ادامه حدیث 29 – حُسن خلق

مقدمه

 

در محضر حدیث ۲۹ اربعین حدیث بودیم که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به امیرالمومنین علی علیه‌السلام فرمود:

«عَلَيْكَ بِمَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ فَارْتَكِبْهَا وَ مَسَاوِي الْأَخْلَاقِ فَاجْتَنِبْهَا»[1]

«بر تو باد به اخلاق نیکو که آن را انجام دهی، و از اخلاق زشت دوری کنی.»

 سپس افزود:

« فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَا تَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَك»

«اگر چنین نکنی، تنها خود را سرزنش کن و دیگران را مقصر ندان.»

راه مبارزه با بداخلاقی گسترش نیکی‌هاست. بداخلاقی‌های ما زمانی ظهور می‌کند که خوش‌اخلاقی‌هایمان غایب باشد. اگر فضایل اخلاقی در ما حضور پررنگ داشته باشند، رذایل اخلاقی جایی برای بروز نخواهند داشت.

معمولاً ما می‌گوییم: اول بدی را کنار بگذارم، بعد خوبی را جایگزین کنم، «دیو چو بیرون رود، فرشته درآید»؛ اما روایت راه دیگری نشان می‌دهد: اول خوش‌اخلاق باش تا بداخلاقی‌هایت از بین بروند. تأکید حدیث بر «عَلَیْکَ بِمَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ» «خوش‌اخلاقی را پیشه کن» قبل از «اجتناب از بدی‌ها»، نشان‌دهندۀ این است که تمرکز بر خوبی‌ها، خودبه‌خود بدی‌ها را می‌زداید.

در جلسۀ قبل، ده خُلق نیکو بیان شد و تأکید کردیم که اگر این صفات در ما هست، شکرگزار باشیم و از خدا بخواهیم که آن‌ها را در ما افزایش دهد.

 

اخلاق نیکو و محبوبیت نزد خدا

 

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

«عَلَيْكُمْ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّهَا وَ إِيَّاكُمْ وَ مَذَامَّ الْأَفْعَالِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُهَا»[2]

«بر شما باد به کرامت‌های اخلاقی، چرا که خداوند آن‌ها را دوست دارد، و از افعال ناپسند بپرهیزید که خداوند از آن‌ها بیزار است.»

 

اخلاق برای محبت الهی، نه پاداش

 

انگیزۀ اصلی خوش‌اخلاقی باید جلب محبت الهی باشد. در این روایت، هیچ وعده‌ای از پاداش‌های مادی یا بهشتی مطرح نشده، بلکه تنها دلیل انجام کار نیک، این است که خداوند آن عمل را دوست دارد. سطح اخلاقی مؤمن باید به اندازه‌ای والا باشد که هدفش نه دستیابی به بهشت و ثواب، بلکه رضایت و محبت خداوند باشد. حتی ممکن است ثمرۀ این خُلق نیک، آن باشد که خود فرد نیز در شمار محبوبان الهی قرار گیرد.

 

تکرار رفتار ناپسند، خلق ناپسند می‌سازد

 

پرهیز از افعال ناپسند اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا تکرار آن‌ها به‌تدریج به خلق‌وخوی انسان تبدیل می‌شود. حضرت می‌فرماید: «از افعال زشت بپرهیزید» «مَذَامَّ الْأَفْعَالِ». هر رفتاری که استمرار یابد، رفته‌رفته درونی شده و به بخشی از شخصیت فرد بدل می‌شود. برای مثال، اگر کسی مکرراً اسرار دیگران را فاش کند، این عمل در آغاز یک «فعل زشت» است؛ اما با تکرار، تبدیل به «خلقِ بدِ افشای اسرار» می‌شود. یا اگر فردی در برابر تذکرات به‌جای دیگران بی‌جا حساسیت نشان دهد و برخورد نادرست داشته باشد، این واکنش موقتی با تکرار به «حساسیت اخلاقی همیشگی» بدل می‌شود؛ در نتیجه، او به انسانی غیرقابل تحمل تبدیل می‌شود، تا جایی که حتی خانواده‌اش نیز از او گریزان می‌شوند. در چنین موقعیت‌هایی نباید با این رفتارها مدارا کرد، بلکه باید با قاطعیت نشان داد که این روش ناپسند و غیرقابل قبول است.

 

ترک گناه برای دوری از نفرت الهی، نه ترس از عذاب

 

در این بیان، تأکید بر «بیزاری خداوند» از افعال ناپسند است، نه صرفاً تهدید به عذاب. علت پرهیز از رفتارهای ناپسند، مبغوض بودن آن‌ها نزد خداوند است: «وَ إِیَّاکُمْ وَ مَذَامَّ الْأَفْعَالِ فَإِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُهَا». در مرحلۀ نخست، خداوند از خودِ فعل زشت بیزار است؛ اما اگر آن عمل تکرار و به عادت تبدیل شود، این نفرت از فعل به شخص فاعل سرایت می‌کند. در نتیجه، فرد نه‌تنها مرتکب رفتار ناپسند می‌شود، بلکه خود نیز در معرض بیزاری الهی قرار می‌گیرد.

 

جایگاه خوش‌اخلاقی در کلام امام صادق علیه‌السلام

 

امام صادق علیه‌السلام در روایتی نورانی می‌فرماید:

«عَلَیکُم بِحُسنِ الخُلقِ فَإِنَّهُ يَبْلُغُ بِصَاحِبِهِ دَرَجَةَ اَلصَّائِمِ اَلْقَائِمِ»[3]

«بر شما باد به خوش‌اخلاقی؛ چرا که آن، صاحبش را به مقام روزه‌دار شب‌زنده‌دار می‌رساند.»

این حدیث نشان می‌دهد که نورانیت اخلاق نیک چنان است که حتی اگر عبادات مستحبی را انجام نداده باشیم، همانند کسی که پیوسته در عبادت است، نزد خداوند ارج‌گذاری می‌شویم.

 

 معیار کمال ایمان در سخن امام باقر علیه‌السلام

 

امام باقر علیه‌السلام نیز در تعریف مؤمن کامل می‌فرماید:

«إِنَّ أَکمَلَ المُؤمِنِینَ إِیمَاناً أَحسَنُهُم خُلقاً»[4]

«کامل‌ترین مؤمنان از نظر ایمان، خوش‌اخلاق‌ترین آن‌هاست.»

نکتۀ شگفت‌انگیز اینجاست که کمال ایمان نه به علم زیاد است، نه به عبادت‌های طولانی، و نه حتی به اعمال صالح فراوان؛ بلکه به زیبایی رفتار با دیگران گره خورده است.

 

سنگین‌ترین عمل در ترازوی قیامت از نگاه پیامبر

 

پیامبر اکرم در بیان ارزش حُسن خلق فرمود:

«مَا یُوضَعُ فِی مِیزَانِ امرِئٍ یَومَ القِیَامَةِ أَفضَلُ مِن حُسنِ الخُلقِ»[5]

«در روز قیامت، هیچ چیزی گران‌بهاتر از خوش‌اخلاقی در ترازوی اعمال بنده گذاشته نمی‌شود.»

حتی کارهای خیر، تعلیم علم، عبادت و فضایل اخلاقی به پای ارزش حُسن خلق نمی‌رسند؛ زیرا این ویژگی است که پروندۀ انسان را تا «اعلی علیین» بالا می‌برد.

 

حُسن خلق؛ کلید بهشت، آبادی خانه و برکت عمر

 

در روایتی از پیامبر اکرم آمده است: «بیشترین عاملی که امت من را به بهشت می‌برد دو چیز است:1. خوف از خدا؛ 2. حُسن خلق.» اگر از خدا بترسیم، بسیاری از کارهای نادرست را ترک می‌کنیم و از گناهان دور می‌شویم.

 

تأثیر حسن خلق

 

اما حُسن خلق چه تأثیری دارد؟ حُسن خلق، خانه را آباد می‌کند. حتماً دیده‌اید بعضی خانه‌ها با وجود سادگی، بسیار دلباز و گرم هستند؛ نه به خاطر نورگیر زیاد یا رنگ دیوار، بلکه به خاطر حُسن خلق اهل آن. در مقابل، برخی خانه‌ها با تمام تجملات، دلگیر و سردند.

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

«الْبِرُّ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ يَعْمُرَانِ الدِّيَارَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْأَعْمَارِ. »[6]

«نیکی و خوش‌اخلاقی، خانه‌ها را آباد و عمرها را طولانی می‌کند.»

«یَعمُرانِ الدِّیار» یعنی خانه جایگاه تقوا، عمل صالح و نیت خالص می‌شود. «یَزیدانِ فی الأعمار» یعنی عمر انسان را زیاد می‌کند؛ هم به لحاظ زمانی و هم به لحاظ برکت در عمر.

حُسن خلق عمر را طولانی می‌کند، به این معنا که فردی با حُسن خلق، حتی اگر ۲۰ سال عمر کند، آثار نیک او برابر با ۱۸۰ سال است! مثل شهدا که عمر کوتاه داشتند؛ اما تأثیرشان جاودانه شد.

 

حُسن خلق؛ پاداشی هم‌پایۀ جهاد

 

پاداش حُسن خلق برابر با جهاد در راه خداست.

امام صادق می‌فرماید:

« إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُعْطِي الْعَبْدَ مِنَ الثَّوَابِ‏ عَلَى‏ حُسْنِ‏ الْخُلُقِ‏ كَمَا يُعْطِي الْمُجَاهِدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَغْدُو عَلَيْهِ وَ يَرُوحُ »[7]

«خداوند به بنده‌ای که خوش‌اخلاق است، همان پاداشی را می‌دهد که به مجاهدی که هر صبح و شب در راه خدا جهاد می کند می‌دهد.»

مجاهد در راه خدا با خطراتی مثل ترکش خمپاره و جنگ روبروست؛ خوش‌اخلاقی نیز اگرچه ظاهراً ساده به نظر می‌رسد، در عمل کاری دشوار و نیازمند مجاهدۀ نفس است. تنها با توکل بر خدا (بحول الله و قوّته) می‌توان به این فضیلت دست یافت.

 

بداخلاقی؛ نابودکننده ایمان

 

امام صادق علیه‌السلام هشدار می‌دهد:

«إِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ لَيُفْسِدُ الْعَمَلَ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُ‏ الْعَسَلَ‏»[8]

«بداخلاقی ایمان را فاسد می‌کند، همان‌گونه که سرکه، عسل را تباه می‌سازد.»

تصور کنید با همسرتان به سفری خوش رفته‌اید، همه چیز عالی است، اما یک بداخلاقی در فرودگاه تمام شیرینی سفر را به تلخی تبدیل می‌کند! این رفتار نه‌تنها «نمک سفر» نیست، بلکه زهرِ سفر است و حتی ممکن است باعث شود فردا با شخص دیگری سفر کند! همان‌طور که سرکه، خاصیت شفابخش عسل (وَ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ) را از بین می‌برد، بداخلاقی نیز اعتقادات را سست می‌کند. روابط را نابود می‌سازد؛ حتی عبادات را بی‌اثر می‌کند.

 

بداخلاقی، سدی در برابر توبه

 

روایت دردناک پیامبر دربارهٔ محرومیت بداخلاقان از توفیق توبه:

«أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِصَاحِبِ الْخُلُقِ السَّيِّئِ بِالتَّوْبَةِ قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّهُ إِذَا تَابَ‏ مِنْ‏ ذَنْبٍ‏ وَقَعَ فِي ذَنْبٍ أَعْظَمَ مِنْهُ»[9]

«خدا امتناع می‌کند از این که فرد بداخلاق بخواهد توبه کند! اصحاب پرسیدند:چگونه چنین چیزی ممکن است؟!حضرت پاسخ داد:چون هرگاه از گناهی توبه کند، با رفتار زشتش، به گناهی بزرگتر می‌افتد!»

این یعنی بداخلاقی، خود بزرگ‌ترین گناه است که راه جبران دیگر خطاها را می‌بندد! یک خُلق فاسد می‌تواند ایمان ما را از بین ببرد.

 

خوش‌رویی؛ نخستین صدقه مؤمن

 

نخستین صدقه‌ای که مؤمن به اطرافیان خود می‌دهد، «گشاده‌رویی» است. مؤمن باید چهره‌ای باز و آرام‌بخش داشته باشد؛ اما این به معنای نمایش دائمی خنده نیست، بلکه مقصود آن است که غم‌ها و مشکلات شخصی خود را در چهره منعکس نکند و با رویی باز با دیگران مواجه شود.

متأسفانه بسیاری، خوش‌رویی را با خوش‌اخلاقی یکی می‌پندارند؛ در حالی که خوش‌رویی تنها یکی از شاخه‌های حُسن خلق است. ممکن است فردی ظاهراً همیشه خندان باشد؛ اما در درون، عیب‌جو، حسود یا متکبر باشد؛ چنین شخصی در حقیقت بداخلاق است. امروزه نیز بسیاری لبخند بر چهره دارند؛ اما در باطن به تحقیر دیگران می‌پردازند، حسادت می‌ورزند، بخل می‌ورزند یا غیرت دینی ندارند.

برخی خوش‌اخلاقی را با دلقک‌بازی و رفتارهای سطحی اشتباه می‌گیرند؛ در حالی که خوش‌روییِ واقعی، هنری است که از صداقت درونی و اخلاق نیک سرچشمه می‌گیرد، نه از تظاهر به شادی.

 

بداخلاقی؛ عذابی همراه در همه عوالم

 

امام صادق علیه‌السلام هشدار می‌دهد:

«مَن ساءَ خُلُقَهُ عَذَّبَ نَفسَهُ»[10]

«هر کس بداخلاق باشد، پیش از هر چیز، خودش را عذاب می‌دهد.»

فرد بداخلاق پیش از آن‌که دیگران را بیازارد، زندگی را بر خود تنگ می‌گیرد و درگیر رنج‌های درونی می‌شود. سپس این آزار به اطرافیانش مانند همسر، فرزندان و والدین نیز سرایت می‌کند و فضای زندگی را برای همه تلخ می‌سازد.

اما عذاب بداخلاقی محدود به دنیا نیست؛ در عالم برزخ نیز روح انسان با همان اخلاق ناپسند همراه خواهد بود و نمی‌تواند از آثار آن بگریزد. در قیامت، گناهان او مضاعف می‌شود؛ زیرا علاوه بر رفتارهای نادرست خود، تأثیرات منفی آن بر دیگران نیز به حسابش نوشته می‌شود. حتی در روایات آمده است که ممکن است به همسایهٔ قبری خود اعتراض کند، چراکه آثار سوء‌خلقش به او نیز رسیده است. به این ترتیب، در همهٔ نشئه‌ها و عوالم، بدخلقی هم‌چون باری سنگین همراه انسان است و منشأ عذاب او می‌شود.

یکی از راهکارهای مؤثر برای اصلاح اخلاق، آن‌گونه که آیت‌الله بهجت(ره) توصیه می‌کرد، ذکر صلوات است. البته ذکر صلوات زمانی اثرگذار است که انسان بیماری اخلاقی خود را جدی بگیرد؛ صرفاً فرستادن ده هزار صلوات در یک روز، بدون توجه و ارادهٔ اصلاح، نتیجه‌ای نخواهد داشت.

 

معادلهٔ یک‌طرفهٔ خوش‌رویی و خوش‌اخلاقی

 

رابطهٔ خوش‌رویی و خوش‌اخلاقی، یک معادلهٔ یک‌طرفه است: فرد خوش‌اخلاق، حتماً خوش‌رو نیز هست؛ زیرا گشاده‌رویی از لوازم ذاتی حسن خلق است. اما در سوی دیگر، هر چهرهٔ گشاده‌ای الزاماً نشانگر خوش‌اخلاقی نیست.

برخی افراد بسیار نیک‌سرشت، صبور و فداکارند؛ اما چهره‌ای عبوس و نگران دارند. در حقیقت، این افراد از درون اخلاقی نیکو دارند؛ اما ظاهرشان بازتاب‌دهندهٔ آن نیست. چنین اشخاصی تنها به یک «رنگ‌آمیزی ظاهری» نیاز دارند؛ مانند خانه‌ای که بر پایه‌های محکم بنا شده است؛ اما نمای بیرونی‌اش رنگ و لعاب ندارد. با اندکی توجه به ظاهر و گشاده‌رویی، اخلاق نیکوی درونی آنان نیز بهتر به چشم می‌آید و اثرگذاری اجتماعی‌شان افزایش می‌یابد.

 

جایگزینی مهارت کلامی به‌جای اخم

 

ریشهٔ بسیاری از ترش‌رویی‌ها ضعف در مهارت‌های ارتباطی و ناتوانی در بیان محترمانهٔ نظرات است. وقتی نتوانیم خواسته یا نظر خود را به شیوه‌ای روشن، محترمانه و متین بیان کنیم، ناخودآگاه به اخم و اشاره پناه می‌بریم.

نسخهٔ درمانی این وضعیت، تقویت مهارت کلامی و جایگزین‌کردن آن به جای اخم است؛ یعنی یاد بگیریم چگونه پیام خود را صریح اما بدون ایجاد تنش منتقل کنیم و در عین حفظ متانت، به روشنی سخن بگوییم.

برای مثال، به جای آن‌که با اخم و نگاه نارضایتی، پیام خود را منتقل کنیم، می‌توانیم با جمله‌ای محبت‌آمیز و محترمانه تذکر دهیم. چنین رفتاری هم احترام طرف مقابل را حفظ می‌کند، هم شأن ما را بالا می‌برد و هم از شکل‌گیری فضای منفی جلوگیری می‌کند.

 

چهار گونه قلب در کلام امام باقر علیه‌السلام از قلب وارونه تا قلب چلچراغ

 

روایت سی‌ام از امام باقرعلیه‌السلام است. روایتی ناب که قلوب انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم می‌فرماید:

«إِنَّ الْقُلُوبَ أَرْبَعَةٌ: قَلْبٌ فِيهِ نِفَاقٌ وَ إِيمَانٌ، وَ قَلْبٌ‏ مَنْكُوسٌ‏، وَ قَلْبٌ مَطْبُوعٌ، وَ قَلْبٌ أَزْهَرُ أَجْرَدُ»- فَقُلْتُ: مَا الْأَزْهَرُ؟ قَالَ: «فِيهِ كَهَيْئَةِ السِّرَاجِ- فَأَمَّا الْمَطْبُوعُ، فَقَلْبُ الْمُنَافِقِ، وَ أَمَّا الْأَزْهَرُ، فَقَلْبُ الْمُؤْمِنِ؛ إِنْ أَعْطَاهُ شَكَرَ، وَ إِنِ ابْتَلَاهُ صَبَرَ؛ وَ أَمَّا الْمَنْكُوسُ، فَقَلْبُ الْمُشْرِكِ».[11]

«قلوب چهار نوع هستند:قلبی که در آن هم نفاق  وهم ایمان است. قلب منکوس، قلب وارونه است و قلب مطبوع ، قلب مُهرخورده ، قلب ازهر اجرد، (قلب درخشانی که مجرد است و هیچ چیز درآن نیست.) راوی سؤال می‌کند: قلب بسیار درخشان «الْأَزْهَرُ» چه قلبی است؟ حضرت فرمود: در این قلب چیزی مانند چراغ است. اما دل مهر زده شده، قلب منافق است؛ اما دل درخشنده، قلب مومن است، (اگر خدا به او عطا کند شاکر است و اگر مبتلا و گرفتار شد صبرمی‌کند). و قلب وارونه، قلب مشرک است.»

 

قلب ازهر اجرد (درخشان و پاک)

 

واژه «ازهر» به معنای درخشان است و «اجرد» یعنی پاک و بی‌زائد، همچون بدن بی‌مو یا زمینی صاف و بدون گیاه. مؤمنان ازهر و اجردند؛ یعنی درونشان خالی از کینه، ریا و زوائد است. قلبی دارند که خود همچون چلچراغ نورافشانی می‌کند؛ در سختی‌ها صبورند و در نعمت‌ها شاکر. نماد این قلب، قلب مؤمن است؛ منبع نور و استقامت.

 

قلب مطبوع (مهر خورده)

 

چنین دلی همچون کتابی است که مُهر نهایی بر آن خورده؛ نه پذیرای لطف الهی است و نه مستعد فضیلت. هیچ خیری در آن نفوذ نمی‌کند. این قلب، نماد نفاق است؛ بسته، خاموش و بی‌تحول.

 

قلب منکوس (وارونه)

 

«منکوس» یعنی وارونه‌شده. این قلب، حق و باطل را جابه‌جا می‌بیند و معیاری معکوس دارد. نماد چنین قلبی، مشرک است. امام آیه‌ای را تلاوت می‌فرماید:

«أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَىٰ وَجْهِهِ أَهْدَىٰ أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»[12]

«آیا کسی که به رو افتاده راه می‌رود، هدایت‌یافته‌تر است یا کسی که راست‌قامت در صراط مستقیم گام برمی‌دارد؟»

کسی که روی زمین افتاده و صورتش رو به خاک است، تمام توجهش به خاک و دنیا معطوف است؛ همان‌گونه که مشرک همه ارزش‌ها را وارونه می‌بیند. نوزاد اگر با پا به دنیا بیاید، وارونه است؛ عرب به هر چیز وارونه، «نَکس» می‌گوید. مشرک نیز وارونه‌دل است.

 

قلبی با آمیزه‌ای از ایمان و نفاق

 

حضرت در ادامه می‌فرماید:

«أَمَّا الْقَلْبُ الَّذِي فِيهِ إِيمَانٌ وَ نِفَاقٌ فَهُمْ قَوْمٌ كَانُوا بِالطَّائِفِ وَ إِنْ أَدْرَكَ أَحَدَهُمْ أَجَلُهُ عَلَى نِفَاقِهِ هَلَكَ وَ إِنْ أَدْرَكَهُ عَلَى إِيمَانِهِ نَجَا»[13]

«قلبی که در آن آمیزه‌ای از ایمان و نفاق است: گروهی در شهرطائف بودند گاهی مؤمن و گاهی منافق بودند، اگر هنگام نفاق اجلشان می‌رسید، معذب و اگر زمان ایمان اجلشان می‌رسید نجات یافته بودند.»

قلب‌هایی هستند که در آن‌ها هم ایمان وجود دارد و هم نفاق؛ افرادی که گاهی مؤمن و گاهی منافق‌اند. اگر مرگشان در حال نفاق فرا رسد، هلاک می‌شوند و اگر در حال ایمان از دنیا بروند، نجات می‌یابند. این دسته نشانگر نوسان انسان میان نور و تاریکی است؛ قلبی که چراغش گاه روشن و گاه خاموش می‌شود.

این روایت، تصویری روشن از وضعیت‌های چهارگانهٔ قلب انسان ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که قلب مؤمن، نه تنها محل ایمان، بلکه منبع نور، صبر و شکر است؛ در حالی‌که قلب منکوس یا مطبوع، در تاریکیِ وارونگی یا مهرزدگی گرفتار است.

 

اهمیت اصلاح قلب در سعادت ابدی از نگاه امام

 

امام خمینی(ره) قصد دارد مفهوم قلب را از دیدگاه فلاسفه، اهل شریعت و عرفا بررسی کند، اما تأکید می‌کند که هدفش پرداختن به معنای اصطلاحی قلب نیست؛ بلکه تمرکز اصلی بر اصلاح قلب است. ایشان می‌فرماید:«اصلاح قلب امری بسیار واجب است. باور ما این است که اگر قلب فردی درست شود، سعادت ابدی به او عطا می‌شود و اگر قلبش غافل بماند، خدای ناکرده، شقاوت ابدی گریبان‌گیر او خواهد شد.»

گاهی انسان چنان در دام اصطلاحات گرفتار می‌شود که حتی اگر استادی کامل هم باشد و تمام تعاریف قلب را به‌خوبی بداند، باز ممکن است خودش قلبش منکوس، مطبوع، مشرک یا منافق باشد. مانند کسی که خواص تمام داروها و ادویه‌ها را می‌داند و حتی می‌تواند آنها را به تفصیل شرح دهد؛ اما خودش از داروهای مفید استفاده نمی‌کند و به جای آن، داروهای مضر را به کار می‌برد. دانستنِ صِرف، بدون عمل، سودی ندارد.

 

اصلاح قلب؛ زیربنای عمل صالح و اخلاق نیکو

 

امام بارها به این نکته اشاره کرده‌ است که همۀ علوم، عملی هستند، حتی علم توحید. پیش‌تر هم گفته‌ایم که علوم چه علم اخلاق، چه عرفان و چه احکام، همگی جنبۀ عملی دارند. شاید برخی تصور کنند فقط احکام و اخلاق عملی هستند؛ اما امام تأکید می‌کند که حتی دانستن حالات قلوب نیز کاربردی عملی دارد. این علم، مقدمه‌ای برای اعمال نیکوست؛ زیرا تا دل انسان سالم نباشد، چگونه می‌تواند عمل صالح انجام دهد؟ اگر کسی در قلبش بدخواه دیگران باشد، چگونه می‌تواند اخلاق نیکو داشته باشد؟ اصلاً ممکن نیست.

امام می‌فرماید:«اگر انسان توجه خود را به اصلاح قلب معطوف کند، مقدمات تمام اخلاق نیکو در او شکل می‌گیرد. وقتی دلش درست شود، به‌طور طبیعی کارهای مثبت انجام می‌دهد، رفتارش اصلاح می‌شود، اعمال نیک از او سر می‌زند و از گناهان دوری می‌کند.»

 

تربیت قلب؛ راهِ اصلاح و تکامل حالات درونی

 

ایشان همچنین اشاره می‌کند که هنگام بررسی حالات قلوب باید حالات نفسانی خود را نیز همزمان تحلیل کنیم. اگر حالتی فاسد در خود یافتیم، با اصلاح قلب می‌توانیم آن را درست کنیم. اما اگر حالات درونی‌مان سالم باشد مثل وقتی که خداوند توفیق شکر، حلم و صبر به ما داده با اصلاح قلب، این صفات ناقص نمی‌مانند؛ بلکه روزبه‌روز کامل‌تر می‌شوند. شکر، غیرت دینی و قناعت ما ناتمام نمی‌ماند، بلکه با تربیت قلب، همواره در حال رشد و افزایش است.

 

 

تاریخ جلسه: 1388/12/1 – جلسه هفدهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. ورام بن ابی فراس، مجموعۀ ورام، ج‏2، ص.50.

[2]. ابن بابویه، الأمالي( للصدوق)،، ص 359.

[3]. ابن بابویه،  الأمالي( للصدوق)، ص 359.

[4]. کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏2، ص 99.

[5] .کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏2، ص 99.

[6] . کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏2، ص 100.

[7] . کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏2، ص 101.

[8]. کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏2، ص 321.

[9]. کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏2، ص 321.

[10] کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏2، ص 321.

[11].  کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏2، ص 422.

[12].  سوره ملک، آیه 22.

[13] . کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏2، ص 422.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط