مقدمه
در کلاس امام زمانشناسی، بهدنبال کسب معرفت به آن حضرت هستیم و بر این باوریم که جایگاه معرفت، قلب است و انعکاس معرفت، ایمان.
ارتباط ایمان به غیب و اعتقاد به امام زمان
در ذیل آیات آغازین سورۀ مبارکۀ بقره:
«ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ. الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ»
«آن کتاب (با عظمت که) در (حقّانیت) آن هیچ تردیدى راه ندارد، راهنماى پرهیزگاران است. کسانیکه به غیب ایمان دارند.»
در روایات متعدد آمده است: منظور از «غیب»، وجود مقدس حضرت ولیعصر عج اللهتعالیفرجه است. متقین، به غیب ایمان دارند؛ یعنی با همۀ وجودشان امام زمان را باور دارند.
ایمان، عقدالقلب است. ایمان به امام، یعنی گره خوردن قلب به او. کسی که به امامش ایمان دارد، نهتنها قلبش پذیرای امام است، بلکه در محبت او، ثبات دارد .
اگر انسان در کنار باور قطعی امام، مسیر معرفت و محبت آن حضرت را بپیماید، در زمرۀ مقربین قرار میگیرد؛ همانگونه که در دعای «اللهم عرفنی نفسک» میگوییم:
«وَاجْعَلْنِی بِهِمْ فائِزاً عِنْدَک فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ، وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ»[1]
«خدایا، به واسطۀ حضرات معصومین، مرا نزد خودت در زمرۀ کامروایان دنیا و آخرت و در زمرۀ مقربین قرار بده.»
راه تقرب
بسیار قابل تأمل است که در سورۀ واقعه، تصریح میشود که مردم سه گروهاند و گروه اول: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ»[2] «پیشگامانى (در خیرات هستند که در گرفتن پاداش نیز)، پیشگاماند. آنان مقرّبان درگاه خداوندند.» علیرغم اینکه اذعان داریم در رأس مقربین، حضرات معصومین هستند، در این فراز دعا، درخواست میکنیم ما هم در زیرمجموعۀ مقربین قرار بگیریم. پس معرفت امام، محبت امام و نزدیک شدن به امام، در نهایت انسان را در جایگاه والای مقربین قرار میدهد.
نکته مهم این است که برای رسیدن به این جایگاه، نمیتوانیم با شناخت و تشخیص خودمان پیش رویم. باید همانطوری که به ما دستور داده شده است، مسیر را طی کنیم؛ به همین جهت، یکی از فرمایشات حضرت ولیّعصر عجلاللهتعالیفرجه را متذکر میشوم:
«فَلیعمَل کلُّ امرِىً مِنکم بِما یقرُبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنا ، وَلیتَجَنَّب ما یدنیهِ مِن کراهَتِنا وسَخَطِنا»[3]
«هریک از شما باید کارى کند که به محبّت ما نزدیک شود و از کارى که او را به نفرت و خشم ما نزدیک مىسازد، دورى کند.»
ما یقین داریم گام نهادن در مسیر معرفت امام، خواه ناخواه موجب محبت میشود و در این طریق باید از بسیاری از امور کنارهگیری کنیم؛ زیرا کسب معرفت با انجام معصیت و مخالفت سازگار نیست.
خطرات دوران غیبت
در دو جلسۀ گذشته، به بعضی از خطراتی که در زمان غیبت ما را تهدید می کند، اشاره کردیم و متذکر شدیم که برای مصون ماندن از این امور ، باید به اولیاءالله پناهنده شویم. در ادامۀ مبحث سابق، ادامه عبارات دعای «اللهم عرفنی نفسک» را بررسی میکنیم.
1. خطر شک
«وَنَحْنُ عَلَىٰ ذٰلِک، لَاشاکینَ»[4]
«ما بر این حقایق باشیم و از شککنندگان و پیمانشکنان و تردیدداران و تکذیبگران نباشیم.»
از خدای سبحان درخواست میکنیم که از شککنندگان نباشیم. امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، فرمایش دردناکی دارند، که جا دارد به این مطلب توجه خاص داشته باشیم و آن را در گوشهاى از قلب خود ثبت کنیم.
«قَد آذَانَا جُهَلاَءُ اَلشِّیعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ وَ مَنْ دِینُهُ جَنَاحُ اَلْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنه»[5]
«حتماً جهّال و نادانان شیعه و کسانی که بال پشه از دین آنها قویتر است، ما را اذیت میکنند.»
یکی از خطرات جدی دوران غیبت این است که انسان در امور مربوط به دین خود، جاهل باشد یا اگر عالم است اهل یقین نباشد و ثبات اعتقادی نداشته باشد.
«شک» گذرگاهى است که باید از آن عبور کرد. به مجرد اینکه برای ما تردید ایجاد شود، باید به زعما و علماى دینی مراجعه کنیم و شک خود را به یقین برسانیم. اگر در تردیدهاى خود باقی بمانیم، قطعاً به دیانت ما صدمه وارد میشود و از زمرۀ منتظرین خارج میشویم.
2. خطر پیمانشکنی
«وَنَحْنُ عَلَىٰ ذٰلِک… وَلَا ناکثِینَ»[6]
«ما بر این حقایق باشیم… و از پیمانشکنان و تردیدداران و تکذیبگران نباشیم.»
یک خطر دورۀ غیبت این است که انسان پیمانی را که در عهد الست با خدای سبحان بسته است، بگسلد. در قرآن، ناقض عهد، به پیرزنی تشبیه شده است که صبح تا شب میبافد و در آخر، بافتههایش را میشکافد:
«وَ لا تَکونُوا کالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً»[7]
«و مانند آن زن نباشید که بافتهى خویش را پس از محکم بافتن، رشته رشته مىکرد.»
گاهی فراموش میکنیم برای چه به این عالم آمدهایم! هدف از خلقت ما، عبودیت و بندگى خداست. در عهد الست با او پیمان بستهایم که توحید را قبول داشته باشیم، رسالت پیامبرش را پذیرا باشیم، ولایت اولیاء الله را با جان و دل بپذیریم.
خطری که در دورۀ غیبت همه ما را تهدید می کند، نقض عهد با خدا و پیمانشکنى است.
3. خطر تردید
« وَنَحْنُ عَلَىٰ ذٰلِک… وَ لَا مُرْتابِینَ»[8]
«ما بر این حقایق باشیم… و از تردیدداران نباشیم.»
«مرتاب»، از «ارتیاب»، از باب افتعال است که بر پذیرش دلالت میکند. در این عبارت، از خدای سبحان میخواهیم پذیرای تردید نباشیم؛ زیرا در جامعۀ زمان غیبت، دائماً تردید القا میشود.
گویا، از خدا در خواست میکنیم آن چنان از قوّت اعتقادی برخوردار باشیم که اگر زلزلههای بسیار قوی تردید در جامعۀ ما یا در زندگی خصوصی ما وارد شد، ذرهای دربارۀ امام خود، دچار شک نشویم؛ نه در حیات امام، نه در نقش امام، نه در لطف امام و نه در حضور امام. یقین داشته باشیم که آن حضرت، امام حاضر ناظر است، ولیّالله است، به محبینش عنایت خاص دارد و بارش لطفش، همیشگی است.
تفاوت «شک» و «ارتیاب»
تفاوت «شاکینَ » با «مُرْتابِینَ»این است که در شک، انسان به علت اینکه اعتقاداتش دقیق نیست، خودش گرفتار شک میشود؛ اما در «ارتیاب»، تردیدی را که دیگران به او القاء میکنند، میپذیرد. برای مثال، کسی برای رفع مشکلش، مدتها به امام زمان توسلات خاصی دارد، دیگری او را سرزنش میکند و میگوید: «بعد از این همه دست به دامان شدن و کمک خواستن، چه لطف و عنایتی از امام دیدهای؟! با این همه ابراز ارادت و تمنای حمایت، چه گشایشی مشاهده کردهای؟!»
اگر شخص متوسل به امام، باورهایی عمیق و صحیح داشته باشد، همچون کوه در برابر فرد معترض میایستد، القائات او را نمیپذیرد و میگوید: «سراسر زندگیام مملو از الطاف خاص و توجهات آن مولای مهربان است. اکنون هم، یا خواستهای که دارم به صلاحم نیست یا هنوز وقت اجابتش فرا نرسیده است.»
4. خطر تکذیب
«وَنَحْنُ عَلَىٰ ذٰلِک… وَ لَا مُکذِّبِینَ»[9]
«ما بر این حقایق باشیم… و از تکذیبکنندگان نباشیم.»
در زمان غیبت ممکن است وعدههای خدا را تکذیب کنیم و بگوییم: «خدا وعدۀ ظهور داد، وعدۀ گشایش داد، وعدۀ بارش لطف داد؛ اما ما تحقق وعدهها را ندیدیم! اگر بیماریهای قلبی خود مانند شک و تردید را درمان نکنیم، به تکذیب منجر میشود. شاید تا جایی پیش رویم که به خدا نسبت کذب دهیم، به رسول خدا نسبت کذب دهیم و به همۀ حضرات معصومین که وعدۀ ظهور را دادند، نسبت کذب دهیم.
5. قدیمی دانستن دین
«أَصْلِحْ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ حُکمِک وَغُیرَ مِنْ سُنَّتِک، حَتَّىٰ یعُودَ دِینُک بِهِ وَعَلَىٰ یدَیهِ غَضّاً جَدِیداً صَحِیحاً لَاعِوَجَ فِیهِ، وَلَا بِدْعَةَ مَعَهُ»[10]
«و به او اصلاح کن آنچه از قانونت، به قانون دیگر تبدیل شده و از آیینت دگرگون گشته است تا دین تو به وجود او و به دست او بازگردد، با طراوت و تازه و بیعیب که نباشد در آن هیچ کجی و نه همراه آن هیچ بدعت.»
از خطرات دورۀ غیبت این است که دین به نظرمان کهنه بیاید و آن را جوابگوی نیازهای این عصر و این نسل ندانیم. اینکه از دین خالص و ناب فاصله بگیریم و آن را با بدعتها و نوآوریها به انحراف بکشیم.
حال خود را محک بزنیم:آیا دین را پاسخگوی همۀ نیازهای خود میدانیم؟ آیا شاداب بودن و تازه بودنِ دین را باور داریم و از آن لذت میبریم؟ آیا پذیرای این حقیقت هستیم که «الْإِسْلَامُ یعْلُو وَ لَا یعْلَى عَلَیه»[11] «اسلام برتر است و چیزی بر آن برتری ندارد.» یا دین در نظرمان کهنه و فرسوده جلوه می کند و آیین و تفکر دیگری را برتر از اسلام می دانیم!
دیدگاههای دینی غیرصحیح، خطر بزرگی است که برای مصون ماندن از آن، ضرورت دارد که در دورۀ غیبت دینشناس باشیم و دینشناسان را باور داشته باشیم.
6. خطر ریا
«وَاجْعَلْ ذٰلِک مِنَّا خالِصاً مِنْ کلِّ شَک وَشُبْهَةٍ وَرِیاءٍ وَسُمْعَةٍ، حَتَّىٰ لَانُرِیدَ بِهِ غَیرَک، وَلَا نَطْلُبَ بِهِ إِلّا وَجْهَک»[12]
«و این خواستهها را از ما خالص گردان، از هر شک و شبهه و خودنمایی و شهرتطلبی تا با آن غیر تو را نخواهیم و جز خاطر تو را نجوییم.»
خطر دیگر این است که طالب امام باشیم؛ ولی عشقمان به او، خالصانه نباشد و برای نشان دادن به دیگران، به حضرت اظهار ارادت کنیم.
گاهی با امام ارتباط برقرار میکنیم، به او متوسل میشویم؛ اما تشنۀ وصل نیستیم، میخواهیم به خواستههای خود برسیم و حاجاتمان روا شود .در واقع، خلأ امام را در زندگی احساس نمیکنیم، بهدنبال پُرکردن خلأ خواستۀ خود هستیم. توجه نداریم که نیازمان به امام، نیاز به بزرگتر معنوی است که سیر کمالیمان بهدست اوست.
در کنار او، به حول و قوۀ الهی، مصداق «یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»[13]«آنها را از تاریکىها (ى گوناگون) بیرون و به سوى نور مىبرد.» خواهیم شد. اگر غرضمان از ارتباط با حضرت، رسیدن به امیال نفسانی و خواستههای شخصی باشد، خطر بیاخلاصی، تهدیدمان میکند.
7. خطر ارتداد
سدیر صیرفی میگوید: روزی با چند نفر از دوستان به محضر امام صادق علیهالسلام وارد شدیم، در حالی که امام به شدت اشک میریختند. ما نیز، از گریۀ امام به گریه افتادیم. پس از مدتی به ایشان گفتم: آ قا، با این بیتابی خود، قلب ما را آزرده کردید، چه امری موجب این بیقراری شما شده است؟
امام در پاسخ، مطالب مفصلی را بیان کرد و در قسمتی از فرمایشات خود فرمود:
«اَلْمُؤْمِنِینَ بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فِی ذَلِک اَلزَّمَانِ وَ تَوَلُّدَ اَلشُّکوک فِی قُلُوبِهِمْ مِنْ طُولِ غَیبَتِهِ وَ اِرْتِدَادَ أَکثَرِهِمْ عَنْ دِینِهِمْ وَ خَلْعَهُمْ رِبْقَةَ اَلْإِسْلاَمِ مِنْ أَعْنَاقِهِمُ…یعْنِی اَلْوَلاَیةَ»[14]
«مؤمنین در آن زمان [دوران غیبت]، به دلیل طولانی شدنِ دورۀ غیبت، شک در قلبشان متولد میشود و اکثرشان مرتد میشوند و رشته اسلام را که ولایت است، از گردنشان در میآورند.»
عبارت «وَ اِرْتِدَادَ أَکثَرِهِمْ عَنْ دِینِهِمْ»«اکثر مؤمنین، در زمان غیبت مرتد میشوند!» بسیاردردناک است. با جدا شدن از ولایت، در حقیقت خطر ارتداد و برگشتن از دین تهدیدمان میکند. ارتداد و نامسلمانی، یعنی بدون امام زندگی کردن. این خطر آنقدر دردآور است که امام صادق علیهالسلام، بیش از هزار سال پیش، نگران ما بودند.
8. خطر بدعت
عبداللهبنسنان میگوید: روزی خدمت امام صادق علیهالسلام مشرف شدم، حضرت فرمود:
«سَتُصِیبُکمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ یرَى وَ لَا إِمَامٍ هُدًى وَ لَا ینْجُو مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِیقِ قُلْتُ کیفَ دُعَاءُ الْغَرِیقِ قَالَ یقُولُ یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک»[15]
«به زودی گرفتار شبهه میشوید و بدون امام(حاضر) میمانید و در آن زمان نجات نمییابد مگر کسی که دعای غریق را بخواند. گفتم دعای غریق چگونه است؟ فرمود بگوید:«یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک»
در ادامه روایت، نکته قابل تأملی ذکر می شود. راوی می گوید: «بلافاصله دعا را با تغییر اندک تکرار کردم و گفتم :«یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ و الاَبصار ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک»
امام فرمود: «خدا مقلب القلوب و الابصاراست؛ ولی همان چیزى را بگو که به تو گفتم (کلمۀ «ابصار» را اضافه نکن.) و برای دومین بار فرمود: بگو: «یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک»
شاید تأکید امام اشاره به یکی از خطراتی است که در دوره غیبت ما را تهدید میکند و آن اینکه با سلیقه و نظر شخصی، چیزهایی را به اصل دین اضافه کنیم.
امام، تابناکتر از خورشید
در روایتی از مفضل نقل شده است: روزی به محضر امام صادق علیهالسلام مشرف شدم. حضرت به من فرمود:
«وَ لَتُکْفَؤُنَّ کَمَا تُکْفَأُ السَّفِینَهْ فِی أَمْوَاجِ الْبَحْرِ لَا یَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَهُ وَ کَتَبَ الْإِیمَانَ فِی قَلْبِهِ وَ أَیَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْه وَ لَتُرْفَعَنَّ اِثْنَتَا عَشْرَةَ رَایةً مُشْتَبِهَةً لاَ یدْرَى أَی مِنْ أَی قَالَ فَبَکیتُ ثُمَّ قُلْتُ فَکیفَ نَصْنَعُ قَالَ فَنَظَرَ إِلَى شَمْسٍ دَاخِلَةٍ فِی اَلصُّفَّةِ فَقَالَ یا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ تَرَى هَذِهِ اَلشَّمْسَ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ وَ اَللَّهِ لَأَمْرُنَا أَبْینُ مِنْ هَذِهِ اَلشَّمْسِ»[16]
«[کسانی که در دوران غیبت زندگی میکنند ] وارونه میشوند، همانطور که کشتی در میان امواج دریا وارونه میشود، و نجات پیدا نمیکند مگر کسی که خدای از او میثاق [ولایت ]گرفته و ایمان [به ولایت]در دل او ثبت شده است و خدا او را با رحمتی از جانب خود تقویت کند. همانا دوازده پرچم مشتبه برافراشته شود که هیچ یک از دیگرى تشخیص داده نشود (حق از باطل شناخته نشود. مفضل گوید: من گریستم و عرض کردم: پس ما چه کنیم؟ حضرت به شعاعى از خورشید که در ایوان تابیده بود اشاره کرد و فرمود: اى ابا عبد اللَّه: این آفتاب را میبینى؟ عرض کردم: آرى، فرمود: به خدا امر ما از این آفتاب روشنتر است.»
بنابراین در همین زمانه که بسیاری از افراد گرفتار تردید، ارتداد، نقض عهد و تکذیب میشوند، همزمان، نور امام عصر عجلاللهتعالیفرجه همهجا جلوهگر است، فقط کافی است چشم دلمان بینا باشد تا نور آن حضرت را مشاهده کنیم و از ظلمات رها شویم.
به وجود مقدس ولی عصر عجلاللهتعالیفرجه عرض میکنیم:مولای ما! جدّ بزرگوارتان، امام صادق علیهالسلام، برای وضعیت ما در دورۀ غیبت نگران بود؛ نگران واژگون شدنِ ما، نگران دور شدن ما از ولایت و نگران اینکه بیامام زندگی کردن برای ما عادی شود!
آقای ما! جدّ بزرگوار شما قسم خورد و فرمود: «امر ما از تابش خورشید آشکارتر است.» ما به محضر شما عرض میکنیم: «نابینا، تابش خورشید را نمیبیند. نپسندید ما کوردل باشیم و متوجه تابش نور شما نشویم. تمنا میکنیم چشم دلمان را باز کنید تا نور ولایت شما را ببینیم و در گوشه گوشۀ زندگی فردی و اجتماعی خود، جای پای شما و آثار وجودی شما را مشاهده کنیم.
تداوم حب و بغض در زمان غیبت
امامصادق فرمود:
«إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیتَ لاَ تَرَى إِمَاماً تَأْتَمُّ بِه، فَأَحْبِبْ مَنْ کنْتَ تُحِبُّ، وَ أَبْغِضْ مَنْ کنْتَ تُبْغِضُ، حَتَّى یظْهِرَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»[17]
«آن زمان که صبح میکنی و شب میکنی و امامی را نمیبینی که او را به عنوان امام بپذیری، [این گونه زندگی آن را سپری کن:] هرکس را تا آن زمان دوست داشتی، همچنان دوست داشته باش و از هر کس[از دشمنان دین]بغض داشتی، همچنان بغض داشته باش، تا زمانی که خداوند عزّ و جل او ( امام ) را ظاهر کند.»
امام صادق علیهالسلام، برای گذران سالم زندگی در دورۀ غیبت، اینگونه سفارش می کنند: عشقت به اولیاءالله و بغضت به اعداء الله را ادامه بده.» و ما عاشقانه با زبان حال و قال به محضر مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه عرض میکنیم:
روی دل است سوی تو، قوت دل است بوی تو
مستیام از سبوی تو،دست من است و دامنت
قوت روان من تویی، گنج نهان من تویی
جان وجهان من تویی، دست من است و دامنت
مهر تو است و جان من،ذکر تو و زبان من
وصف تو و بیان من، دست من است و دامنت
چون شوم از تو من جدا؟دامن تو کنم رها؟
از برِ تو کجا روم؟ دست من است و دامنت
چشم من است و روی تو، گوشم و گفتگوی تو
پای من است و کوی تو، دست من است و دامنت
تاریخ جلسه:1400/11/13 ـ جلسه 8
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. مصباح المتهجد، ج1، ص411
[2] . سوره واقعه، آیات 10 و 11
[3]. احتجاج طبرسی، ج ٢، ص ۴٩٧.
[4]. مصباحالمتهجد، ص 411.
[5]. احتجاج طبرسی. ج٢. ص٤٧٤.
[6]. مصباحالمتهجد، ص 411.
[7]. سوره نحل، آیه 92
[8]. مصباحالمتهجد، ص 411.
[9] . مصباحالمتهجد، ص 411.
[10]. مصباحالمتهجد، ص 411.
[11]. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۳۳، ح۵۷۱۹، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
[12].مصباحالمتهجد، ص 411
[13]. سوره بقره، آیه 257
[14]. بحار الأنوار، ج۵۱، ص۲۱۹
[15]. بحارالانوار، ج 92، ص 326
[16]. کمال الدین و اتمامالنعمة، ج 2 ، صفحه ٢۴.
[17]. کمالالدین وتمامالنعمة، ج 2، ص 348