مقدمه
واقعیتهای تلخ و شیرینی در زندگی ما وجود دارد که به دلیل شدّت اشتغال متوجه آنها نیستیم؛ اما در این ایام به برکت اشکهایی که در مصیبت حضرت اباعبدالله از چشمهایمان جاری میشود با بعضی از این واقعیات آشنا میشویم.
بهرهمندی از امدادهای غیبی
«وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»[1]
«و بی تردید خدای سبحان در جنگِ بدر شما را یاری داد، در حالی که [از نظر ساز و برگ جنگی و شمار نفرات نسبت به دشمن] ناتوان بودید؛ بنابراین از خدا پروا کنید، باشد که سپاسگزاری نمایید.»
در این آیه که داستان جنگ بدر ذکر شده است، واقعیتی بسیار شیرین، خارج از فضای آن زمان مطرح میشود.
واقعیت بسیار شیرین این است که هرگاه خود را ناتوان دیدیم و احساس کردیم هیچ عِدّه و عُدّهای نداریم،کمکهای خدا به ما میرسد،«َلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ»؛ اما وقتی که روی مال، جمال، توان، علم، خانواده و داراییهای خودمان حساب کنیم، از نصرت خدا محروم میشویم.
«أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ»؛ یعنی هر زمان احساس ذلت کنیم، منصور هستیم؛ اما هرگاه احساس بینیازی کنیم، کم میآوریم. واقعیتی است بسیار کاربردی؛ مثلا با خود بگوییم این سخنرانی بسیار جذاب میشود؛ چون وقت زیادی برای آن صرف کردهایم و روی مطالعههای خودمان حساب باز کنیم! در این حالت از نصرت خدا بیبهره میمانیم؛ اما وقتی با وجود زمان بسیاری که برای مطالعه گذاشتیم، براین باور باشیم برای هر جمله به کمک او نیازمندیم و بدون کمک او قادر نیستیم حتی «باء» بسم الله را بر زبان جاری کنیم؛ از کمک او بهرهمند میشویم.
زمانی امدادهای غیبی میرسد که با وجود انجام دادن وظیفه؛ واقعا احساس ضعف و عجز کنیم. در جنگ بدر برای امداد، پنج هزار ملک فرود آمد. اگر در زندگی از امدادهای غیبیِ الهی بهرهمند نمیشویم، به این علت است که روی موجودی خودمان حساب میکنیم. کسی که روی جمال خود حساب میکند؛ اصلاً همسرش به او نگاه نمیکند یا کسی که روی مال خود حساب میکند، هیچ اعتباری ندارد یا کسی که روی توان خود حساب میکند، خدا او را در اوج ضعف قرار میدهد.
دستیابی به اصل با اتصاف به ضدّ
یکی از مفسرین میگوید: هر چه را که طلب میکنیم، در ضدّ خودش پنهان است. اگر ارادۀ نصرت و عزت داریم، لازم است احساس ذلت و مسکنت کنیم؛ در آن صورت در زندگی از نصرت و عزت بهرهمند میشویم. اگرخواهان غنا هستیم، ضروری است احساس فقر کنیم، بدون احساس فقر، غنایی در زندگی ما وارد نمیشود. اگر طالب علم هستیم، بایسته است احساس جهل کنیم. تا خود را جاهل ندانیم، او معلم ما نمیشود؛ «اَ نَا الْجاهِلُ الَّذي عَلَّمْتَهُ».
اگر ارادۀ رفعت داریم، در مقابل خدای سبحان منزلتی برای خود قائل نباشیم، ابتدا خود را پست و فرومایه ببینیم، تا خدای سبحان رفعت را نصیب ما کند؛ «اَنَاالْوَضيعُ الَّذي رَفَعْتَهُ»[2]«من همان پستی هستم كه بلندش كردی.» اگر طالب قوّت هستیم، خود را ضعیف ببینیم؛ «اَناَ الضَّعيفُ الَّذي قَوَّيتَهُ»[3]« ناتوانی هستم كه نيرومندش كردی.». این واقعیتی بسیار زیبا و شیرین است که هر چیزی را طلب میکنیم، ضدّش را در خودمان بیابیم و متصف به آن شویم تا خدای سبحان اصل آن را در وجودمان قرار بدهد.
رمز بهرهمندی از امدادهای غیبی
«بَلَىٰ إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَٰذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ»[4]
«آری، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، که نشانههایی با خود دارند، مدد خواهد داد!»
واقعیت دیگر این است که اگر در انجام وظیفه با وجود هر سختی مقاومت کنیم و از اعتماد بر خود و توانمندیهای خود بپرهیزیم، مطمئن باشیم خدای سبحان بیدرنگ تعداد زیادی از نیروهای غیبی را وارد زندگی ما میکند، امدادهایی که با اسباب ظاهری سازگار نیست.
همسر با معرفت یکی از مراجع بزرگوار، هنگامی که هنوز همسر ایشان به مرجعیت نرسیده بود با فرزندان کوچک در منزلی زندگی میکردند. ایشان تعریف میکرد: در یکی از روزها که پس از اتمام مجلس روضه، کارهایی چون پختن غذا و شستن استکانها و رسیدگی به فرزندان و امور منزل باقی مانده بود؛ فقط به حضرت اباعبدالله عرض کردم: نمیخواهم در هیچ یک از وظایفم کم بگذارم و به جهت بینظمی، همسرم ناراحت شود! پس از آن برای انجام کاری به اتاق رفتم و وقتی به آشپزخانه مراجعه کردم، استکانها را شسته شده و مرتب دیدم! در حالی که هیچ کارگری نبود و کسی هم داخل نشده بود! اگر وظیفۀ خود را به نحو احسن انجام دهیم، صبور و مقاوم باشیم و پرهیز کنیم از این که مقاومت را از خود ببینیم، از کمکهای غیبی خدا، همچون فکر زیبا، توان مضاعف و روحیهای قوی بهرهمند میشویم. از مصادیق امداد غیبی، هنگامی است که یک ساعت مطالعۀ ما به اندازه بیست ساعت مطالعه بازدهی دارد.
واقعیت این است که دریافت امدادهای الهی مشروط به صبوری و تقواست، مشروط به اینکه هم کار را درست انجام بدهیم و هم خود را فاعل آن کار ندانیم و به هیچ وجه تحت تأثیر معصیت قرار نگیریم.
منزلت متعالی با اعتقادات صحیح
«وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»[5]
«و سست نشوید و غمگین نگردید در حالی که اگر ایمان داشته باشید، برترید.»
واقعیت شیرین این است، خدای سبحان اهل ایمان را که بر اعتقادات خود ثابت و پایدارند، در جایگاه رفیعی قرار داده است: «وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ». در این جایگاه، عزت، نصرت و محبوبیت در قلوب، نصیب آنها میشود. اعتقادات صحیح ما را دارای منزلت متعالی میکند به گونهای که کسب رتبه از طریق دیگری لازم نیست.
شیخ جعفر مجتهدی در ظاهر تلمّذ و تعلّمی نداشتند؛ اما اعتقادات صحیح، ایشان را در جایگاهی قرار داده بود که اصلاً نیازی به این علوم ظاهری نداشتند.
دوام ایمان و نشاط
لازمۀ دائمالایمان بودن این است که غصۀ هیچ امری را نخوریم:«وَلَا تَحْزَنُوا»؛چون بر این باوریم که معبود ما معاش و معاد، ظاهر و باطنمان را تدبیر میکند و ما تنها عبد و مطیع او هستیم. در واقع وقتی مؤمن هستیم چیزی از دست نمی دهیم: «الهی تو را دارم، پس چه کم دارم، پس چه غم دارم؟» واقعیت این است که نتیجۀ دوام ایمان، نشاطی است که با حزن سازگار نیست.
مؤمن تواناست
«وَلَا تَهِنُوا»، یعنی فرد دائمالایمان، اهل سست شدن نیست؛ چون ایمان یعنی عاشقی! عاشق همیشه برای رسیدن به معشوق و در محضر او بودن قدم بر میدارد، عاشق اهل ضعف و سهلانگاری نیست؛ بلکه حتماً پرتلاش و پرکار در محضر معشوق حاضر است. واقعیت این است که مؤمن تواناست؛ اگر تار و پود زندگی ما را اعتقادات تشکیل میدهد، جایی برای سست و عاجز شدن نمیماند. با این نگاه، واقعیت تلخ این است که اگر بر ما مؤمنین ضعفی عارض میشود، اعتقاداتمان ضعیف است؛ چون اگر ایمان ما استمرار داشته باشد، توانمندیم و در انجام وظیفه مسامحه نمیکنیم.
از سوی دیگر عشق دائم به خدا موجب میشود نگاه معشوق به ما نگاه ملاطفتآمیز و از سر رأفت باشد و این نگاه قوّتبخش است. تمام ناتوانیها و بیحالیهای ما به این جهت است که از چشم او افتادیم، اگر دائم در حال عاشقی باشیم، چرا احساس ناتوانی کنیم؟
عاشق که شد، که یار به حالش نظر نکرد؟
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
ظلم و دور شدن از حریم قدس
«إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ ۚ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»[6]
«اگر (در میدان احد،) به شما جراحتی رسید (و ضربهای وارد شد)، به آن جمعیّت نیز (در میدان بدر)، جراحتی همانند آن وارد گردید. و ما این روزها(ی پیروزی و شکست) را در میان مردم میگردانیم؛ (-و این خاصیّت زندگی دنیاست-) تا خدا، افرادی را که ایمان آوردهاند، بداند (و شناخته شوند)؛ و خداوند از میان شما، شاهدانی بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمیدارد.»
«ظلم»، به معنای «نقص» است. ظالم کسی است که در کار خود، کم میگذارد و چنین فردی محبوب خدا نیست؛ بنابراین از الطاف و عنایات خدا بیبهره است؛ در حالی که وقتی محبوب او شویم، عرش و فرش را در اختیارمان قرار میدهد.
واقعیت این است که در گذشته محبوب بودیم که خلق شدیم؛ اما به اندازهای که در بندگی کم بگذاریم، از محبوبیت ساقط میشویم: «وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ». در صورتی که در بندگی کم بگذاریم و محبوب خدا نباشیم، رزق عام را دریافت میکنیم نه رزق خاص.
«عدل»، قرار دادن هر چیز در جای خود و «ظلم»، قراردادن هرچیزی غیر از جای خود است. جایگاه ما بنده بودن است و بندگی یعنی «امر آنچه تو فرمایی حکم آنچه تو بنمایی». با توجه به این معنای ظلم، اگر به جای بندگی، خود را در جایگاه خدایی قرار دهیم؛ یعنی به خدا اعتراض کنیم و در مقابل خدا نظر خود را صائب بدانیم، به تعبیر دیگر وقتی احساس وجود کنیم و اهل ادعا شویم، ظالم محسوب میشویم و به همان میزان از محبوبیت ساقط.
بنابراین همۀ ما به دعا نیاز داریم. در صورتی که بیمار یا مصیبتزده هستیم به دعا نیاز داریم؛ چون ممکن است به جهت بیماری یا وارد شدن مصیبت به خدا اعتراض کنیم. صاحب نعمت هم که باشیم، به دعا نیازمندیم؛ چون امکان دارد نعمت را طبق نظر خود خرج کنیم نه تحت نظر خدا؛ بنابراین اگر هنگام بیماری و مصیبت و تنعّم، بندگی نکنیم، ظالم محسوب میشویم و در پی آن با دور شدن از حریم قدس الهی، محبوبیت خود را از دست میدهیم. خدا روزی ظالم را میدهد؛ اما او را دوست ندارد؛ ظالم مرزوق است؛ اما محبوب نیست و بین مرزوق بودن و محبوبیت تفاوت بسیاری است. واقعیت این است که عامل محبوبیت، قرار گرفتن در جایگاه بندگی و التزام به وظایف و تکالیف است.
تاریخ جلسه: 1400/5/30 ـ جلسه 13
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره آل عمران، آیه 123
[2]. فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
[3]. فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
[4]. سوره آل عمران، آیه 125
[6]. سورۀ آلعمران، آیۀ 140