پندارهای نادرست ـ بخش یازدهم

مقدمه

 

تفکر صحیح، عمل صحیح را به‌دنبال دارد و در نهایت منجر به عاقبت به‌خیری افراد می‌شود. کسانی که نحوۀ درست فکر کردن را نیاموخته­اند، تصمیم­های نامناسبی اتخاذ می­کنند و در نهایت گرفتار شقاوت می‌شوند. افرادی که در مقابل امام حسین علیه‌السلام ایستادند مصداق همین موضوع بودند، تصور می‌کردند با داشتن سیم و زر ابن‌زیاد، به آرامش ابدی دست پیدا می‌کنند.

 

جستجوی صحیح؛ و نرسیدن به مقصد!

 

 

«يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ»[1]

«اى پسران من برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت‏ خدا نوميد مباشيد زيرا به جز گروه كافران، كسى از رحمت‏ خدا نوميد نمى‏شود»

از مفهوم مقابل این آیه، دو پندار نادرست را می‌آموزیم:

هرگز نباید تصور کنیم انسانی که جستجوی صحیحی انجام می‌دهد، به مقصد و مقصود نمی‌رسد. حضرت یعقوب علیه‌السلام، انسان کامل زمان خودش است و به همین دلیل به یک کار بی‌نتیجه امر نمی‌کند. وقتی به فرزندانش امر می‌کند که در جستجوی برادرشان باشند، یعنی «عاقبت جوینده یابنده است.» اگر سال‌های متوالی در وادی طلب بوده‌ایم؛ اما به مطلوب خود دست پیدا نکرده‌ایم؛ ناشی از آن است که یا طلب ما ناصحیح بوده است و یا ناشکیبا بوده‌ایم. وگرنه اگر طلب صحیحی داشته باشیم و مقاومت کنیم حتماً به مطلوبمان می‌رسیم.

 

استقامت در مسیر بندگی و امید به نتیجه

 

گاهی انسان‌ها تصور می‌کنند که اگر خیلی تلاش کنند و در جستجوی خود سختی بکشند، باید به‌سرعت به مقصودشان برسند؛ در حالی‌که حقیقت این است که باید در مسیر درست و صراط مستقیم حرکت کنیم، با صبر و بدون عجله. ممکن است رسیدن به هدف زمان‌بَر باشد.

آنچه که مهم است این است که تلاش‌ها و عبادات ما بی‌ثمر نخواهد بود؛ چرا که اگر این مأموریت‌های بندگی به ما سپرده نمی‌شد، به‌یقین نتایج آنها هم در نظر گرفته نمی‌شد. همان‌طور که چهل سلامی که در زیارت آل یس به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه می‌دهیم، یا صد سلامی که در زیارت عاشورا به حضرت اباعبدالله می‌دهیم، بی‌نتیجه نخواهد بود.

 

ناامیدی و مؤمن بودن؛ دو مفهوم ناسازگار

 

پندار نادرست دیگری که از این آیه می‌آموزیم این است که تصور کنیم مؤمن بودن و ناامیدی می‌توانند با یکدیگر سازگار باشند. در حالی‌که کافر دقیقاً در مقابل مؤمن قرار دارد و مؤمنان همواره به فضل و رحمت خدای سبحان امیدوارند. یک مؤمن به رشد و ارتقاء معنوی، کسب فضائل و ترک رذائل خود امید دارد. بنابراین، ناامیدی نسبت به هر یک از این امور، به‌طور آشکار، مصداق منکر و بی‌دینی است.

در جامعه کنونی ما متأسفانه این موضوع نه‌تنها به‌عنوان یک منکر شناخته نمی‌شود، بلکه در برخی موارد فقط به‌عنوان یک بیماری روحی تلقی می‌شود. در حالی‌که ریشۀ این ناامیدی خود ما هستیم؛ زیرا معرفت اندکی نسبت به خداوند متعال داریم.

در این وضعیت، گویا به‌طور ناخودآگاه خزانه‌های غیبی حضرت حق را محدود پنداشته‌ایم. حتی نسبت به کسانی که در سپاه مقابل امام حسین علیه‌السلام بودند و بعد از عاشورا از حضرت حمایت کردند، نباید احساس مذمت یا تأخیر کنیم؛ چراکه آنها نیز در نهایت عاقبت به‌خیر شدند.

مؤمن بودن و ناامید بودن، اصطلاحاً مانعة الجمع هستند و با یکدیگر سازگاری ندارند. بنابراین، کسانی که به فرزندانشان می‌گویند: «از ما که گذشت»، درک نادرستی دارند. هیچ‌گاه نباید از عبادات و اعمال معنوی‌مان، مانند نمازها و غلبه بر هواهای نفسانی خود، ناامید شویم.

 

امید و خوف در مسیر بندگی

 

امیدواری ما همیشه باید با خوف همراه باشد؛ باید از جسارت، گستاخی و ناسپاسی خود در برابر خدای سبحان نگران باشیم. این نگرانی‌ها نه‌تنها ما را ناامید نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود آداب و اخلاق ما بهتر شود و به مسیر درست هدایت شویم.

باید باور داشته باشیم خداوند بر هر چیزی تواناست و قادر است هر چیزی را تغییر دهد؛ در یک لحظه می‌تواند کاه را کوه و کوه را کاه کند. زمانی که به این حقیقت ایمان داشته باشیم و معتقد باشیم که چنین تحولی در نظام عالم ممکن است، ناامیدی از زندگی‌مان محو می‌شود و امید به آینده‌ای روشن و امکان‌پذیر جایگزین آن می‌شود.

 

عتاب و عقاب، بعد از توبه و اعتراف به گناه

 

«قَالَ لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»[2]

«]يوسف] گفت امروز بر شما سرزنشى نيست‏ خدا شما را مى‏آمرزد و او مهربانترين مهربانان است»
در واقع منظور حضرت یوسف علیه‌السلام این است که عیوب برادرانش پنهان می‌ماند؛ انسانیت آن‌ها به ظهور می‌رسد و عیب‌هایشان از دید دیگران پوشیده می‌ماند. در ادامه نیز کمالات خاصی به آنان ارزانی می‌شود.
اما سوال این است که آیا اگر بنده خود درخواست عتاب کند، خداوند متعال این درخواست را می‌پذیرد و او را عتاب می‌کند؟! حضرت یوسف علیه‌السلام که بنده و رسول خداست، اجازه نداد برادرانش معطل شوند و عذرخواهی کنند؛ بلکه فوراً فرمود که نه‌تنها عتابی بر آنان نیست، بلکه مژده مغفرت الهی را به آنان داد.

پندار نادرست این است که بعد از اشتباهات و گناهان، وقتی خود را معرفی و به گناهان‌مان اعتراف می‌کنیم، تصور کنیم که خداوند برای ما عتابی در نظر خواهد گرفت. وقتی خود را به خداوند کریم معرفی کنیم، او ما را در آغوش مهرش جای می‌دهد.

در رکوع نماز، انسان گویی عبد فراری است که به مولای خود بازگشته، خود را تسلیم کرده است و سر به خاک می‌گذارد. در این حالت، گردن خود را کشیده نگه می‌دارد و به خداوند می‌گوید: «من به دلیل گناهانی که مرتکب شده‌ام، مستحق هستم که مرا مجازات کنی.» خداوند سبحان در پاسخ می‌فرماید: «ای بنده من، بیا در سجده، در حجلۀ وصل و ببین که من تو را عتاب نمی‌کنم.»

به تیغم گر کُشَد دستش نگیرم

وگر تیرم زَنَد، منت پذیرم[3]

 

پندار نادرست دربارۀ تأخیر در اعتراف به اشتباهات و عواقب آن

 

شاید از نظر ما، شخصی مانند حر باید در انتهای صف قرار گیرد، اما مشاهده می‌کنیم که او در شمار صف‌شکنان و پیشگامان قرار می‌گیرد و جزء اولین شهدا می‌شود. امام حسین علیه‌السلام حر را جزو اصحاب خود می‌داند و هر بار که ما به حضرت اباعبدالله علیه‌السلام سلام می‌دهیم، به اصحاب آن حضرت نیز سلام می‌دهیم، یعنی در واقع به جناب حر هم عرض سلام داریم.

پس اینکه تصور کنیم اگر با تأخیر، به اشتباهات‌مان اعتراف کنیم، با عقاب و عتاب مواجه خواهیم شد و رسیدگی به امور ما با تأخیر خواهد بود، یک پندار کاملاً نادرست است.

از این آیه آموختیم که پس از اعتراف به گناه و توبه، نه‌تنها یک لحظه ما را معطل نمی‌کنند، بلکه ما را به کمالات خاصی نیز می‌رسانند.

گاهی اوقات خود را مستحق مشکلاتی که پس از گناه برایمان پیش می‌آید می‌دانیم، در حالی‌که خداوند سبحان رشدی بدون تأخیر برای ما در نظر گرفته است و اصرار ما بر عتاب و تنبیه باعث ایجاد این مشکلات شده است.
وقتی در پی جفا و معصیت، به اولیای الهی رجوع می‌کنیم، علی‌رغم اینکه باور داریم مستحق عتاب هستیم، اما هیچ عقوبتی در کار نخواهد بود. اگر تفکر ما برخلاف این باشد، دچار پندار نادرستی شده‌ایم.

 

پندار نادرست در قابلیت‌های اشیاء

 

«اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»[4]

«اين پيراهن مرا ببريد و آن را بر چهره پدرم بيفكنيد [تا] بينا شود و همۀ كسان خود را نزد من آوريد»

حضرت یوسف علیه‌السلام به قابلیت‌های اشیاء معتقد است که چنین پیشنهادی به برادران خود می‌کند.  به‌وضوح مشخص می‌شود که اگر تصور کنیم اشیاء نمی‌توانند قابلیت‌های خاص داشته باشند، دچار پندار نادرستی شده‌ایم.
در واقع، لباس معرفت وقتی بر دل‌های نابینا افکنده می‌شود، آن دل‌ها بینا می‌شوند.

در زیارت عاشورا می‌گوییم: «و عَلَی الأرواحِ الَّتی حَلَّت بِفِنائِک»؛ این عبارت به‌معنای آن است که تمام کسانی که به حضرت اباعبدالله سلام داده‌اند، افرادی روحانی و نزدیک به حضرت هستند؛ زیرا در اینجا از واژه «ارواح» استفاده می‌کنیم، نه افراد یا اشخاص.

کلمه «حَل» در زبان عربی به‌معنای نزول است، نه استقرار. در این عبارت بر تمام کسانی که حتی یک مرتبه بر عتبۀ حسینی فرود آمده‌اند سلام می‌دهیم و ماندگاری آن افراد در این آستان مدنظر نیست.

با یک بار فرود آمدن در آستان امام حسین علیه‌السلام، آنقدر عزیز می‌شویم که حتی هزاران سال پس از مرگمان نیز کسانی که به حضرت سلام می‌دهند، به ما هم سلام خواهند داد. این به معنای آن است که تنها کافی است یک بار در عالم معنا امام حسین علیه‌السلام را بالاتر از خود ببینیم و سر تعظیم در برابر آن حضرت فرود آوریم.
ارباب بی‌کفن ما آنقدر مهربان است که می‌فرماید: هر گاه به من سلام کردید، باید به تمام کسانی که حتی یک بار سر تعظیم بر آستان من فرود آورده‌اند، نیز سلام کنید. نردبان حضرت اباعبدالله علیه‌السلام آنچنان ما را بالا می‌برد که فراتر از باورمان است.

 

 

تاریخ جلسه: 1395/7/21 ـ جلسه 11

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»  

 


[1]. سورۀ یوسف، آیه 87.

[2]. سورۀ یوسف، آیه 92.

[3]. حافظ

[4]. سورۀ یوسف، آیه 93.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط