کند و اگر تدبیر او با حکمت الهی ناسازگار باشد و مطلوب وی محقق نشود؛ احساس ضعف و شکست کرده و گاه رابطه‌اش با خدای سبحان دچار اختلال می‌شود غافل از آنکه چه بسا خواسته او به ضررش بوده است.

 

تلازم تفویض و تسلیم

 

تفویضِ امر به خداوند، حکایت از تسلیم بنده دارد. فردی که امورات خویش را به پروردگار بسپارد هر چه او مقدر نماید می‌پسندد و از آن راضی است:

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی؛ امر آنچه تو فرمایی![2]

رضایتمندی از وضع موجود موجب توانمندی می‌شود بنابراین ائمه علیهم‌السلام و بزرگان دینی توصیه به طلب «رضایت» نمودند. برای مثال در امین‌الله از خداوند درخواست می‌کنیم:

«اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی… رَاضِیةً بِقَضَائِك»[3]

«پروردگارا مرا راضی به قضا الهی قرار ده!»

 

من آن خواهم که تو خواهی!

 

فرد توانمند علاوه بر تفویض امر در مرحله اجرا، میل و رغبت خویش را به خدای سبحان سپرده و نسبت به امری که مطلوب او نیست؛ رغبت نخواهد داشت.

در این صورت هیچ‌گاه میل و خواسته او با مقدرات الهی در تعارض واقع نمی‌شود، هر امری در هر زمانی برای او رخ دهد راضی خواهد بود ولو در ذهنِ حسابگر افراد زمان نامناسبی باشد؛ زیرا ایمان دارد خداوند حکیم هیچ امری را زودتر یا دیرتر از زمان مناسب، در اختیارش قرار نخواهد داد.

برای مثال، عارفی سال‌های متمادی بیمار بود. اطرافیان به او پیشنهاد دادند که جهت شفای خویش توسلی به معصومین علیهم‌السلام نماید و عافیت خود را طلب کند. عارف پس از انجام این عمل متوجه شد که خدای سبحان و معصومین علیهم‌السلام بیماری را برایش پسندیده و رشد و کمالش در این مسیر محقق خواهد شد.

 

تفویض و برنامه‌ریزی

 

باید توجه داشت که تفویض منافاتی با برنامه‌ریزی ندارد؛ فرد توانمند ضمن برنامه‌ریزی برای حال و آینده خویش، بر خداوند توکل کرده و انجام امورات را به او می‌سپارد تا آنچه مطابق حکمت اوست به سرانجام رسد و آنچه لازم است در مسیر زندگی شخص واقع شود؛ با قدرت الهی اِعمال گردد هر چند در برنامه‌ریزی او نبوده است.

 

عامل ناتوانی

 

اعتراض

 

اعتراض به مقدرات الهی به نوعی مخالفت با خداوند محسوب می‌شود. نزاع و درگیری با خداوند موجب هدررفتِ توان بنده شده و او یارای ایستادگی در مقابل باری تعالی نخواهد داشت؛ به همین جهت شکست خورده و عاجز خواهد شد، در نتیجه یکی از عوامل ناتوانی، اعتراض و شکایت از مقدرات و حکمت الهی است. در مقابل اعتراض، تفویض است که مانع ایجاد نزاع بین بنده و مقدرات الهی خواهد شد.

 

عوامل توانمندی

 

  • باورِ یک حقیقت!

 

«إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُ»[4]

«همانا ما پیامبران خود و كسانى را كه ایمان آورده‌‏اند، هم در زندگى دنیا و هم روزى كه گواهان (براى گواهى دادن) به پا مى‏‌خیزند یارى مى‏‌كنیم»

این آیه به صراحت بیان می‌کند که فرستادگان الهی و مؤمنین، در دنیا و آخرت همواره مشمول یاری و نصرت الهی هستند. این حقیقت با تأکید بیان شده است تا ذره‌ای تردید در آن جای نداشته باشد(إِنَّا لَنَنصُرُ… إنّ و لام بر سر فعل از حروف تأکید هستند) از سوی دیگر، خدای سبحان، صادق الوعد است و وعده او قطعاً محقق خواهد شد.

باور این حقیقت، عاملی برای توانمندی مؤمنین است. مگر می‌شود نصرت الهی در زندگی مومن جاری شود و او احساس ضعف و عجز و ناتوانی کند؟!

بسیاری از افراد این حقیقت را در دل جای داده اما با این وجود، باز هم احساس ضعف و ناتوانی دارند! زیرا متأسفانه در ذهن‌شان روش‌های عجیب و فوق‌العاده‌ای برای کمک‌های خداوند ساخته‌اند و گمان می‌کنند نصرت الهی اتفاقی شگفت‌انگیز و نادر است که به ندرت محقق می‌شود؛ در حالی که امداد الهی گاه چنان آهسته و بی‌صدا اتفاق می‌افتد که از دید بندگانِ جاهل و غافل، پوشیده می‌ماند. برای مثال، متدین ماندنِ فردی در جامعه پرفتنه و منحرف، عفیف ماندنِ جوانی در فضای پر از فساد و … نمونه‌هایی از نصرت خداوند است.

 

  • ایمان

 

عامل دیگر توانمندی، ایمان و دلدادگی به حق است. البته عبارت «الَّذِینَ آمَنُوا» نشان می‌دهد کسانی که اهتمام به دلدادگی به حق دارند از نصرت الهی بهره‌مند می‌شوند هر چند ایمان در قلوب آنان استقرار نیافته باشد (عبارت «الَّذِینَ آمَنُوا» با اسم فاعل «مؤمنین» متفاوت است؛ مؤمن بر کسی اطلاق می‌شود که در ایمان استقرار یافته و به مقام ثبوت رسیده‌است)

بنابراین اهل ایمان، به سبب ایمان خویش توانمندند؛ زیرا به یاریِ خدایی ایمان دارند که جامع صفات جمالی و جلالی بوده و لطف و رحمت او دائمی است. چنین خدایی اجازه نخواهد داد بنده‌اش لحظه‌ای احساس درماندگی و ناتوانی نماید.

 

علامات ناتوانی؛

 

«الَّذِینَ كَذَّبُواْ بِالْكِتَابِ وَ بِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ یعْلَمُون * إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَ السَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ * فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ»[5]

«كسانى كه كتاب خدا و آن چه را كه پیامبران‌مان را به آن فرستادیم تكذیب كرده‏‌اند، پس به زودى (نتیجه‌‏ى كار خود را) خواهند دانست. آن گاه كه غل‏ها در گردن‏‌هایشان باشد و با زنجیرها كشیده مى‏‌شوند؛ در آب جوشان و سپس در آتش سوزانده مى‏‌شوند!»

 

در این آیه سخن از افراد ناتوان است؛ آنان که توانایی پذیرش و تصدیق دین و حقیقت را نداشته و آن را تکذیب کردند. این افراد در قیامت، مشمول عذاب سخت الهی واقع می‌شوند: زنجیرهایی به گردن‌شان آویخته و به وسیله آن‌ها کشیده می‌شوند و سرانجام در آبی جوشان و آتش قرار می‌گیرند!

آیه اشاره به عذاب اخروی تکذیب‌کنندگان حق دارد اما با توجه به آن که قیامت، ادامه دنیاست؛ این گروه در دنیا نیز گرفتار عقوبت الهی هستند. بنابراین، با توجه به آیه می‌توان نماد ناتوانی تکذیب کنندگان حق را در دنیا یافت.

 

  •  ناتوان، همچون اسیر!

 

«إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ و السّلاسِلَ» وجود زنجیر در گردن نشانه اسارت و محدودیت است و نماد ناتوانی است.

افراد ناتوان در دنیا در اسارتِ غیر خدا هستند و همچون اسیر در زندان، زندگی محدود و یکنواختی را تجربه می‌کنند و رشد و پیشرفتی ندارند.

انسان، اگر اسیر خداوند نباشد قطعاً اسیر غیر خداست؛ خواه اسیر هوای نفس و شهوات باشد خواه اسیر دنیا و مادیات آن، مانند شغل، موقعیت اجتماعی، مدرک تحصیلی و… .

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در فرمایشی فرمودند:

«لَا تَكُنْ‏ عَبْدَ غَیرِكَ‏ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّا»[6]

«بنده دیگری نباش در حالی که خداوند تو را آزاده آفریده است»

 

در مقابل، افراد توانمند تنها در بندِ تسلیمِ حقیقت و خدای سبحان هستند.

 

  • تعلقات و وابستگی‌های متعدد

 

با توجه به دو جمع مکسر «الْأَغْلَالُ و السَّلَاسِلُ» درمی‌یابیم افراد ناتوان، تعلقات و وابستگی‌های متعددی دارند و همین امر عجز آنان را دو چندان می‌نماید.

 

  • عدم استفاده صحیح از اختیار

 

انسان، مختار آفریده شده اما اگر از قدرت اختیار خویش به خوبی استفاده نکند؛ تحت سلطه جبهه باطل قرار گرفته و به سوی معصیت، عقیده باطل، دوری از خداوند، جهالت و… کشیده می‌شود زیرا زمام اختیارش به دست شیطان است. فرد ناتوان، همچون عروسکی در دستان شیطان است که همه امورات او –حتی نوع پوشش و نحوه ارتباطاتش- به تصمیم شیطان انجام می‌شود.

فعل مجهول «یُسْحَبُونَ» نشان می‌دهد که حرکت افراد ناتوان، غیراختیاری است و آنان بی‌اختیار به سوی امورات غیر حق و نادرست کشیده می‌شوند. به بیان دیگر، افراد ناتوان، به راحتی تحت تأثیر و نفوذ غیر خدا قرار می‌گیرند و این بی‌اختیاری، نماد عجز و ضعف آن‌هاست.

در مقابل، افراد توانمند از اختیار خویش حُسن استفاده را دارند. آنان اختیار خویش را به خدای سبحان واگذار کرده و هر آن چه او اختیار کند؛ انتخاب می‌کنند؛ برای مثال، آنان دین و شریعتی که خدای سبحان اختیار نموده می‌پذیرند.

فرد توانمند، تحت نفوذ باری تعالی است و از آن‌جا که خداوند، کاملِ مطلق است؛ او نیز تحت تأثیر پروردگارش به کمال می‌رسد.

بنابراین نماد توانمندی آن است که فرد، «مختار بودن» خویش را باور داشته باشد و از آن حسن استفاده را نماید. بهترین استفاده از قدرت اختیار، واگذار نمودن آن به خدای سبحان می‌باشد.

 

عوامل توانمندی؛

 

«أَ فَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیلٌ لِّلْقَاسِیةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»[7]

«آیا كسى كه خداوند سینه‏‌اش را براى اسلام گشاده است پس او بر نوری از طرف خداوند قرار دارد (مثل كسى است كه در تنگناى تعصّب و لجاجت و غرور است؟ نه) پس واى بر آنان كه از سنگدلى یاد خدا نمى‏‌كنند؛ آنان در گمراهى آشكارند.»

 

در این آیه هر دو گروه توانمندان و ناتوانان معرفی شده است.

 

ابتدای آیه به توصیف توانمندان پرداخته شده است و دو امر نماد توانمندی آنان می‌باشد:

 

شرح صدر

 

سعه صدر و وسعت وجود نماد توانمندی است.

توانمندان برای پذیرش اسلام شرح صدر دارند و وجودشان تسلیم حق است چرا که به فرموده امیرالمؤمنین علیه‌السلام:

«الاسلامُ هُوَ التَسلیمُ»[8]

«حقیقت اسلام، تسلیم در برابر پروردگار است»

افراد توانمند در برابر احکام الهی تسلیم هستند و آن را می‌پذیرند؛ چه احکام تکوینی و مربوط به نظام خلقت؛ مانند مرگ، حوادث و بلایای طبیعی و… چه احکام مربوط به شریعت؛ مانند وجوب نماز و روزه و… . آن‌ها باور دارند آنچه خدای سبحان اختیار کند؛ بهترین است و خدشه‌ای به آن وارد نیست.

قدرت پذیرش افراد توانمند بسیار بالاست؛ آنان حقایق و واقعیت‌ها را به راحتی پذیرفته بدون آن که آرامش‌شان خدشه‌دار شود. حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها اُسوه توانمندان عالَم هستند. ایشان از شرح صدر بالایی برخوردار بودند زیرا در برابر مصیبت‌های فراوان و طاقت فرسایی که بر ایشان وارد گشت؛ صبوری کرده و راضی به مقدرات الهی بودند. مصیبت‌هایی که خودشان اینگونه آن را وصف نمودند:

«صُبَّتْ‏ عَلَی‏ مَصَائِبُ‏ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیامِ صِرْنَ لَیالِیا»[9]

«مصیبت‌هایی بر من وارد شد که اگر بر روزگار وارد می‌شد (مانند) شب (تاریک و سیاه) می‌گشت»

بنابراین یکی از راه‌های کسب شرح صدر، توسل و عرض ارادت به وجود مقدس حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها می‌باشد. به طور کلی، ارتباط با افرادی که سعه صدر دارند؛ انسان را توانا کرده و بر شرح صدر وی می‌افزاید.

 

  • بهره‌مندی از نور الهی

 

«فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ» فردی که از نور الهی بهره‌مند باشد قدرت تشخیص دارد یعنی حق را از باطل، صحیح را از غلط و خوب را از بد تشخیص می‌دهد. به علاوه سرعت سیرش در بندگی مانند سرعت نور بالاست.

شاید بتوان این عبارت را نتیجه عبارت «أَ فَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ» دانست بنابراین فردی که شرح صدر داشته باشد از نور الهی بهره‌مند می‌گردد.

 

ویژگی ناتوانان

 

قسمت پایانی آیه به توصیف ناتوانان پرداخته است: آنان که قلب‌شان گرفتار قساوت و سختی شده و از شرح صدر بی‌بهره هستند؛ به همین دلیل پذیرش احکام الهی(تکوینی و تشریعی) و حقایق برایشان دشوار و یا غیر ممکن می‌باشد.

عبارت «أُوْلَئِكَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» نشان می‌دهد گمراهی و سردرگمی افراد ناتوان بسیار مشهود است و آنان، سرنوشتِ نامطلوبی خواهند داشت.

بنابراین در مکتب قرآن آن کس که قدرت پذیرش حق را نداشته باشد؛ در زمره ناتوانان قرار دارد هر چند در ظاهر موقعیت اجتماعی مناسب و ثروت فراوانی داشته باشد.

 

 

تاریخ جلسه: 1399.10.25 ـ جلسه بیست و سوم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره مبارکه غافر، آیه 44

[2] حافظ

[3] مفاتیح الجنان، زیارت امین الله

[4] سوره مبارکه غافر، آیه 51

[5] سوره مبارکه غافر، آیه 70 و 71 و 72

[6] نهج البلاغه(فیض الاسلام)، نامه 31، فراز 46

[7] سوره مبارکه زمر، آیه 22

[8] الكافی (ط – الإسلامیة)، ج ‏2، ص 45

[9] مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج ‏1، ص 242

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *