راهکارها در نهج‌البلاغه ـ بخش هفتم

پاسخ دندان‌شکن؛ راهکار مقابله با سرزنش‌کننده

 

«وقَالَ لَهُ علیه‏السلام بَعْضُ الْیهُودِ مَا دَفَنْتُمْ نَبِیکمْ‏  حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِیهِ وَ لَکنَّکمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُکمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِیکمْ اجْعَلْ لَنا إِلهاً کما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»[1]

«بعضی از یهودیان به آن حضرت و مسلمانان گفتند که: «شما هنوز پیامبرتان را دفن نکرده بودید که با هم اختلاف و نزاع داشتید. امیرالمومنین علیه‌السلام در پاسخ فرمود: ما در مورد آن‌چه از وصایای او رسیده بود و در مورد جانشینی بعد از پیامبر اختلاف داشتیم؛ این اختلاف در مورد خود پیامبر نبود؛ اما شما پس از عبور از دریا (و بعد از غرق شدن فرعونیان) هنوز پاهایتان از آب دریا خشک نشده بود که به موسی گفتید: «برای ما معبود و بتی بساز همان‌گونه که این قوم بت‌پرست بت‌هایی دارند.» موسی به ایشان گفت: « شما مردم بسیار نادانی هستید.»

 راهکار مقابله با فردی که شما را سرزنش می‌کند آن است که یکی از اشکالات بزرگ او را به رخش بکشید تا جرأت سرزنش نداشته باشد. گرچه اختلافات پس از رحلت پیامبر واقعیتی بسیار تلخ است؛ اما به این معنا نیست که هرشخصی به خود اجازه دهد تا دربارۀ اسلام و مسلمان سخن یاوه‌ای بگوید. نباید به دشمن اجازه داد به هر حریمی وارد شود و دربارۀ هر چیزی اظهار نظر کند.

راهکار مقابله با دشمن و افرادی که دائم درصدد آزرده‌خاطر کردن دیگران هستند؛ این است که انسان پاسخ دندان‌شکنی برای آن‌ها داشته باشد. به‌طور مثال اگر رسانۀ بیگانه  سخنی شماتت آمیز می‌گوید، بداند که چگونه در مقابل حرف‌های ایشان پاسخ  محکمی داشته باشد.

 

مدیریت احساسات، راهکار پیشگیری از ذِلَّت

 

«وَ رُوِی أَنَّهُ علیه‏السلام لَمَّا وَرَدَ الْکوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشَّبَامِیینَ فَسَمِعَ بُکاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشَّبَامِی وَ کانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقَالَ علیه‏السلام لَهُ أَ تَغْلِبُکمْ نِسَاؤُکمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِینِ وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ یمْشِی مَعَهُ وَ هُوَ علیه‏السلام رَاکبٌ فَقَالَ له ارْجِعْ فَإِنَّ مَشْی مِثْلِک مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوَالِی وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ»[2]

روایت شده که امیرالمؤمنین هنگامی که ازجنگ صفین بازمی‌گشت به کوفه وارد شد و مشاهده کرد که زنان آن قبیله بر کشته‌گان در صفین گریه می‌کنند. یکی از شخصیت‌های آن قبیله به دیدن حضرت آمد. حضرت فرمود: «آیا زنان شما آن‌گونه که می‌شنوم بر شما چیره شده‌اند و نمی‌توانید جلوی ناله‌های بلند آنان را بگیرید؟» همین فرد پیاده همراه حضرت می‌آمد درحالی که حضرت سواره بر مرکب بود. حضرت فرمود: «برگرد؛ زیرا پیاده حرکت کردن شخصی مانند تو در رکاب مثل من، مایۀ فتنه و غرور بر والی و خواری برای مومن است.»

 بایستی دانست که اگر مانع احساسات خود نشویم، ذلیل خواهیم شد! برای مثال مادران شهدا باید در خلوت خود گریه کنند تا دشمن را شاد نکنند. پیامبر فرمود:«چشم می‌بارد و دل می‌سوزد و زبان، مخالف رضای خدا را نمی‌گوید.» در رویارویی با دشمن باید سرفراز باشیم و غُصِّه و جَزَع و فَزَع نداشته باشیم.

یکی از راههای پیشگیری از ذِلّت، مدیریت احساسات است. بروز دادن غُصه‌ها در نزد دیگران، کار شایسته‌ای نیست و از عزت انسان می‌کاهد. در مقابل مانعی ندارد که بر سر سَجاده با خدای خود از مشکلات سخن گفت. قرار نیست همه از مشکلات آدمی آگاه شوند. طرح مشکلات مایۀ ذِلَّت است. برای حل مشکلات باید با مشاور مؤمن مشورت کرد؛ او راهکار صحیح را در اختیار فرد قرار می‌دهد. اگر می‌خواهیم دچار خواری نشویم و عِزَّتی باقی داشته باشیم باید احساسات خود را کنترل کنیم.

حفظ عِزتمندی در گرو مدیریت صحیح احساسات است. بروز احساسات در مَحضر حق مانعی ندارد؛ ولی سزاوار نیست آن را همه متوجّه شوند.

حضرت در مقابل فرد پیاده در حالی که خود سواره بود به این نکته اشاره می‌کند که هرچند کاری که بوی ذلت از آن به مشام می‌رسد، عاشقانه انجام شود؛ ذلت و خواری به ارمغان می‌آورد. در جامعه‌ای که همۀ افراد آن  دین‌دار نیستند؛ این امور، بر خلاف، تعبیر می‌شود. برخی از مردم درک نمی‌کنند که راه رفتن پیاده در کنار سواره به جهت احترام و عشق است؛ این کار عاشقانه را متوجه نشده و گمان می‌کنند فرد پیاده از روی ذلت  است که پیاده راه را می‌پیماید.

یکی از راههای پیشگیری از ذِلَّت این است که حرکات و اعمال انسان کنترل‌شده و حساب‌شده باشد و از روی احساسات و عواطف دست به انجام عملی نزند.

 

 رابطۀکنترل نکردن احساسات و ذلت

 

بسیاری از اوقات یکی از علت‌های  ذلّت آدمیان این است که حرکات خود را کنترل نمی‌کنند؛ در این‌گونه موارد هم باید مدیریت احساسات و هم مدیریت حرکات اِعمال شود؛ یکی به تنهایی کافی نیست گرچه با نیَّت خالص باشد.

گاه به جهت عشق و محبت امورمستحبی را انجام می‌دهیم که موجب سوء برداشت دشمن می‌شود؛ به همین جهت بایستی از انجام آن منصرف شویم. حتی اگر احتمال می‌دهیم که عَتَبه‌بوسی که جزو مستحبّات است موجب سوء ظن دشمن شود، بایستی از آن احتراز کنیم.

 

توجه به گذر عمر، راهکار پیشگیری از فریب و غرور

 

«لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الْأَجَلَ وَ مَسِیرَهُ لَأَبْغَضَ الْأَمَلَ وَ غُرُورَه»[3]

«اگر بندۀ خدا، مرگ و سرعت آن را به‌سوى خود ببیند، هر آینه مغضوب‌ترین کار در نزد او طلب دنیا خواهد بود.»

یکی از آرزوهای انسان این است که نامش در لیست فریب‌خورده‌های عالم نباشد، چون گفته شده است: «فَاحْذَرُوا الدُّنْیا، فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ غَرَّارَةٌ »[4]«پس از دنیا بپرهیزید که بسیار مکرکننده و فریب‌دهنده است.»  دنیا بسیار فریب می‌دهد. زمانی آدمی، فریب پُست، زمانی فریفتۀ جمال و روزگاری اسیر کِیدِ فرزندانش می‌شود. به‌طور حتم آدمی نمی‌خواهد در دنیا در گروه فریب‌خوردگان قرار بگیرد.

اموری در این دنیا وجود دارد که بسیاری را فریب داده است. یکی از راهکارهای پیشگیری از این فریب‌ها، تماشای گذر عمر است. شاید سوال شود که چرا مستحب است که مؤمن وصیت داشته باشد؟ چرا علما سفارش کرده‌اند که خوب است بر روی کفن خود جوشن کبیر بنویسیم؟ برای آنکه باور کنیم مرگی برای ما ثبت شده است.

چرا در روایات تاکید شده نمازگزار در هر نمازی که می‌خواند؛ آن را آخرین نماز عمر خود بداند؟ شاید دلیل آن باشد که آن‌قدر مرگ را نزدیک ببیند تا فریفتۀ دنیا نشود؛ بدان‌گونه که فرصت‌ها، اموال، تَعَلُّقات، فرزندان و اهل و عیال او نتوانند او را فریب دهند. اگر آدمی به آخر خط و سِیر دنیای خود توجه داشته باشد، حتما با چشم بصیرت به آرزوها می‌نگرد و آن‌ها را دشمن می‌دارد.

راهکار فریب نخوردن، مشاهدۀ زمان مرگ و پایان خط است و آمادگی  برای فردایی که در پیش داریم. در این مسیر باید به عِین‌الیقین رسید و علم‌الیقین کافی نیست. آیت اللّه خوئی در مکاشفه‌ای  مشاهده کرد که از نظر علمی، طلبه وارسته‌ای شده است و در همه جا و هر زمان همۀ مردم، ایشان را «آیت‌الله‌ العظمی سید ابوالقاسم خویی» می‌نامند. ناگهان از مَأذَنه‌ها اعلام شد: «اِرتَحَلَ الفُلانی».  وقتی جریان را برای آیت الله قاضی تعریف می‌کند، ایشان می‌فرماید: «شما مرجع درخشنده‌ای می‌شوید؛ ولی یادتان باشد که رحلتی هم در پیش است. هیچ امری نباید شما را بفریبد؛ باید مراقب باشید که  در دام مرجعیت‌تان نیافتید. خداوند شما را دوست داشت که مرگتان را هم نشانتان داد.»

 

دوری از فضای گناه، راهکار عصمت

 

«مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِی»[5]

«از (اسباب) پاکدامنى دست نيافتن است بر (انجام) گناهان

                همۀ متقین آرزومند مصون ماندن از گناهان‌اند. با وجود آنکه آنان  نسبت به گناهان کوچک هم احتراز دارند، اما باز هم خواهان داشتن عصمت تام و تمام از جانب خداوند هستند تا جایی که در دعای جوشن کبیر نیز این درخواست مطرح می‌شود؛ «یا عاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ»«خدایا اگر کسی از تو درخواست عصمت کند تو به او عصمت می‌دهی.»

آیت الله جوادی آملی می‌گوید؛ «خداوند به 124 هزار پیامبر عصمت داده است؛ پس باقی مردم نیز می‌توانند این عصمت را کسب کنند.»

مؤمنین واقعی می‌خواهند که از گناهان مختلف مَصون باشند. اما راهکار کسب عِصمت چیست؟ بنابر فرمودۀ حضرت راهکار کسب عصمت آن است که انسان خود را در فضایی قرار ‌دهد که از گناه معذور باشد. شاید آدمی گاه فکر کند که در هر فضایی وارد شود می‌تواند از خود مراقبت کند تا به گناه آلوده نشود! ولی ناگاه می‌بیند که به‌طرز وسیعی آلودۀ معصیت شده است. اصل اساسی این است که نباید در فضای آلوده وارد شویم؛ باید برای خود فضاسازی کنیم و از ابتدای امر در فضایی که دروغ‌گویی و انواع گناهان حاکم است، وارد نشویم. مؤمن، خود را از اهل غیبت دور نگه می‌دارد؛ مبادا که اهل غیبت شود.

بایستی اطراف خود را پاک‌سازی کنیم و از قرار گرفتن در مسیر گناه احتراز داشته باشیم. اگر گروهی را «ساکنانِ حرمِ سِتْر و عِفافِ ملکوت» نامیده‌اند؛ چون خود را از فضای گناه، دور ساختند. آدمی آسیب‌پذیر است؛ به همین جهت باید سعی کند تا در فضای آلوده قرار نگیرد.

 

 رابطۀ عامل بودن، و امر به معروف

 

«وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکنْ مِنْ أَهْلِهِ»[6]

«و به نيکوکارى امر کن تا اهل آن شوى.»

اگر قرار است به کسی توصیه به خوبی و امر به معروف داشته باشیم، باید خودمان عامل به معروف باشیم و برای این عامل بودن، نیاز است خود را از فضای گناه دور سازیم. اگر خود را در فضایی قرار می‌دهیم که باید نهی از منکر کنیم؛ باید خود عامل منکر نباشیم.

یکی از راههای مصون ماندن از گناه آن است که برای خود فضایی درست کنیم که نتوانیم مرتکب معصیت شویم. با ایجاد پوشش و حریم، محدودیت‌هایی برای نفس خود ایجاد کنیم تا خلاف نکردن برای ما نهادینه شود.

 

درخواست نداشتن از دیگران؛ راهکار حفظ آبرو

 

«مَاءُ وَجْهِک جَامِدٌ یقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ»[7]

«آبروى تو، يخِ منجمد است و سؤال و خواهش، آن را قطره قطره مى چکاند. پس، بنگر که آن را نزد چه کسى فرو مى چکانى

 بعضی افراد برای حفظ آبروی خود و اطرافیانشان نهایت تلاش خود را به کار می‌برند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای حفظ آبرو راهکار مهمی پیشنهاد می‌دهد و می‌فرماید: از دیگران درخواست نداشته باشید، هرچند اندک باشد؛ زیرا این درخواست آبروی شما را در معرض خطر قرار می‌دهد. آبروی انسان مانند یخ، جامد است اگر می‌بینید که آرام‌آرام در حال آب شدن است؛ چون هر درخواستی از دیگران آن را آب می‌کند.

نکتۀ حائز اهمیت آنکه اگر آبروی انسان برای خدا و در مقابل خالق خرج شود، خداوند آن را به بندۀ خود بازمی‌گرداند؛ اما اگر از آبرو برای درخواست از خلق، هزینه کند، دیگر نصیبی از آن نخواهد داشت.

بنابراین یکی از راههای حفظ آبرو این است که از دیگران درخواست نداشته باشیم. نسل‌های سابق و آباء و اجداد ما اگر از عزت بهره‌مند بودند، به این دلیل بود که در مقابل فرزندان، عروس‌ها، دامادها و دیگران، هیچ درخواستی نداشتند! اما در زمان حال مردم به این امر بی‌اعتنا هستند و دائم از اطرافیان خود خواهش و درخواست دارند. باید بدانیم که خواستهای خود را با هرکسی مطرح نکنیم، در غیر این صورت، به آبروی خود آسیب رسانده‌ایم. باید از کسی درخواست کرد که ما را فرستاده‌ای از جانب خداوند می‌داند؛ نه فردی که با مراجعه به او غرور و عجب بر او عارض می‌شود و متکبرانه برخورد می‌کند. لازم است از کسی درخواست کرد که قدردان این درخواست‌هاست و فرد درخواست کننده را سفیر خدا می‌داند.

 

سبک نشمردن گناه؛ راهکار پرهیز از گناه

 

«أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ» [8]

«سخت ترين گناهان، گناهى است که گناهکار آن را سبک شمارد.»

از نگاه امیر‌المؤمنین علیه‌السلام بدترین گناه، گناهی است که به نظر انجام‌دهندۀ آن ناچیز  آید. او می‌پندارد که یک دروغ آسمان را به زمین نمی‌رساند و با یک حرام مشکلی ایجاد نمی‌شود!

برای پرهیز از گناهان و درامان ماندن از آلودگی‌های معاصی، باید باور داشت که به‌طور یقین هر دروغ و هر گناه انسان می‌تواند مانعی برای گروه بسیاری از افراد ایجاد ‌کند. در بعضی دعاها این ادعا به خوبی ابراز می‌شود. برای مثال در شب عرفه  می‌خوانیم:

«وَاغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُورِثُ السَّقَمَ، وَاغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ، وَاغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعاءَ، وَاغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ قَطْرَ السَّماءِ وَاغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَناءَ، وَاغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَجْلِبُ الشَّقاءَ…»

 «خدایا! ببخش گناهانی را که باعث بیماری‌ها می شود و گناهانی که پرده‌های حرمت را می‌دَرد و گناهانی که دعا را پس می‌زند و گناهانی که باران آسمان را نگاه می‌دارد و گناهانی که نابودی را به شتاب می‌رساند و گناهانی که بدبختی می‌آورد…»

 به خوبی واقفیم که حتی یک گناه کوچک ما آثار فراوان و جبران‌ناپذیری هم برای ما و هم برای جامعه، دربردارد؛ بنابراین لازم است که هیچ گناهی را ناچیز نشماریم. وقتی یک مغازه آتش می‌گیرد به مغازه‌های هم‌جوارش هم آسیب می‌رساند.

از مفهوم مخالف روایت  می‌آموزیم که راه مصون ماندن از گناهان آن است که هر گناهی را بزرگ و مهم بدانیم. ناچیز دانستن گناه، بسیار مشکل‌ساز است.

 

توجه به عیوب خود، راهکار مقابله با عیب بینی

 

«مَنْ نَظَرَ فِی عَیبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَیبِ غَیرِهِ» [9]

«هر كه عيب خويش بيند از عيب ديگرى درگذرد.»

بعضی افراد دائم در پی عیب‌جویی از دیگران‌اند. وقتی  آدمی دریافت که مبتلا به بیماری عیب‌بینی است، بایستی فوراً به عیوب خویش بپردازد. راه مقابله با بیماری عیب‌بینی، عیب‌جویی و عیب‌گویی، توجه به عیوب خود است. اگر به نقایص خود دقیق توجه کنیم؛ قطعا از توجه به عیوب دیگران باز می‌مانیم؛ چون دیگر فرصتی برای پرداختن به عیوب دیگران، باقی نمی‌ماند.

بایستی مراقب رفتار و گفتار خود باشیم و بیابیم که چگونه می‌توانیم به رفع عیوب و نقایص خود بپردازیم. قطعاً در هر بار مطالعۀ کتاب نفس خود متوجه عیبی از عیوب خود می‌شویم.

 

رضا به داده‌های الهی، راهکارهای غصّه نخوردن

 

«وَ مَنْ رَضِی بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ یحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ»[10]

«و کسی که به روزی خدا خشنود باشد بر آن‌چه از دست رود اندوهگین نباشد.»

یکی از راهکارهای غصّه نخوردن آن است که به آنچه از کف داده‌ایم، توجه نداشته باشیم و به آنچه روزی‌مان شده است راضی باشیم.  انسان اگر از امروزش لذت برد، غصۀ آنچه را از دست داده است، نمی‌خورد. غصۀ گذشته‌ها، مانع خوش بودن در زمان حال است؛ خوش بودن امروز، منوط به فراموشی اندوه گذشته است.

اگر توان و آبرو و عزت ما در زمان سابق دچار خدشه شده است، بایستی امروز را دریابیم و گذشته را به فراموشی بسپاریم تا بتوانیم نهایت لذت را از زمان حال خود داشته باشیم. خوش بودن با روزیِ موجود و رضایت از آن، موجب ریزش فراوان روزی الهی است. اما غصه‌خوری و اندوه بر گذشته، موجب می‌شود فرصت زمان حال را هم از دست بدهیم. به عبارت دیگر باید فرزند زمان خویشتن باشیم تا بتوانیم بهترین بهره‌ها را از زندگی ببریم.

 

تاریخ جلسه: 92/5/21 ـ جلسه 7

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. حکمت 309

[2]. حکمت، 314

[3]. حکمت 328

[4]. نهج البلاغه، خطبۀ 230

[5]. نهج البلاغة، حکمت 337.

[6]. نامه 31 نهج البلاغه.

[7]. نهج‌البلاغه، حکمت 338

[8]. حکمت، 340

[9]. حکمت 341.

[10]. نهج‌البلاغه، حکمت 341.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *