عوامل توانمندی:
همراهی با خوبان
«لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُوْلَئِكَ هم الْمُفْلِحُونَ»[1]
«اما پیامبر و مومنان همراه او با اموال و جانهایشان جهاد کردند، همه خیرات و نیکیها برای آنان است وآنان رستگارانند»
همراهی با خوبان، انسان را از هرگونه ضعف فکری، اعتقادی و عملی دور میکند و موجب موفقیّت در زندگی میشود.
در این آیه خدای سبحان مومنین را به عنوان همراهان پیامبر صلیاللهعلیهوآله معرفی میکند، که این همراهی موجب ظهور توانمندی و موفقیت آنان شده است.
جهاد با مال و جان نشاندهندۀ توانمندی انسان است. زیرا قرآن آنها را که با مال و جان در راه خدا جهاد کردهاند به عنوان افراد موفق معرفی میکند: «وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
«فلاح» به معنای رستگاری نشان دهندۀ موفقیت است. و به نظر میرسد علت توانمندی معیّت و همراهی با پیامبراست: «آمَنُواْ مَعَهُ»
ارتباط و همراهی با خوبان عالم موجب بروز و افزایش توانمندی در انسان است.
انسان در اذان و اقامه قبل از نماز نیز با ذکر «اشهد انَّ محمداً رسول الله» در حقیقت پیامبر را در این سفر روحانی (نماز) رفیق و همراه خود میکند. این همراهی موجب توانمندی انسان در این معراج الهی است.
در پایان نماز نیز این معیّتِ با پیامبر صلیاللهعلیهوآله، با ذکر: «السلام علیکَ ایها النَبی و رحمة الله و برکاته» اعلام میشود.
باید دانست معیّت با خوبان تنها حرکتی صوری و ظاهری نیست؛ بلکه تصدیق و پذیرش درونی آنان است که انرژی انسان را مضاعف میکند و موجب میشود که سختترین کارها را به راحتی انجام دهد.
در معیّت با بزرگان دینی، همۀ اموری که در شرایط عادی بسیار سنگین است آسان جلوه میکند.
گذشتن از مال و جان کار بسیار سختی است، اما مومنان در همراهی با پیامبر صلیاللهعلیهوآله، آنچنان قدرتی پیدا میکنند که نه تنها مال خویش را به آسانی میبخشند؛ بلکه از جان خود نیز در راه خدا میگذرند.
این همراهی، هم از راه پذیرش و تصدیق مقام خوبان است و هم با زیارت آنان (چه زیارت، جسمانی باشد و با هجرت از شهر و سفر به بارگاه آنان و چه هجرت قلبی و روحانی باشد)
بُعد منزل نبود در سفر روحانی
بنابراین هرکس، هر زمان و در هرکجا که به امام خود سلام دهد یا با توجه قلبی زیارتنامه بخواند، به گونهای خود را در معیّت آنان قرار داده است. آنگاه که در زیارت آل یس به همه لحظات امام سلام میدهد؛ میخواهد در تمام این لحظات همراه امام باشد؛ و آنگاه که در پایان این زیارت میگوید: «و نُصرتی مُعدَّۀ لکم» «من آماده یاری شما هستم» گویا آنقدر توانمند شده است که میتواند امام زمان خود را یاری کند.
معاملۀ با خداوند سبحان
«إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»[2]
«همانا خداوند از مومنان، جانها واموالشان را به بهای بهشت خریده است. آنان در راه خدا میجنگند، پس بُکشند یا کشته شوند؛ وعدۀ حق که در تورات و انجیل و قرآن آمده بر عهده خداست و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است. پس مژده باد شما را بر این معاملهای که با آن با خدا بیعت کردید و این همان رستگاری بزرگ است.»
کلمه «يُقَاتِلُونَ» نشاندهندۀ توانمندی است؛ زیرا فرد ناتوان هرگز وارد صحنه جنگ نمیشود.
عامل این توانمندی چیست؟ معامله کردن و فروختن اعمال خود به خداوند سبحان که در این معامله خدا مشتری است و انسان فروشنده.
آنگاه که انسان اعمال خود را به خدا میفروشد از درون احساس قدرت میکند زیرا خدای سبحان عمل اندک بنده را به بالاترین قیمت میخرد «بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ»، بهشت بالاترین قیمت برای هر عمل خالصانه بنده است.
سود در هر معاملهای برای هر فردی خوشایند است و حال درونی انسان را خوب میکند، حال اگر سود سرشاری چون بهشت و رضایت الهی باشد احساس ناشی از آن، نشاط و توانمندی بیشتری خواهد بود.
معامله با خدا، نهایت انبساط و شادابی را در زندگی انسان به ارمغان میآورد که از این فراز از آیه برداشت میشود: «فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ» «پس از این معامله خوشی و بشارت بر شماست»
«وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» «و این موفقیت و کامروایی بسیار گسترده است.»
خداوندِ صادق الوعد، وعدۀ موفقیت گسترده را به بندهای داده است که عمل خود را از هر انگیزۀ غیرالهی خالص کرده باشد و انگیزهای جز رضای خدای سبحان نداشته باشد. اما انسان راه را اشتباه میرود و با وجودی که خداوند، بهترین مشتری است و بالاترین قیمت را در برابر اعمال ناچیز انسان پرداخت میکند، عمل خود را با انگیزههای مادی و کسب رضایت و شهرت به قیمت ناچیز و فانی دنیا میفروشد.
بنابراین اعمالی که برای کسب قدرت، شهرت و محبوبیت بین مردم باشد معاملۀ با خدا نیست .
دوری از عافیت طلبی
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ»[3]
«ای کسانی که ایمان آوردید با کفاری که در نزدیک شما هستند بجنگید، باید آنها در شما خشونت و صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است.»
آیه بیانگر این مطلب است که آنچه موجب افزایش تواناییهای انسان میشود، مصرف صحیح و بجای آن است.
مبارزه با کفاری که شما را تهدید میکنند؛ به معنای انجام وظیفه و مصرف صحیح توانمندی است که در انتهای آیه میفرماید: در این صورت خداوند با تمام قدرت با شماست.
اگر میخواهید توانتان افزون شود، باید آن را صحیح و بجا بکار بگیرید. ذخیره و بایگانی نکنید. هرچقدر تواناییهای خود را به مصرف برسانید و عافیتطلب نباشید، انرژی خود را مضاعف کردهاید.
این پندار نادرستی است که برخی تصور میکنند هرچه انرژیهای خود را ذخیره کنند و راحتطلب باشند سالمتر و نیرومندتر میمانند. بلکه قضیه کاملا به عکس است: هر چه انسان قابلیتهای خود را در مسیر خدای سبحان و در صحنه انجام وظیفه بیشتر بکارگیرد، توانمندتر میشود و خدای سبحان از همه صفات و قدرت خود برای چنین بندهای جایگزین خواهد کرد.
«قَاتِلُواْ»: به معنای مبارزه در صحنه انجام وظیفه است.
آنگاه که انسان در انجام وظایف الهی زحمات را متقبل میشود و مسئولیتها را به درستی انجام میدهد، خداوندی که قادر مطلق است قدرتی مضاعف را به او باز میگرداند.
توان مالی، جانی، علمی، آنگاه که به موقع در راه خدا استفاده شود، قطعاً با لطف و عنایت خداوند سبحان دو چندان خواهد شد.
آغاز خوبیها
«لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»[4]
«برای آنان که نیکی کنند، پاداشی نیکوتر و افزونتر خواهد بود و بر چهره آنان غبار ذلت و خواری نمینشیند، آنان اهل بهشت و در آنجا جاویدان هستند.»
یکی از عوامل توانمندی انسان که شاید کمتر به آن توجه شده این است که فرد، خود، آغازکننده خوبی به دیگران باشد.
آغاز کردن خیرات هم علامت توانمندی است هم عامل توانا شدن.
در موضوع احسان در نهج البلاغه آمده است:
«إِذَا حُيِّيتَ بِتَحِيَّةٍ فَحَيِّ بِأَحْسَنَ مِنْهَا وَ إِذَا أُسْدِيَتْ إِلَيْكَ يَدٌ فَكَافِئْهَا بِمَا يُرْبِي عَلَيْهَا وَ الْفَضْلُ مَعَ ذَلِكَ لِلْبَادِئ»[5]
«هنگامی که به تو تحیتی گویند به صورتی بهتر پاسخ گو، و هرگاه هدیهای برای تو فرستند آن را افزونتر پاداش ده. و برتری از آن کسی است که ابتدا کرده است»
آغازکننده خیر همواره در مقام بالاتر از دیگران قرار دارد، همانگونه که در موضوع سلام کردن نیز آمده است آن که ابتدا سلام میکند، شصت ونُه پاداش دارد و آن که جواب میدهد تنها یک پاداش؛ زیرا آغازکننده نشان میدهد از توانمندی برقراری ارتباط اجتماعی برخوردار است.
بنابراین نباید منتظر نیکی از سوی دیگران بود؛ زیرا آن که خیر را آغاز میکند برتر و توانمندتر است.
شروع کننده نیکی، احساس بهتری دارد نسبت به کسی که در مقام جبران نیکیِ دیگران است. همچنین از منفعت بیشتری برخوردار است؛ زیرا به استناد قرآن پاداش نیکی به خود فرد بر میگردد:
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ»[6]
«اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی کردهاید»
البته انگیزه خیرات فقط باید خدای سبحان باشد و نه چیز دیگر.
در سوره مبارکه لیل در توصیف متقی به این مهم اشاره شده است:
«الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَى إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى»[7]
«همان کس که مال خود را (در راه خدا) میبخشد تا پاک شود. و هيچ كس را به قصد پاداشيافتن نعمت نمىبخشد، بلکه تنها هدفش جلب رضای پروردگار بزرگ اوست»
فرد متقی، کسی است که اموال خود را فقط به جهت رضایت خداوند به دیگران میبخشد.
همیشه آغازگر خیرات، خداوند سبحان است و اوست که خیرات را در زندگی ما جاری کرده است. ما تنها پاسخگوی آن خیرات هستیم.
در تعامل با خلق آنچه حس قدرت به انسان میبخشد این است که هر کس خود آغاز به نیکی کند و هرگز منتظر محبت و نیکی دیگران نباشد و در این نیکیکردن تنها رضایت خدا را بخواهد و بس.
بنابراین عامل توانمندی آن است که انسان در خیرات پیشتاز باشد.
اظهار اعتقادات صحیح
«قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي شَكٍّ مِّن دِينِي فَلاَ أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»[8]
«بگو ای مردم اگر از دین من در شک و تردید هستید، پس من کسانی را که شما به جای خدا میپرستید، نمیپرستم بلکه خدایی را میپرستم که جان شما را میگیرد و من امر شدم که از مومنان باشم.»
در این آیه خداوند به پیامبرش امر میکند: به این مردمی که در دین تو شک دارند، بگو که من هرگز تحت تاثیرمعبودان شما قرار نمیگیرم.
هنگامی که انسان عقاید به حق خود را خصوصاً در مقابل جمع ناسالم اظهار میکند، این اعتقادات تقویت شده و تقویت اعتقادات، موجب توانمندی خود انسان میشود.
کلمه «قُل» در آیه علاوه بر اظهار باورهای دینی شامل قبول و افتخار به آنها نیز میشود. اظهار کردن گاه زبانی و گاه عملی است.
مثلاً خانمی که با افتخار با حجاب کامل در جمع بانوان بیحجاب حضور پیدا میکند، گویا در کمال عزت نفس میگوید: من چنین اعتقادی را قبول دارم. این عمل، او را در عقیده و اعتقاداتش قویتر میکند.
در وصیت نامه امام خمینی(ره) نیز این مطلب به چشم میخورد که ایشان به اعتقادات خود افتخار میکردند و چنین نگاشتند:
ما افتخار میکنیم که مذهب ما جعفری است … افتخار میکنیم که ائمه معصومین….
این اظهارِ با قدرت و با صراحتِ اعتقادات، توانمندی انسان را را افزون میکند.
سفارش به گفتن اذان و اقامه نیزنوعی اظهار عقاید است که در روز چندین بار تکرار میشود. اگر این عمل، همراه با شوق و عشق و معرفت باشد، موجب تقویت ایمان و در نتیجه توانمندی انسان میشود.
بنابراین هرگاه اعتقادات با افتخار و صراحتِ بیشتر در جمع ناسالم از طریق قول یا فعل اظهار شود، قدرتمندی بیشتری برای انسان به همراه خواهد داشت.
اعتماد بر خدا
«وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ»[9]
«و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید و تسلیم او هستید، پس فقط بر او توکل کنید.»
حکومت فرعون در نهایت قدرت است و بیشترین تسلط را بر مردم دارد؛ اما موسی به مردم چنین میگوید: حتی در چنین شرایط دشوار هم فقط اعتماد برخدا میتواند راهگشا باشد.
آنجا که خدا به موسی امر میکند:« اَلقِ عَصاک» «عصایت را بینداز» به این معناست که در پیشگاه خدا بر هیچ چیز مادی اعتماد نکن. آنچه باید به آن اعتماد کنی، قدرت بینهایت خدای سبحان است که همیشگی است و از بین رفتنی نیست.
اعتماد بر خدای سبحان همه نیازهای دنیا و آخرت انسان را تأمین و در اجرای اوامر الهی توانا میکند.
انجام وظیفه در حضور خدا
«وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ»[10]
«و اکنون زیر نظر ما و طبق دستور و الهام ما کشتی بساز و درباره کسانی که ستم کردهاند با من سخن مگو که آنان غرقشدنی هستند.»
حضرت نوح مدت نهصد و پنجاه سال در مقابل استهزاها، شکنجهها و همۀ کارشکنیهای مردم، لحظهای تغییر موضع نداد و بر اعتقاد و عمل خود ثابتقدم ماند.
چه نیرویی باعث شد تا حضرت نوح بتواند در این مدت طولانی مقاومت کند و کار خود را با قدرت ادامه دهد؟
«وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا» حس شیرینِ در حضور خدا کار کردن، عاملی بود برای استواری حضرت نوح در این مدت طولانی.
آنچه باعث میشد، استهزاها، نیشزبانها و آزارهای مردم را تاب آورد، این بود که میدانست همۀ اعمال او زیر چشمهای تیزبین خدای سبحان است.
هرگاه انسان وظایف خود را طبق دستور الهی و به دور از سلایق شخصی انجام دهد، مورد تأیید خداوند سبحان قرار میگیرد واین تأییدات او را توانمند میکند:
«هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وملائکته»[11]
«اوست خدایی که به همراه فرشتگانش بر شما درود میفرستد»
آنگاه که فرد اعمال خود را برای خدا و در حضور خدا انجام میدهد گویا صدای درودِ آسمانی خدا و ملائک را میشنود و این درودها و تشویقها مانع شنیدن و دیدن اذیت و آزار مردم میشود.
ادراک این تشویقها و درودها، به انسانی که در محضرخدا بودن را حس میکند، نیرو میبخشد.
مانند نمازِ با حضور قلب که به انسان قدرت میدهد تا از همه بدیها دوری کند: «اِنَّ الصَلوةَ تَنهَی عَنِ الفَحشَاء وَ المُنکَر»[12]
تاریخ جلسه: 1400.4.1 _ جلسه دوم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه توبه، آیه ۸۸
[2] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱
[3] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۳
[4]سوره مبارکه یونس، آیه ۲۶
[5] نهج البلاغه، حکمت 62
[6] سوره مبارکه اسراء، آیه 7
[7] سوره مبارکه لیل، آیات 18 تا 20
[8] سوره مبارکه یونس، آیه ۱۰۴
[9] سوره مبارکه یونس، آیه 84
[10]سوره مبارکه هود، آیه ۳۷
[11] سوره مبارکه احزاب، آیه 43
[12] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 45