حدیث 14: خوف و رجا

«عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ أَوْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا کانَ فِی وَصِیةِ لُقْمَانَ قَالَ کانَ فِیهَا الْأَعَاجِیبُ وَ کانَ أَعْجَبَ مَا کانَ فِیهَا أَنْ قَالَ لِابْنِهِ خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَینِ لَعَذَّبَک وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَینِ لَرَحِمَک ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع کانَ أَبِی ع یقُولُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا فِی قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِیفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یزِدْ عَلَى هَذَا»[1]

«از امام صادق (ع) سوال شد وصیت لقمان چه بود؟ حضرت فرمودند: در آن شگفتی‌هایی بود و عجیب‌ترین آن‌ها چیزی است که به پسرش گفت: «بترس از خدای عزوجل، ترسیدنی که اگر به اندازه‌ طاعت جن و انس آورده باشی هر آینه عذاب کند تو را و امیدوار باش خدایی را که اگر به اندازه‌ گناهان جن و انس آورده باشی هر آینه تو را بیامرزد» پس آن حضرت فرمودند: پدرم فرمودند: همانا بنده‌ای مؤمن نیست مگر آنکه در قلبش دو نور است، نور ترس و نور امید اگر این یکی وزن شود به آن چیزی افزون نشود و اگر آن وزن شود از این چیزی کاسته نشود»

 

نگاه واژگانی به روایت:

کلمه‌ «اعاجیب» جمع اعجوبه است و به چیزی گفته می‌شود که از شدت زیبایی یا زشتی غیرمتعارف، فرد را به تعجب وا می‌دارد. البته مراد در این جا چیزی است که به دلیل زیبایی شگفت‌آورش فرد را به تعجب وا می‌دارد.

کلمه‌ی «بِر» نیز به معنی اطاعت کردن است اگر گفته شود فلان کس به پروردگارش بِر می‌کند یعنی حضرت حق را اطاعت می‌کند و کلمه‌ «ثقلان» هم به معنی جن و انس است.

حضرت در این روایت می‌فرمایند: خوف و رجای افراد نسبت به خداوند سبحان باید به سرحد کمال خود برسد، یعنی به مقامی برسد که حتی اگر خود را در شمار گناهکاران می‌بیند، هرگز از رحمت حق ناامید نشود و اگر از مطیعان درگاه ربانی باشد و بند بندگی حضرت حق را بر گردن نهاده باشد، هیچگاه نباید چنان به خداوند امید ببندد که این امید او را در انجام بندگی به سستی بکشاند.

 

خوف و رجا در کنار هم، سبب عبودیّت است

 

خوف و رجا دو واژه‌ای است که در ظاهر معانی ممتاز از یکدیگرند اما در حقیقت انسان آگاه را به یک هدف می‌رسانند. خوف و رجا از سویی فرد را چنان خائف می‌سازند که لحظه‌ای از غفلت‌های خویش چشم نمی‌پوشد و از آن‌ها می‌هراسد یعنی به مقام ذلّ‌ عبودیت می‌رسد، همین ذلّ‌ عبودیت او را به بندگی می‌کشاند. از سوی دیگر رجایی در وجودش ایجاد می‌کند که تنها به یک معبود پناهنده می‌شود و از او طلب آرامش می‌کند و این پناهندگی و آرامش سبب عبودیت هرچه بیشتر او می‌گردد، خوف و رجا در انسان تعادل و حد میانه‌ای است که باعث عبودیت فرد می‌شود.

 

خوف، نتیجه نظر به خویشتن

 

اگر موضوع خوف و رجا را از دیدگاه عرفانی بررسی کنیم خواهیم گفت: عارف دو نظر دارد: نظری به خود و نظری به خدای خود.
در نظر اول آنچه می‌بیند نقصان، فقر و عیب خویش است که زمین وجودی او را فرا گرفته و آن‌ را معیوب و آشفته ساخته است. از همین رو در می‌یابد اگر تمامی عبادات جن و انس را انجام دهد بازهم حق بندگی خدای سبحان را ادا نکرده و نزد حضرت حق سرافکنده و شرمسار است؛ زیرا نه تنها عبادت و اطاعتی که شایسته‌ عرضه شدن بر درگاه ربوبیت است، همراه ندارد، بلکه حتی حمدی که او نسبت به معبود بر زبان می‌راند در ذات اقدس الهی نقص و عارضه ایجاد می‌کند؛ زیرا خداوند تنها خود حامد و ثناگوی خویش است و حمد و ثنای واجب الوجود از لسان ممکن الوجود امری ناممکن است.

در این نظر (نظر به خود) اگر حسنه‌ای را می‌بیند نمی‌تواند آنرا به خود منسوب کند، زیرا

«ما أَصابَک مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَک مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک»[2]

«(آرى،) آنچه از نیکی‌ها به تو مى‏رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى‏‌رسد، از سوى خود توست»

 پس هر حسنه‌ای که از ناحیه‌ او صورت می‌گیرد به دلیل توفیقی است که حضرت حق به او عطا کرده است و اگر لطف و عنایت خدای سبحان نبود قادر به انجام آن حسنه نمی‌شد. از طرفی اگر مرتکب سیئه و گناهی می‌شود به دلیل نفسانیت وجود اوست و در واقع تنها عامل آن خودش است.

البته خدای سبحان در جایی دیگر می‌فرماید: «قُلْ کلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّه»[3]«بگو همه از جانب خداست» ممکن است با توجه به این آیه تصور شود که منشأ و مصدر اعمال خوب و بد انسان، خداوند سبحان است، اما چنین تصوری کاملاً اشتباه است. زیرا هر حسنه‌ای که از ما صادر می‌شود به اذن حضرت حق است و فاعل حقیقی‌اش خدای سبحان است. خداوند ما را مختار آفریده است اگر ما به اذن حق از اختیار، حُسن استفاده را داشته باشیم این استفاده‌ حَسَن منسوب به وجود حضرت حق است و اگر دچار سوءاستفاده شویم این بدی منسوب به خود ماست زیرا خود با انتخاب سوء دچار نقصان عمل گشته‌ایم. به همین جهت هنگامی که به خود مراجعه می‌کنیم خوف عارض‌مان می‌شود خوفی که تنها ترس از خویشتن ماست نه ترس از خداوند سبحان.

 

رجا، نتیجه نظر به لطف خداوند

 

وقتی به لطف خدای سبحان نظر می‌کنیم می‌یابیم که انسان با عنایت حضرت حق از انواع کمالات، خیرات، عنایات بهره‌مند است بدون آنکه استحقاق و قابلیت این الطاف را داشته باشد و یا اینکه از خداوند سبحان این عنایات را درخواست کرده باشد. امید انسان در دریافت عطای حضرت حق همان رجا است. حقیقتاً عامل رجای انسان نسبت به خداوند سبحان الطافی قدیمی است که حضرت حق نسبت به نوع بشر روا داشته است.

رجاء به خداوندی که نه طاعت اهل طاعت به او سودی رساند و نه عصیان اهل معصیت به او ضرری و اگر همه‌ عالم معصیت کنند بازهم به خدائی او لطمه‌ای وارد نمی‌شود.

 

موازنه خوف و رجا

 

حضرت امام (ره) می‌فرمایند: انسان باید همیشه در این دو نظر متردد باشد، نه از نقصان، تقصیر و قصورش در قیام به بندگی چشم بپوشد و نه از رحمت و عنایت خدای سبحان. یعنی زمانی که به خود می‌نگرد هیچ یک از اعمالش را قابل عرضه در محضر حق نبیند و چون به الطاف خداوند نظر می‌کند او را پروردگاری کریم می‌یابد که اگر او در جایگاه گنه‌کارترین افراد هم باشد، بازهم کرم ربانی‌اش اقتضا می‌کرد قلم عفو بر صفحه‌ اعمالش درکشد.

 

مختلف بودن درجات خوف و رجا در افراد

 

خوف و رجا، با توجه به حالات افراد و میزان معرفت آن‌ها نسبت به خداوند سبحان متفاوت است. به طور مثال،

خوف عوام از عذاب خدای سبحان است و تنها از این جهت نگرانند.

خوف خواص از عتاب و سرزنش حضرت حق است.

خوف خاصان -کسانی که در جمع بندگان خاص حضرت حق برگزیده شده‌اند- از آن روست که شاید هیچگونه عتابی از جانب خدای سبحان برای آن‌ها وجود نداشته باشد اما حضرت حق اذن ورود آنان را برای ورود به جنّت اللقای خود صادر نکند و آنان در بهشتی سکنی گیرند که تنها بهره‌مندی‌شان از حور و غلمان و … باشد نه حضور در جنّت اللقای حضرت حق. چنین امری در دنیا نیز ممکن است صورت پذیرد چنانکه حضرت حق به بنده‌ای انواع نعمات مادی را عطا کند اما لذت مناجات و خلوت با خود را از او دریغ نماید.

