چرا ابتلائات انبیاء و اولیاء شدیدتر است؟
به لطف حضرت حق در خدمت حدیث پانزدهم با موضوع ابتلاء و آزمایش بودیم.
در ابتدای حدیث حضرت امام صادق (ع) فرمودند:
«أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبِیونَ ثُمَّ الْوَصِیونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ إِنَّمَا یبْتَلَى الْمُؤْمِنُ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِ الْحَسَنَةِ»[1]
«همانا سختترین مردم از حیث بلا، پیامبرانند و پس از آن جانشینانشان پس نیکوتر و نیکوتر. و به درستی که مؤمن به میزان کارهای نیک خویش به بلا مبتلا میشود»
سؤالی که در اینجا ممکن است مطرح شود این است که چرا بلا و سختی برای تمام افراد نیست تا تمام انسانها از عالم ماده قطع تعلق کرده و اراده عالم آخرت را کنند و چرا در روایت تنها از انبیاء، اولیاء، اوصیاء و مؤمنین نامبرده شده است؟
· علم خداوند به احوال انبیاء
حضرت امام (ره) در پاسخ به این سؤال مقدّر میفرمایند: علم خدای سبحان به این افراد باعث میشود میزان بلایی که برای هر کس در طول زندگیاش قرار دارد متفاوت باشد. به عنوان مثال مادری که دارای دو فرزند است و عالِم به خُلقیات هر دو است، میداند یکی از فرزندانش با کارهایی که انجام میدهد موجبات غضب او را فراهم میکند و فرزند دیگرش علی الدوام سعی در جلب رضایت مادر را دارد، به همین جهت است که خود به خود لطف و عنایت مادر به فرزند مطیعش بیش از دیگری است.
در اینجا هم خدای سبحان نسبت به بندگانش علم دارد و میداند انبیاء، اوصیاء و مؤمنین بیش از سایرین در صدد جلب رضایت او هستند به همین جهت طبیعی است که عنایت بیشتری به ایشان مبذول کند و این عنایت همان ابتلائات مختلفی است که در زندگی برای آنها قرار میدهد.
· تضرع به درگاه الهی
یکی دیگر از عوامل ابتلای بندگان خاص این است که آنها در این ابتلائات و گرفتاریها خدای سبحان را یاد کنند و با او مناجات و تضرع داشته باشند، زیرا انسان معمولا در هنگام بلا و گرفتاری به آنچه که احتمال نجات خود را در آن میبیند رو میکند، در حالیکه هنگام سلامت و راحت از آن غفلت میکند. چون خواص بندگان هیچ سببی غیر از خدای سبحان نمیشناسد، لذا از غیر او قطع امید میکنند و تنها متوجه به او میشوند. در واقع با عنایتی که خدای سبحان به آنها دارد، خود سبب انقطاع آنها را فراهم میکند. اما این امر توجه به خدای سبحان تنها در هنگام بلا و گرفتاری در رابطه با انبیاء، اولیا و همه خوبان عالم صدق نمیکند، زیرا ایشان تنها در هنگامه سختیها و گرفتاریها به خدای سبحان رجوع نمیکنند، بلکه علیالدوام در درگاه حضرت حق تضرع دارند.
دراینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که با وجود اینکه ایشان همیشه به خدای سبحان رجوع میکنند، پس علت اینکه خیلی از گرفتاریها برایشان پیش میآید چیست؟
حضرت امام (ره) میفرمایند: علت این است که ایشان صاحب بصیرتند و عمق دنیا را میبینند، لذا دنیا و زینتهای آن در نظرشان خوار و بیارزش است و به همین دلیل است که ایشان فقر را بر غنی و ابتلاء را بر راحتی ترجیح میدهند. یعنی این افراد چون داشتن مادیات را امتیاز نمیدانند و معتقدند خیلی از اوقات ممکن است این مادیات مانعی در جهت رجوع آنها به خدای سبحان شود، لذا به آن تمایلی ندارند.
در روایتی آمده است: «جبرئیل کلید همه خزائن زمین را به محضر پیامبر اکرم (ص) آورد و عرض کرد در صورت اختیار این خزائن از مقامات اخروی شما چیزی کاسته نشود اما ایشان فقر را اختیار کردند و از پذیرش مادیات امتناع کردند»[2]
در روایت دیگری از امام صادق (ع) آمده است:
«إِنَّ الْکافِرَ لَیهُونُ عَلَى اللَّهِ حَتَّى لَوْ سَأَلَهُ الدُّنْیا بِمَا فِیهَا أَعْطَاهُ ذَلِک»[3]
«به درستیکه کافر نزد خدا پست و خوار است، تا آنجا که اگر همه دنیا را از خدا طلب کند خداوند آن را در اختیارش مینهد»
این روایت شاهدی است بر پست و حقیر بودن دنیا نزد خدای سبحان، لذا اینکه خداوند دنیا را در اختیار کسی قرار دهد، علامت محترم بودن فرد نیست، زیرا طبق این روایت خداوند سبحان دنیا را در اختیار کافر که نسبت به او کفر ورزیده و نزد حضرت حق محبوب و محترم نیست نیز مینهد و این امر شاید شاهدی بر اهانت خدای سبحان به کفار باشد تا به وسیله بهرهمندی از دنیا هر چه بیشتر مشغول به آن شوند و از خدای سبحان روز به روز غافلتر گردند.
و در حدیثی آمده است:
«فَمَا لَهَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْرٌ وَ لَا وَزْنٌ … وَ لَا نَظَرَ إِلَیهَا مُذْ خَلَقَها»[4]
«برای دنیا نزد خداوند قدر و منزلتی نیست … و خداوند از وقتی عالم اجسام را خلق کرد، نظر لطفی به آن ننمود»
از این روایت معلوم میشود تنها در این زمان نیست که کفار از دنیای بسیار زیادی بهرهمند هستند، بلکه این امر حتی در زمان امام صادق (ع) هم وجود داشته است.
· رسیدن به درجات معنوی
یکی دیگر از دلایل شدّت ابتلای مؤمنین این است که درجاتی برای مؤمنین وجود دارد که تنها در صورت ابتلا و گرفتاری به آن نایل میشوند و بدون قرار گرفتن دراین عرصهها به آنها عطا نمیشود.
حضرت امام خمینی (ره) میفرمایند: ممکن است این درجات اعراض از دنیا و اقبال به حق باشد. یعنی ممکن است ابتلائات مختلف برای فردی باعث اعراض هر چه بیشتر او از دنیا شود، در حالیکه در شرایط عادی هیچ اعراضی از دنیا نداشت. چنانچه در روایت از امام صادق (ع) آمده است:
«إِنَّهُ لَیکونُ لِلْعَبْدِ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ اللَّهِ فَمَا ینَالُهَا إِلَّا بِإِحْدَى الْخَصْلَتَینِ إِمَّا بِذَهَابِ مَالِهِ أَوْ بِبَلِیةٍ فِی جَسَدِه»[5]
«بدرستیکه برای بنده نزد خدای سبحان درجهای است که به آن نمیرسد مگر با دو خصلت : یا به رفتن مالش یا به بلایی در جسماش»
یا در رابطه با حضرت سیدالشهدا (ع) روایت است که حضرت وجود مبارک پیامبر (ص) را در خواب دیدند و فرمودند:
«…إِنَ لَک فِی الْجَنَّةِ دَرَجَاتٍ لَا تَنَالُهَا إِلَّا بِالشَّهَادة»[6]
«…تو در بهشت درجه و جایگاهی داری که به آن نمیرسی مگر با شهادت.»
حضرت امام خمینی (ره) میفرمایند: «صورت باطنیه شهادت رسیدن به مقام شهود در عالم ملک است، یعنی شهید در همین عالم دنیا به مقام شهود دست یافت، بعد به واسطه شهادت آن شهود برایش تثبیت شد و اینطور نیست که شهید یکباره به مقام شهادت برسد بدون آنکه در دنیا این مقام نصیبش نشده باشد.»
امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل کردند که شب معراج گروهی را دیدم که در برابر آنها سفرههایی از گوشت پاکیزه و گوشت پلید قرار داشت و آن گروه از گوشت پلیدی میخوردند و گوشت پاکیزه را رها کرده بودند، از جبرئیل سوال کردم این گروه چه کسانی هستند؟
گفت اینان گروهی از امت تو هستند که حرام میخورند و حلال را ترک میکنند سپس گروهی دیگر را دیدم که دهانشان مانند دهان شتر بود از تنشان گوشت میبرید و در دهانشان میافکند، پرسیدم اینان چه کسانی هستند؟ گفت این افراد عیب جویان سخن چین هستند، سپس بر گروهی گذشتم که صورت و سرهایشان را با سنگ میکوبیدند سوال کردم اینان کیستند؟ گفت این افراد کسانیاند که نمازشان را ترک میکنند.
ابتلاء افراد، نشانه مهر الهی
در روایتی از قول امام صادق (ع) آمده است:
«إِنَّ عَظِیمَ الْأَجْرِ لَمَعَ عَظِیمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُم»[7]
«به درستیکه بزرگی مزد با بزرگی بلا است و خداوند دوست ندارد قومی را مگر آنکه آنها را مبتلا کند»
وقتی با افرادی که گرفتاریهای خاصی در زندگی دارند روبرو میشویم، نباید اینطور تصور کنیم که حتما کاری انجام داده است که خدای سبحان او را چنین مبتلا کرده است، بلکه باید بگوییم حتما خداوند او را بسیار دوست دارد که گرفتارش کرده است.
هر که در این دهر مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند[8]
البته این طرز فکر را باید در ارتباط با دیگران داشته باشیم اما نسبت به خودمان باید علّت گرفتاریهایی که در زندگیمان وجود دارد بررسی کنیم، نه اینکه با خود بگوییم حتما نزد خدای سبحان محبوب هستیم که مبتلا به این گرفتاریها شدهایم.
بیماریهای جسمانی منافاتی با مقام نبوّت ندارد
ممکن است این سؤال مطرح شود که آیا انبیا، اولیا، اوصیا و مؤمنین مانند سایر مردم گرفتار امراض جسمانی میشوند تا از طریق آن به درجات خاصی نایل شوند؟
حضرت امام (ره) از قول علامه مجلسی (ره) میفرمایند: بله چنین امری صادق است. افزون بر آنکه ایشان در رابطه با بلیات و امراض جسمانی اولی بر دیگران هستند، از جهت آنکه اجرشان بیشتر میشود، زیرا این ابتلائات جسمانی اجری نصیب انسان میکند و همین امر باعث ارتقای درجات ایشان میشود.
البته این امر منافاتی با مقام و جایگاه آنها ندارد بلکه باعث تثبیت آن میشود و حقیقت امر هم چنین است که اگر انبیاء، اوصیاء، اولیاء و مؤمنین گرفتار اینگونه بلیات جسمانی نشوند سایر مردم ممکن است تصور کنند که ایشان نیز دارای مقام اولوهیت هستند و اعوذ بالله مانند خدای سبحان میباشند، چنانچه مسیحیان درباره پیامبرشان چنین تفکری داشتند. بنابراین انبیاء، اولیاء، مؤمنین مانند سایر مردم ابتلائات جسمانی دارند.
مرحوم محقّق طوسی (ره) درکتاب تجرید گفته است: «انبیا باید از بعضی امور مبرّا باشند و یکی از آنها هر چیزی است که نفرت آفرین است و باعث تنفر مردم میشود. مثلا امراضی که موجب نفرت خلق میشود مانند حبس البول، جذام، برص و … چون این بیماریها سبب نفرت مردم از ایشان میشود و این امر منافات با تبلیغ انبیا دارد.
در تبلیغ ظاهر مبلّغ باید به گونهای باشد که باعث جلب مردم شود تا بتواند دین خدا را تبلیغ کند در حالیکه این امراض موجب نفرت و گریز مردم از فرد میشود.
تاکنون دو نظر در رابطه با بیماری اولیا، انبیا و مؤمنین خاص مطرح شد: نظر اول که نظر علامه مجلسی (ره) بود و عقیده داشت این افراد بیمار میشوند چون در غیر این صورت (العیاذ بالله) مردم احساس خدا بودن نسبت به اینها میکنند و نظر دوم که نظر مرحوم محقق طوسی (ره) بود و معتقد بود این افراد باید از امراضی که ایجاد نفرت میکند مبرّا باشند چون این امر با شأن تبلیغ سازگار نیست.
اما حضرت امام (ره) در این رابطه میفرمایند: گرچه مقام نبوت تابع کمالات نفسانیه و مدارج روحانیه است و ارتباطی به مقام جسمانی ندارد و امراض جسمانی هیچگونه ضرری به مقامات روحانی فرد نمیرساند و از عظمت رتبه ایشان چیزی نمیکاهد، بلکه به تعبیری میتوان گفت این امراض میتواند مؤید کمالات و علوّ درجاتشان باشد، اما با این وجود نظر این دو عالم جلیل القدر -علامه مجلسی (ره) و محقّق طوسی (ره)- بیجهت نیست، زیرا حقیقت امر این است که در طول تاریخ میبینیم پیمبران صاحب شریعت به امراض نفرت آور مبتلا نشدند. البته نه به این معنا که به هیچ گونه بیماری دچار نشدند بلکه به این معنی که تنها گرفتار آنگونه امراض نگشتند، زیرا عامه مردم گمان میکنند کسی که نقض جسمانی دارد حتما از نظر روحانی هم ناقص است، یعنی این افراد نقص جسمانی را ملازم با نقص روحانی میدانند و به همین جهت عنایت خدای سبحان اقتضا میکند که پیامبران صاحب شریعت را به امراض نفرتآور مبتلا نکند. بنابراین عدم ابتلای آنها به اینگونه امراض به این معنی نیست که ابتلای به این نوع امراض دلیلی بر نقصان مقام نبوت است بلکه به این جهت که امر تبلیغ به طور کامل صورت پذیرد و دلیلی بر گریز مردم از پیامبران وجود نداشته باشد، همانطور که لازمه تبلیغ این چنین است.
چنانچه دیده شده حضرت علی (ع) چشم درد داشتند و یا مثلا وجود مبارک امام صادق (ع) سردرد داشتند.
اما درعین حال پیامبرانی که صاحب شریعت نبودند و تنها مُبلّغی برای شریعت انبیای پیش از خود بودند، گرفتار اینگونه امراض میشدند مانند حضرت ایوب (ع).
تاریخ جلسه:87/2/4- جلسه 35
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
» حدیث 15- امتحانات الهی و نتیجه آن
» ادامه حدیث 15- نتیجه ابتلائات الهی
» ادامه حدیث 15- ابتلاء جسمی پیامبران
[1] اصول کافی، ج2، ص259
[2] أمالی صدوق، ص450
[3] اصول کافی، ج2، ص259
[4] بحارالانوار، ج70، ص110
[5] اصول کافی، ج2، ص257
[6] بحارالانوار، ج58، ص182
[7] اصول کافی، ج2، ص252
[8] جناب حافظ