مقدمه
به لطف حضرت حق در مدتی که از تأسیس حوزه میگذرد توفیق داشتیم در محضر کتابهای نورانی حضرت امام(ره) بودیم، آداب الصلوة داشتیم بعد از آن سرّ الصلوة و دو سال است که در محضر اربعین حدیث امام هستیم.
به اواسط حدیث بیست و هفتم رسیدیم؛ اما اجازه میخواهم برای خانمهایی که تازه در کلاس شرکت کردند مختصری از حدیث را عرض کنم و سپس مطالب قبلی را دنبال کنم.
فراغت برای عبادت
در حدیث بیست و هفتم روایتی از امام صادق علیهالسلام مطرح شده که فرمودند:
«فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ يَا ابْنَ آدَمَ تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي أَمْلَأْ قَلْبَكَ غِنًى وَ لَا أَكِلْكَ إِلَى طَلَبِكَ وَ عَلَيَّ أَنْ أَسُدَّ فَاقَتَكَ وَ أَمْلَأَ قَلْبَكَ خَوْفاً مِنِّي وَ إِنْ لَا تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي أَمْلَأْ قَلْبَكَ شُغُلًا بِالدُّنْيَا ثُمَّ لَا أَسُدَّ فَاقَتَكَ وَ أَكِلْكَ إِلَى طَلَبِكَ.»[1]
فرزند آدم خودت را برای بندگی من فارغ کن در این صورت قلب تو را پر از بینیازی از خلق میکنم و تو را به نیازهایت واگذار نمیکنم و خودم نیازت را برطرف میکنم. وظیفه من است که نیاز تو را تأمین کنم و دلت را فقط از ترس از خودم پر کنم بدون اینکه از مردم ترسان باشی. اگر به این دستور بها ندهی و قلبت را برای بندگی من فارغ نکنی من چند تازیانه به تو میزنم: دلت را از اشتغال به دنیا پر میکنم و نیاز تو را تأمین نمیکنم، همیشه محتاج هستی و تو را به خواست خودت واگذار میکنم. من برایت کاری نمیکنم، تو هم که کاری از دستت نمیآید؛ پس دائم خود را در مقابل خلق عاجز و ناتوان احساس میکنی.
امام(ره) در ابتدا چند نکته را تذکر میدهند:
- هنگامی انسان میتواند قلبش را برای عبادت خالی کند که زمان خاصی را برای عبادت قرار دهد. عبادت، فراغتِ وقت لازم دارد؛ یعنی زمانی را مخصوص بندگی قرار دهیم و اجازه ندهیم، هیچ امری به عبادت خدشه وارد کند.
- اگر میخواهیم در عبادت حضور قلب داشته باشیم باید به قلبمان بفهمانیم که:
بندگی حق چقدر خاصیت دارد.
خواص بندگی در همین نظام عالم چیست.
وقتی بنده او باشم چه میشود؟
به قول مولوی:
اگر سلطان ما را بنده باشی
همه گریند و تو درخنده باشی
همه مشتاق دیدار تو باشند
تو صد پرده به رو افکنده باشی
وقتی بنده باشم خدا تمام عالم را در اختیارم میگذارد. قلب باید حاضر باشد، وقت باید فارغ باشد، قلب باید با مفهوم بندگی آشنا باشد و بداند بندگی چه آثاری میتواند در زندگی او به جا بگذارد.
راههای تأمین حضور قلب
حضور قلب از دو راه تأمین میشود:
- زمان را برای بندگی فارغ کنیم
- دل را برای بندگی فارغ سازیم.
امام(ره) روایات متعددی را مطرح کردند و تأکید کردند که اگر کسی عبادت بدون حضور قلب داشته باشد، عبادتش بیارزش است، عبادت صوری و ظاهری است که هیچ ارزش حقیقی ندارد.
نماز، نیروی کمکی برای قبر
امام (ره) عبادتی را به ما آموزش میدهند که با انجام آن هنگامی که در قبر قرار گرفتیم نیروی کمکی ما باشد.
انسان در قبر چند نیروی کمکی دارد، یکی از نیروهای کمکی نماز است. این نماز باید خیلی قوی و توانا باشد که در هنگامهای که هیچچیز و هیچکس اعم از مال، همسر، علم، موقعیت اجتماعی و… نمیتواند به من کمک کند، این عبادت بتواند به من امداد رساند، بنابراین باید قوی باشد. قوت این عبادت با حضور قلب است. اگرعبادت حضور قلب نداشته باشد، گویا جسم بیروح است و کارآیی ندارد. مثل عروسکی است در گوشه اتاق که زیباست اما توانایی و کارآیی در زندگی ندارد.
امکان تحصیل حضور قلب
اگر حضور قلب را در دسترس ندانیم با روایاتمان منافات دارد. این همه در روایات تاکید شده است باید نمازی خوانده شود که دل در محضر مولا حاضر باشد. اگر حضور قلب ر ا امری ناممکن بدانیم، یعنی خداوند به ما دستور یک امر ممتنع را داده است و این با حکمت خدا سازگار نیست. قطعا وقتی امری از جانب خدای سبحان صورت گرفته است؛ حتماً امکانپذیر است.
از طرفی دیگر به ما گفتند: اگر حضور قلب نداشته باشید عنوان «مُستَخِفٍّ بِالصَلوة» روی شما بار میشود؛ یعنی نماز را سبک شمردید و اگر نماز را سبک و خفیف بشمارید طبق فرموده امامصادق علیهالسلام از شفاعت ایشان بیبهرهایم.
غرض از بیان این مقدمات آن است که امکان تحصیل حضور قلب برای ما هست. امام فرمودند: حضور قلب بر دو نوع است:
- حضور قلب در عبادت: یعنی قلب من در همین نمازی که میخوانم حاضر باشد؛
- حضور قلب در معبود: یعنی قلبم در نماز حاضر نیست، در برابر خود خدا حاضر است نه در عبادات مخصوصه.
و در تقسیمبندی دیگری فرمودند: حضور قلب درجهبندی و مراحل مختلف دارد؛ اما بعض مراتب آن برای سلسله رعیت، ممکن الوصول است. ما که در مسائل معرفتی در رتبه پایین هستیم به بعضی مراتب حضور قلب میتوانیم راه پیدا کنیم.
عبادت، ثناگویی خدای سبحان است
امام (ره) سپس از قول مرحوم شاهآبادی(ره) مطرح کردند که باید بدانید عبادت، ثناگویی خدای سبحان است. ثناگویی، روح اجمالی عبادت است. گاهی اوقات یک برگه کاغذ بسیار زیبا که اشعار خاص در مدح حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف با عبارات عجیب و غریب در آن نگاشته شده است را به طفلی میدهند که بخواند. اجمالا میداند که تعریف حضرت ولیعصر است؛ اگر از او معنای کلمهای را بپرسند، نمیداند؛ اما به گونهای میخواند که گویا خیلی داناست. در حالی که تفصیلا با بسیاری از معانی الفاظ آشنا نیست.
امام(ره) میفرمایند: این یک مرحله از حضور قلب است که ثناگویی در محضر حق است؛ ما همان طفلی هستیم که هنوز به بلوغ معرفتی نرسیده است تا به کنه این الفاظ معرفت پیدا کند و اجمالا ثنای معبود را میگوید.
شناخت تفصیلی حضور قلب
مرحله دیگر این است که تفصیلاً میداند و وقتی میگوید: «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» با خیلی از بطون این جمله آشناست. وقتی میگوید: «مالک یوم الدین» تفصیلا با بسیاری از جزئیات این اسم آشناست.
امام (ره) میفرمایند: این مرحله دوم مخصوص خُلّص و کُمّل است که بتوانند به جزئیات عباراتی که به زبان میآورند واقف باشند؛ اما مرحله اول را همه میتوانیم داشته باشیم.
باید اثر عبادت در زندگی را به دل فهماند امام (ره) میفرمایند: هنگامی میتوانید حضور قلب در عبادت داشته باشید که دلتان بفهمد که عبادت در زندگی چقدر اثر دارد؟! به دل باید اثر عبادت در زندگی را فهماند. البته این امر هم، به طور کامل در این عالم قابل ادراک نیست.
امام (ره) با بیان بعضی از روایات معصومین میخواهند این معنا را اثبات کنند که چقدر عبادت در زندگی ما مؤثر است؟ و با مقدمهای این بحث را بیان میکنند. اگر همین مقدمه را در همه زندگی به خاطرداشته باشیم شاید به تذکر جدی در مسائل مختلف نیازی نباشد.
هر عملی، باطنی دارد
هر عملی که از ما صادر میشود یک باطن دارد و باطن آن عمل در دل ما تأثیرمیگذارد. ممکن است صورت باطنی عمل، یک بهشت بسیار گسترده و زیبا باشد و ممکن است صورت باطنی عمل، جهنمی سوزان و بسیار قبیح باشد.
هر عملی اگر با نیّت خالصانه صورت بگیرد با آن سرحال و خشنود میشوم؛ اما اگر خدای ناکرده عمل، نازیبا باشد، نیّت، نازیبا باشد، فضای وجودی من پر از دود و پر از هیزمهای افروخته میشود. در این عالم، اکثریت افراد این معنا را درک نمیکنند. درک این معنا زمانی است که قیامتی برای ما ایجاد میشود:
«فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ»[2]
«ما پرده ات را [از جلوى چشمانت] برداشتيم و ديده ات امروز تيز است.»
وقتی پردهبرداری میشود میفهمیم که پشت پرده این کار چقدر زیبا بوده است یا پشت پرده فلان فعل و فکر چقدر نازیبا.
حضرت امام(ره) به آن روایت استناد میکنند که زمین، بهشت قیعان است؛ یعنی خالی:
«فیذرُها قاعاً صَفصَفا»[3]
«سپس زمین را صاف و هموار و بیآب و گیاه رها میسازد…»
پیامبر در شب معراج دیدند که ملائک، مدتی دست از کار میکشند، به آنها گفتند: چرا دست از کار برمیدارید؟ پاسخ دادند: فلانی ذکر میگفت، به محض اینکه از ذکر دست برداشت، ما هم از کارمان دست برداشتیم.
بهشت با اعمال ما آباد میشود
بهشت خالی است و با کار ما آباد میشود و خدای ناکرده با خرابکاری ما، دیگر بهشتی در کار نیست، میشود جهنم. آن زمین خالی جهنّم میشود.
برای اثبات مسئله تجسّم اعمال به این آیه استناد میکنند:
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»[4]
«هر كس به مقدار ذرّهاى كار نيك كرده باشد همان را ببيند.»
در نظام عالم هیچ چیز گم نمیشود، ناپیدا نیست. یک ذره فکر نامناسب، یک ذره عمل نامناسب، یا به عکس آن، همه قابل رؤیت است.
امام(ره) میفرمایند: قطعاً عمل باید جسمیّت داشته باشد که قابل رؤیت باشد. ما با چشم چیزی را میبینیم که جسم دارد. بعضی چیزها ماده ندارد؛ اما صورت دارد. مثلا در خواب چیزهایی میبینیم که ماده ندارد اما صورت دارد. در این عالم چیزهایی میبینیم که هم صورت دارد و هم ماده.
«وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» [5]
« آنچه افراد عمل کردند در قیامت حاضر میبینند.»
روشن است آنچه که وجود دارد حضور هم دارد. اعمال ما موجودیت مییابد که میتواند در قیامت حاضر باشد.
امام برای اثبات اینکه نماز صورت دارد به روایتی اشاره میکنند.
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«مَنْ صَلَّى الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا فَأَقَامَ حُدُودَهَا رَفَعَهَا الْمَلَكُ إِلَى السَّمَاءِ بَيْضَاءَ نَقِيَّةً وَ هِيَ تَهْتِفُ بِهِ حَفِظَكَ اللَّهُ كَمَا حَفِظْتَنِي وَ اسْتَوْدَعَكَ اللَّهُ كَمَا اسْتَوْدَعْتَنِي مَلَكاً كَرِيما»[6]
«هر کس نمازهای واجب را در اول وقت بجای آورد و حدود و احکام آن را رعایت کند، فرشتهای نمازش را پاک و سفید به آسمان میبرد در حالی که نماز به صاحب خود ندا میدهد: خداوند تو را حفظ کند همانطور که تو مرا حفظ کردی، تو را به خداوند میسپارم همانطور که تو مرا به فرشتهای کریم سپردی.»
اگر کسی نمازهای واجب را در اول وقت بخواند و مرزها و شرایط نماز را اقامه کند که یکی از شرایط اصلی نماز همین حضور قلب است و نیز شرایط فقهی از قبیل طهارت، استقبال و … و نیز شرایط معرفتی که مرحوم ملکی تبریزی شش شرط آورده است: 1. تعظیم در مقابل مولا؛ 2. تفهیم مطالب به قلب؛ 3. اعلام خشیت در مقابل مولا و… اگر این حدود را رعایت کرد فرشتهای نماز را بالا میبرد، در حالی که نماز سفید و پاک از هر کدورتی است. این نماز، با نمازگزار حرف میزند. اگر نمازمان را خوب بخوانیم، خودِ نماز دعاگوی ماست.
اگر افرادی از جاده شریعت جدا میشوند، به این جهت است که نماز دعاگوی آنها نیست. اگر مشاهده میکنید که در جایی که امکان انحراف زیاد است، فردی با توان در جاده شریعت ثابت قدم مانده است، از آن روست که تقید خاصی به نماز داشته است، نماز، دعاگوی اوست. نماز میگوید: تو آداب نماز را به جا آوردی، و یک مَلَک کریم من را به ودیعه گرفت؛ یعنی این نماز به دست یک فرشته به امانت گرفته شد، پس دیگر ضایع نمیشود.
قابل توجه آنکه، فرشته کریم است؛ یعنی روز به روز مرا زیاد میکند. یک نماز من، نزد او یک نماز نمیماند. کریم، رشد میدهد و بارور میکند. این در صورتی بود که ما نمازمان را به قول امامصادق علیهالسلام اول وقت بخوانیم و اقامه حدود آن را نیز داشته باشیم.
نماز صورت دارد
در ادامه روایت آمده است:
«وَ مَنْ صَلَّاهَا بَعْدَ وَقْتِهَا مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فَلَمْ يُقِمْ حُدُودَهَا رَفَعَهَا الْمَلَكُ سَوْدَاءَ مُظْلِمَةً وَ هِيَ تَهْتِفُ بِهِ ضَيَّعْتَنِي ضَيَّعَكَ اللَّهُ كَمَا ضَيَّعْتَنِي وَ لَا رَعَاكَ اللَّهُ كَمَا لَمْ تَرْعَنِي»
«و هر کس نمازش را بیسبب به تأخیر اندازد و حدود و احکام آن را رعایت نکند، فرشتهای نمازش را تاریک و سیاه بالا میبرد در حالی که نماز به صاحبش ندا میدهد: مرا تباه ساختی، خداوند تباهت سازد همان طور که مرا تباه کردی و حفظت نکند چنان که مرا محافظت نکردی!»
اگر کسی بیدلیل نمازش را بعد از زمانش بخواند، شرایط نماز را به جا نیاورد، مرزهای نماز را اقامه نکند[ که در بحث تکبیر گفتیم که اولین مرز نماز این است که من کس دیگری را در آن جای ندهم. «الله اکبر» که گفتم همه کنار بروند که در این صورت، یک جمله وصل است.] فرشتهای نماز را بالا میبرد؛ اما صورت نماز تاریک، مکدر و سیاه است. نماز هاتفی است که میگوید: تباهم کردی، خدا تباهت کند)
ضایع شدن یعنی چه؟ برای مثال وقتی غذایی درست میکنید و همه مواد غذا خوب بوده است، اما کمی سرخ شدن اضافه یا کمی نمک اضافه، غذا را خراب میکند؛ میگویند: حیف از این موادی که دست فلانی قرار گرفت! چقدر بیمزه است، و آن مطلوبیت خاص را ندارد.
حال خدای سبحان، مواد را به من داد؛ یعنی الفاظی که من میتوانم به زبان بیاورم، هیئت مختلف از رکوع و سجود که میتوانم داشته باشم را به من داد، اما نماز میگوید: نه از لفظ استفاده کردی، نه از هیئتی که خدا در اختیارت گذاشت. نفرین میکند: خدا تو را ضایع کند همانطور که مرا ضایع کردی. خدا به تو توجه نکند همانطور که تو به من توجه نکردی.
«راعی» چوپان است، قانونش این است که اگر از گلهای یک گوسفند جدا بیفتد، سراغ او میرود و او را برمیگرداند. اما اگر چوپان مراعات حال گله را نکند، گرگ گوسفندان را میخورد.
نگاه خدا نیز به ماست. اگر از هر کاری عقب بمانیم، آن کار را سر جای خود برمیگرداند. اما اگر خدا رعایت حال ما را نکند، آن کار از بین میرود.
امام میفرمایند: از این روایت معلوم میشود که نماز صورت دارد؛ چون یا شمایل «بیضاء نقیه» را دارد یا «سوداء مظلمه». نماز سخن میگوید، یا دعاگوست یا نفرین کننده. همین که در بعضی اوقات بعد از نماز دلتان باز میشود؛ به این علت است که نماز به حال ما دعا کرده پس انبساط وجودی پیدا شد. یک نماز خواندم چقدر قوّت پیدا کردم. اما بعضی اوقات بعد از نماز دلمان میگیرد. احساس سستی و فتور و کسالت میکنیم؛ چون نماز ما را نفرین کرده است.
امام اشاره میکنند که نماز یک موجود زنده است، یعنی ملکوت من زنده است و از بین رفتنی نیست. باطن نماز من هم زنده است. این زندگی یک زندگی نورانی و طیب است.
تجسم اعمال در قیامت
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«إِذَا بَعَثَ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ مِنْ قَبْرِهِ خَرَجَ مَعَهُ مِثَالٌ يَقْدُمُ أَمَامَهُ كُلَّمَا رَأَى الْمُؤْمِنُ هَوْلًا مِنْ أَهْوَالِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ لَهُ الْمِثَالُ لَا تَفْزَعْ وَ لَا تَحْزَنْ وَ أَبْشِرْ بِالسُّرُورِ وَ الْكَرَامَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى يَقِفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُحَاسِبُهُ حِساباً يَسِيراً وَ يَأْمُرُ بِهِ إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمِثَالُ أَمَامَهُ فَيَقُولُ لَهُ الْمُؤْمِنُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ نِعْمَ الْخَارِجُ خَرَجْتَ مَعِي مِنْ قَبْرِي وَ مَا زِلْتَ تُبَشِّرُنِي بِالسُّرُورِ وَ الْكَرَامَةِ مِنَ اللَّهِ حَتَّى رَأَيْتُ ذَلِكَ فَيَقُولُ مَنْ أَنْتَ فَيَقُولُ أَنَا السُّرُورُ الَّذِي كُنْتَ أَدْخَلْتَ عَلَى أَخِيكَ الْمُؤْمِنِ فِي الدُّنْيَا خَلَقَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ لِأُبَشِّرَكَ.»[7]
«وقتی خداوند، مؤمن را از قبرش [در روز قیامت] بر میانگیزاند، همراه او صورت مثالی خارج میشود که پیشاپیش وی حرکت میکند و هرگاه مؤمن هولی از اهوال قیامت را ببیند (و آن هول سبب هراس او شود)، آن صورت مثالی به وی میگوید: نگران و محزون مباش، تو را از جانب خداوند بشارت باد به کرامت و خوشحالی، تا اینکه در برابر خداوند جلیل ایستاده و حقتعالی از او حسابی آسان میکشد و او را به بهشت امر میکند؛ در حالیکه صورت مثالی در جلو او [در حال حرکت] است. مؤمن به او میگوید: خداوند، تو را رحمت کند. چه خوب با من از قبرم خارج شدی و دائماً مرا به شادی و کرامت از ناحیه خداوند بشارت دادی تا اینکه آن را دیدم. پس مؤمن میگوید: تو کیستی؟ آن مثال میگوید: من همان شادی و سروری هستم که تو آن را بر قلب برادر مؤمنت در دنیا داخل کردی. خداوند جلیل مرا از آن سرور خلق کرده است تا تو را خوشحال کنم.»
وقتی خدای سبحان در قیامت مومن را از قبرش مبعوث میکند با این مومن یک صورتی خارج میشود که جلوتر از فرد راه میرود. در صحنه قیامت که همه از ازدحام و شلوغی نگرانند و همه عریان، این طرف و آن طرف پراکنده و متحیر و سرگردانند، آن صورت مثالی مومن شروع به مکالمه با او میکند که نگران نباش! غصه نخور! خوشحال باش که خدای سبحان تو را اکرام ویژهای کرده و یک خوشی خاص نصیب تو شده است. این بنده به طرف موقف حساب میرود. تمام مسیر، این صورت با او همراه است تا وقتی که این بنده در موقف حساب قرار میگیرد؛ چون این صورت همراه اوست، حسابش فوق العاده آسان است. خدا به او دستور میدهد: به طرف بهشت برو. هنوز آن صورت جلوی مؤمن است. میرسند به جایی که وارد بهشت میشوند، مومن به آن صورت میگوید: چه خوب موجودی بودی که با من خارج شدی. همراه من از قبر خارج شدی! دائم در این صحنه قبر بشارت دادی! بشارت خوشحالی و اکرام خدا را دادی تا اینکه به اینجا رسیدم و حالا دستور داده شده است که به بهشت بروم. مؤمن از او میپرسد: تو کیستی؟
بازتاب ادخال سرور در قلب مومن
هر کار خیری میتواند تجسم خیلی قوی داشته باشد. وقتی مؤمن، مؤمنی را خوشحال میکند، آنقدر صورت این خوشحالی، قوی و توانمند است که در سختترین صحنه قیامت این خوشحالی به فریاد آدمی میرسد. وقتی سوال میکند تو که هستی؟ نماز من هستی؟ حج من هستی؟ میگوید: خوشحالی بودم، نه یکبار خوشحال کردن،« کنت أدخلته» ماضی استمراری است یک خوشحالی که همیشه به مومن دیگر میرسیده است، خوشحالی مستمر.
البته یک بار خوشحال کردن هم فایده دارد: در حکمتهای نهج البلاغه خواندیم که خوشحالی، یکباره در یک صحنه به سراغ ما میآید، ولی در صحنه سخت آنچه میتواند بسیار مؤثر باشد، عمل مستمر است. ایجاد خوشحالی مستمر برادر مؤمن موجب شادی انسان در هنگامه سختیهای قیامت است.
ذوی الحقوق چه کسانی هستند؟
ذوی الحقوق ما طیف بسیار گستردهای هستند. برای مثال حال خوش در دعای امروزِ من، نتیجه دعای کسی است که شاید من اصلاً او را نشناسم. او دعا کرده بوده که خدایا، امروز هر مسلمانی که دستش را به سوی تو بلند کرد، به او حال خوش بده. من نمیدانم او کیست؟ اما با دعای او حالِ خوش به من داده شده است، او میشود ذوی الحقوق من.
طیف ذوی الحقوق بینهایت است. آدمهای ناشناخته بسیاری در طیف ذوی الحقوق من و شما قرار دارند. معلمها، دکترها، میوه فروش و… همه ذوی الحقوق محسوب میشوند. با دعای فردی که نمیشناسم، نمازم درست شده است، او میشود ذوی الحقوق من.
نماز هم ذوی الحقوق من است؛ چون مرا دعا میکند. دو فرشتهای که همواره با من همراهند، ذوی الحقوق من هستند. هنگام غروب که میروند وقتی به آنها خوش گذشته باشد، برای من دعا میکنند. با دعایی که کردند به گردن من حق پیدا میکنند. وقتی طیف ذوی الحقوق را مشاهده میکنیم، میبینیم نسبت به اطرافیان خود مقروضیم. به همین جهت به ما توصیه شده است قبل از خواب دعا کنیم: «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات». در نماز شب میگویند به ذوی الحقوق خود دعا کنید؛ زیرا آنها گردن ما حق دارند. بسیاری از اوقات خوشیهایی به من رسیده که نمیدانم از کجاست. گاه با دعای ولیّ خدایی که دستش را به دعا بلند کرده است که خدایا! امروز هرکس در محضر تو سر به سجده گذاشت، خوشحال باشد، شاد میشوم.
خداوند برای بندهای که دائم سرور را نصیب دیگران میکرده است، صورتی از آن میسازد که فوقالعاده قوی است. خوشحال کردن بنده مومن را اندک ندانید.
چه بخواهیم، چه نخواهیم، بنده مؤمن با عمل عبادی صحیح شما خوش میشود.
از مکانی عبور میکنم که قبلاً خرابه بود، الان میبینم که دارد ساخت و ساز میشود، میگویم: الحمدلله که دیگر خرابه نیست. هر کدام از من و شما، هر حرکت مثبتی که انجام دهیم مایه خوشحالی همه بندههای مؤمن میشود. این سوسوهایی که میزنیم، کارهای ریز و کم هم باعث خوشحالی عباد مومن میشود؛ چون کار مثبت است.
تاریخ جلسه: ۱۳۸۸.7.4- جلسه 1– (۶6)
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] اصول کافی، ج 2، ص 83
[2] سوره مبارکه ق، آیه 22
[3] سوره مبارکه طه، آیه 106
[4] سوره مبارکه زلزال، آیه 7
[5] سوره مبارکه کهف، آیه 49
[6] وسائل الشيعة، ج4، ص 123
[7] بحارالانوار، ج71، ص290