 

قصور بندگان از عبادت حق

 

هیچ بنده‌ای قادر نیست حق عبادت حضرت حق را به جا آورد، زیرا عبادت در واقع حمد و ثنایِ خدای سبحان است و لازمه‌ آن شناخت و معرفتی است که حامد نسبت به محمود -کسی که او را حمد می‌کند- دارد و چون هیچ بنده‌ای نمی‌تواند خداوند را آنطور که شایسته‌ اوست بشناسد، پس نمی‌تواند چنان که شایسته اوست ثناگوی حق باشد.

پیامبراکرم (ص) فرمودند:

«مَا عَبَدْنَاک‏ حَقَ‏ عِبَادَتِک‏ وَ مَا عَرَفْنَاک‏ حَقَّ مَعْرِفَتِک»[4]

«ما تو را آنچنان که شایسته عبادتت بود، عبادت نکردیم و آنچنان که شایسته شناخت تو بود، نشناختیم»

حضرت امام (ره) در این روایت معتقدند جمله دوم بیانگر علت جمله اول است به این معنی که هیچ بنده‌ای قادر نیست حق بندگی خدای سبحان را ادا کند؛ زیرا او را چنان که شایسته است نشناخته است،

چنانچه پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

«أَنْتَ‏ کمَا أَثْنَیتَ‏ عَلَى نَفْسِک‏»[5]

«تو چنان هستی که خودت ثناگوی خود هستی»

 خدای سبحان واجب الوجود است و بندگان ممکن الوجود و به همین جهت بنده، قاصر و ناتوان از ثناگویی ذات او است و به فرموده حضرت امام (ره) «قصور ذاتی حق ممکن است، زیرا ذات حق علو دارد و کسی نمی‌تواند به آن دست پیدا کند. لذا وجود مبارک پیامبر اکرم (ص) را به عنوان واسطه‌ای میان خود و خدای متعال قرار می‌دهیم تا هر چه بیشتر ما را در ادای این امر یاری کنند.

به دلیل همین قصور عباد در شناخت خدای سبحان، خداوند با رحمت واسعه خود بابی از رحمت و دری از عنایت به روی آنان گشود و با تعلیماتی که از طریق انبیا به بندگان آموخت، آداب و راه‌های عبادت و معرفت خود را به آنان نشان داد تا با عمل به آن تعالیم نقصان معرفتی خویش را جبران کنند و از طریق بندگی‌شان نه تنها به جنات ظاهری برسند بلکه بالاتر از آن، به رضوان الله -مقامی که هم آنان از خداوند راضی هستند و هم خداوند از ایشان- دست یابند.

در واقع اجازه بندگی که خدای سبحان به بندگانش عطا کرده است بزرگترین نعمتی است که نصیب بنده شده است و از عهده شکرش قاصر است. یک مثال: در رابطه مادر و فرزندی اگر مادری فرزندش را از هر گونه تشکر زبانی و عملی منع کند، بیشترین اذیت برای فرزند است؛ اما اگر فرصتی برای شکر به او داده شود احساس می‌کند شاید کار و لطفی در حق مادر کرده باشد.

اینکه خدای سبحان نیز اجازه ثنای خود را به بندگان داده است، بزرگترین نعمتی است که به آن‌ها عطا شده، هرچند ثنای آن‌ها ناقص است و چیزی بر خدایی حضرت حق نمی‌افزاید.

امیدواریم که به لطف حضرت حق ما در شمار کسانی قرار گیریم که از دو نعمت خوف و رجا بهترین بهره‌ها را ببریم تا شاید در پی آن گامی بیشتر در عبودیت خدای تعالی برداریم.

 

تاریخ جلسه: 86/12/15- جلسه 31

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

» ادامه حدیث 14- تلازم رجا و اطاعت خداوند سبحان

 


[1] اصول کافی، ج2، ص67

[2] سوره مبارکه نساء، آیه 79

[3] سوره مبارکه نساء، آیه 78

[4] بحارالانوار، ج68، ص23

[5] اصول کافی، ج3، ص324

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *